دیدبان
سعید مسعودی پور

زلزله تهران و غفلت نهادهای فرهنگی

زلزله تهران و غفلت نهادهای فرهنگی

به گزارش دیدبان،چند روز پیش، زمین تهران و شهرهای نزدیک آن اندکی لرزید و مردم را روانه خیابان ها کرد. در همان دقایق ابتدایی، پیام های جوک و خنده دار فضای تلگرام را پر کرد. آن شب برای خیلی از مردم، شب خاطره و پر از اتفاقات بامزه بود که بعدها نیز از اتفاقات آن روز یاد می کنند و شیرینی آن را مزمزه می کنند. از نحوه پریدن از رخت خواب یا پایین افتادن از روی مبل گرفته تا چگونگی خروج از ساختمان و دور دورهای خیابانی و ... . این شوخی با مرگ اگر چه به شدت حادثه ای که چند ماه پیش رخ داد و در آن دو دختر نوجوان اصفهانی پیش از اقدام به خودکشی از خود فیلم گرفتند و خود را  شاد و مسرور از این که به آغوش مرگ می روند نشان دادند، نیست؛ اما به هر حال تحلیل این واکنش عجیب جامعه امروز نسبت به حقیقت مرگ، موضوعی بسیار جذاب و پرکشش برای ذهن کنجکاو پژوهشگران علوم اجتماعی است.

 اما آنچه که این یادداشت می خواهد به آن بپردازد، نحوه مواجهه مروجین و مبلغین فرهنگی در خصوص چنین اتفاقی است. آیا به راستی چنین بلایا یا حوادث طبیعی را باید به مثابه یک اتفاق و یا سرگرمی تحلیل کرد و به گونه ای رفتار کرد که هیچ گونه پریشانی ذهنی و آزردگی خاطر برای مخاطب ایجاد نکرد یا آنکه چنین مواجهه ای تنها نشان از قشری بودن آموزه های دینی در نظامات اجتماعی موجود دارد؟

بدون شک یکی از مهم ترین عناصر کنترل کننده رفتار انسان به ویژه در تعامل و ارتباطات اجتماعی، یاد مرگ است. این که همه انسان ها روزی در محضر پروردگار عالم باید پاسخگوی کرده و نکرده های خود باشند، تلنگری است که انحرافات رفتاری از طراط مستقیم را می تواند اصلاح کند. این موضوع آن قدر اهمیت دارد که می تواند به عنوان یکی از سرفصل های برنامه ریزی دستگاه های فرهنگی شناخته شود. در زمان هایی که حوادث طبیعی و رخدادهایی همچون زلزله رخ می دهد، ضرورت و اهمیت چنین مواجهه ای دو چندان است، چرا که اولاً چنین حوادثی بر طبق نص صریح متون نقلی محصول رفتار جامعه بوده و ثانیاً در چنین لحظاتی که مرگ در جلوی چشمان آدمی است، ظرفیت بیشتری برای تذکار و انذار فراهم است.

 نقل شده است عبد صالحی در بازار فکر خطایی به ذهنش خطور کرد. در همان لحظه چهارپایی که از آنجا می گذشت، لگدی برای او حواله کرد! پای حیوان به آن عبد نخورد، اما او را به فکر فرو برد که چه کرده است که چنین اتفاقی برایش افتاده است: الهام شد که فکر گناه کردی! عرضه داشت: آن را که انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد هم که اصابت نکرد! اگر چه جامعه امروزی به این درجه نرسیده است که با رسیدن هر مصیبت و سختی، در خلوت خود سر در گریبان برده و خود را مواخذه کند، اما سکوت مروجین و مبلیغین فرهنگی در این زمینه غیرقابل قبول است.

بنا بر نص صریح روایات ظلم و گناه باعث نزول نقمت و عذاب بر جامعه می شود. به طور مشخص فحشا و زنا عامل وقوع زلزله معرفی شده است. )الکافی، ج‏2، ص 448( با این وجود هیچ گاه تاثیر گناه در وقوع بلاهای طبیعی در دستگاه های فرهنگی و دینی کشور برای مردم انجام نشد. شاید توقع بی جایی باشد که انتظار داشته باشیم همه افراد جامعه با دیدن چنین اتفاقی از خواب تلذذ مادی و غفلت بیدار شوند. اما این انتظار و مسئولیت از مبلغین و مروجین دین در جامعه هست که ترجمه دقیق و درستی از آنچه که روی داد برای مردم ارائه کنند و ایشان را توصیه به تقوای الهی، یاد مرگ و توبه به درگاه او کنند. اما اتفاقی که در رسانه ملی ایران به عنوان اصلی ترین مدیا و ابزار انتقال آموزه های دینی افتاد، توصیه به آرامش و البته هوشیاری در هنگام وقوع زلزله و پس از آن عادی سازی جریان زندگی در کلان شهر تهران بود. نکته جالب توجه این است که حتی خطبه های نماز جمعه تهران نیز، وظیفه خود را تبیین عمیق تر این موضوع ندانست. اگر چه می توان دلایل احتمالی برای کناره گیری نظام فرهنگی و تربیتی کشور از پرداختن به این مسائل را لیست کرد، اما واقعیت این است که چنین غفلتی نمی تواند توجیه بی مسئولیتی متولیان باشد و مسئولیت بیدار نکردن جامعه در مقابل چنین انذارهایی با مسئولین غافل دستگاه های متولی امر است.

منبع:فارس

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه