دیدبان
عبرت های برجام

آمریکا حتی دوستان خود را نیز فریب می دهد، چه رسد به دشمنانش

آمریکا حتی دوستان خود را نیز فریب می دهد، چه رسد به دشمنانش

به گزارش دیدبان،یکی دیگر از مواردی که می توان از آن به عنوان تجربه های برجام یا عبرت های این سند یاد کرد، بدعهدی آمریکایی ها نسبت به ایران بوده است، آمریکایی ها چه پیش از توافق، چه حین توافق و چه بعد از توافق نسبت به ایران بدعهدی و فریبکاری داشتند. در این متن ابتدا به عملکرد آمریکایی ها نسبت به متحدانشان اشاره خواهد شد و سپس به تجربه بدعهدی آمریکایی ها در مواجهه با ایران توجه میشود. سال ها بعد از افشای اسناد آمریکا در لانه جاسوسی، آمریکایی ها دست از جاسوسی از کشورهای دیگر برنداشته اند. با افشای ابعاد گسترده شنود و جاسوسی توسط مأموران آمریکایی در کشورهای مختلف جهان، بار دیگر ثابت شد که سفارتخانه های آمریکا، عملاً لانه جاسوسی و خرابکاری هستند. افشاگری های ادوارد اسنودن نشان داد که حتی مقامات عالیرتبه کشورهای اروپایی نیز از شنود مکالمات و ارتباطات توسط جاسوسان آمریکایی مصون نبوده اند و همین مسأله رابطه سیاسی آمریکا را با متحدان مهم اروپایی خود از جمله آلمان و فرانسه به تیرگی کشاند.
 
دو نمونه از خیانت آمریکا به متحدانش

بدون تردید اولین تأثیر افشای این جاسوسی ها، ایجاد و تقویت بی اعتمادی میان متحدان و دوستان آمریکا با این کشور است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار چند سال پیش خود با دانش آموزان و دانشجویان به این واقعیت اشاره فرمودند: «این رویکرد استکبارى که آمریکایى‌ها دارند و از ده‌ها سال پیش تا امروز هم ادامه دارد، موجب شده است که در ملّتهاى دنیا یک احساس بى‌اعتمادى و بیزارى نسبت به دولت آمریکا به‌وجود بیاید؛ این مخصوص کشور ما نیست؛ هر ملّتى به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّى آن کسانى که دوست آمریکا بودند.» البته باید توجه داشت که بی اعتمادی به آمریکا تنها ناشی از افشاگری های اخیر نیست، بلکه نوع رفتار و تعامل آمریکا با متحدان خود در مقاطع مختلف تاریخی و در جریان تحولات گوناگون به گونه ای است که این بی اعتمادی را به سایر متحدان این کشور القا می کند. در این رابطه می توان به رفتار آمریکا با دیکتاتورهای مصر، تونس و لیبی اشاره کرد. حکامی که تا دیروز وظیفه حفاظت از منافع آمریکا را در منطقه بر عهده داشتند و از حمایت های گسترده کاخ سفید نیز برخوردار بودند، با آغاز موج بیداری اسلامی در شمال آفریقا، به یکباره با سیاست جدید آمریکا مبنی بر حمایت از قیام های مردمی روبرو شدند و راهی جز زندانی شدن به دست انقلابیون، پناهنده شدن به عربستان و کشته شدن در صحراهای لیبی را نیافتند.
 
تحلیل دلایل اصلی شکل گیری این دیوار بلند بی اعتمادی میان آمریکا و متحدانش نیازمند فرصت دیگری است و از حوصله این یادداشت خارج است، اما بررسی برخی از مصادیق این بی اعتمادی می تواند در شناخت و تحلیل رفتار سیاست خارجی آمریکا راهگشا باشد. در ادامه وضعیت روابط سیاسی میان دو کشور آلمان و برزیل با آمریکا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
 
آلمان و شنودهای آمریکا

کشور آلمان که یکی از شکست خوردگان اصلی دو جنگ جهانی اول و دوم بود، در فضای پس از جنگ دوم جهانی تلاش کرد تا چهره بین المللی خود را ترمیم کند و در کنار فاتحان جنگ، جایی برای خود پیدا کند. سازمان ملل متحد به عنوان مهم ترین دستاورد بین المللی برای حفظ صلح و امنیت بین المللی، بعد از جنگ دوم جهانی با توافق فاتحان جنگ تشکیل شد و این کشورها برترین موقعیت را که همان عضویت دائم شورای امنیت باشد، برای خود برگزیدند. آلمان اما در این میان سهمی نداشت و خود را با تبعات ناگوار و خسارات جنگ روبرو می دید.
 
ژرمن ها تصمیم گرفتند تا در دوره پس از جنگ دوم جهانی، با نزدیک شدن به آمریکا، وضعیت بین المللی خود را بهبود بخشند. پیشرفت های بزرگ علمی و صنعتی نیز آلمان را به یکی از قدرت های نوظهور جهان تبدیل کرد، به گونه ای که این کشور درخواست عضویت دائم شورای امنیت را طی سال های گذشته مطرح کرده است. درخواستی که تا کنون از سوی اعضای دائم شورا مورد توجه جدی قرار نگرفته است.
 
تلاش آلمان برای نزدیکی به آمریکا اما سبب نشد تا اعتماد متقابل در روابط دو کشور شکل بگیرد. مقامات سیاسی ارشد آلمانی شاید هیچ گاه تصور هم نمی کردند که مکالمات و ارتباطات شان توسط جاسوسان آمریکایی شنود می شود. هنگامی که افشاگری های ادوراد اسنودن مشخص کرد که حتی تلفن شخصی خانم آنگلا مرکل شنود شده است، دیوار اعتماد میان آلمان و آمریکا فروریخت.

روزنامه آلمانی "تاگس اشپیگل" در گزارشی در همین زمینه نوشته بود: عرصه سیاسی آلمان لحن خود را در برابر جاسوسی‌های آمریکا تشدید کرده است. با توجه به مسائل فراوانی که هنوز آمریکا درباره جاسوسی های خود روشن نکرده و به آنها پاسخ نداده است، دیگر آلمان به ارائه اطلاعات احتمالی در این باره از طرف آمریکا اعتماد ندارد.
 
همچنین آنگلا مرکل صدراعظم آلمان ضمن انتقاد از رفتار آمریکا در جاسوسی از فرانسه و آلمان، خواستار امضای یک توافقنامه میان برلین-پاریس با واشنگتن درباره عدم جاسوسی از یکدیگر شد و تأکید کرد جاسوسی از دو متحد بسیار نزدیک واشنگتن سریعاً باید متوقف شود. وی بعد از گفت‌وگو با رهبران اروپایی،  تأکید کرد که ما خواستار اقدام عملی از سوی باراک اوباما رئیس جمهوری وقت آمریکا و نه فقط عذرخواهی خشک و خالی هستیم.

شبکه خبری بی بی سی نیز نوشته بود آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، در پایان نخستین روز از اجلاس اتحادیه اروپا تأکید کرد که بی اعتمادی ایجاد شده بر سر این موضوع ، همکاری اطلاعاتی با آمریکا را مشکل کرده است.
 
برزیل و جاسوسی آمریکایی ها

برزیل نیز از آن دسته قدرت های نوظهوری است که همچون آلمان، خواستار عضویت دائم در شورای امنیت است. پیشرفت های گسترده این کشور در عرصه های مختلف، سبب شده تا این کشور منطقه آمریکای جنوبی، خود را همتراز قدرت های جهانی ببیند و به دنبال ایفای نقش در تحولات مهم جهانی باشد. اسناد اسنودن نشان داد که مقامات برزیلی نیز از موج گسترده شنود توسط جاسوسان سیا در امان نمانده اند. روزنامه "او گلوب" ‌بر اساس اسناد فاش شده توسط اسنودن، گزارش داد که آمریکا ارتباطات تلفنی و اینترنتی برزیل را کنترل کرده است. این روزنامه همچنین یک مدرک از آژانس امنیت ملی آمریکا را مبنی بر اینکه سفارت برزیل در واشنگتن و سفیر برزیل در نیویورک هدف جاسوسی این آژانس بوده‌اند، منتشر کرد.
 
انتشار این اخبار اعتراض گسترده مقامات سیاسی وقت برزیل را در پی داشت. خبرگزاری فرانسه در همین زمینه گزارش داد مقامات برزیل از گزارشات رسانه‌ها مبنی بر کنترل گسترده ارتباطات تلفنی و اینترنتی که اطلاعات آن توسط ادوارد اسنودن،‌ خشمگین شده‌اند. آنتونیو پاتریوتا، وزیر امور خارجه وقت برزیل پس از گفت‌وگو با جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در برزیل به خبرنگاران گفت: افشای جاسوسی جهانی گسترده آمریکا بر ارتباطات اینترنتی یک چالش جدید در رابطه دوجانبه ما به وجود آورد.
 
بی اعتمادی میان آمریکا و برزیل سبب شد تا دیلما روسف، رئیس جمهور وقت برزیل سفر خود به آمریکا را لغو کند تا بدین صورت، اعتراض خود را به گوش مقامات کاخ سفید برساند. همچنین دیپلمات های برزیلی با همکاری دیپلمات های آلمان و 19کشور دیگر به دنبال تدوین پیش‌نویس قطعنامه‌ای در مجمع عمومی بودند که بر حق رعایت حریم خصوصی در ارتباطات الکترونیک تأکید کند.
 
برجام و مواجهه ایران با خیانت ها و بدعهدی های آمریکا

همانطور که ذکر شد آمریکایی ها حتی نسبت به دوستان خود نیز از منطقه وفارداری تبعیت نکردند، چه رسد به دشمنانشان. ایران یکی از مواردی است که آمریکایی ها با اعمال مکانیسم های پیچیده در صدد بودند تا چنین وانمود کنند که با ایجاد یک توافق با این کشور، امکان زیست مشترک و ایجاد منافع مشترک بین دو کشور با آن وجود دارد.
 
نگاهی به توافق هسته ای ایران و آمریکا و روندی که این توافق سیر کرده است، نشان دهنده میزان فریبکاری و بدعهدی های آمریکا نسبت به ایران بوده است. آمریکایی ها با باز کردن پرونده های جدید شبیه به پرونده موشکی ایران به دنبال ایجاد فضای جدیدی برای ایجاد فشار علیه ایران هستند تا به واسطه آن ایران را از خواسته ها و مطالبات خود در خصوص رسیدن به سطحی از قابلیت عملی کردن دفاع مشروع ناکام گذارند. همچنین آمریکایی ها که خود نقش مخربی را در منطقه غرب آسیا بازی می کنند، حالا با ایجاد فضاسازی های جدید به دنبال این هستند تا ایران از تعلقات منطقه ای و هویتی خود در منطقه غرب آسیا صرف نظر کند، برای رسیدن به این موضوع نیز از هیچ تلاشی فروگزار نبوده اند.
 
پیشتر رهبر انقلاب در خصوص آمریکایی ها بیان داشتند که آن ها قابل اعتماد نبوده و دروغگو هستند «اوّلاً طرف دروغگو است، فریبگر است، بدعهد است، خنجرازپشت‌بزن است، در همان حالی که دارد با یک دست دست میدهد، به قول خودشان یک مشت سنگ در دست دیگرش است که بزند به سر طرف مقابل. طرف، این‌جور آدمی است.»

برای توضیح این موضوع کافی است به سراغ مذاکرات هسته ای ایران در قالب 5+1 برویم. چه چیزی از طرف آمریکایی در این مذاکرات مشهود است. چه قبل از مذاکرات، چه حین مذاکرات و چه بعد از مذاکرات.
 
 آمریکایی ها قبل از مذاکرات به طرق مختلف اشاره می کردند که خواهان حل شدن مسئله هسته ای ایران هستند و اظهار داشتند که حق غنی سازی ایران را به رسمیت می شناسند. برای اشاره به مسئله دروغ گویی آمریکایی ها به یک مطالعه موردی دقیق پیش از مذاکرات اشاره خواهیم کرد و آن نیز نامه رئیس جمهور این کشور پیش از مذکرات است. رئیس جمهور آمریکا طی نامه ای که در رسانه ها عنوان شد به مقامات ایران نوشته است پیش از مذاکرات اظهار داشته بود که به دنبال کمک به حل مشکلات اقتصادی ایران است. به گفته روزنامه فرامنطقه‌ای «الحیات» چاپ لندن این نامه توسط سلطان قابوس برای مقامات ایران ارسال شده بود. الحیات در این باره نوشت: نامه‌ای از سوی پادشاه عمان و از طرف اوباما برای رهبر جمهوری اسلامی ارسال شده است که در آن بر چهار محور تاکید شده است.  نخست ادای احترام  واشنگتن به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در ایران، دوم ابراز آمادگی برای کاهش تحریم‌های اقتصادی اعمال شده علیه ایران، سوم تاکید شدید بر اهمیت تعامل مثبت ایران در گفت‌و‌گوهای هسته‌ای با کشورهای 1+5 و در‌‌ نهایت آمادگی آمریکا برای برقراری مذاکرات مستقیم با ایران است.
 
آمریکایی ها به هیچ یک از این کلماتی که اظهار داشتند پایبند نبودند. آمریکایی ها در حالی مدعی بودند که به انتخابات ریاست جمهوری ایران احترام گذاشته اند، که درست دو سال بعد در جریان انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ضمن مداخله در امور جمهوری اسلامی، تمام تلاش خود را کردند تا بر انتخابات تاثیر بگذارند. این جمله بخشی از صحبت های دیوید ایگناتیوس در خصوص انتخابات مجلس خبرگان ایران است «در «مقامات آمریکایی انتظار دارند که اگر تندروها با خارج کردن و کنار زدن نامزدها در نتیجه فریبکاری نکنند، نتیجه انتخابات "مزیت و برتری جزئی" اردوگاه میانه‌روی اطراف رئیس‌جمهور حسن روحانی و "ادامه تحرک و حرکت" او در جهت بازگشایی به سمت غرب باشد.» او در ادامه با اشاره به نامزدی «حسن خمینی» ادعا کرد «یک فشارسنج و میزان سنج سیاسی که از نزدیک توسط مقامات آمریکایی دنبال می‌شود، نامزدی حسن خمینی نوه محبوب آیت‌اللهی است که انقلاب ایران را تجسم بخشید. او به طور مستقل برای مجلس خبرگان نامزد شده است اما به او به عنوان حامی پرنفوذ سیاست‌های عملگرایانه روحانی نگاه می‌شود. (حسن) خمینی برای ایرانی‌هایی که نمایانگر و نماینده میراث انقلاب و همچنین تلاش برای منطبق کردن آن با قرن 21 هستند، شخصیتی کاریزماتیک است. در صفحه فیس بوک شخصی او بیش از 100 هزار "لایک"(likes) برای عکسی از او به عنوان پسری در کنار آیت‌الله روح الله خمینی پدربزرگش نشسته،  وجود دارد.» [i]
 
آمریکایی ها بسیار تلاش کردند که در انتخابات ایران تاثیر بگذارند، بنابراین آنها به هیچ وجه دنبال احترام به انتخابات ملت ایران نبودند از این دست بیانات که آمریکایی ها در خصوص انتخابات ایران مطرح کرده اند بسیار زیاد است. موضوع مداخله غرب برای تاثیر بر انتخابات تا حدی پیش رفت که موسسه بین‌المللی «گروه بحران» در گزارشی ضمن انتقاد از آن، اشاره کرد «در غرب میل به حمایت از میانه روها در مقابل اصولگرایان از زمان برجام افزایش زیادی داشته اما با توجه به این واقعیت که بیگانگان هیچگاه موفق به اعمال نفوذ سیاسی در این کشور نبوده‌اند، اگر اختلافی هم بین طیف‌های سیاسی در ایران باشد، بهتر است که غرب به آن تکیه نکند و از جانبداری در امور داخلی ایران اجتناب کند چرا که صحبت از این موضوع  منجر به ظن اصولگرایان مبنی بر این می‌شود که هدف غایی غرب از برجام تغییر ماهیت حکومت ایران بوده است. همچنین به دلایل مشابه فشار سیاسی شدید بر ایران در زمینه حقوق بشر ممکن است به حساسیت اصولگرایان و (عمل گراها) مبنی بر این باشد که برجام گام نخست مهار ایران بوده است.»[ii]
 
تحریم ها مصداق تام عملکرد آمریکا

این شاید بزرگترین دروغی بود که اوباما و آمریکایی ها برای تهییج برخی از گروه ها برای مذاکره با آمریکا مطرح کردند تا به واسطه آن حساسیت مذاکرات را بالا برده و بتوانند به توافق مورد نظر خود برسند. آمریکایی ها نه تنها هیچ آمادگی برای کاهش یا تخفیف تحریم ها نداشتند بلکه همانطور که وزیر امور خارجه آن ها اظهار داشت تحریم ها را افزایش نیز داده اند. «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا در نشستی در دانشگاه «شیکاگو» اظهار داشت «تحریم تسلیحاتی پابرجا ماند و آن را کنار نگذاشتیم. در واقع، ما بر سر اینکه این تحریم چه مدت ادامه پیدا کند، مبارزه کردیم. به این دلیل که بر اساس ترتیبات قبلی، این (تحریم) از بین می‌رفت. ما با مذاکره توانستیم آن را برای هشت سال دیگر پابرجا نگه داریم. ما در عین حال تحریم‌های ایالات متحده علیه حمایت ایران از تروریسم را هم نگه داشتیم. بنابراین، ما هیچ‌یک از چیزهایی را که در این ارتباط در اختیار داشتیم، کنار نگذاشتیم. در واقع، از زمان توافق، به این دلیل که آن‌ها موشک شلیک کردند، ما تحریم‌هایی هم اضافه کردیم. بنابراین، ما حتی ذره‌ای به سمت کاهش اهمیتی که برای امنیت منطقه قائل هستیم، حرکت نکرده‌ایم.»[iii]

بنابراین گفته های مقامات ارشد آمریکا پیش از مذاکرات کاملا خلاف واقع و دروغ محض بوده است. یک مورد دیگری که برای دروغ بوددن این گزاره می توان بیان کرد قانون تمدید وضعیت اضطراری بود که دولت اوباما آن را دائما تمدید می کرد..
 
تاکید شدید بر اهمیت تعامل مثبت ایران در گفت‌و‌گوهای هسته‌ای با کشورهای 1+5

شاید عده ای تصور کنند که آمریکایی ها واقعا بر «اهمیت تعامل مثبت ایران در گفتگوهای هسته ای با کشورهای 5+1» اهتمام داشته است. اما نگاهی به وضعیت مذاکرات نشان می دهد که آمریکایی ها جز فریبکاری اقدام خاصی را در این خصوص انجام نداده اند. آنها تمام تلاش خود را کردند تا حین مذاکرات ایران را متهم به کوتاه نیامدن از مواضع خود کرده و بیان کنند که مشکل مذاکره با ایران در پایتخت این کشور است. موضوعی که اتفاقا برعکس بود و هر یک از کشورهای اروپایی با توجه به تقسیم وظایفی که آمریکایی ها برای آن ها کرده بودند نقش خاصی را در مذاکرات بازی میکردند و سبب می شدند مذاکرات برای مدتی به تعلیق بیفتد.
 
آمریکایی ها با بازی کردن نقش پلیس خوب تلاش می کردند چنین وانمود کنند که در مذاکرات به دنبال به نتیجه رساندن هستند و با جلو انداختن فرانسه و انگلیس و سخنان خلاف جریان این دو کشور هر از گاهی نقش پلیس خوب را بازی می کردند. آمریکایی ها به هیچ وجه به دنبال تعامل مثبت با ایران در مذاکرات هسته ای نبودند و این نیز یکی از دروغ های چهار گانه اوباما پیش از مذاکرات در خصوص ایران بوده است.
 
برقراری روابط مستقیم با تهران

اوباما با بیان کردن این موضوع که آماده برقراری روابط با ایران است تلاش می کرد اینگونه اظهار کند که مشکل برقراری روابط تهران واشنگتن در پایتخت ایران است و نه در آمریکا. موضوعی که برخی از بزک کنندگان داخلی آمریکا را تحریک می کرد تا با بسیج افکار هم نوع عنوان معترض وضعیت موجود را یدک کشیده و پرچم دار رابطه با آمریکا در عرصه داخلی معرفی شوند. اما واقعا آمریکا به دنبال برقراری رابطه با ایران است؟ آمریکا اگر هم به دنبال برقراری رابطه با ایران باشد یا در چارچوب تغییر رژیم است یا در چارچوب تغییر رفتار. همانطور که اظهارات مقامات آمریکایی موید این موضوع بود است. رهبر انقلاب پیشتر فرموده بودند که آمریکایی ها در وفای به عهد، دروغ گو، فریبکار و بدعهد هستند.
 
آمریکایی ها همچنین در حین مذاکرات مسیرهای خارج از مسیر حسن نیت را نیز طی کردند. یکی از موضوعاتی که آمریکایی ها بسیار روی آن تمرکز کردند تلاش برای تشنج در مذاکرات برای بهره برداری از آن بوده است، این تشنج به این دلیل بود تا بتوانند مسئله هسته ای ایران را در سطح بین المللی به بالاترین سطح حساسیت برده و آسیب های نائل نشدن به یک توافق را بالا ببرند. هم از این رو ضمن بر شمردن گزینه های مختلف روی میزشان ایران را تهدید به مسیرهای دیگر غیر از مذاکره نیز می کردند و با فریبکاری فضای اجتماعی خود را نیز به مسئله توافق و مذاکرات حساس می کردند.
 
برای مثال باراک اوباما رییس جمهور وقت آمریکا در مصاحبه با سایت فوروارد در این خصوص اظهار داشت «آنچه من گفته ام این است که اگر توافق را رد کنیم باید درباره گزینه های پیش رو واقع گرا باشیم. نباید به دنبال پاسخ های ساده باشیم و اینکه به لوبیای سحر آمیز دست پیدا کنیم و ناگهان این مشکل را حل کنیم یا اینکه یک میانبر وجود دارد که می توانیم به سادگی مشکل را حل کنیم و به کار خود بپردازیم و چینی ها و روس ها و ژاپنی و هندی نیز با ادامه تحریم ها موافق باشند.»[iv]
 
یا در جایی دیگر و در پاسخ به پرسش های دو تن از رهبران اصلی جامعه یهودیان در امریکا از توافق هسته ای با ایران دفاع کرد. وی در این گفت وگو که روز 6 شهریور 1394 (28 اوت 2015) انجام شد اوباما گفت «ما باید فعالیت های ایران در برهم زدن ثبات با استفاده از دست نشانده های خود در بخش های مختلف منطقه متوقف کنیم اما ما برای این کار نیاز داریم هماهنگی بهتری با شرکای خود داشته باشیم و اطلاعات خود را بهبود بخشیم و به ساخت چیزهایی مانند گنبد آهنین که از مردم در برابر موشک ها محافظت می کند، ادامه دهیم.»
 
وی ادامه می دهد «من با شما صادق خواهم بود. من فکر می کنم این کار کاملا سریع انجام خواهد گرفت، چون ما هر دو منافع مشترکی نه فقط در جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای داریم، بلکه منافع مشترک هر دو ما این را نیز ایجاب می کند که اطمینان یابیم آنها برای حزب الله سلاح ارسال نمی کنند و ایران ثبات همسایگان خود را به هم نمی زند.»[v]
 
پیوند موضوع هسته ای با مسائل دیگر

آمریکایی ها بسیار تلاش کردند تا حسن مذاکرات مسائل منطقه ای را نیز تحت پوشش مذاکرات قرار دهند، و همانطور که خودشان اظهار می داشتند «در راستای ایجاد ثبات در خاورمیانه» ایران را در محیط استراتژیک خود تعریف کنند و در گام بعد ایران را مهار کنند. در این خصوص نیکلاس برنز اظهار کرد: «امیدوارم توافق هسته ای وین اجرایی شود. اما در هرصورت، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا و جانشین او و یا حتی جانشین رئیس جمهور بعد از اوباما باید تلاش کنند قدرت ایران را در منطقه مهار کنند.»
 
در این خصوص نیکلاس برنز (Nicholas Burns) که در فاصله سالهای 2005 تا 2008 در دولت جرج بوش رئیس جمهور سابق آمریکا، معاون وزیر امورخارجه آمریکا بود و هدایت مذاکرات هسته ای با ایران را برعهده داشت و در حال حاضر استاد دانشگاه هاروارد است در نشستی در دانشگاه ساوثرن مین(University of Southern Maine) اظهار داشت «توافق هسته ای، توافقی کوچک درمقایسه با همه مسائل مطرح با ایران است. توافق هسته ای باید بخشی از سیاست کلی تر و هوشمندانه، به منظور مهارکردن ایران باشد. اگر اینطور باشد، این توافق می تواند در مسیر تامین اهداف مطرح در زمینه منافع ملی آمریکا باشد. ما با ایران از 35 سال پیش مسئله داشته ایم. ایران در سال 1979 ، درباره دیپلمات های ما به گروگان گیری مبادرت کرد. اما اوباما درمجموع به این نتیجه رسید که فقط درباره مسئله هسته ای مذاکره کند که به نظرمن، تصمیمی درست بود. لازم بود چارچوبی برای مذاکرات بوجود بیاید و این چارچوب ابتدا برای پرداختن به یک مسئله خاص باشد و نمی تواند همه مسائل را با هم در بر بگیرد.»[vi]
 
در این بین و در حین مذاکرات، خصوص غربی ها نیز به کمک آمریکایی ها رفتند برای مثال آنگلا مرکل که در نشستی خبری در برلین، گفته بود «به گمان من ایران نفوذ قابل ملاحظه ای در آنچه در سوریه اتفاق می افتد، دارد و همه از حضور سازنده ایران در مذاکرات سوریه استقبال می کنند.

مرکل در ادامه موضوع را فراتر برده و در خصوص لحن ایران در قبال اسرائیل نیز انتقاداتی را مطرح کرد. با استقبال از حضور ایران در ائتلاف ضد داعش و مبارزه با این گروه تروریستی  مدعی شد مواضع ایران در قبال اسراییل مورد پذیرش نیست. وی در این نشست ادامه داد «لحن ایران در قبال اسراییل قابل پذیرش نیست.» وی همچنین تاکید کرد این که ایران، تغییری در مواضع و لحن خود در قبال اسراییل نداده و این رژیم  را به رسمیت نمی شناسد، ناامید کننده است. [vii]
 
تلاش آمریکا برای مداخله در امور داخلی ایران

پروژه فریبکارانه دیگر آمریکا پیوند نظم مورد نظر خود در سطح منطقه در حین مذاکرات با برخی از به اصطلاح میانه روهای داخلی بود به گونه ای که با اعلام به وجود آمدن فصل جدید روابط به دنبال این بودند تا فضا را به گونه ای نشان دهنده که می توان بر سر تمام موضوعات منطقه ای نیز با آمریکایی ها وصلت کرد.
 
برای مثال باراک اوباما رئیس جمهور وقت امریکا در پاسخ به پرسش های دو تن از رهبران اصلی جامعه یهودیان در امریکا از توافق هسته ای با ایران دفاع کرد. وی در این گفت وگو که روز 6 شهریور 1394 (28 اوت 2015) انجام شده تاکید کرد اشاره کرد که «همچنین با تلاش در جهت پیوند با به اصطلاح میانه روهای مد نظر خود در ایران اظهار داشت «هم اکنون آیا من می توانم امید داشته باشم که با دسترسی پیدا کردن ایران به تعاملات بیشتر بازرگانی ، تعامل با جهان و مبادله دانشجو و شاید تغییر نسل رهبری در این کشور ، ماهیت این رژیم نیز تغییر کند؟ کاملاً. اما روی آن حساب نمی کنم».[viii]
 
در این خصوص آمریکایی ها تلاش می کردند نوعی پیوند نیز با به اصطلاح غربی ها میانه رو های داخل ایران نیز ایجاد کنند. این موضوع تا حدی پر رنگ شد که برخی از به وجود آمدن فصل نوینی برای همکاری منطقه ای ایران – آمریکا سخن گفتند و در حد اغراق آمیز دیگری مسئله «نظم آمریکایی – ایرانی» منطقه خاورمیانه مورد توجه آن ها قرار گرفت.
 
موضوعی که سبب شد حتی برخی از سایت ها و روزنا مه های دگر اندیش نیز به آن واکنش نشان دهند. برای مثال روزنامه شرق در یادداشتی بیان داشت «اما آنچه که اهمیت دارد، توانایی «نه»گفتن ایران به خط‌مشی‌های سیاسی‌ای است که سیاست‌گذاران آمریکایی به‌دنبال ترسیم آن هستند. این دکترین نه‌تنها می‌گوید کسی نباید به آمریکا «نه» بگوید، بلکه باید شرایطی وجود داشته باشد تا تجهیزات نظامی به فروش برسد و سلطه بر منابع استراتژیک جهان نیز ادامه یابد. تحت این شرایط آنچنان‌که باید و شاید، در آمریکای نومحافظه‌کار وابسته به مجتمع نظامی-‌صنعتی، صنایع نفتی و سرمایه مالی، نگاه به ایران با توافق هسته‌ای وین تغییری نخواهد کرد.»
 
رهیافت و اهداف استراتژیک آمریکا در عرصه جهانی بابی باز کرده است به‌عنوان استراتژی «بازدارندگی» و «مهار» برای بازیگران دگراندیش. یعنی اکنون با پایان‌یافتن مذاکرات هسته‌ای، دیدگاه غالب این نیست که واشنگتن با سازش و تنش‌زدایی واقعی با تهران، به فکر استفاده از ایران برای صلح خاورمیانه است یا درصدد است برای تحقق سیاست «چرخش اوباما به سمت آسیا-پاسیفیک» یا «تکمیل محاصره روسیه از جنوب» هرچه در توان دارد برای نزدیکی به ایران به‌کار گیرد؛ اگر هم این موضوع راهبرد بلندمدت آمریکا باشد، استراتژی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با چنین اهدافی سازگار نمی‌شود. در سطحی کلان، بحث بر سر فاز جدیدی از الگوی «مهار نفوذ منطقه‌ای» و «بازدارندگی استراتژیک» ایران در خاورمیانه مطرح است و نه همکاری. چراکه آمریکایی‌ها می‌دانند ایران نیز همچون خودشان در برخی اهداف و سیاست‌ها، حداقل در خاورمیانه به‌لحاظ فکری، خاستگاه و اهداف، جابه‌جایی راهبردی ندارد. بنابراین، در ایده‌آل‌ترین شرایط، دو کشور می‌توانند در خاورمیانه، نواحی خارج از کنترل را مهار کنند و با تجربه همکاری اقتصادی و فرهنگی محدود، در بُعد سیاسی و امنیتی نیز با راه‌اندازی خط ارتباطی «هات‌لاین» روابط خود را به صورت «صلح مسلحانه» حفظ کنند و ادامه دهند. پس در کوتاه‌مدت، انتظار نظم نوین آمریکایی- ایرانی در خاورمیانه ساده‌انگارانه به ‌نظر می‌رسد. [ix]
 
عبرت های برجام بسیار زیاد است، یکی از عبرت هایی که این مذاکرات و سند منتهی از آن به دست می دهد منطق مذاکره آمریکایی، و منطق وفای به عهد آن ها است، آمریکایی ها تمام تلاش خود را کردند تا آن چه به دست ایران می رسد، نه تنها نکته و مقوله دندان گیری نباشدف بلکه از سوی دیگر تلاش می کردند تا آن را تبدیل به ابزار فشار علیه ملت ایران کنند.

پی نوشت:
 
[i] http://www.theleafchronicle.com/story/opinion/2016/01/09/ignatius-political-prize-fight-tehran/78432610/
[ii] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941019001172
[iii] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950809001637
[iv] .http://www.entekhab.ir/fa/news/223660
[v]. http://www.latimes.com/world/middleeast/la-fg-obama-iran-20150829-story.html
[vi] . http://irannuc.ir/content/2696
[vii] .http://www.asriran.com/fa/news/414902
http://uk.reuters.com/article/2015/08/31/uk-mideast-crisis-iran-germany-idUKKCN0R01M720150831
[viii] . http://irannuc.ir/content/2695
 
[ix] .http://sharghdaily.ir/News/69360

پایگاه برهان

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه