دیدبان
بررسی وجود دشمن مشترک بین آمریکا و سوریه

انفجار بوستون و تغییر موضع آمریکا در سوریه

انفجار بوستون و تغییر موضع آمریکا در سوریه
دیدبان: درحالیکه آمریکایی‌ها همچنان مشغول تحقیقات درباره انفجار بوستون هستند، پیامدهای کوتاه مدت و بلندمدت این واقعه همچنان موضوع تحلیل و گمانه‌زنی است.بعد از این انفجار و مشخص شدن متهمان اصلی آن که چچنی هستند، موضوع فعالیت شبه‌نظامیان شمال قفقاز و رابطه آنها با آمریکا مورد توجه قرار گرفت. تا چند ماه پیش و با توجه به مشارکت شبه‌نظامیان قفقازی در جنگ سوریه علیه دولت بشار اسد، تصور می‌شد که رابطه میان این گروهها با واشنگتن نزدیک‌تر شود. اما با انفجار بوستون اکنون چنین احتمالی از بین رفته‌است. با این انفجار همچنین در دکترین اوباما مقابل دشمنان آمریکا هم تغییرات جدی ایجاد خواهد شد.
چند ماه پیش، مرکز کاوکاز که نشریه اینترنتی گروههای جهادی روسیه است، آنچه که همیشه تکذیب می‌کرد را تایید کرد و نوشت که چچنی‌ها و دیگر گروههای شمال قفقازی، با جنبش‌های جهادی خارج از مرزهای روسیه در ارتباط و هماهنگی هستند. نشریه کاوکاز نوشت، بسیاری از مجاهدین شمال قفقاز در سوریه نیز می‌جنگند و متحدان جنبش مقاومت علیه دولت سوریه هستند و این کار با الهام و هدایت رهبران جنبش مقاومت شمال قفقاز صورت می‌گیرد.به نوشته این نشریه، جنبش مقاومت شمال قفقاز به سوریه نیروی آموزش دیده می‌فرستد چرا که مقاومت در سوریه و جنبش مقاومت شمال قفقاز بخش‌هایی ازجنبش جهانی جهاد هستند که البته در طول زمان ماهیتش فرق کرده‌است. البته نویسندگانی که در این نشریه مطلب نوشته‌اند تاکید کرده‌اند که سوریه بزرگترین صحنه جهاد گروههای مقاومت نیست بلکه در حقیقت شمال ققفاز بیشتر از سوریه به جنگجو نیاز دارد.ادامه…..
این نویسندگان اعتراف کرده‌اند که کفار در سالهای اخیر قدرت گرفته‌اند و جهادیون باید برای مقابله با کفار هماهنگ‌تر باشند. این نویسندگان به جنبش مقاومت شمال قفقاز توصیه کرده‌اند که نیروهایش را به جای فرستادن به سوریه، در قفقاز حفظ کند. اما دلیل این توصیه چیست؟ شاید برای پاسخ به این سوال باید سیاست آمریکا را مورد توجه و بررسی قرار داد.
سیاست خارجی آمریکا بدون شک با شخصیت رئیس‌جمهورها و تغییر آنها ارتباطی ندارد و با شرایط اجتماعی، اقتصادی و ژئوپلتیک آمریکا تغییر می‌کند. بعد از فروپاشی شوروی، این توهم پیش آمد که لیبرال دمکراسی آمریکایی بهترین سیستم اقتصادی اجتماعی در تاریخ است. خلا ژئوپلتیک در عرصه جهانی در کنار احساس قدرت بی‌حد و مرز و بدون چالش، آمریکایی‌ها را به فکر جنگ‌های پیش‌گیرانه در دولت‌های بوش و کلینتون انداخت.
اما این جنگ‌ها باعث شد که امپراطوری آمریکا با همان سرعتی که ظهور کرد، رو به فروپاشی برود. اوباما و اعضای دولتش خیلی زود دریافتند که نمی‌توانند به این جنگ‌های طولانی ادامه دهند در حالیکه جامعه آمریکا چنین متفرق و از هم گسیخته شده و بحران اقتصادی سراسر جهان و آمریکا را فراگرفته‌است. به همین خاطر آمریکایی‌ها با اعلام پایان ماموریتشان، از عراق عقب‌نشینی کردند. البته هنوز آماده خروج کامل از خاورمیانه نیستند.
واشنگتن عده‌ای از جهادی‌ها را دشمن خود می‌داند. البته ساده‌انگارانه است اگر تصور کنیم سیاست واشنگتن در خاورمیانه تنها با مقابله با جهادی‌ها توصیف و تعریف می‌شود.جنگ با القاعده بهانه‌ای است برای یک برنامه گسترده‌تر و حملات ۱۱ سپتامبر بهانه اصلی این برنامه را فراهم کرد.
در همه این سالها تصویری که از میلیون‌ها اسلامگرای خاورمیانه‌ای و القاعده به عنوان نماد آنها، به عنوان دشمن آمریکا ترسیم شده، در حقیقت ابزاری تبلیغاتی بوده برای استفاده داخلی در آمریکا. برای آمریکایی‌ها، دشمنی مانند القاعده و اسلامگرایان تندرو، ابزاری مفید است. این سیاست سیاست جدیدی نیست. اکثر ابزارهای ژئوپلتیکی که امروز در واشنگتن به کار می‌رود بازتولید شده یا بازسازی شده ابزارهایی است که در گذشته با موفقیت استفاده شده‌اند. آنچه در افغانستان روی می‌دهد عینا در ویتنام تجربه شده‌بود. واشنگتن از تشبیه میان این وقایع بیمی ندارد.
وقایع لیبی فرصتی ایجاد کرد برای به کار گیری آنچه دکترین اوباما خوانده می‌شود. در حمله به حکومت قذافی در لیبی، آمریکا بخشی از ائتلاف گسترده غرب بود که در حمله هوایی کمک کرد. نتیجه هم به نظر مطلوب می‌رسید. حکومت قذافی سرنگون شد وجهادی‌های لیبی یا به حاشیه رانده شدند یا به جنگجویان راه آزادی تبدیل شدند. قرار بود همین تاکتیک در سوریه هم اجرا شود و دولت اوباما ماههاست که می‌گوید که عمر دولت اسد به پایان رسیده. تصمیماتی درباره کمک به مخالفان سوریه هم گرفته شده‌است. در این میان، جنبش مقاومت شمال قفقاز فکر کرد می‌تواند در این مسیر به واشنگتن کمک کند و یک گام به هم‌پیمانی با آمریکا نزدیک شود. در مقابل آمریکا هم آنها را به رسمیت می‌شناسد و کمک و حمایت مالی نظامی از آنها می‌کند. اما این طرح هنوز شروع نشده فروپاشید.
درحالیکه جهادیون شمال قفقاز درباره همکاری با آمریکا پیام‌هایی به واشنگتن می‌فرستادند، جهادیون شمال آفریقا به دنبال ضربه به واشنگتن بودند. حمله به کنسولگری آمریکا و کشتن سفیر این کشور در لیبی ضربه بزرگی بود. جهادیون در سراسر جنوب و شمال افریقا پراکنده شدند و در نقاطی استقرار یافتند که قبلا اثری از آنها در این نقاط دیده نشده‌بود.
در واشنگتن جمهوریخواهان خیلی سریع انگشت اتهام برای این وضعیت را به سوی دولت اوباما نشانه رفتند و گفتند که سیاست‌های این دولت به بروز چنین وضعیتی منجر شده‌است. موضع آمریکا نسبت به این گروهها خیلی زود تغییر کرد و نخبگان سیاست خارجی در واشنگتن دریافتند که مسلح کردن این گروهها بسیار خطرناک است. به همین خاطر این روند متوقف شد. به این ترتیب جنبش مقاومت شمال قفقاز دلیلی نمی‌دید جنگجویان ارزشمندش را به سوریه بفرستد چون می دانست در مقابل امتیازی از آمریکا دریافت نمی‌کند. سوریه برای این گروههای موقعیت ارزشمندی بود تا بتوانند حمایت قدرت بزرگی چون آمریکا را از خود جلب کنند. به همین خاطر در مراحل اولیه، صدها جنگجوی جهادی به سمت این کشور سرازیر شدند. اما بعد وضعیت فرق کرد.
چند روز قبل از انفجار بوستون، دولت آمریکا ضدیت با گروههای جهادی مشغول جنگ در سوریه را آغاز کرده‌بود. حمله بوستون این ضدیت و موضع‌گیری را بیشتر هم کرد.
احتمالا این موضوع درست است که دو متهم چچنی حمله بوستون، ارتباطی با گروههای خارجی نداشته‌اند و در داخل آمریکا به چنین تصمیمی رسیده‌اند.
اما این هم درست است که برادر بزرگتر هیچ دوست آمریکایی نداشته‌است وعوامل دیگری او را به سمت بمب‌گذاری در ماراتن بوستون سوق داده‌است.در ذهن اکثر مردم واشنگتن، این دو برادر مرتبط با گروههای جهادی هستند به ویژه گروههای شمال قفقاز هستند و خیلی زود حضور این گروهها در جنگ سوریه به ذهن‌ها می‌آید.به ویژه آنکه اسنادی وجود دارد حاکی از تحسین جنگجویان جهادی درون سوریه توسط برادر کوچکتر.
به همین خاطر اکنون در آمریکا حمایت از گروههای مسلحی که علیه دولت سوریه می‌جنگند آسان نیست.
به همین دلیل است که حتی اگر ثابت شود بر فرض دولت سوریه در این کشور از سلاح شیمیایی استفاده کرده، اوباما نمی‌تواند به حرف قبلی خود عمل کند و این را عبور از خط قرمز بداند و مداخله نظامی در جنگ سوریه را آغاز کند. چون با توجه به انفجار بوستون، اکنون سوریه و آمریکا گویی دشمنان مشترک دارند.
نکته دیگری که با نگاهی به این تحولات به دست می‌آید این است که گروههای شبه‌نظامی و جهادی با وجود برخورداری از ایدئولوژی مشترک و ارتباطات و هماهنگی‌ها، فرماندهی متمرکز یا حتی هدف مشترکی ندارند. گروههای جهادی شمال قفقاز به راحتی می‌توانند گروههای مشغول جنگ در خاک سوریه را تنها بگذارند. نکته دیگر این است که این گروهها نه دوست واقعی آمریکا هستند نه دشمن قسم خورده‌اش و هراتفاقی می‌تواند جهت‌گیری و هم‌پیمانی‌های آنها را دچار تغییر و تحول کند.


 آسیا تایمز/ دیمیتری شلاپنتوک 

 سیاست ما

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران