دیدبان

چگونه کارآفرینِ ایرانی تربیت کنیم؟

چگونه کارآفرینِ ایرانی تربیت کنیم؟

به گزارش دیدبان،اشاره: کارآفرینی؛ عاملی است که به عنوان راهبردی اثر‌بخش در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها شناخته شده و به عنوان استراتژیک ترین راهبرد برای پیشرفت اقتصادی جوامع مورد استفاده قرار می گیرد. به همین دلیل در اکثر کشورها گرایش به کارآفرینی افزایش داشته و سازمان یا وزارتخانه‌ای تحت این عنوان ایجاد شده است. در ایران نیز چند سالی است که کارآفرینی در محافل علمی مطرح می شود اما متأسفانه در سطح جامعه عملیاتی نشده و تنها در حد شعار و اهدای جوایز به بعضی کارآفرینان برتر باقی مانده است. اما سؤال اینجاست که چرا تا کنون در این حوزه اقدامی صورت نگرفته و فقط در حد شعار باقی مانده است؟ چرا کارآفرینی به ارزش تبدیل نشده‌ است؟
 
دکتر ابوالقاسم عربیون عضو هیأت علمی دانشگاه تهران درباره این موضوع می‌گوید : در شرایط کنونی جامعه ما که با موانعی چون قوانین و مقررات اداری و بیمه‌ای ، بازار مخدوش و فعالیت های دلالی که در بازار وجود دارد اصولا انگیزه ای برای تولید باقی نمی‌ماند؛ به عنوان مثال وقتی به‌یکباره ارزش پول به یک سوم کاهش می‌یابد می‌توان از مردم انتظار کار تولیدی داشت و کارآفرین بود؟  تا زمانیکه امنیت اقتصادی و قضائی در جامعه برقرار نشود و قوانین و مقررات در جامه اصلاح نشود کارآفرینی در جامعه پایه‌گذاری نخواهد شد؛ به عبارت دیگر سنگ‌بنا و بستر رشد کارآفرینی در جامعه، تصحیح و ارتقاء انگیزه است.
 
دکتر ابوالقاسم عربیون در ادامه افزود: کارآفرینی صرفا مخصوص یک قشر خاص نیست؛ بلکه همه آحاد جامعه اعم از دولت و مجلس و قوه قضاییه و تک تک افراد جامعه در گسترش آن نقش دارند . رسالت دولت و مجلس تصحیح قوانین و مقررات و قوه مقننه حفظ امنیت اقتصادی است تا افراد سرمایه گذار بتوانند به راحتی سرمایه خود را وارد چرخه اقتصادی کنند.
 
در ادامه، گفتگوی برهان با ایشان را می خوانیم ...
 
موانع کارآفرینی چه چیز‌های هستند؟ طبق فرمایشات مقام معظم رهبری در راستای سیاست‌های اقتصاد مقاومتی، چگونه می‌توان اقشار متوسط و کم‌درآمد را کارآفرین کرد؟ به نظر شما، راه‌های توسعه‌ی کارآفرینی چیست؟
 
در ابتدا باید اشاره کنم که همه‌ی راهکارها، باید براساس نظرات و صحبت‌های مقام معظم رهبری باشند؛ زیرا صحبت‌های ایشان حاصل تفکری جمعی است. بنابراین، وظیفه‌ی دیگران فقط عمل‌کردن به نظرات ایشان است.
 
اگر نمودار فرمایشات مقام معظم رهبری را از سال 68 به بعد، سال‌به‌سال بررسی کنید، متوجه‌ شاکله‌ی اقتصاد مقاومتی در بیانات ایشان می‌شوید.
 
اولین فرمایش مقام معظم رهبری، در سال 69 مبنی‌بر تحول درونی و اصلاح امور بوده است؛ در سال 70 تأکید بر صبح روشنی بوده است؛ در سال 71 بر تحکیم معنویت؛ در سال 72 بر عدالت اجتماعی؛ در سال 73 بر صرفه‌جویی؛ درسال 74 بر وجدان کاری، انضباط اجتماعی و انضباط اقتصادی؛ در سال 75 بر ضرورت پرهیز از اسراف و حفظ ثروت و منابع عمومی کشور؛ در سال 76 بر توجه به معنویات و فضائل اخلاقی؛ در سال 77 بر صرفه‌جویی و پرهیز از اسراف، قناعت و پایداری بر مواضع اسلامی و انقلابی و الی آخر.
 
طبق الگوی به‌دست‌آمده‌ی بنده، از فرمایشات رهبر انقلاب، توسعه‌ی اقتصادی، حاصلِ استفاده از فرصت‌ها و سازماندهی آن‌هاست. فرمایشات ایشان تماماً در راستای اقتصاد مقاومتی بوده است؛ یعنی همه‌ی سال‌های نام‌گذاری‌شده از سوی ایشان در این اصول می‌گنجد. اگر در این 20 سال به فرمایشات این بزرگوار عمل شده بود، دیگر امروز در سال 93 لازم نبود در مورد کارآفرینی صحبت شود؛ زیرا ایشان سیاست‌های کلانِ اشتغال را قبلاً بیان فرموده‌ بودند. اکنون وقت عمل است. مسئولان باید فرمایشات ایشان را پیاده‌سازی کنند، نه اینکه فرمایشات ایشان را دوباره به بحث بگذارند. بنابراین بحث کارآفرینیِ رهبر معظم انقلاب، نه امروز که از سال 69 مطرح شده است. الحمدالله از این الگو عقب نیفتاده‌ایم، اماکمی از آنچه باید، دور مانده‌ایم که با تلاش جبران خواهد شد.
 
دست‌یابی به جایگاه واقعی و والای ایران در منطقه که مطابق با چشم‌انداز نظام جمهوری اسلامی، با رشدی 18 درصدی محقق می‌شود، فقط با حرف امکان‌پذیر نیست. با این رکود اقتصادیِ چندین‌ساله و کاهش ارزش پولی و رشد صفر درصدی یا حتی منفیِ صنعت کشور، از آن رشدِ 18 درصدی در نظر گرفته شده در چشم انداز، حدود یک دهه عقب مانده‌ایم.
 
اکنون، به‌منظور دنبال‌کردن برنامه‌ی چشم‌انداز نظام جمهوری اسلامی و جبرانِ گذشته، به حداقلِ رشد اقتصادی کشور در حالت خوش‌بینانه، حدود 17 تا 18 درصد رشد، نیاز اساسی داریم.
 
دست‌اندرکاران می‌گویند این کار شدنی نیست؛ اما بنده شخصاً ایمان دارم که کشور، با توجه به منابع موجود و به شرطِ آماده‌بودنِ شرایطی که ذکر می‌کنم، از پس این کار برمی‌آید.
 
انگیزه، نیروی محرکه‌ی توسعه‌ی کشور است. شاید بگویید معمولاً در حوزه‌ی اقتصاد درباره‌ی صنعت صحبت می‌شود، چرا شما از انگیزه صحبت می‌کنید؟ اما باید بدانید که انگیزه سبب انتخاب مسیر می‌شود. جوانی را تصور کنید که می‌خواهد برای آینده‌ی خود برنامه‌ریزی کند. راهِ اول این است که وارد عرصه‌ی علمی شود. در حالت ایده‌آل، بعد از مقطع متوسطه تقریباً باید حدود 13 سال دیگر درس بخواند. آیا بعد از این مدت، متناسب با رشته‌اش جذب بازار کار می‌شود؟ آیا می‌تواند با حقوقی که می‌گیرد زندگی‌اش را اداره کند؟
 
راهِ دوم این است که مثل پسر همسایه‌ وارد کار دلالی و خرید و فروش شود؛ زیرا او با این کار، صاحبِ خانه، ماشین، زن و بچه شده است و یا  بحثی که این اواخر مطرح است یعنی فوتبال. یکی از بچه ها گفته بود که من می خواهم وارد فوتبال بشوم چرا که درآمد یک فوتبالیست هزار بار بیشتر از یک استاد دانشگاه است. به نظر شما، پدر و مادر کدام راه را به او پیشنهاد می‌کنند؟ فکر می‌کنید خودش کدام راه را انتخاب می‌کند؟ شما با این شرایط چگونه می خواهید کشوری علم مدار بشوید و علم در صدر امور قرار بگیرد؟
 
 اگر افراد را به سمت بخش صنعت هدایت می‌کنیم و از آن‌ها می‌خواهیم که تولیدکننده باشند، باید بدانیم که با وجود موانعی چون قوانین و مقررات اداری و بیمه‌ای، بازار مخدوش و رقابت با کالاهای وارداتی، دیگر انگیزه‌ای برای تولید باقی نمی‌ماند. با وجود این موانع اگر شخصِ کارخانه‌داری، کارخانه‌ی خود را به پول تبدیل کند و در بازارِ خرید و فروش سکه و ارز سرمایه‌گذاری کند، سود بیشتری به‌دست می‌آورد. حتی اگر این پول را در بانک بگذارد وسودش را بگیرد، باز هم به این همه دردسر و دغدغه‌‌ی موجود در عرصه‌ی تولید می‌ارزد. با این توضیح، به نظر شما آیا انگیزه‌ی تولید در کشور شکل می‌گیرد؟ با شرایط موجود آیا انگیزه‌ی جوانان برای مطالعه، علم‌آموزی، رشد و مهارت بیشتر خواهد شد؟
 
روند جامعه‌‌ی امروز ما با این شرایط، روندی اجتماع‌مدار نیست .به نظر من تغییر این وضعیت با تبلیغات و ارشاد شدنی نیست.
 
زمانی می‌توانیم ادعا کنیم نظر رهبر انقلاب عملیاتی شده است که امنیت اقتصادی، چه از لحاظ قضایی چه از لحاظ شرایط و بستر، برقرار شده باشد. این شرایط و بستر، زمانی آماده می‌شود که انگیزه ایجاد شود. بنابراین، انگیزه عاملی است که می‌تواند باعث توسعه‌ی کشور گردد. انگیزه نیز به شرطی به‌دست می‌آید که در جامعه، هر چیزی سرِ جایِ خودش باشد. راهِ قانونی و مسیرِ درست، پاداش‌ داشته باشد و راهِ نادرست توبیخ.
 
افراد باید بدانند اگر در راه صحیح قدم بردارند شخصیت و منابع مالی آن‌ها حفظ می‌شود و امتیازاتی به آن‌ها داده می‌شود. در مقابل، با انتخاب راهِ نادرست، توبیخ‌ها و محرومیت‌هایِ اجتماعی نصیب آن‌ها می‌شود. در نهایت با مقایسه‌ی سود و زیان این دو راه، قطعاً راه صحیح را انتخاب خواهند کرد، ولو اینکه مثل راهِ کسب علم و دانش و راهِ صنعت و تولید، راهی طولانی داشته باشد.
 
بافت و بسترِ مساعد، برای ایجاد کارآفرینی، مطابق با آنچه مقام معظم رهبری فرموده‌اند، چیست؟
 
می‌دانید که منظور از بافت در زراعت، مرغوبیت زمین یا به عبارت دیگر، باردهی بیشتر آن است. منظور از بافت در یک پیراهن، درجه‌ی خلوصِ جنسِ پنبه یا کتانِ آن می‌باشد.
 
بنابراین، وقتی در اقتصاد صحبت از بافت می‌شود، منظور این است که هرچه مقدار سلامت و خلوص بستر اقتصادِ کشور بیشتر باشد، کارآفرینی در آن بیشتر می‌شود. اقتصاد سالم، خالص و ناب، اقتصادی است که آلودگی آن کم و شفافیت آن زیاد است. هرچه درجه‌ی شفافیت اقتصادی بیشتر باشد، روابط تعریف‌‌شده‌تر باشند و قوانین مشخص‌تر، انگیزه‌های افراد جامعه برای کارآفرینی، بیشتر می‌شود. بنابراین، انگیزه‌ی کارآفرینی، در اقتصادی با بافتِ سالم شکل می‌گیرد.
 
بافت اقتصاد امروز ایران بیمار است. این اقتصاد بیمار، با تزریق انواع و اقسام مسکن‌سرپاست. اگر اقتصاد، سلامتی خود را به‌دست آورد انگیزه‌ها جوانه می‌زنند.
 
وقتی در جامعه‌ای انگیزه جوانه بزند، افراد آن به سمت یادگیری حرکت می‌کنند که این یادگیری، منجر به کسب مهارت و تغییر نگرش می‌شود. فکر می‌کنید چگونه می‌توان طبق فرمایش رهبر انقلاب به قشر متوسط تکانی داد؟ زمانی این اتفاق می‌افتد که انگیزه‌ی عمومیِ جامعه اصلاح شود. جامعه‌ی امروز ما، جامعه‌ای بدون انگیزه‌ است. کسی که کلاه‌برداری می‌کند، از کارش می‌دزد، ده ‌جا نصفه‌نیمه کار می‌کند یا نمی کند، عضو هیات مدیره موظف یا غیر موظف است ، حقوق های چندین میلیونی هم می گیرد.
 
در نهایت به او می‌گویند عجب آدم زرنگی است و به آدمی که در یک شغل با جدیت مشغول است و کار با کیفیت ارائه می دهد و در انتها هم دستش خالی است، می گویند که او متوجه نیست.
 
بنابراین، برای اینکه صحبت مقام معظم رهبری محقق شود، باید انگیزه‌های عمومی جامعه، ارتقا پیدا کند. کرت لوین می‌گوید انگیزه، شاه‌راه یادگیری است. وقتی انگیزه‌های جامعه‌ای اصلاح شود و رشد پیدا کند، زمان یادگیری فرا می‌رسد. زمانی می‌رسد که فرد خود متوجه شود که برای رشد و ارتقا، باید یاد بگیرد. درواقع، رشد او در گرو یادگیری اوست. یادگیری سبب تغییر در نگرش‌ها و آرزوها می‌شود.
 
یکی از روش‌های ارتقای امید به ‌زندگیِ افراد در جامعه، رشد امید و آرزو در جامعه است. فردی که امید به زندگی دارد، عمرش طولانی‌تر از فردی است که ناامید است. فردی که امید دارد، عینک خوش‌بینی به چشم‌زده است. این فرد، با اعضای خانواده و اطرافیان خود، خوش‌اخلاق برخورد می‌کند.
 
وقتی نگرش جامعه عوض شود، افراد روزیِ خود را در اخلاق خوش و رسیدن به رشد و تعالی را در یادگیری می‌دانند. درنتیجه، به دنبال افزایش مهارت‌های خود می‌روند. درواقع، جامعه تخصص‌گرا می‌شود؛ یعنی افراد در حوزه‌ی مهارت و تخصص خود نظر می‌دهند. درحالی‌که امروزه هرکس، از هرصنف و تخصصی، به خود اجازه می دهد تا در عرصه‌ی سیاست اظهارنظر کند.
 
بنابراین سنگ‌بنا و بسترِ رشدِ کارآفرینی، در جامعه‌ی امروز ما، تصحیح و ارتقاء انگیزه است. امروز، نه تنها انگیزه‌های صحیح از بین رفته است، بلکه انگیزه‌های ناصحیح نیز جایگزین آن شده است. اگر در اولین گام، انگیزه‌ها اصلاح شوند، اولین سنگ‌بنای صحیحِ رشد و توسعه‌ی صنعتی، اقتصادی و حتی اجتماعیِ کشور پایه‌گذاری شده است.
 
در بحث توسعه، بر چهار بُعدِ کلان تأکید می‌شود. همان‌طور که می‌دانید این چهار بُعد، بحث سیاسی، زیست‌محیطی، عوامل اجتماعی-فرهنگی و اقتصادی است. کارآفرینی مقوله‌ای اقتصادی است؛ اما با اضافه‌شدن بُعد دیگری به نام اجتماع، کارآفرینی بُعد اجتماعی را نیز شامل می‌شود.
 
به نظر من، کارآفرینی فقط مقوله‌ای اقتصادی و اجتماعی نیست، بلکه مهارتِ راه‌اندازی کسب و کار است. کارآفرینی یعنی با استفاده از خلاقیت و ارزش‌آفرینی، بتوان از منابع مختلف، کسب درآمد کرد. این کار فقط محدود به حوزه‌ی اجتماع و اقتصاد نمی‌شود. به‌همان ‌اندازه که یک روستایی ساده می‌تواند کارآفرین باشد، یک سیاست‌مدار نیز می‌تواند. به‌همان‌‌اندازه که نقش کارآفرینی در عرصه‌ی تولید مؤثر است، مجلس در قانون‌گذاری و دولت نیز در اجرا مؤثر است. وقتی گفته می‌شود دولتِ کارآفرین، منظور این است که دولت باید خط‌ِمشی‌ها را بدهد و اجرا را به بخش خصوصی بسپارد.
 
سه قوه در زمینه کارآفرینی چه نقشی می توانند ایفا کنند؟
 
رسالت دولت و مجلس باید تصحیح قوانین و مقررات باشد و رسالت قوه‌ی مقننه، حفظ امنیت اقتصادی، تا به‌این‌ترتیب سرمایه‌ی افراد به‌راحتی در چرخه‌ی فرایند اقتصادی بچرخد. بنابراین، در کشور، همه باید کارآفرین باشند؛ یعنی در کشور باید قوه‌ی قضایه‌ی کارآفرین، مجلسِ کارآفرین، دولتِ کارآفرین و مردمِ کارآفرین وجود داشته باشد. کارآفرینی صرفاً مخصوص قشر متوسط یا ضعیف اجتماع نیست، بلکه وقتی بحث از کارآفرینی می‌شود، منظور این است که این روحیه باید در آحاد افراد یک کشور و ملت وجود داشته باشد. متأسفانه هنوز چنین روحیه‌ای در کشور به وجود نیامده است. این روزها، تنها خواسته‌ی بخش خصوصی این است که دولت، فشارهای خود را بر این بخش، کاهش دهد.
 
منظور شما این است که یکی از دلایلی که در ایران کارآفرینی به وجود نمی‌آید، نحوه‌ی عملکرد دولت است؟
 
اصلاً بحثِ دولت نیست. بحثِ بخش دولتی است. در کشور ما بخش دولتی همه‌ی بازار را در اختیار گرفته است. خود دولت نیز در بازار است که این اشتباه است. آلمانی که امروز آلمان است، بعد از شکست در جنگ جهانی دوم، باز هم در آن شرایط، اقتصاد بازار آزاد را پیاده کرد. روسیه با این‌همه یال‌وکوپال، درحال‌حاضر از جنبه اقتصادی قدرتی ندارد؛ زیرا اقتصاد ضعیف و شکننده ای دارد. تنها راه قدرتمند‌کردن اقتصاد کشور این است که دولت خود را از بازار کنار بکشد. سرمایه‌ی ملی نفت ایران، نباید پول‌ توجیبیِ دولت‌مردان محسوب شود. درحال‌حاضر، پول نفت کشور، مثل اینکه پولِ جیب آقایان است که هرچقدر می‌خواهند در هرکجا که می‌خواهند خرجش می‌کنند. پول نفت،سرمایه‌ی آیندگان است و باید درکشور سرمایه‌گذاری شود. بنابراین نباید سهل‌انگارانه خرج شود.
 
تا ‌وقتی‌که این شرایط اصلاح نشود، اقتصاد کشور روی خوش نخواهد دید. اخیرا هم که شما بسته اقتصادی دولت برای خروج از تورم را مطالعه نمودید؛ در حقیقت سرهم‌بندی مجموعه‌ای از نظریات اقتصادی است که می توان در مجلس هر کشوری و برای هر جمعی قرائت نمود بدون اینکه بتواند دردی را دوا کند. بنده بار دیگر صریحا عرض می کنم نسخه اقتصادی و راه حل معضلات کشور هم از جنبه تورم و هم از جنبه بیکاری را می بایست در فرهنگ کهن و اصیل اسلامی و ایرانی جستجو کنیم نه در لابه‌لای نظریات غربی. تا آن فرهنگ اصیل را پیاده نکنیم هرگز کشور به تعالی و پیشرفت نخواهد رسید. در فرهنگ کهن ما «بیگاری به از بیکاری است»، «یک سال بخور نان و تره، صد سال بخور نان کره» و... هزاران مثل آموزنده دیگر است که واقعا هم کاربردی است. دریغ که جوانان امروز نا آشنا و سیاستمدارانِ امروز از دیروز خود خیلی دور شده‌اند. ما نیاز به یک بازنگری شدید فرهنگی حتی در مسئولان داریم.
 
کارآفرینی در کشورهای دیگر به چه شکل است؟

کارآفرینی یعنی خلاقیت، نوآوری و ارزش افزوده. فضای کسب و کار درکشور باید باز باشد. محیط کسب و کار باید امنیت داشته باشد. زمینه برای رشد افراد نیز باید فراهم باشد. نباید یک‌باره تمام مرزهای کشور را بست و گفت صادرات ممنوع؛ زیراهمه‌ی تلاش افراد، برای داشتن بازارهای خارجی، از بین می‌رود. با ممنوعیت صادرات، بسیاری از شرکت‌ها ورشکست می‌شوند و چشم‌اندازی برای صادرات آینده‌ی خود نخواهند داشت. با نوسانات شدید قیمت دلار، افراد نمی‌توانند برای فردای خود برنامه‌ای داشته باشند.
 
در دنیا، دولت‌ها فشارها را خود تحمل می‌کنند، اما برای منافع خود، از جیب ملت خرج نمی‌کنند. دو راه وجود دارد: اول، دولت با وام گرفتن، ارزش ملی پول خود را حفظ کند؛ دوم، دست در جیب ملت کند و از جیب ملت بردارد؛ یعنی پول را بی‌اعتبار کند.
 
اگر امروز، ارزشِ پول، در حدی نباشد که بتوان با آن سرمایه‌گذاری کرد و معلوم نباشد که فردا نیز چه ارزشی خواهد داشت، ‌امنیت اقتصادی به خطر می‌افتد. آیا باید در چنین شرایطی، از کشور انتظار رشد اقتصادی داشت؟ در چنین شرایطی، چگونه می‌توان کارآفرین بود؟ اگر دولت زیر بار قرض برود تا ارزش ملی پول کشور حفظ شود، ثبات مالی ایجاد می‌شود و افراد می‌توانند سرمایه‌گذاری کنند. به عبارتی، با این کار، ارزش 100 تومانِ 20 سال پیش، امروز نیز 100 تومان خواهد بود.
 
فرد زمانی می‌تواند کارآفرین باشد، سرمایه‌گذاری و تولید کند که بداند ارزش پول او سال بَعد، بیشتر می‌شود. اگر قرار باشد ارزش پول کم شود، با وجود این همه ریسک و بحران و نوسان، دیگر چه انگیزه‌ای برای سرمایه‌‌گذاری باقی خواهد ماند؟ کشورهای اروپایی، حاضر هستند ریاضت اقتصادی بکشند، استقراض کنند، اما ارزش یورو و دلار همان باقی بماند. دلار در ایران، یک‌دفعه از 1050 تومان به 3000 تومان رسید، اما ارزش آن در دنیا تغییری نکرد. این تغییر ناگهانی قیمت دلار به این معناست که پول خودمان را با دست خودمان، بی‌ارزش کرده‌ایم. اگر دولت استقراض می‌کرد و زیر بار این فشار تاب می‌‌آورد، این‌همه فشار مالی بر مردم تحمیل نمی‌شد.
 
آیا منظور شما، استقراض از کشورهای دیگر است؟
 
بله. دولت می‌تواند از بانک جهانی استقراض کند یا از هر‌ جای دیگر، حتی می‌تواند از مردم یا بانک مرکزی خود استقراض کند. بانک مرکزی به جای چاپ پولِ بدونِ پشتوانه، می‌تواند به دولت پول قرض دهد. بانک می‌تواند منابع مالی دولت را تأمین کند. دولت نیز می‌تواند در ‌راستای کوچک‌سازی خود، شرکت‌های بزرگ خود را به مردم بفروشد. با این کار، مردم سهام‌دار شده و در سود سهام نیز شریک می‌شوند. دولت باید در خدمت مردم باشد، خدمت‌گذار آن‌ها باشد، نه آقابالا‌سر مردم. درحکومتِ مردم‌سالارانه، مردم ‌افرادی را انتخاب می‌کنند که خادم ملت باشند. بنابراین دولت قیم ملت نیست.
 
چه مشوق‌هایی باعث می‌شود که سرمایه‌گذاران‌ِ خُرد، وارد بحث کارآفرینی شوند؟حتی بعضاً خود نیز به کارآفرین تبدیل ‌شوند؟
 
وقتی امنیت اقتصادی برقرار باشد، شفاف‌سازی صورت گرفته باشد، انگیزه‌ در جامعه رشد پیدا کرده باشد و همه‌چیز عادلانه باشد، فرد خودبه‌خود تشویق می‌شود. اگر به فرد متناسب با قدمی که برمی‌دارد امتیاز داده شود، تلاش می‌کند که کار کند. ضرب‌المثلی است که می‌گوید بیگاری به از بیکاری است، اما در جامعه‌ی امروز، این ضرب‌المثل دقیقاً برعکس شده است. جوان تازه به دوران رسیده‌ی امروز می‌خواهد یک‌شبه صاحب همه‌چیز بشود، اما در گذشته، فرد وقتی برای کاری می‌رفت، فقط به نان شب و جای خواب راضی بود.
 
در بحث کارآفرینی، وزارت‌خانه‌ها نیز باید کارآفرین باشند. آموزش و پرورش باید بچه‌ها را کارآفرین و خلاق بار بیاورد. ازآنجاکه مهم‌ترین قشر آموزشی، معلمان مقطع ابتدایی هستند، به نظر من، میزان تحصیلات معلمان این مقطع، نباید کمتر از دکترای واقعا حرفه ای باشد.
 
به قول یکی از دوستان، اگر بچه‌ها را آموزش دهید دکتر می‌شوند، اگر آموزش ندهید معلم. متأسفانه سطح استخدامی‌های آموزش و پرورش، ضعیف است. به همین دلیل، اکثر والدین مجبور هستند برای اینکه سطح تحصیلی فرزندان‌شان افت نکند، خارج از سیستم آموزشی، چندین کلاس جانبی نیز برای آن‌ها تعریف کنند. بهتر است سیستم آموزش و پرورش، در راستای توسعه و کارآفرینی، تغییر کند. دانشگاه‌ها ‌باید از حالت تئوری‌محوری خارج شوند. باید متناسب با عملکرد دانشجو به او امتیاز داده شود، نه متناسب با تئوری او. استادان باید با توجه به خدمت‌گزاری خود ارزیابی شوند، نه با تعداد مقالا‌تشان. سیستم ارزش‌یابی دانشگاه‌ها نیز باید عوض شود. خادم‌ها و خائن‌ها باید به مردم معرفی شوند. کشور چین، با حدود یک میلیارد و سیصد میلیون نفر جمعیت، با مسئول رشوه‌گی رو خلاف‌کار، تعارف ندارد و او را به ملت معرفی می‌کند؛ اما متأسفانه چنین چیزی در ایران لاپوشانی می‌شود. گزارشات اخیر مجلس محترم نیز از تفحص‌های صورت گرفته از بانک ها واقعا قلب انسان‌های مومن را به‌درد می‌آورد. آقایی با یک چک، 220 میلیارد تومان از بانک پول می گیرد و جوانان این مرز و بوم برای وام ازدواج 3 میلیون تومانی، 2 سال پشت نوبت باید بمانند.
 
ایران چیزی برای پیشرو ‌شدن، اول شدن و به تعالی رسیدن، کم ندارد. ایران می‌تواند در صدر ممالک جهان قرار بگیرد؛ به‌شرط‌اینکه از منابع درست استفاده کند. باید به بحث مدیریت توجه بیشتری شود؛ زیرا در کشور، مدیریتِ استفاده‌ی صحیح از منابع، وجود ندارد. در‌کل، داستان کارآفرینی، داستانی نیست که در چند دقیقه‌ جمع‌بندی شود. داستان کارآفرینی داستان استقامت و پایداری برای اعتلای این مرز و بوم است. ما اگر در گذشته های دور آرش‌ها را داشته‌ایم و دیروز رزمندگان را، امروز می بایست جوانان خلاق و کارآفرین، نه حرفی، نه رابطه ای ، نه سفارشی ، نه مدرکی بلکه ساخته شده در کوره حوادث و قیام کننده برای اهتزاز پرچم عزت مندی و شرافت کشور داشته باشیم. 
 
با تشکر از وقتی که در اختیار برهان قرار دادید.

پایگاه برهان

 

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه