دیدبان

ضرورت و جایگاه امام معصوم در سلوک عرفانی با تکیه بر کتاب و سنت

ضرورت و جایگاه امام معصوم در سلوک عرفانی با تکیه بر کتاب و سنت

به گزارش دیدبان،از دغدغه های بسیار مهم دانش عرفان، تبیین کیفیت به فعلیت رساندن استعدادهای انسان و نحوه رسیدن او به غایاتش است. اهل عرفان با اثبات ضرورت سلوک عرفانی، گام نهادن در این مسیر را بهترین راه حل برای رسیدن به هدف مذکور می دانند. این مقاله می کوشد نسبت امام معصوم با سلوک الی اللّه را از دو منظر بررسی کند: ارتباط امام معصوم با صراط سلوکی؛ و رابطهٔ امام معصوم با سالک. امام معصوم مقوِّم صراط سلوکی است و شأن و منزلت وی در سلوک عرفانی، با نبی اکرم یکسان است.

از این رو، منزلت امام معصوم با هیچ یک از انسان ها قیاس پذیر نیست و تمامی انسان ها برای تقرب الی اللّه نیازمند او هستند. او قادر است سالکان را در صراط سلوکی هدایت کند. ارشاد دیگر سالکان نیز فقط به واسطهٔ استمداد از امام معصوم تصورپذیر است. هدایت از جانب امام معصوم در صراط سلوکی به نحو ارائهٔ طریق و إیصال إلی المطلوب تحقّق می پذیرد.

کلیدواژه ها

قرآن، سنت، پیامبر اکرم، امام معصوم، سلوک عرفانی، استاد سلوک.

سیر و سلوک عرفانی ابعاد مختلفی دارد، اما تبیین نسبت امام معصوم با سلوک الی اللّه مهم ترین مسئله ای است که این مقاله در صدد بررسی آن است. برای تبیین این مسئله، نخست لازم است از دانشی بشری کمک گرفته شود که در آن به «ضرورت راهنما» اذعان شده است. با مراجعه به دانش ها درمی یابیم که دانش عرفان بر این ضرورت، اهتمام ویژه دارد. با بررسی آموزه های عرفانی، معلوم می شود عارفان پس از اثبات ضرورت سلوک، ضرورت راهنمای آن را نیز اثبات کرده اند. از این رو لازم است نخست «ضرورت سلوک» و سپس «ضرورت استاد سلوک» به اثبات برسد.

درباره نسبت امام معصوم با سلوک نیز باید این مطلب را از دو بُعد بررسی کرد: نخست رابطهٔ امام معصوم با سلوک؛ و دوم نسبت ایشان با سالک. در قسمت نخست، «ضرورت و منزلت» امام معصوم در سلوک عرفانی تبیین می شود. اثبات این امور نیز از طریق بررسی ادلهٔ عقلی و همچنین با کمک آنچه عارفان دربارهٔ ضرورت نیاز به استاد مطرح کرده اند، صورت می گیرد. در این بخش، اثبات خواهد شد که منزلت امام معصوم در سلوک، هم ردیف منزلت نبی اکرم 9 است؛ از این رو وجود امام معصوم  همانند نبی اکرم 9 در سلوک ضرورت دارد.

 بر این اساس، سلوک بدون امام معصوم  امکان پذیر نیست، و ارشاد دیگر سالکان نیز با استمداد از ایشان تحقّق می پذیرد. دربارهٔ نسبت امام معصوم  با سالک نیز از طریق آگاهی از ملاک اعتبار استاد سلوک و تحلیل حقیقت امامت، اثبات می شود که امام معصوم  تمامی سالکان را در صراط سلوک، ارشاد و هدایت می کند که این امداد به دو شکل ارائهٔ طریق و إیصال إلی المطلوب محقَّق می شود.

 بر این اساس، اطّلاع از دیدگاه عرفا دربارهٔ «استاد سلوک» هم ما را در فهم نسبت امام معصوم با صراط سلوکی، و هم تبیین نسبت ایشان با سالک یاری می کند. لذا نخست آموزهٔ عارفان دربارهٔ ضرورت استاد سلوک عرضه می شود، و در قسمت بعد (بررسی نسبت امام معصوم  با سالک) ملاک اعتبار استاد سلوک از دیدگاه عارفان بیان خواهد شد.

ضرورت سلوک الی اللّه و نیاز به استاد

در آموزه های عرفانی، نکات متعددی دربارهٔ اثبات ضرورت سلوک الی اللّه مطرح شده است، که از جمله آنها فعلیت بخشیدن به توانایی های بشری است. عارفان مسلمان، جملگی معتقدند انسان ها آن گونه که بایسته است از ظرفیت و استعداد عظیم خود استفاده نکرده اند (جندی، 1362: 84). از این رو لازم است انسان در صراط سلوکی گام بگذارد تا بتواند به کمال حقیقی خود نائل آید (جامی، 1370: 185-187). از دیگر عواملی که ضرورت سلوک الی اللّه را اثبات می کند، محجوب بودن حقیقت انسان به حجاب های مختلف است. رفع این حجاب ها آن قدر اهمیت دارد که برخی از اهل عرفان، سلوک را مساوی رفع این حجاب ها می دانند و معتقدند سفر مذکور، عبارت است از رفع آن حجاب ها[1] (همو، 1383: 143).

سلوک الی اللّه نیز مانند بسیاری از امور دیگر، شرایط و لوازم خاص خود را دارد، اما به اجماع اهل معرفت، مهم ترین شرط سلوک وجود «کامل مکمّل» و «مرشد طریق» است (همدانی، 1341: 10-11؛ لاهیجی، 1312: 57). فارغ از چنین اجماعی، در آموزه های عرفانی ادله ای نیز برای ضرورت استاد سلوک اقامه شده که به ذکر سه فقره از آنها اکتفا می شود.

از مهم ترین ادلهٔ عقلی نیاز به استاد، ضرورت مراجعهٔ بیمار به طبیب برای تداوم سلامت است. از این رو، همان گونه که انسان برای بهره مندی از نعمت عافیت، باید به طبیب مراجعه کند، برای تداوم سلامتِ جان نیز لازم است به طبیبی مراجعه کند که از امراض مختلف روحی و مداوای آنها به خوبی آگاه باشد. اما چون تشخیص بیماری های دل و معالجه آن، به مراتب سخت تر از تشخیص و مداوای امراض جسمانی است، لذا ضرورت رجوع به استاد به عنوان «طبیب روحانی» صدچندان می شود:

و چون استنباط این مرحله و استخراج دقائق آن و شناختن امراض نفسانیه و معالجات آن و مصالح و مفاسد و مقدار دوای هر شخصی و ترتیب معالجه آن بخصوصه، چنان که در انجام آن ضرور است، چون که امری است بس خفی و دقیق ... لهذا طالب را چاره ای جز از رجوع به راهنما یا قائم مقام او که تعبیر از او به اوستاد یا شیخ می شود نیست (بحرالعلوم، 1425: 123).

از دیگر ادلهٔ عقلی ضرورت نیاز به استاد، صعوبت سلوک، بی اطّلاعی، و بی تجربگی سالک در آن مسیر است؛ زیرا همهٔ عقلا حکم به وجوب مراجعهٔ جاهل به عالم می کنند و معتقدند انسان در راهی که هیچ آگاهی و تجربه ای دربارهٔ آن ندارد، نباید بی مهابا و بی اطلاع گام نهد:

هر گاه دو کس به راهی روند و یک کس آن راه دیده باشد و یک کس نه، لازم هست که آن کس که راه ندیده، تابع آن کس باشد که راه را دیده و چنانچه او گوید، رود یا نه؟ این مثل شاب و شیخ است، چه شیخ عهد شباب دیده و از آن گذشته و شاب اکنون آن راه می پیماید (عبداللّه قطب بن محیی، 1384: 711).

شناخت مکاید نفسانی و وسوسه های شیطانی نیز از دیگر نمونه هایی است که ضرورت نیاز به استاد را اثبات می کند. سالک برای تقرب الی اللّه با موانع بسیاری مواجه است، که از جمله مهم ترین آنها دشمنی «نفس انسانی» است، چراکه فرموده اند: «أَعْدَی عَدُوِّک نَفْسُک الَّتِی بَینَ جَنْبَیک» (مجلسی، 1403: 64-67). در رتبهٔ پس از نفس، ابلیس و جنود او قرار دارند که به همراهی دشمن درونی می خواهند سدّ طریق کنند و انسان را به بیراهه بکشانند. نکتهٔ مهم آن است که مکاید دشمن درون و برون، اغلب به راحتی قابل تشخیص نیست (شیرازی، 1383: 1/232). از این جهت، عارفان معتقدند لازم است سالک با مراجعه به استاد سلوک و استفاده از تجربه و ارشاد وی، از کمند اغوای دشمنان خود رهایی یابد:

بنابراین، نیازمندی مرید به شیخ از آن نظر است تا وی را از لغزشگاه های راه و گرفتاری های نفس و امثال اینها آسوده بسازد، چه آنکه هوای نفس تمایل به دنیا و شهوت ها و زخارف آن می کند و هر گاه نفس از آفات هوی احتراز نماید، علاقه مند به خواسته های آخرت و احوال و لذت ها و درجات آن می شود (بغدادی، 1368: 115).

پس از اثبات «ضرورت سلوک» و «ضرورت نیاز به استاد»، نوبت آن است که نسبت بین امام معصوم  با سلوک تبیین شود. بدین منظور، ابتدا رابطهٔ امام معصوم با صراط سلوکی، و سپس رابطهٔ ایشان با سالک الی اللّه بررسی می شود.

تبیین نسبت امام معصوم با صراط سلوکی و بررسی ملاک ضرورت آن

دربارهٔ نسبت بین امام معصوم با صراط سلوک، دو مطلب بنیادین وجود دارد که عبارت اند از:

1. امام معصوم در سلوک عرفانی، هم مرتبه با نبی اکرم 9 است، نه هم ردیفِ کاملان مکمِّل.

2. بدون امام معصوم، اساساً سلوک امکان پذیر نیست.

این مطالب به چهار روش قابل اثبات است: تنصیص نبی اکرم 9 بر وصایت معصومان:؛ اثبات کمال مشابهت در اوصاف بین امامان معصوم: و حضرت ختمی مرتبت؛ با مراجعه به آموزه های عرفان سلوکی؛ و در نهایت، با تکیه بر ادلهٔ عقلی. در ادامه، هر یک از این روش ها به اختصار بررسی خواهد شد.

تنصیص نبی اکرم 9 بر وصایت معصومان:

بر اهل تحقیق هویدا است که انسان با مراجعه به آموزه های روایی، با احادیث فراوانی مواجه می شود که جملگی ناظر به تنصیص نبی اکرم 9 در باب این وصایت است؛ نظیر آنکه رسول خدا می فرماید: «إِنَّ أَهْلَ بَیتِی الْهُدَاه بَعْدِی. أَعْطَاهُمُ اللّه فَهْمِی وَ عِلْمِی، وَ خُلِقُوا مِنْ طِینَتِی. فَوَیلٌ لِلْمُنْکرِینَ حَقَّهُمْ مِنْ بَعْدِی الْقَاطِعِینَ فِیهِمْ صِلَتِی لَا أَنَالَهُمُ اللّه شَفَاعَتِی» (صفار، 1404: 49). و همین طور امام باقر از رسول اکرم 9 نقل می کند: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یحْیا حَیاتِی وَ یمُوتَ مَمَاتِی وَ یدْخُلَ الْجَنَّه الَّتِی وَعَدَنِی رَبِّی جَنَّه عَدْنٍ مَنْزِلِی قَضِیبٌ مِنْ قُضْبَانِهِ غَرَسَهُ رَبِّی بِیدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ کنْ فَکانَ فَلْیتَوَلَّ عَلِیاً مِنْ بَعْدِی وَالْأَوْصِیاءَ مِنْ ذُرِّیتِی أَعْطَاهُمُ اللّه فَهْمِی» (همان: 48). چنان که می بینیم، رسول اکرم 9 این وصایت را مقید به امر خاصی نکرده است؛ لذا شامل تمامی ابعاد، حتی وصایت در ارشاد نیز می شود.

اثبات کمال مشابهت در اوصاف بین امامان معصوم و حضرت ختمی مرتبت

نخست باید بدانیم که این روش، متّخذ از متن روایات است؛ زیرا در روایات به ما تعلیم داده شده که از همانندی در اوصاف، می توان به یکسان بودن در منزلت پی برد (و ما هم در پی اثبات همانندی منزلت وصیّ با نبیّ هستیم). نظیر آنکه امام صادق در بیان اینکه چرا باید امام از علمی بی بدیل برخوردار باشد، به این نکته استشهاد کرده است:

چگونه سفیر از جانب خدا و شاهد و گواه بر خلق است با اینکه امام آنها را نمی بیند و چگونه حجت بر آنها است با اینکه پنهان از نظر اویند و فاصله باشد بین آنها و بین انجام مأموریت پروردگار میان آنها با اینکه خداوند می فرماید: (وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا کافَّه لِلنَّاسِ)،  منظور تمام مردم زمین هستند و حجت پس از پیامبر، جانشین او خواهد بود (ابن قولویه، 1356: 328-329).

اکنون باید گفت با بررسی آنچه دربارهٔ امامان معصوم وارد شده است، می توان به کمال مشابهت در این اوصاف با نبی اکرم 9 پی برد. دربارهٔ اوصافی که لازم است در امام معصوم موجود باشد، اقوال مختلف است؛ برخی هشت صفت (طوسی، 1405: 429-430)، و برخی دیگر چهار صفت (حافظ برسی، 1422: 206) را از اوصاف حتمی امامت می دانند. اما با مراجعه به آیات و روایات، درمی یابیم که حداقل سه ویژگی باید در «امام» موجود باشد که عبارت اند از: «علم»، «قدرت» و «طهارت». بر همین اساس، اگر بتوانیم اثبات کنیم که حداقل در این سه وصف، کمال همانندی بین امام با پیامبر اکرم 9 وجود دارد، به مطلوب خود دست یافته ایم.

قرآن کریم بارها به جایگاه و منزلت بی نظیر علمی معصومان: اشاره کرده است؛ نظیر آنکه خداوند به پیامبر دستور داده است خطاب به کافران بگوید: (قُلْ کفی بِاللّه شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکتابِ) از امام باقر پرسیده شد: مقصود از آنکه «علم الکتاب» در اختیار او است، چه کسی است؟ ایشان در جواب فرمودند: «إِیانَا عَنَی وَ عَلِی أَوَّلُنَا وَ أَفْضَلُنَا وَ خَیرُنَا بَعْدَ النَّبِی» (کلینی، 1407: 1/229). همچنین، دربارهٔ علم امامان معصوم:، از امام باقر نقل شده است که فرموده اند:

از علی دربارهٔ علم پیامبر پرسیدند. فرمود: «پیامبر علم تمام انبیا را دارد و علم گذشته و علم آنچه تا روز قیامت بیاید». سپس فرمود: «قسم به آن کسی که جانم در دست او است، من دارای علم پیامبر و علم گذشته و علم آینده که فاصلهٔ بین من و قیامت است، هستم» (صفار، 1404: 127).

بزرگان عرفا نیز در این زمینه گفته اند:

بر اساس اصل تجدد امثال، هر یک از عترت به علمِ نازل شده، علم دارد. بنابراین، علم نازل شده، پس از پیامبر هم در این عالم باقی می ماند و با اولین فرد از عترت پاک، که حضرت علی است، اتحاد می یابد. همچنان که می دانیم، به اتفاق فریقین سنی و شیعی (پس از پیامبر) کسی عالم تر از او نبود و همهٔ علوم از ایشان منتشر شد. پس او جانشین پیامبر و مرجع امت است. البته منظور ما از امامت، وصایت، و خلافت جز این نیست که امام، وصی، و خلیفه باید علم پیامبر را داشته باشد (شاه آبادی، 1386: 270).

نکتهٔ مهم در این باره، این است که چون پیامبر اکرم 9 بالاصاله صاحب این منزلت علمی است، هر علمی که از خداوند به امامان معصوم: می رسد، از دریچهٔ وجودی نبی اکرم  جریان پیدا می کند.

«قدرت» و «توان تصرّف» در کائنات، از دیگر صفات لازم برای منصب امامت است که بر اساس تعالیم خاندان وحی، لزوم وجود این صفت در امام معصوم: از عوامل مهم در اثبات منزلت یکسان بین وصی با نبی است. مؤید این مطلب، حدیثی است که امام سجاد  برای اثبات وجود صفت «قدرت» در امام به قاعده ای کلی تمسک کرد و آن هم یکسان بودن منزلت نبی با وصی است، و اینکه هر چه نبی اکرم 9 دارد، به امام معصوم نیز به ارث رسیده است.

ابوحمزهٔ ثمالی می گوید به امام سجّاد گفتم: «از تو دربارهٔ چیزی می پرسم تا آنچه مرا مریض کرده زائل کند». فرمود: «بپرس». گفتم: «امامان از شما، مرده را زنده، و جذام و پیسی را خوب می کنند و روی آب، راه می روند». فرمود: «خدا آنچه به پیامبران داده به محمّد هم داده است. ولی بعضی از فضایل او را دیگران ندارند؛ و آنچه رسول خدا داشت به امیرمؤمنان بخشید و بعد از او به امام حسن و بعد از او هم به امام حسین و به تمام امامان تا روز قیامت، با زیادتی که در هر سال و هر ماه و هر روز حاصل می شود، به ارث می رسد» (صفار، 1404: 270).

بر اساس این روایت، می توان اثبات کرد که امام معصوم  و نبی اکرم 9 به یک میزان، از قدرت و توان تصرّف در کائنات بهره مندند.

در آموزه های اهل عرفان نیز به صفت «قدرت» و «تصرف در کائنات» اشاره شده است که از آن به «ولایت تکوینی» تعبیر می شود؛ و جملهٔ معجزات و خوارق عادات و کرامات انبیا و اولیا را از آثار ولایت تکوینی می دانند (حسن زاده آملی، 1383: 69).

سومین وصف لازم برای امامت، «طهارت» و «عصمت» است. فارغ از اینکه برخی از اهل معرفت معتقدند ضرورت «عصمت» برای امام ضرورتی عقلی است (شیرازی، 1383: 2/431)، اما ادلهٔ نقلی بسیاری نیز می توان بر آن اقامه کرد. از جمله آیاتی که اشارهٔ مستقیم به این مطلب دارد (به گونه ای که ما را از ذکر دیگر آیات بی نیاز می کند)، آیهٔ تطهیر است. در این آیه چنین آمده است: (إِنَّما یرِیدُ اللّه لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیرا) (احزاب: 33).

علاوه بر دلالت آیات قرآن کریم، روایات بسیاری به وجود این صفت در امام معصوم اشاره کرده است؛ نظیر آنکه امام کاظم از اجداد مبارکشان، از حضرت سجاد نقل می کنند: «الْإِمَامُ مِنَّا لَا یکونُ إِلَّا مَعْصُوماً وَ لَیسَتِ الْعِصْمَه فِی ظَاهِرِ الْخِلْقَه فَیعْرَفَ بِهَا وَ لِذَلِک لَا یکونُ إِلَّا مَنْصُوصاً» (ابن بابویه، 1403: 132). و همین طور حضرت علی در این زمینه می فرمایند: «إِنَّ اللّه طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یفَارِقُنَا» (صفار، 1404: 83).

لزوم بهره مندی امام از عصمت و طهارت، در آموزه های عرفانی نیز موضوعی ثابت شده است. ابن عربی بر اساس آیهٔ تطهیر می گوید اولاً خداوند پیغمبر و اهل بیتش را از هر زشتی و هر عیب معنوی پاک کرده است. چون معنای «رجس»، «قذر» است، و «قذر» هر چیز بد و زشت و قبیح را گویند، خواه ظاهر باشد، خواه باطن؛ لذا ایشان مطهرون بلکه عین طهارت اند. ثانیاً این آیه بر شراکت اهل بیت: با نبی اکرم 9 در این آیه دلالت دارد که: «لِیغْفِرَ لَک اللّه ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِک وَ ما تَأَخَّرَ» (ابن عربی، 1994: 1/96). در آموزه های عرفانی نیز بسیار آمده است که امامان معصوم: بیشترین قرابت را به نبی اکرم 9 به ویژه از حیث روحانی و معنوی دارند؛ چنان که ابن عربی می گوید:

پس سید و آقای بر تمام عالم پیامبر اکرم است و ایشان اولین ظهور در وجود است. همانا وجود او از آن نور الاهی و هباء و آن حقیقت کلیه است؛ و در هباء عین او ظاهر شد و عین عالم از تجلی ایشان است، و نزدیک ترین مردم به وی علی بن ابی طالب و باطن انبیا است (همان: 2/227).

تبیین منزلت امام معصوم در سلوک با تکیه بر مبانی عرفانی

عارفان مهم ترین ملاک اعتبار و ضرورت استادِ سلوک را در «نیابت در ارشاد» از نبی اکرم 9 می دانند؛ و معتقدند همین «نیابت»، اعتبار استاد را در سلوک عرفانی تدارک می کند. «وجود شیخ در میان مریدان، تذکره ای است از وجود نبی در میان اصحاب. چه شیخ در دعوت خلق با طریق متابعت رسول، نائبی است رسول را «الشّیخ فی قومه کالنّبی فی امّته» (کاشانی، بی تا: 219). اهمیت این «نیابت» تا بدانجا است که عرفا اساساً حقیقت استاد را مترادف با آن برشمرده اند، به نحوی که اگر این نیابت از شیخ طریق منفک شود، دیگر اعتباری برای استاد سلوک باقی نخواهد ماند (بغدادی، 1368: 83).

در تحلیل این مطلب می توان گفت همهٔ انسان ها به دلیل فقر ذاتی و به منظور نیل به کمال حقیقی، نیازمند نزول فیض از آسمانِ معنا هستند. اما به دلیل آنکه ظرفیت کسب فیض مستقیم برای انسان ها وجود ندارد، محتاج واسطهٔ فیض بین خود و خداوند متعال خواهند بود که این واسطهٔ فیض، وجود مبارک پیامبر اکرم 9 است. بنابراین، در صورت نبود نبی اکرم 9، دیگر فیضی به بندگان نمی رسد؛ و در نتیجه، سلوک الی اللّه هم محقَّق نمی شود. بدین سبب، اصلی ترین ضرورت در صراط سلوکی، «وجود مقدس نبی اکرم 9» است.

 در حالت نخست، لازم است هر انسانی برای کسب فیض و سیر در مراحل قُرب، مستقیماً به پیامبر اعظم 9 مراجعه و از ایشان کسب فیض کند؛ ولی چون به هر دلیل، برای برخی از انسان ها این ارتباط بلاواسطه میسور نیست، در نحوهٔ اکتساب فیض از پیامبر اکرم 9 با حلقهٔ مفقود و مشکل جدّی مواجه می شوند.

حال که مشخص شد از منظر عارفان، تمام ملاک اعتبارِ مقام استادی به سبب نیابت از نبی اکرم 9 است (که این نیابت هم ضرورت وجود استاد در سلوک را رقم می زند)، باید گفت اگر این خلافت از نبی به بالاترین حد خود برسد، به گونه ای که هم رتبه با نبی اکرم 9 شود، واضح است که دیگر مقام ارشاد و استکمال خلق را به طریق اولی دارد، و وجودش در صراط سلوک، ضروری است؛ و چون در تمام ماسوی اللّه، فقط حضرت علی  و فرزندان معصوم ایشان هستند که هم شأنِ نبی اکرم بلکه نفس وجود شریفِ ایشان به شمار می روند (که این مطلب بر اساس آنچه گذشت، اثبات شد)، پس وصایت حقیقی نبی اکرم 9 در سلوک را دارند و ارشاد دیگر سالکان به استمداد از ایشان صورت می گیرد.

«ضرورتِ وجودِ استاد در سلوک» و درکِ صحیح از ملاکِ این ضرورت (که همان نیابت از پیامبر اکرم 9 است)، دو مسئلهٔ بسیار مهم است که ما را به «ضرورت وجود امام معصوم» و علوّ جایگاه آن بزرگواران در سلوک عرفانی هدایت می کند. البته این شیوهٔ استدلال از دیرباز سابقه داشته و بزرگانی نظیر محمدباقر مجلسی نیز همین طریق را برای اثبات «امامت» اختیار کرده اند (مجلسی، 1384: 225). بر این اساس، «ضرورت وجود امام معصوم» در صراط سلوکی، ضرورتی عام است که مختص مذهب خاصّی نیست؛ چون حاکم این ضرورت، «عقل» است. هر شخصی که قائل به «ضرورت سلوک» است، باید به «ضرورت استاد» اذعان کند؛ و هر کسی ضرورت استاد را بپذیرد، ناگزیر باید به «ضرورت امام معصوم» در سلوک نیز معتقد باشد (زیرا اثبات شد که ملاک ضرورت استاد در سلوک، نیابت در ارشاد از نبی اکرم 9 است؛ و این نیابت در خصوص معصومان: قطعی است و در دیگران صرف احتمال).

نکتهٔ دیگر آنکه ادلهٔ اثبات ضرورت امام معصوم در صراط سلوکی، راهی مستقل برای اثبات ضرورت وجود امام در کنار ادلهٔ کلامی است؛ چون ادلهٔ کلامی، ناظر به رابطهٔ امام و بُعد اجتماعی انسان ها است، امّا ما در پیِ اثبات آنیم که اگر فرضاً انسان موجودی تک بُعدی هم باشد، باز هم بی نیاز از وجود امام معصوم نیست؛ زیرا برای سلوک فردی اش نیازمند واسطهٔ فیض، یعنی همان امام، است.

حکم عقل بر ضرورت وجود امام معصوم در سلوک عرفانی

در مراجعه به روایات، با آموزه های بسیاری مواجه می شویم که جملگی ناظر به اهمیت و ضرورت وجود امام معصوم است. نظیر آنکه امام صادق نبود امام در نظام هستی را خلاف حکمت خداوندی دانسته اند (صفار، 1404: 485)؛ یا اینکه فرموده اند: «لَوْ لَمْ تَکنْ فِی الدُّنْیا إِلَّا اثْنَانِ لَکانَ الْإِمَامُ أَحَدَهُمَا» (همان: 487)؛ و همین طور در روایات بسیاری بیان شده که اگر لحظه ای زمین از امام خالی باشد، بر اهلش خشم می کند و آنان را در کام خود فرو می برد (همان: 488).

در تحلیل این مطالب، باید گفت تمامی آنها بیانگر حکم عقل در این زمینه است؛ زیرا بر اساس آموزه های عرفانی، نسبت انسان کامل با ماسوی اللّه، نسبت علّت با دیگر معالیل است (قونوی، بی تا: 210-211)، و وجود علّت نیز به حکم عقل، ضرورت دارد؛ در نتیجه، وجود انسان کامل به حکم عقل، ضروری است؛ و چون امام معصوم مصداق حقیقی انسان کامل است، پس وجود ایشان در نظام هستی، ضرورت خواهد داشت. بر این اساس، امام معصوم قطب عالم امکان است که تمام عالم بر محور وجودی ایشان معنا و جریان می یابد؛ زیرا فیض خداوند متعال، چه در قوس نزول و چه در قوس صعود، از ناحیهٔ ایشان نصیب دیگر بندگان می شود. از این رو عارفان معتقدند عالم به برکت وجود قطب، برقرار است؛ و چون قطب از این عالم برود و شخص دیگری نباشد که جای وی نشیند، عالم و نظام سلوکی برچیده شود (نسفی، 1386: 318).

به بیان دیگر، باید گفت تقریر برهان نیاز به امام معصوم چنین است: موجود بالقوه برای خروج از قوه به فعل، به علت نیاز دارد؛ علت اعلی در همهٔ ممکنات، واجب الوجود است؛ علت واسطه در خروج به فعلیّت، به ویژه در سلوک به سوی خدا، اگر ممکن الخطا باشد، خود به علت سلوکی دیگر نیاز دارد؛ و چون دور و تسلسل محال اند، پس علّت سلوکی امکانی اشخاص معصوم هستند؛ و چون ممکن الوجود به خودی خود معصوم نیست (چنان که به خودی خود موجود نیست)، اشخاص ممکن الوجود معصوم فقط از سوی خدا می توانند معصوم باشند. پس اشخاص معصوم، چنان که راهنمای سلوک اند، واسطه در فیض نیز هستند؛ بدین معنا که هم ارائهٔ طریق از شئون آنان است و هم إیصال إلی المطلوب. بر این اساس، «عقل» نیز در کنار «نقل»، حکم بر «ضرورت وجود امام معصوم در سلوک» می کند؛ و چون این ضرورت، برخاسته از حکم عقل است، پس تمکین و پذیرش آن بر همه لازم است.

تبیین نسبت و جایگاه راهنمای معصوم با سالکان الی اللّه

بررسی «نسبت امام معصوم با سالک» از آن جهت اهمیت دارد که مشخص شود در سیر الی اللّه آیا هدایت و امدادی مستقیماً از جانب امام معصوم به سالک، صورت می پذیرد؟ و آیا امام معصوم انسان ها را به نحو «فردی» و «شخصی» در صراط سلوکی، ارشاد و یاری می کند یا خیر؟

در پاسخ می گوییم: دست کم از دو طریق می توان امداد امام معصوم به سالک را اثبات کرد: نخست از راه دقّت در اوصاف و شرایط استاد سلوک؛ دیگر از طریق تبیین حقیقت «امامت».

تبیین شرایط استاد سلوک و رابطهٔ آن با امداد امام معصوم به سالک

بر اساس آنچه گذشت، معلوم شد که از «ضرورتِ استاد» می توان «ضرورتِ وجود امام معصوم » در سلوک الی اللّه را اثبات کرد. حال لازم است «اوصاف و شرایط استاد سلوک» نیز بررسی شود تا معلوم شود که آیا این اوصاف نیز می تواند با منزلت امام معصوم مرتبط باشد یا خیر.

اهل عرفان برای «استاد سلوک» شرایطی را مطرح کرده اند. مهم ترین آنها این است که «استاد سلوک» به مرتبه ای از کمال رسیده باشد که حوالهٔ تکمیل دیگر سالکان نیز به وی اعطا شده باشد. از این رو اهل معرفت در تعریف «شیخ سلوک» گفته اند: «شیخ» همان انسانی است که در علوم «شریعت، طریقت و حقیقت» به کمال رسیده و توان «تکمیل» دیگر سالکان را نیز دارد (کاشانی، 1426: 39).

اکنون پرسش این است که: توانایی ارشاد و هدایت سالکان چگونه نصیب کاملان مکمّل شده است؟ در پاسخ باید گفت: از آنجا که «انسان کامل» مظهر اسم «اللّه» است (و همان طور که جملهٔ اسماء استمداد از اسم «اللّه» می کنند)، در اینجا نیز هر فیضی که به جمیع موجودات حتی ملائکه می رسد، از ناحیهٔ انسان کامل است (شیرازی (بابا رکنا)، 1359: 89). بر این اساس، کاملان مکمّل و دیگر سالکان در هر مقام و منزلتی که باشند، هر چه دارند، به برکت فیض و معنویتی است که از باطن نبی اکرم 9 و معصومان: به آنها رسیده است:

به جمیع مقامات و مراتب کلّی و جزئی محیط گشتن، و تمییز میان هر مرتبه کردن، نیست الّا کسی را که صاحب اسم اعظم بود ظاهراً و باطناً، و آن محمّد رسول اللّه است که خاتم رسل است که همهٔ انبیا و رسل از مشکات باطن محمّدی استمداد کردند، تا حق و مراتب حق را مشاهده کردند. و همچنین خاتم اولیا که همهٔ اولیا آنچه دارند، از ولایت، از خاتم اولیا دارند؛ بلکه انبیا نیز ولایت از او دارند (همان: 193).

اکنون طبق قیاس اولویت، باید اذعان کنیم که امام معصوم نیز که منبع هدایت است، بی تردید سالکان را در رسیدن به مقاصد عالی معنوی، راهنمایی و یاری می کند؛ زیرا ممکن نیست در معلول (استاد سلوک) حکمی باشد، ولی در علّت (امام معصوم) یافت نشود. همچنین، نمی توان هدایت و تکمیل انسان ها را از شرایط اصلی استاد سلوک دانست، و در عین حال، چنین منزلتی را از امام معصوم که اصلی ترین سرچشمهٔ هدایت است، سلب کرد.

تحلیل حقیقت «امامت»

آگاهی از حقیقت «امامت» از دیگر روش هایی است که می توان با آن اثبات کرد امام معصوم در صراط سلوکی، بی واسطه معین و مرشِد سالک است. مهم ترین آیه در قرآن کریم که در آن به موضوع و منصب «امامت» تصریح شده، این است: (إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِین) (بقره: 124). همان طور که امام صادق تصریح کرده اند، «نبوت» و «رسالت» نمی توانند مقصود از «امامت» باشند؛ زیرا ابراهیم  پس از منصب «نبوت» و «رسالت»، به این مقام نائل شد (کلینی، 1407: 1/175).

حال پرسش این است که: مقصود از منصب امامت چیست؟ محمدحسین طباطبایی در تبیین حقیقت «امامت» با دقّت در دو واژهٔ «هدایت» و «أمر» می گوید «امامت» از نظر باطن، نوعی ولایت است که امام در اعمال انسان ها دارد (طباطبایی، 1417: 1/272). از این رو «امامت» نوعی تصرّف تکوینی در نفوس انسان ها است که این تصرّف، مسیر سوق جان ها به سوی کمال، و انتقال آنها از موقفی به موقف بالاتر را هموار می کند؛ و چون تصرّفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می گیرد نیز امری تکوینی خواهد بود نه تشریعی، بلکه همان حقیقتی است که آیهٔ (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ فَسُبْحانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَی ءٍ) آن را تفسیر می کند؛ و می فهماند که هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی و مقامات باطنی است که مؤمنان به واسطهٔ عمل صالح به سوی آن هدایت می شوند، و به رحمت پروردگارشان نائل می گردند؛ و چون امام به واسطهٔ «أمر» هدایت می کند، می فهمیم که خود امام قبل از هر کس متلبّس به آن هدایت است، و از او به سایر مردم منتشر می شود؛ و بر حسب اختلافی که انسان ها و سالکان در مقامات دارند، به قدر استعداد خود از آن بهره مند می شوند (همان: 14/304).

بنابراین، با دقّت در حقیقت امامت، بدین نکته خواهیم رسید که «امام» رابط میان تمامی انسان ها با پروردگارشان (در اخذ فیوضات ظاهری و باطنی) است؛ همچنان  که پیغمبر رابط میان مردم و خدای تعالی در گرفتن فیض های ظاهری به شمار می رود. نیز می فهمیم که امام، دلیلی است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمایی می کند؛ همچنان  که پیغمبر، دلیلی است که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راه می نماید (همان). از این رو، امام معصوم در صراط سلوکی، یکایک انسان ها و سالکان را ارشاد و هدایت مستقیم می کند؛ و همچنین هیچ سالکی در صراط سلوک، بی نیاز از ارشاد و هدایت امام معصوم نیست؛ چون امام معصوم همان واسطهٔ فیضی است که به دست رحمانی او تشنگان حقیقت، سیراب، و کام جانشان از حلاوت ایمان و معنویت، شیرین می شود:

ای درویش! دعوت انبیا بیش از این نیست. باقی تربیت اولیا است: (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکلِ قَوْمٍ هادٍ)؛ دعوت انبیا رحمت عالم است؛ (وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا رَحْمَه لِلْعالَمِینَ) و تربیت اولیا خاصّ است، از بهر آنکه انبیا واصفان اند و اولیا کاشفان اند (نسفی، 1386: 76).

 بر این اساس، حضرت علی، ملقَّب به «ساقی» شده اند که از حوض کوثر نبوی، جان سالکان را سیراب می کنند. در زیارت ایشان چنین وارد شده که خطاب به مولای متقیان عرض کنیم:

السَّلَامُ عَلَی مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی  طَالِبٍ، صَاحِبِ السَّوَابِقِ وَالْمَنَاقِبِ وَالنَّجْدَه، وَ مُبِیدِ الْکتَائِبِ، الشَّدِیدِ الْبَأْسِ، الْعَظِیمِ الْمِرَاسِ، الْمَکینِ الْأَسَاسِ، سَاقِی الْمُؤْمِنِینَ بِالْکأْسِ مِنْ حَوْضِ الرَّسُولِ الْمَکینِ الْأَمِین (مجلسی، 1403: 97/305).

برای تکمیل مطالب، مناسب است به دو پرسش پاسخ داده شود: اول اینکه اگر حقیقتاً عنایت و فیض امام معصوم در صراط سلوکی شامل تمامی انسان ها می شود، چرا بسیاری از مردم به سعادت و کمال حقیقی خود نمی رسند؟ در پاسخ باید گفت آنچه گذشت (امداد امام به سالک)، بیانگر وجود مقتضی است، نه علت تامّه؛ چراکه در غیر این صورت، نظام جزا و پاداش منتفی خواهد شد (سبزواری، 1409: 2/21). بنابراین، تردیدی نیست که چنین اقتضا و ظرفیتی در امام معصوم  وجود دارد که بتواند مستقیماً انسان ها را هدایت کند؛ اما این تمام نکته نیست، بلکه سالک نیز موظّف است با رفع مانع، تسلیم شدن و پیروی از امام، قلب خود را مستعد اکتساب فیض از امام معصوم کند که بیشتر انسان ها در این زمینه با مشکل مواجه اند.

دومین پرسش این است که یاری و هدایت امام معصوم در سلوک چگونه تحقّق می یابد؛ و عنایت و فیض ایشان چگونه نصیب سالک می شود؟ در پاسخ به این پرسش، باید گفت پس از اثبات یاری و امدادِ امام معصوم به سالکان، دیگر دانستن کیفیّت افاضهٔ فیض از جانب ایشان چندان ضرورتی ندارد، اما با این حال، با مراجعه به تعالیم بزرگان درمی یابیم که هادیان معصوم نیز با دو روش کلی انسان ها را هدایت می کنند که عبارت اند از: «ارائهٔ طریق» و «ایصال الی المطلوب». وجه تمایز «ارائهٔ طریق» با «ایصال الی المطلوب» آن است که «ارائهٔ طریق» عام و فراگیر است و برخاسته از رحمت رحمانیهٔ حق تعالی است؛ در حالی که «ایصال الی المطلوب» مرتبط با رحمت رحیمیّهٔ باری تعالی است؛ و از این رو، هدایت خاصّی است که نصیب همگان نمی شود (طباطبایی، 1417: 7/261).

برای هر یک از این دو قسم می توان مصادیقی را بیان کرد. دربارهٔ هدایت از سنخ «ارائهٔ طریق» می توان به تبیین و ترسیم دقیق از «توحید» اشاره کرد؛ گرچه همان گونه که پیامبر اکرم 9 فرموده اند، اکتناه ذات حق تعالی مقدور کسی جز ذات او نیست (مجلسی، 1403: 66/292). از این رو نبی اکرم 9 دربارهٔ این موطن و مقام می فرمایند: «سُبْحَانَک مَا عَرَفْنَاک حَقَّ مَعْرِفَتِک» (همان: 68/292). اما باید بدانیم که همان مقدار از معرفتی که مقدور ممکنات است نیز ساده و بسیط نیست، و سپهر اندیشهٔ هر کس به آن راه ندارد. بر این اساس، از طرفی معرفت به توحید، لازمهٔ سیر هر عارف و سالکی است؛ و از جهت دیگر، امکان معرفت حقیقی از توحید نیز میسور همگان نیست. اینجا است که لازم می آید ضرورتاً انسان هایی باشند که به بالاترین حد از معرفت توحیدی رسیده باشند تا بتوانند به بهترین نحو آن را برای دیگران بازگو و تبیین کنند؛ این افراد، همان حضرت پیامبر اعظم 9 و اهل بیت: ایشان هستند؛ زیرا در حق ایشان وارد شده است که ایشان «الْمُخْلصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّه» (قمی، 1391: زیارت جامعهٔ کبیره) هستند، و آنان خدای را به آن مقدار از شناختی که برای ماسوی اللّه مقدور است، درک کرده اند؛ از این رو، ایشان «مَحَالِّ مَعْرِفَه اللّه» معرفی شده اند (همان).  علی در این باره می فرماید:

نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یعْرَفُ اللّه إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا وَ نَحْنُ الْأَعْرَافُ نُوقَفُ یوْمَ الْقِیامَه بَینَ الْجَنَّه وَالنَّارِ فَلَا یدْخُلُ الْجَنَّه إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاهُ وَ لَا یدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکرَنَا وَ أَنْکرْنَاهُ وَ ذَلِک بِأَنَّ اللّه تَبَارَک وَ تَعَالَی لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ النَّاسَ حَتَّی یعْرِفُوهُ وَ یوَحِّدُوهُ وَ یأْتُوهُ مِنْ بَابِهِ وَ لَکنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِیلَهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یؤْتَی مِنْهُ (صفار، 1404: 497).

ترسیم و تبیین راه سعادت و ضلالت، لوازم و نحوهٔ رسیدن به سعادت حقیقی، از دیگر مصادیق ارائهٔ طریق است؛ از این رو، در وصف معصومان: آمده است: «السَّلَامُ عَلَی الدُّعَاه إِلَی اللّه وَالْأَدِلَّاءِ عَلَی مَرْضَاه اللّه» (قمی، 1391: زیارت جامعهٔ کبیره).بنابراین، با مراجعه به منابع روایی درمی یابیم که این منابع آکنده از مواعظ و نصایح امامان معصوم: هستند که در زمینهٔ حکمت عملی، انسان ها را ارشاد می کنند.

«تبیین احکام و شریعت اسلامی» را، که از جمله مهم ترین وظایف امام معصوم است، می توان سومین مصداق، از مصادیق ارائهٔ طریق برشمرد. از منظر عارفان، رعایت اوامر و نواهی الاهی، از امور لازم برای رشد معنوی است. لذا اهل معرفت معتقدند هر کس دعوی سلوک کند، در حالی  که کمترین مقدار از صراط مستقیم شریعت حقّه منحرف شود، اساساً سالک نیست، مگر آنچه به عذر یا خطا یا نسیان از او سر زده باشد (عطار نیشابوری، 1905: 1/130؛ بحرالعلوم، 1425: 67؛ اصبهانی، بی تا: 10/40).

برای قسم دیگر هدایت (إیصال إلی المطلوب) نیز می توان مصادیقی را برشمرد که «تکمیل اعمال و به ثمر رساندن سعی سالکان»، از جملهٔ آنها است. باید بدانیم که وصول به عوالم غیب و نتیجه دادن اعمال، خارج از حیطهٔ اختیار انسان ها و محتاج به علتی خارج از هویّت انسان است؛ چون ذات انسان ها دارای چنین کمالاتی نیست (در غیر این صورت، تحصیل حاصل لازم می آید). بنابراین، تمامی مجاهدت ها و مراقبه های سالک در صراط سلوکی، شرط لازم و از علل ناقصه برای وصول به مقامات و منازل عرفانی به شمار می رود. به نصّ آیات قرآن کریم، ارادهٔ خداوند بر هدایت و تزکیهٔ انسان ها، علّت تامه و شرط کافی برای هدایت انسان ها و به ثمر نشستن نتایج اعمال آنها است؛ چنان که در سورهٔ نور آمده است: (وَ لَوْ لا فَضْلُ اللّه عَلَیکمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَکی مِنْکمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً، وَ لکنَّ اللّه یزَکی مَنْ یشاءُ وَاللّه سَمِیعٌ عَلِیم) (نور: 21). رسول اکرم 9 و معصومان: محل تمشی ارادهٔ حق تعالی هستند، چنان که در شأن ایشان آمده است: «إِرَادَه الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیکمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیوتِکم» (کلینی، 1407: 4/577). بنابراین، باید اذعان کنیم که امام معصوم نیز سبب به سرانجام رسیدن اعمال انسان ها و به فعلیّت رسیدن آنها است.

«برطرف کردن موانع و برقراری نظام توفیق» از دیگر مصادیق إیصال إلی المطلوب است. انسان ها برای حرکت و رشد در صراط سلوکی، با موانع بسیاری مواجه اند، که از جملهٔ آنها فقدان طهارت قلب است. بر این اساس، همیشه در دستورهای سلوکی، «تخلیه» بر «تحلیه» به دیگر حسنات، مقدّم شده است. ولی در عین حال، طهارت روح، اکتسابی نیست، بلکه موهبتی است الاهی. چنان که در سورهٔ اعراف خطاب به خداوند متعال آمده است: (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکونَنَّ مِنَ الْخاسِرین) (اعراف: 23). اگرچه اصل طهارت، نعمتی الاهی و موهبتی خدادادی است، نیازمند واسطهٔ فیض است که همان پیامبر اکرم  و امامان معصوم: هستند؛ از این رو، در زیارت امامان معصوم: خطاب به ایشان می گوییم: «یا وَلِی اللّه إِنَّ بَینِی وَ بَینَ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ ذُنُوباً لَا یأْتِی عَلَیهَا إِلَّا رِضَاکمْ ـ فَبِحَقِّ مَنِ ائْتَمَنَکمْ عَلَی سِرِّهِ وَاسْتَرْعَاکمْ أَمْرَ خَلْقِهِ وَ قَرَنَ طَاعَتَکمْ بِطَاعَتِهِ لَمَّا اسْتَوْهَبْتُمْ ذُنُوبِی وَ کنْتُمْ شُفَعَائِی»  (قمی، 1391: زیارت جامعهٔ کبیره).

صدرالدین شیرازی در این باره معتقد است خداوند متعال، انبیا و اولیای خود را به واسطهٔ ملک یا بی واسطهٔ آن، پاک و مزکّی می کند؛ و آنگاه تمامی انسان ها به واسطهٔ انبیا و اولیا تزکیه می شوند(شیرازی، 1383: 2/607).

علاوه بر گناهان و سیئات اخلاقی که نوعاً انسان ها در تحقّق آن مؤثّرند، سالک برای نیل به مقامات عرفانی، گاه دچار موانع دیگری می شود که خود در ایجاد آن نقش چندانی نداشته است؛ و این موانع و مشکلات، بر اثر وراثت و از طریق اجداد به وی منتقل شده است. امام معصوم در این زمینه نیز سالک را یاری می کند و این مانع را نیز از سر راه او برمی دارد. بنابراین، دربارهٔ ولایت امامان معصوم: آمده است: «وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیکمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایتِکمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَه لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکیه لَنَا وَ کفَّارَه لِذُنُوبِنَا» (قمی، 1391: زیارت جامعهٔ کبیره).

نتیجه

ضرورت سلوک الی اللّه به دلایل گوناگون به اثبات رسید؛ و مشخّص شد که اجماع عارفان بر آن است که از لوازم حتمی سلوک، وجود راهنمای کاملی است که مکمّلِ دیگر سالکان به شمار می رود. در ادامه، معلوم شد که از «ضرورت سلوک» و «ضرورت استاد»، می توان به ضرورت امام معصوم در صراط سلوکی پی برد. از این رو، پس از مراجعه به آموزه های آسمانی و آموزه های عرفانی، معلوم شد که رابطهٔ امام معصوم با سلوک را از دو منظر می توان بررسی کرد: نخست، رابطهٔ امام معصوم با صراط سلوکی؛ و دیگر، رابطهٔ ایشان با سالک. دربارهٔ رابطهٔ امام معصوم با صراط سلوکی، معلوم شد که ایشان مقوِّم صراط سلوکی است و بی وجود ایشان، سلوک رقم نخواهد خورد؛ زیرا امام معصوم به همراه نبی اکرم 9 اصلی ترین منبع فیض از جانب خداوند به انسان ها است. دیگر آنکه امام معصوم وصی نبی اکرم 9 در ارشاد و هدایت است؛ لذا منزلت «امام معصوم» در سلوک عرفانی، هم شأن با نبی اکرم 9 است. دربارهٔ نسبت امام معصوم با سالک نیز اثبات شد که مصداق حقیقی کاملان مکمِّل، منحصراً در امامان معصوم: معنا می یابد؛ از این رو، ارشاد دیگر سالکان با استمداد از ایشان متحقّق می شود. در نتیجه، یکایک انسان ها در تقرّب الی اللّه، از یاری و ارشاد ایشان بهره مند می شوند.

پی نوشت:

[1]. گرچه برای اثبات ضرورت سلوک، می توان ادلهٔ دیگری را نیز مطرح کرد، برای رعایت اختصار، از ذکر آن صرف نظر شد.

مراجع

قرآن کریم.

ابن بابویه، محمد بن علی (1403). معانی الأخبار، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

ابن عربی، محیی الدین (1994). الفتوحات المکیه، تصحیح: عثمان یحیی، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356). کامل الزیارات، نجف اشرف: دار المرتضویه.

اصبهانی، احمد بن عبداللّه (بی تا). حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره: دار ام القراء للطباعه والنشر.

بحرالعلوم، محمد مهدی بن مرتضی (1425). رسالهٔ سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، مشهد: ملکوت نور قرآن.

بغدادی، مجدالدین (1368). تحفه البرره فی مسائل العشره، ترجمه: ساعدی خراسانی، تهران: مروی.

جامی، عبدالرحمن (1370). نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

جامی، عبدالرحمن (1383). أشعه اللمعات، قم: بوستان کتاب.

جندی، مؤیدالدین (1362). نفحه الروح، تهران: مولا.

حافظ برسی، رجب بن محمد (1422). مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیرالمؤمنین، بیروت: أعلمی.

حسن زاده آملی، حسن (1383). انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، تهران: الف لام میم.

سبزواری، سید عبدالاعلی (1409). مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، الطبعه الثانیه، بیروت: مؤسسه اهل  البیت.

شاه آبادی، محمدعلی (1386). رشحات البحار، تهران: پژوهشکدهٔ فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی.

شیرازی (بابا رکنا)، مسعود بن عبداللّه (1359). نصوص الخصوص فی ترجمه الفصوص، تهران: مؤسسهٔ مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل.

شیرازی، محمد بن ابراهیم (1383). شرح أصول الکافی، تهران: مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

صفار، محمد بن حسن (1404). بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد، قم: مکتبه آیه اللّه المرعشی النجفی.

طباطبایی، سید محمدحسین (1417). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

طوسی، نصیرالدین (1405). تلخیص المحصَّل، بیروت: دار الاضواء.

عبداللّه قطب بن محیی (1384). مکاتیب، قم: قائم آل محمد.

عطار نیشابوری، فریدالدین (1905). تذکره الاولیاء، لیدن: مطبعه لیدن، چاپ اول.

قمی، عباس (1391). مفاتیح الجنان، مشهد: به نشر، چاپ ششم.

قونوی، صدرالدین (بی تا). الفکوک، نسخه خطی، بی جا: بی نا.

کاشانی، عبدالرزاق (1426). اصطلاحات الصوفیه، بیروت: دار الکتب العلمیه.

کاشانی، محمود بن علی (بی تا). مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تهران: هما.

کلینی، محمد بن یعقوب (1407). الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

لاهیجی، محمد اسیری (1312). مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، بمبئی: بی نا.

مجلسی، محمدباقر (1384). حق الیقین، قم: بوستان کتاب.

مجلسی، محمدباقر (1403). بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، بیروت: التراث العربی، ج67.

نسفی، عزیزالدین (1386). الانسان الکامل، تهران: طهوری.

همدانی، عین القضات (1341). تمهیدات، تهران: دانشگاه تهران.

پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 7

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟