به گزارش دیدبان، هر چند که گمان نمیرود که واژه «تخلف» به «تقلب» تبدیل شود، و نتایج انتخابات از سوی نهاد ناظر، غیر قابل تأیید اعلام شود، ولی، به گمانم، باید میزان عددی تأثیر مجموعه «تخلف»ها بر نتیجه انتخابات محاسبه شود؛ عددی که رئیس جمهور با طرح برآورد سه میلیون نفری که میخواستند پس از ساعت 24 رأی دهند، قصد دفع شر شبهه مقدر آن را دارد. این رقم از حجم تخلفها را اگر بگذاریم کنار افت شدید رأی روستاها که هر چه منتقدان دولت خواهان اعلام تفکیکی آراء شدند، دولت زیر بار نرفت، اعداد بزرگی به دست میآید. پرسشی که این روزها مطرح است این است که برآوردها از آراء روستاها و اقشار محروم، معادل 19 میلیون رأی مشارکتجو است، این در حالی است که در انتخابات اخیر تنها 10 میلیون رأی از روستاها اخذ شد. برآورد دولت نشان میداد که اقشار متوسط شهری، حامیان اصلی او خواهند بود.
باید میزان عددی تأثیر مجموعه «تخلف»ها بر نتیجه انتخابات محاسبه و معلوم شود که آیا سازمان رأی منتقدان دولت درست عمل کرده است یا خیر و این که جوانان منتقد دولت دقیقاً چقدر تا پیروزی فاصله داشتهاند، و تنها به همان میزان شاید یکی دو درصد به فکر تجدید نظر در عملیات خود بیفتند، و در هر حال، پرگاز به همین مسیر اصولی خود، از همین امروز ادامه دهند. برداشت من این است که جوانان منتقد دولت، چیزی بیشتر از یک مفهوم اقلیت انتخاباتی نیرومند به دولت مخابره کردند. آنها نشان دادند که دولت با بدنه عظیمی از«نخبگان سیاسی نامرئی در عصر خودنمایی بیرحمانه» مواجه است که ناگهان «اردوهای جهادی» را رها کردند و پای کار سیاسی آمدند و جداً پیروزی مجدد دولتی را که اصولاً بر مبنای قواعد دموکراسی دنیا باید برای یک دور دیگر از مردم مهلت میگرفت تهدید کردند. شرح خواهم داد ...
فعالان جوان نامرئی در سیاست ایران، کسانی هستند که درباره به دست آوردن شهرت فراگیر برای کاری که انجام میدهند مردد و گاهی کاملاً مخالف آن هستند. البته، این به آن معنا نیست که انگیزه اصلی آنها گمنام بودن است، ولی به این معنا هست که آن چیزی که ایشان را تحریک میکند، چیزی ورای تبدیل شدن به یک سیاستمدار مشهور است. چیزی که به جوانان نامرئی انگیزه میدهد، کسب «فضیلت سیاسی» است؛ مصداقی از عمل به تکلیف اخلاقی در مقیاسی اجتماعی؛ آنها برای «تکلیف» عمل میکنند. همه آنها رضایتمندانه مسؤولیتهای پیش آمده همراه با کارشان را میپذیرفتند. آنها از حضور همیشه در صحنه اطمینان سیاسی به دست میآوردند؛ اطمینان از این که آن چه تکلیفشان بود انجام دادند. آنها از حس «جاری بودن» و سلامت روانی احساس رضایت داشتند. این، پاداش واقعی برای این افراد بود. شمار زیادی از این جوانان چه در تشکیلات مرکزی جمنا، و چه در ستادهای انتخاباتی دو نامزد اصلی و نهایتاً نامزد نهایی حضور داشتند.
سؤال بعدی این است که آیا اینها با توجه به خصلت «حاشیهنشینی» که دارند و مایل نیستند که روی دست بزرگان بلند شوند، اساساً میتوانند به سیاستمداران تبدیل شوند؟ پاسخ این است که بله؛ آنها میتوانند تبدیل به سیاستمداران بزرگی شوند. آنچه در تبدیل شدن به یک سیاستمدار بزرگ اهمیت دارد، احساس تعهد راسخ به یک هدف، در کنار التزام به ابزار سیاست، به عنوان شیوهای برای برقراری ارتباطات اجرایی است. این جوانان هر دو را دارند، ولی آنها سعی نکردهاند تا مقاصد خود را به شیوه پارتیزانی به پیش برند، بلکه سعی داشتهاند در یک قالب سیاسی کارها را در چارچوب حمایت از روندهای سیاسی قابل اعتماد نشان دهند. احساس تعهد راسخ به تکلیف سیاسی مهمترین عنصر در تبدیل بالقوه فعالان سیاسی جوان نامرئی به سیاستمداران تأثیرگذار آینده است، که در این جوانان هست. مهم تصمیم برای آزاد کردن این انرژی بود که باور من این است که در انتخابات 96، این تصمیم ایجاد شد. حالا جوانان تصمیم دارند تا جداً کارها را به دست گیرند.
همان طور که جوانان نامرئی سیاست انقلابی، نقشهایی با مسؤولیت بیشتر را بر عهده میگیرند و در عین حال، همزمان در اقدامات جهادی خود بهتر و بهتر عمل میکنند، جوانان بیشتری متمایل میشوند تا از آنها پیروی کنند، اما، مهمتر از آن این که، ماهیت این جوانان آن گونه است که بر انجام صحیح کار اصرار بورزند و به همین علت، بدون نگرانی درباره چگونه به نظر رسیدن کار و پاداش نتیجه آن، مسؤولیت را بر عهده میگیرند و این مسیر را استمرار میبخشند. کارکردن و زحمت کشیدن نه برای خود، بلکه برای «تکلیف سیاسی» جذابیت شگرفی دارد و در فضایی که اصلاحطلبان هنوز به پیروزی نهایی نرسیده بر سر صندلیها به دعوا برخاستهاند، جذابیت ویژهای مییابد. وقتی شخصی از خود گذشته باشد، دلها متوجه او میشوند و به او پاداش میدهند. این، آن مؤلفهای است که آتیه نیروهای انقلاب را درخشان بشارت میدهد (توأم با اقتباسهای آزاد از پایگاه تحلیلی استراتژیاند بیزنس)..
هوالعلیم
از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
منبع: صبح نو