به گزارش گروه رصد تروریسم دیدبان؛ مسعود بارزانی از سال ۱۹۹۴ به بعد، شمال عراق را به حیات خلوت تروریستهایی تبدیل کرده بود که علیه ایران، سوریه و ترکیه دست به سلاح میبردند. کوملههایی که برای نخستین بار «سر بریدن» را باب کردند و دمکراتهایی که پس از حمله عمقی به مقرهای آنها به فرماندهی شهید احمد کاظمی تعهد داده بودند که سلاح به دست نگیرند، با حمایت موثر بارزانی و تحریک سعودیها و صهیونیستها دوباره احیا شدند. مرزهای عراق و ترکیه مکانی برای حضور تروریستهای حزب کارگران کردستان موسوم به پکک شد. بارزانی در اعلان میگفت که با آنها مخالف است، اما در عمل از بطن آنها پژاک را به وجود آورد و حمایت کرد تا شمال غرب ایران را ناامن کنند. او حتی خواستار ترک شمال عراق توسط پکک شد، به مقامات ترکیهای میگفت که موافق حمله به مواضع آنها است، اما در خفا مساله شکل دیگری داشت و در بزنگاه، آنها را حمایت کرده و یا فراری و پناه میداد.
باخت بزرگ بارزانی زمانی آغاز شد که هیچ وقت فکر نمیکرد اسناد همکاری نزدیکش با سرکردههای پکک لو برود. او در طول سالهای اخیر از محل صادرات نفت غارت شده شمال عراق عدد خوبی به این گروهکهای مسلح اختصاص میداد تا بتوانند بدون نگرانی از مسائل اقتصادی به کار نظامی پرداخته و برای روز موعود آماده شوند. هزاران نفر از اعضای این گروهکهای تروریستی اگر بهصورت مستقیم پول نمیگرفتند اما به شیوههای غیرمستقیم حمایت مالی میشدند و همه کارهای پولشویی آنها در بانکهای مستقر در اربیل صورت میگرفت. بارزانی با این بهانه که اگر هوای پکک را نداشته باشد، آنها به خط لوله نفت حمله میکنند، از زیر بار اتهاماتی که وارد میشد، فرار میکرد، اما در حقیقت او سهمالحفظ را به این تروریستها میداد.
شنیدن همکاری نزدیک بارزانی با پکک برای ترکها و شخص رجب طیب اردوغان بسیار عجیب بود، اما وقتی اسناد متقنی مانند همان فیلمهای قاچاق نفت به دستش رسید و ملاحظه کرد، به این نتیجه رسید که او باد میکاشته و حالا باید توفان درو کند. وقتی مساله برای او عینیتر شد، که اسناد ایران مبنی بر سکونت صدها عضو پکک در شهر کرکوک به دست مقامات ترک رسید و چند روز بعد آنها با عکس اوجالان آمدند تا از منافع ملا مسعود و فرزندانش مثل مسرور و منصور دفاع کنند.
این اسناد در آنکارا رویت شد و چند روز پیش از سفر اردوغان به تهران او پیامی از طریق وزیر دفاعش که پیشتر به ایران آمده بود به مقامات ارشد کشور ما میفرستد با این مضمون: «آیا تا آخر راه با ما هستید؟» و پاسخ این است: «ما برای دفاع از منافع ملی خود با کسی شوخی نداریم؟»
شاید در عنوان کردن کلمات و جملات اندکی کم و زیاد وجود داشته باشد، اما همه واقعیت این بود و در تهران طرفین توافق میکنند که باید کرکوک به دولت مرکزی عراق باز گردد. چاههای نفت نیز در کنترل دولت باشد و در نهایت هم دولت مرکزی عراق باید همه سرزمینهایی که در طول سالهای گذشته مزدوران ملامسعود اشغال کرده بودند را ترک کرده و او محدود به قلمرواش در اربیل شود. بارزانی به این شکل ضلع شمالی را کاملا از دست داد و همه راهها بر او بسته شد. او دیگر هیچ برگهای برای بازی کردن نداشت.
سفر سردار سلیمانی به سلیمانیه و قرائت فاتحه بر خاک مام جلال، در کنار دیدارهای وی که نتایج آن را روز دوشنبه در کرکوک ملاحظه کردیم شیرازه خطوط دفاعی پوشالی مزدوران مسعود بارزانی از هم پاشید و حتی فرزندش که یک شبه از سرتیپی سرلشکر شده بود هم نتوانست متصرفات پدر را حفظ کرده و همه پرسی جز هزینههای سرسامآور اسکان دهها هزار فراری از کرکوک و خرابی رابطه با تهران و آنکارا چیزی برای ملا مسعود نداشت.