به گزارش دیدبان،در دو بخش گذشته، از انقلاب فرهنگی و مکتبی، آزادی فکری و تداوم نقشآفرینی روحانیت به عنوان بعضی از مهمترین دغدغههای انقلابی علامهی شهید سخن گفتیم. در بخش پایانی، دغدغهی دیگر ایشان را بازگو و تحلیل میکنیم.
4- صیانت انقلاب اسلامی از «استحالهی درونی»
یکی از دغدغههای انقلابی علامه مطهری، مبتلا شدن انقلاب اسلامی به «استحالهی درونی» بود؛ به این معنی که انقلاب اسلامی پس از مرحلهی پیروزی، به تدریج و گاه به صورت نامحسوس، «تغییر مسیر و ماهیت» بدهد و از نسخه اصلیاش فاصله بگیرد و منحرف شود. ایشان برای تبیین این مسأله، شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی رامشابه با شرایط بعد از نزول سورهی مبارکهی مائده قلمداد کرده که از آخرین سورههای نازل شده بر پیامبر است. در آیهای از این سوره میخوانیم:«اَلْیَوْم یَئِسَ الَّذیِنَ کَفُروا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ واخْشَوْن»[1]
امروز کافران از اینکه به دین شما اختلال و آسیبی برسانند، طمع بریدند و ناامید شدند. پس شما (مسلمانان) از آنان بیمناک نگشته و از من بترسید!
این سوره آنگاه بر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نازل گردید که اسلام و مسلمین در محل ظهور خویش کاملاً پیروز و مسلط شده بوند و شبه جزیرهی عربستان در زیر اقتدار سیاسی اسلام قرار داشت. آیهی شریفهی بالا دلالت بر این معنا دارد که امروز دیگر تهدید تأثیرگذاری از جانب دشمنان اسلام (از قبیل کفار، مشرکین و یهودیها و...)، متوجه اسلام نیست؛ زیرا اسلام بر همهی آنها غلبه و چیرگی یافته، و آنها توان حذف و انهدام موجودیت اسلام را ندارند. اما از سوی دیگر، خداوند در این آیه میفرماید: «از من بترسید!» علامهی شهید در تفسیر این عبارت میگوید معنی ترسیدن از خداوند، ترسیدن از این است که در اثر انحراف از مسیر حق و مبتلا شدن به استحاله و دگرگونی، سنتهای اجتماعیِ الهی که لایتغیر هستند دربارهی آنها اعمال شود و تحقق یابد،[2]
همچنان که خداوند در قرآن تأکید میکند که چگونگی سرنوشت یک قوم به خود آنها وابسته است:
«إنَّ الله لایُغَیِّر مابِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأنْفُسِهِمْ»[3]همانا خداوند سرنوشت هیچ جامعهای را تغییر نمیدهد مگر اینکه خود آنان تغییر کنند.
آیت الله شهید بر این باور است که انقلاب اسلامی صدر اسلام از ناحیهی همین دگرگونی درونی آسیب دید و از مسیر اصلیاش منحرف گردید:
«مسیر انقلاب اسلامی صدر اسلام عوض شد، رنگ و شکلش عوض شد؛ یعنی یک چیزی بود و به وسیلهی گروهی کم و بیش تبدیل شد به یک چیز دیگر، در اثر رخنهی افراد فرصتطلب، رخنهی دشمنانی که تا دیروز با اسلام میجنگیدند بعد تغییر شکل و قیافه دادند و این مسیر را عوض کردند.»[4]
به عنوان مثال، از نیمهی دوم قرن اول هجری در امتداد یک پروژهی سیاسی از سوی امویان، کوشش شد که «از این انقلاب ماهیتاً اسلامی، یک انقلاب ماهیتاً قومی و عربی تعبیر شود؛ یعنی یک حرکت اسلامی به صورت یک حرکت عربی، نژادی و قومی تعبیر و تفسیر گردد.»[5]
علامه مطهری اظهار میدارد که همین تغییر و استحاله کافی بود تا شکافهای اجتماعی و سیاسی ناصواب و ضدّ اسلامی در راستای آن تولید شود و جامعهی اسلامی، دو پاره و متفرق گردد.[6]
جناب علامه در فروردین ماه سال 1358، یعنی در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، میگوید «امروز ما درست در وضعی قرار داریم نظیر وضع ایام آخر عمر پیغمبر یعنی آن وقتی که این آیه نازل شد؛ الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون».[7]
بنابراین، باید هوشیار بود که در مرحلهی اثبات و پیروزی، انقلاب به دست فرصتطلبان و دگراندیشان از مسیر و غایت راستینش منحرف نشود. به همین سبب است که تداوم دادن به انقلاب از ایجاد کردن آن کاری دشوارتر است:
«انقلاب ایجاد کردن از انقلاب نگه داشتن آسانتر است. انقلاب را حفظ کردن خیلی دشوار و مشکل است و کموبیش میشد گفت که الان شواهد و قرائن نشان میدهد که آنگونه که انقلاب در وقتی که در حال کوبیدن دشمن بیرونی بود، قدرت، قوّت و نشاط داشت و پیروزی بعد از پیروزی به دست میآمد؛ از وقتی که به حالت سازندگی افتاده است آن نشاط و آن قدرت و آن قوّت در آن نیست، یک نوع تشتت و تفرقه وجود دارد.»[8]
یکی از مهمترین مناقشات که در دوران ثبات و پیروزی شکل میگیرد و پیرامون آن، شکاف فکری تولید میشود؛ «تفسیر ماهیت انقلاب» است. این که در آینده (یعنی پس از پیروزی انقلاب) چه باید کرد به ماهیت خود انقلاب وابسته است. مسیر آیندهی انقلاب به غایات و انگیزههای مردم از انقلاب باز میگردد. از این رو، در مرحلهی پیروزی باید به سراغ «فهم و تفسیر دقیق ماهیت انقلاب» رفت و اجازه نداد که تفسیرهای ناصواب و ناروا در افکار عمومی رسوب کند:
«بررسی ماهیت این انقلاب به معنای شناخت این انقلاب به عنوان یک پدیدهی اجتماعی ضرورت دارد؛ یعنی ما باید انقلاب خودمان را بشناسیم و بشکافیم و همهی جنبههایش را در نظر بگیریم. با شکافتن و شناختن این انقلاب است که امکان نگهداری و حفظ آن و امکان تداوم بخشیدن به آن پیدا خواهد شد.»[9]
تاریخ انقلاب اسلامی به روشنی و وضوح نشان داد که این حساسیت علامهی شهید، حساسیت به جا و سنجیدهای بوده است؛ زیرا نه تنها از هنگامهی پیروزی انقلاب اسلامی، تفسیرها و برداشتهای التقاطی و انحرافی دربارهی انقلاب اسلامی از سوی نیروی اجتماعی غیرانقلابی و ضدّ انقلابی عرضه شد بلکه از اواخر دههی اول انقلاب، بخشی از نیروهای اجتماعی انقلاب در ورطهی تفسیر به رأی و تحریف معنایی انقلاب گرفتار شدند و کانونیترین و هستهایترین عنصر مقوّم انقلاب اسلامی را- در حالی که «اسلام» بود- «دموکراسی» معرفی کردند! این عده که بعدها «اصلاحطلب» خوانده شدند، به دنبال استحالهی فکری خویش، در پی استحالهی ماهیت انقلاب اسلامی برآمدند و خوانشی لیبرالیستی و همخوان با اقتضائات و مقبولات مدرنیته از انقلاب عرضه کردند.
پی نوشت:
]. سورهی مائده، آیهی 3.
]. مرتضی مطهری، آیندهی انقلاب اسلامی ایران، تهران: صدرا، ص 56.
.[3] سورهی رعد، آیهی 11.
.[4] آیندی انقلاب اسلامی ایران، ص 57.ه
]. پیشین، ص 57.
.[6] پیشین، ص 58.
.[7] پیشین، ص 59.
]. پیشین، ص 59.
.[9] پیشین، ص 59.
مهدی جمشیدی: پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی