به گزارش دیدبان؛ همانگونه که میدانید تحلیل متغیرهای معیشتی یک اجتماع را باید در علوم، رویکرد و سیاستهای اقتصاد جستجو کرد؛ اما متأسفانه در کشورمان علم اقتصاد را نمیتوان علمی چالاک، نافذ و اثرگذار دانست. این در حالی است که تعداد اساتید و دانشجویان و همچنین پژوهشگران در حوزه اقتصاد کشورمان کم نیست اما در عمل شاهد این هستیم که نظریههای اقتصادی از سوی سیاستمداران موردتوجه قرار نمیگیرد. به عبارت دیگر تلاشها و پژوهشهای اقتصادی همواره مورد بیاعتنایی سیاستمداران و قربانی عبارت «مصالح نظام» قرار میگیرد. شاید بتوان گفت سیاست مانند بختکی بر اقتصاد کشورمان افتاده است.
نکته قابل توجه اینکه منشأ تصمیمات کلان در کشورمان در دست افرادی است که آگاهی کامل از علم اقتصاد ندارد و به جای راهحلهای بلندمدت اقتصادی و اجتماعی همواره به دنبال راهحلهای کوتاهمدت از جنس سیاسی هستند؛ اما باید توجه داشت که این رویکرد منفی در دستگاههای اجرایی و حاکمیتی محدود در یک جریان یا گروه خاص سیاسی نیست بلکه رویکرد اقتصادی مجموع نظام جمهوری اسلامی همواره به این منوال بوده است. به عبارت دیگر باید گفت از پیش از انقلاب تاکنون اقتصاد و اقتصاددانها همواره در خدمت و قربانی مقاصد سیاسی و تصمیمات سیاستمداران بودهاند.
حال چنانچه از سیطره منفی سیاست بر اقتصاد کشورمان بگذریم به گسست میان آکادمی و بازار میرسیم. یعنی افزایش فاصله میان علم اقتصاد و بازار کار موجب شده است تا رویکردهای اقتصاد کشورمان نتواند جوابگوی مشکلات باشد. البته باید توجه داشته باشیم که علم اقتصاد در کشورمان یک علم وارداتی است و نخبگان علمی کشورمان علیرغم شعارهایی در بومیسازی علوم انسانی، متأسفانه نتوانستند یک مکتب اقتصادی ایرانی-اسلامی را به وجود آورند. یعنی علوم انسانی اسلامی در کشورمان در حد شعار باقی مانده است. بنابراین سیاستمداران مشکلات کشور را در حوزه مختلف از قبیل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را با نسخه و علوم غربی مورد بررسی قرار میدهند و برای حل آن تلاش میکنند. این در حالی است که دغدغهها و نیازهای مردم کشورمان را نمیتوان با کپی کردن ناشیانه از نسخه حکومتداری دیگر کشورها حل کرد.
بنابراین تا زمانی که وضعیت علوم انسانی بهویژه علوم اقتصادی در دانشگاهها بر پایه علوم غیربومی باشد نباید انتظار پیشرفت اقتصادی داشت. پس حتی اگر سایه سیاست از سر اقتصاد برداشته شود نمیتوان انتظار توسعه داشت؛ اما سؤالی که پیش میآید اینکه مشکلات اقتصادی کشورمان در شرایط کنونی نتیجه سیطره سیاست بر اقتصاد است و یا عدم بومی و اسلامی سازی علوم انسانی بهویژه علوم اقتصادی و کاهش فاصله بین دانشگاه و بازار کار؟ و برای حل مشکلات کنونی کشور ابتدا باید کدامین یک از حوزهها را سروسامان داد؟ حوزه مدیریت یا حوزه آکادمی؟
انتهای پیام//