دیدبان

نگاهی به مبادی نظری اندیشه اجتماعی جریان عقلانیت اسلامی(بخش دوم)

نگاهی به مبادی نظری اندیشه اجتماعی جریان عقلانیت اسلامی(بخش دوم)


نگاهي به مبادي نظري انديشه اجتماعي جريان عقلانيت اسلامي(بخش دوم)


 / سيد عبدالهادي حسيني


جريان هاي انديشه اي فلسفي ـ اجتماعي عمده گفتمان تفکر اسلامي در ايران معاصر را با قدري مسامحه مي توان به «جريان عقلانيت گراي اسلامي » و  « جريان شريعت گراي تعبدي اسلامي » متمايز و تقسيم نمود.
جريان عقلانيت اسلامي که چهره هاي شاخص و برجسته آن در دوره اخير،  شخصيت هاي بزرگي نظير حضرت امام خميني (قدس الله نفسه الزکيّه)، حضرت آيت الله محمدحسين طباطبايي و شهيد آيت الله مرتضي مطهري و شهيد آيت الله سيد محمدحسين بهشتي (رحمهم الله تعالي) مي باشد، علاوه بر ساخت نظري (ديني ـ فلسفي)، داراي تفکر اجتماعي اسلامي نيز مي باشد که ضروري است مبادي انديشه اي تفکر اجتماعي آن را به صورت روشن و متمايز و به تفصيل تبيين و بررسي نماييم.
به نظر مي رسد ساختار دروني و اسکلت بندي نظام تفکر اجتماعي جريان عقلانيت اسلامي مبتني بر اصول ذاتي و ماهيت بخشي است که به گونه اي غيرقابل انفکاک و کاملاً تمايزساز و ريشه اي، مسير تفکرات و تحرکات اجتماعي اين جريان را در طي حياتش مشخص نموده اند.


اصل اول. زندگي ديني (اسلامي) تنها حيات معتبر و اصيل در ساحت وجود جمعي  بشر
از ديدگاه جريان عقلانيت اسلامي به تبع گفتمان تفکر اسلامي، از آن جا که حيات ديني تنها حياتي است که با التزام به شريعت الهي، انديشه و عملي به انسان عرضه مي نمايد که به دور از فساد و گمراهي و تباهي، سعادت فعلي و غايي انساني را در بستر حيات اجتماعي و فردي براي انسان به ارمغان مي آورد، يگانه حيات معتبر و اصيل در ساحت وجود جمعي بشر در اين دنيا است.
اعتباربخشي مطلق به حيات اسلامي به مثابه حيات ديني حقيقي از سوي جريان عقلانيت اسلامي، در حيطه نظري و عملي داراي لوازم و اقتضائات بسيار سرنوشت سازي مي باشد که سير فکري و اجتماعي و سياسي و فرهنگي اين جريان را در دوره معاصر متمايز و هويت دهي نموده است.


لازم اول. حرکت مستمر و توقف ناپذير در جهت اسلامي سازي حيات جمعي انساني
 اولين لازمه اصل اصالت و اعتبار مطلق حيات اسلامي، لازمي ايجابي است که بدون واسطه از ذات اين اصل اخذ مي گردد. در واقع، اطلاق اصالت حيات اسلامي، اطلاقي همه جانبه و از جميع جهات مي باشد و هيچ قيد زماني يا مکاني نمي تواند اين اطلاق را محدود يا مقيد سازد به نحوي که مطلوبيّت حيات اسلامي، به مطلوبيّتي ذاتي تبدل مي يابد. از اين رو، دست يابي به حيات حقيقي اسلامي، در هر جزئي يا بخشي از اين حيات که به مرتبه فعليّت تام دست نيافته، مطلوب غايي تمامي حرکت هاي فردي و اجتماعي مؤمنين مي باشد.
بر همين اساس، از ديدگاه جريان عقلانيت اسلامي، از آن جا که حيات جامعه در دوران معاصر، بدون هيچ شک و شبهه اي با حيات حقيقي اسلامي در همه لايه ها و سطوح و ابعاد داراي فاصله و گسست مي باشد و شايد هيچ بخشي از حيات اسلامي در جامعه کنوني مسلمين به نحو کامل با حيات اسلامي حقيقي داراي انطباق نيست، سمت دهي تلاش ها و مجاهدت هاي نظري و عملي در جهت کاستن از اين فاصله و نزديک سازي حيات فعلي جامعه با حيات غايي اسلامي و غني نمودن بافت هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و اجتماعي جامعه با معارف عميق اسلامي، نه تنها تکليفي از سر ايمان است بلکه ضرورتي عقلاني و اجتماعي نيز مي باشد. در واقع، حرکت براي دست يابي به حيات اسلامي، عين حرکت در مسير سعادت الهي انسان است و بالاتر از اين، چنين حرکتي خود بخشي از سعادت محسوب مي گردد.
مسئله اي که لازم است در اين جا به اختصار و اشاره از آن بگذريم، مفهوم اسلامي سازي جامعه و شيوه هاي آن مي باشد. اين مفهوم هرچند از لحاظ مفهومي به نظر مي رسد خالي از ابهام و بي نياز از ايضاح است اما در عمل تا حدود زيادي از ابهام و اغتشاش رنج مي برد. ابهام عملي اسلامي نمودن جامعه به تکثر موجود در بافت ها و سطوح مختلف جامعه بازمي گردد. در واقع، جامعه هاي کنوني، از لحاظ سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، جوامعي همگون و يکدست نيستند و اين تکثر و ناهمگوني در زمينه هاي کلان اجتماع، طرح اسلامي سازي جامعه را با شرايط روش شناسانه جديدي مواجه مي نمايد.
به عبارت ديگر، مسئله ما اين نيست که تکثر در سطوح و ابعاد جامعه کنوني، تبديل به ايده اي نااميدانه در خصوص عدم امکان تحقق طرح کلان و عظيم اسلامي نمودن جامعه گردد بلکه آنچه نياز به بررسي، مراقبت نظري و دقت عملي دارد اين موضوع است که در درون طرح کلان اسلاميزه نمودن جامعه، نياز به طرح هاي محدودتر بسياري متناسب با ابعاد و سطوح مختلف جامعه داريم به نحوي که اين طرح ها علاوه بر آن که بايد در چارچوب طرح اصلي اسلامي نمودن و به مثابه بخش هاي جدايي ناپذير آن باشند، همچنين لازم است مکمل يکديگر و حلقه هاي تکميل کننده ي روند مستمر اسلاميزه کردن جامعه باشند.
در حقيقت، تک روشي يکپارچه و شناخته شده فراروي طرح اسلامي شدن در سراسر بخش هاي جامعه قرار ندارد بلکه براي هر بخشي از جامعه به تناسب مسائل و فضاي موجود فرهنگي، اقتصادي و سياسي و اجتماعي آن، مقتضي روشي ويژه و انديشيده شده مي باشد که از دل معارف حقه و شريعت نوراني اسلام عزيز جوشيده باشد. به همين خاطر است که طرح اسلامي شدن در بخش هايي از جامعه، به صورت روندي مستمر و طولاني و با طلب مجاهدت فراوان خود را نشان مي دهد و در اجزاء و بخش هاي ديگر در اشکال پروژه هاي کوچک و بزرگ با برنامه هاي زماني و مکاني مشخص پديدار مي شود. 
از اين رو، موضوع اسلامي نمودن جامعه، موضوعي نيست که با ساده انديشي درباره آن و تحويل اين مسئله پيچيده و چندلايه به مسئله اي عادي و پروژه اي بتوان آن را حل و فصل نمود. بر همين اساس، اسلامي نمودن جامعه، موضوعي با مصداقي يگانه نيست بلکه مفهوم اسلامي سازي، داراي مصاديق متکثري است به نحوي که مي توانيم از اسلامي سازي هاي جامعه سخن به ميان آوريم.


لازم دوم. نفي همه حيات هاي ضد ديني در دوره معاصر به خصوص انديشه و عمل غربي
مفاد دومين لازمه نيز از اطلاق همه جانبه اصالت حيات اسلامي براي زندگي جمعي بشري برگرفته مي شود با اين تفاوت که حکايت اين لازم، اصلي سلبي است. در واقع، اصالت مطلق و بي چون و چراي حيات ديني در ساحت زندگي جمعي بشري، به لحاظ نظري امکان عرض اندام از حيات هاي غيرحقيقي و غيرديني را براي حضور در ساحت اجتماعي زندگي مؤمنين سلب مي نمايد، علاوه بر اين که انباشتگي حيات هاي غيرديني از ضلالت و ماديّت و تاريکي ناشي از عدم اعتقاد به خداوند جلّ جلاله نيز امکان رجوع اهل ايمان به حيات هاي غيرديني را براي تأسيس بناي زندگي اجتماعي از بين مي برد.
در واقع، اصالت و يگانگي مطلق حيات اسلامي براي زندگي جمعي بشر به معناي آن است که هيچ حياتي ياراي قرار گرفتن در فوق و عرض حيات ديني را ندارد و حيات ديني اولين و آخرين گزينه براي زندگي ايماني در ساحت اجتماعي جامعه مؤمنين است.
بر همين اساس، از ديدگاه جريان عقلانيت اسلامي، شکل غالب حيات غيرديني در دوران معاصر، حيات غيرديني و ضد ديني تمدن غربي است. مسئله اي که در خصوص نحوه و دشواري مواجه با تمدن غربي مطرح مي باشد، مسئله اي چند وجهي است.
وجه اول اين مسئله قدرت انديشه و عمل غربي است. صرف نظر از درون مايه انديشه و عمل غربي، اين ملاحظه وجود دارد که اين انديشه و عمل متناسب با جهات مقتضي خويش، بنا بر نظر ظاهري، همچنان در حال رشد و گسترش است به نحوي که در هيچ يک از حوزه هاي انديشه و عمل دچار رکود و توقف نشده است، هر چند ديگر انکار اين حقيقت بسيار دشوار است که انديشه و عمل غربي، در طرح کلي خويش دچار بن بست و تناقض بنيان افکن شده است.
وجه دوم اين مسئله بسط جهاني انديشه و عمل غربي به مثابه اجزاي ترکيبي حيات ضدديني غربي است. واقعيت تلخ جهان کنوني آن است که به دلايلي که در اين جا نمي توان بدانها پرداخت، انديشه و عمل غربي تبديل به صورت کلي انديشه و عمل انساني شده است به نحوي که همگان با نظر و نگاه غرب به عالم هستي، انسان و حيات انساني مي نگرند و نظر غربي به عنوان تنها شکل پذيرفته شده براي تفکر انساني مقبول جوامع گرديده است و عمل غربي نيز به مثابه امتداد انديشه غربي وضعيت مشابهي از اقبال و پذيرش را دارد تا آن جا که صورت و ساختار اجتماعات انساني در شکل کلي و اساسي آن برگرفته و اقتباساتي از سياست و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع غربي است.
وجه سوم اين مسئله اقتضائات گريزناپذير قدرت و بسط جهاني حيات ضدديني غربي است. شايد مهمترين مسئله مبتلا به پذيرش انديشه و عمل غربي در ساحت جمعي حيات انساني، ايجاد و گسترش سراسري پوشش و فضاي غيرديني و ضدديني در فضاي انديشه و فرهنگ و عمل انسان معاصر مي باشد. حکومت خرق ناپذير فضاي ضدديني در سراسر کره ارض، تنها به جريان ها و گفتمان هاي ضدديني يا غيرديني تابع حيات غربي اجازه و امکان حضور را در عرضه حيات اجتماعي مي دهد و در طي دوران معاصر اين فضاي خفقان آور، مجال تنفس و موجوديّت را از گفتمان ها و  اشکال حيات ديني به خصوص اسلامي گرفته بود به نحوي که هيچ شکلي از حيات ديني از منظر انديشه و عمل داراي اصالت ذاتي تلقي نمي گرديد و تنها با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شاهد شکاف در فضاي فراگير ضدديني غربي در عالم هستيم، شکافي که با وجود گردآوري تمامي نيروها و ابزارها و قدرت هاي مختلف در حوزه تمدني غرب براي رفع و محو آن، به گونه اي اعجاب انگيز در حال گسترش و اظهار موجوديت و اثرگذاري است.
نکته مهم آن است جريان عقلانيت اسلامي با وجود اين اقتضائات و معضلات بزرگ در مواجه با حيات ضدديني غربي، التزام و گردن نهادن به قدرت و بسط جهاني حيات ضدديني غرب را نمي پذيرد و با اين که هر چند در عمل با معضلات گره ناگشوده ي حاصل از نفوذ و بسط حيات غربي دست و پنجه نرم مي کند، اما بر اصالت انديشه و عمل اسلامي به مثابه اجزاي تشکيل دهنده حيات اصيل و حقيقي اسلامي اصرار مي ورزد.
از ديدگاه جريان عقلانيت اسلامي در مواجه با حيات قدرتمند و مادي ضدديني غربي آنچه از اولويت اساسي و تعيين کننده برخوردار است، عدم تمايل و جهت گيري به سمت ورود در حيات هاي ترکيبي است؛ حيات هايي که ترکيبي از درجات متفاوتي از حيات ديني و حيات ضدديني غربي مي باشند.
در واقع از منظر جريان عقلانيت اسلامي، پذيرش هر نحو ترکيب ممکن عناصر حيات ضدديني غربي با حيات اسلامي به گونه اي که اگر در بخش يا جزئي از اين ترکيب، حتي در شکل و صورت روبنايي غلبه با عناصر و مؤلفه هاي حيات ضدديني غربي باشد، چنين ترکيبي به معناي انکار اصالت و اعتبار مطلق حيات اسلامي در عرصه زيست جمعي انساني است. فراتر از اين، جريان عقلانيت اسلامي از بيخ  و بن  اصل ترکيب حيات ديني با صور مختلف حيات غيرديني غربي را مستلزم تناقض و فروريزي اساس نظري حيات ديني و عبور از آن مي داند. از منظر اين جريان، وفور ضديّت و تقابل در بخش ها و اجزاي گوناگون انديشه و عمل حيات اسلامي و حيات غربي به حدي است که تمامي قطعات و اجزاي حيات اسلامي و حيات ضدديني غربي را به اجزايي ذاتاً ناهمسنخ و سراسر متباين مبدل نموده که امکان اتصال و جمع اين اجزاء را در عمل به محال کشانيده است.
اين حکم سنگين و تبعات طاقت فرساي آن براي جريان عقلانيت اسلامي و پافشاري شکست ناپذير آن بر اصالت مطلق حيات اسلامي در عرصه اجتماعي، مؤدي به ابتکارات سياسي و اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي بزرگي از سوي اين جريان گرديده است که خصيصه بارز اين طرح ها و ابتکارات تمدني، اشباع و حضور قدرتمند آموزه اصالت مطلق حيات اسلامي براي زيستن انسان بر روي زمين و نفي اعتبار اشکال ضدديني حيات غربي مي باشد.


 

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران