دیدبان
بحران خاموش؛

جنگ سرد هیدروپلیتیکی در غرب آسیا

جنگ سرد هیدروپلیتیکی در غرب آسیا

دیدبان؛«گدا و بالادست بودن به ز پادشه و پائین دست بودن»؛ این ضرب‌المثل افغانستانی امروز برای بسیاری از کشورهای دنیا معنایی کاملا ملموس و عینی دارد. تفسیر امروزین این جمله را هم مقامات افغانستانی خود به خوبی ارائه کرده‌‌اند: «اکنون منابع آبی و آب افغانستان، برابر با نفت عربستان سعودی در منطقه ارزش خواهد داشت»[1]. برای فهم عمیق‌تر این جمله هم تنها کافیست به تاریخ جنگ‌های یک سده گذشته حول نفت بنگریم تا مشخص شود اگر در این دوران تنها به خاطر حفظ حیات اقتصاد مدرن وابسته به نفت چنین جنگ‌های بزرگی در گرفته است، برای منبعی همچون آب که حیات ذات بشر به آن وابسته است ممکن است چه نبردهایی در بگیرد. بر اساس همه شواهد موجود که بخشی از آنها در دو فصل قبل ارائه شد، «جنگ سرد آبی» مدت‌هاست که در مناطق پیرامونی ایران‌ آغاز شده است. جنگ سردی که مهمترین ابزارهای آن سدها، کانال‌ها و دیگر تاسیسات آبی هستند. بر اساس آمارهای جهانی تا سال 2025، 48 کشور جهان وارد مرحله بحران آب می‌شوند که از این تعداد 24 کشور آن در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا واقع شده‌اند[2]. بسیاری از این کشورها از مدت‌ها پیش برای بحران‌های آبی پیش‌رو آماده شده‌اند و از این‌رو است که جنگ آب به عنوان تحلیلی خود تحقق بخش[3] در حال پدیدار شدن است. و البته در این مسئله باید گفتمان‌سازی واقعگرایانه غربی‌ها درباره هیدروپلیتیک را نیز مد نظر قرار داد.

خاورمیانه و بحران هیدروپلیتیکی

اعلام خطر در این باره از اوایل دهه 1980 از سوی دستگاه اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت و برآوردهای مختلفی پیرامون احتمال جنگ در این منطقه را پیش چشم جهانیان ترسیم کرد. پس از آن سیلی از برآوردها و تخمین‌ها از امکان صلح‌سازی و جنگ‌افروزی معضل کم‌آبی در این منطقه منتشر شد. در سال‌های اخیر نیز اسناد منتشر شده از سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و گفته‌های برخی مقامات آمریکایی نظیر هیلاری کلینتون در دوره تصدی وزارت خارجه بر این نکته تاکید دارند که آب عنصر اصلی سیاست در خاورمیانه و آسیای مرکزی است. هر چند تا به امروز آب بیشتر از آنکه عنصری جنگ‌افروز باشد عنصری صلح‌ساز و همکاری برانگیز بوده است اما نباید فراموش کرد که خاورمیانه تنها نقطه‌ای در جهان معاصر است که نبرد بر سر آب آشکارا در آن رخ داده است. یادآوری این نکته خالی از اهمیت نیست که در طول پنجاه سال گذشته بیش از 37 مورد تنش آبی بین کشورهای مختلف به ثبت رسیده است که منجر به درگیری های نظامی شده‌اند. در این بین، بیش از 30 مورد این تنش‌ها مربوط به درگیری‌های اسرائیل بر سر منابع آب مشترک با همسایگانش بوده است. به عنوان مثال در اواخر دهه 1950 در حالیکه حافظ اسد تلاش‌هایی را برای جلوگیری از خروج آب رود اردن از سوریه و لبنان به عمل می‌آورد، نیروی هوایی اسرائیل همه تاسیسات ساخته شده بر روی این رودخانه‌ها را با یک حمله هوایی نابود کرد. و سرانجام نیز در جریان جنگ 1967 بلندی‌های جولان را که چند رودخانه مهم منطقه از جمله رود اردن از آن سرچشمه می‌گرفتند اشغال کرد. همچنین  باید یادآور شد علاوه بر اینکه آب در این منطقه "موضوع جنگ" واقع شده، در این منطقه از آب به عنوان "ابزار جنگ" نیز استفاده شده است. اول طالبان و پس از آن داعش از آب در نبردهای خود بهره برده‌اند. نیروهای داعش هنگام فتح شهرها ابتدا معبر اصلی آب شهر را گرفته و پس از قطع آب شهر، اعلام می‌کردند تنها در صورت بیعت همه افراد با این گروه است که آب شهر وصل خواهد شد. به علاوه در جریان نبردهای داعش با نیروهای عراقی و سوری داعش بارها اقدام به بمب‌گذاری سدها و تهدید به انفجار آنها نمود. بر این اساس هر چند ما وضعیت «عقلانیت آب» را که عالم از آن نام می‌برد و یا ظرفیت همکاری برانگیزی که دولتیار و گری برای آب ذکر می‌کنند را منکر نمی‌شویم اما با جرئت بر این نکته تاکید می‌کنیم که آب به عنوان یک پدیده انسانی-طبیعی می‌تواند شکافی را به شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در منطقه اضافه کرده و در صورت متراکم شدن بر روی آنها می‌تواند به تعمیق بحران کمک کند. علاوه بر این از آنجا که آب عنصری بسیار حیاتی است، در صورتیکه قطعی آب در منطقه‌ای به صورت ناگهانی رخ دهد امکان وقوع شورش‌های آب بسیار زیاد است. و باز هم تکرار این نکته، که یکی از کاتالیزورهای مهم شورش‌های سوریه خشکسالی بوده است خالی از لطف نیست .[4]

افغانستان: بحران درونی و پیرامونی

درباره افغانستان به جرات می‌توان گفت که حاکم شدن نگاه اقتصادی به آب در این کشور، که ناشی از نیاز این کشور به توسعه و امنیت است، منجر به افزایش تنش‌ها پیرامون این مسئله با همسایگانش شده است. البته باید در نظر داشت که افغانستان به عنوان یک کشور ضعیف توانایی زیادی در پیشبرد طرح‌های خود بدون همراهی قدرت‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای ندارد و در نتیجه آب نه تنها ابزاری برای مدیریت رفتار همسایگان در دست افغانستانی‌ها بلکه ابزاری مشترک در دست همه صاحبان نفوذ در این کشور است. اما آنچه در این میان هشدار دهنده‌تر از نکات دیگر است این مسئله است که بر اساس آمار آکسفام در سال گذشته میلادی درباره افغانستان 43 از تنش‌های محلی در این کشور تنها بر سر آب بوده است.[5] به عبارت دیگر، معضل آب در سطح خرد باعث ایجاد تنش‌های اجتماعی گشته است. این مسئله دو پیامد مهم می‌تواند در بر داشته باشد: اولین پیامد ممکن است ارتقاء تنش‌های محلی به تنش‌های قومی در این کشور که دارای ساختار قومی و طایفه‌ای است باشد. در افغانستان خطوط آبی تا حدی منطبق بر شکاف‌های قومی هستند، مثلا قوم پشتون به موازات رودخانه هیرمند در این کشور سکنی گزیده‌اند. لذا تراکم شکاف‌ آب به عنوان یک شکاف اجتماعی بر روی دیگر شکاف‌های اجتماعی می‌تواند منجر به بروز معضلات دیگری شود. نکته مهم در این زمینه اینست که باید توجه داشت که شکاف آب در این سطح تنها زمانی معنا می‌یابد که امکان مدیریت آب در سطوح کلان نیز وجود داشته باشد لذا تا زمانیکه سدهای بزرگ و کوچک متعدد و یا کانال‌های انتقال آب در منطقه‌ای نباشند امکان فعال شدن شکاف آبی نیز بدین صورت نیز وجود نخواهد داشت. در نتیجه شکاف آبی در سطح قومی درون یک کشور و یا در سطح ملی تنها زمانی معنادار است که توسعه لازم در صنعت آب یک کشور ایجاد شده باشد. نقش ویژه برخی کشورهای غربی در صنعت آب افغانستان را از این جهت نیز می‌توان تحلیل کرد. یعنی تا هنگامی که توسعه کافی در منطقه در حوزه صنعت آب رخ نداده است تنش‌های آبی محدود به سازه‌های مدیریت آبی محلی است اما زمانیکه توسعه رخ داد و امکان مدیریت آب در سطح وسیع‌تری فراهم شد به صورت همزمان امکان وقوع تنش‌های قومی و ملی نیز پیرامون این مسئله افزایش می‌یابد.



[3]  Self-fulfillment

[4] Swain, Ashok (2004), Managing Water Conflict, London: Routledge.

[5]  کانال تلگرام حجت میان آبادی، کارشناس هیدروپلیتیک

 

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن