دیدبان
یادداشت/محمدرضا قائمی‌نیک

توسعه با گریه و زاری اتفاق نمی‌افتد

توسعه با گریه و زاری اتفاق نمی‌افتد

به گزارش دیدبان، آقای جهانگیری در برنامه ساعت 22 سیما سه‌شنبه مورخ 12 / 02 / 96 تقریباً تاریخ انقلاب را یک بار مرور کرد و این‌بار نه در قالب یک کاندیدای قوۀ مجریه، بلکه در قالب یک معلم تاریخ یا مورخ حوادث بعد از انقلاب ظاهر شد.

چنانکه می‌دانیم تاریخ اساساً علم دست‌یابی به کلیات و مفاهیم کلیِ بی طرف نیست، بلکه همانطور که ماکس‌وبر، جامعه‌شناس مشهور آلمانی و مورد علاقۀ آقای سعید حجاریان متذکر شده است، مورخ در انتخاب حوادث تاریخی، تابع ارزش‌ها و پیش‌فرض‌های ذهنی خود است. با این حال تاریخ‌نگاریِ آقای جهانگیری، یک ویژگی دیگر هم داشت و آن اینکه علاوه بر آنکه تاریخ‌نگاری بود، بیوگرافی از فعالیت‌های خودشان نیز ارائه دادند. در واقع آقای جهانگیری، حتی مرز میان تاریخ‌نگاری و بیوگرافی را نیز برهم‌زده و ملغمه‌ای ارائه دادند تا به‌هر نحوی، بر تعداد آراء بیفزایند.

 آقای جهانگیری، از ادارۀ کشور در زمان جنگ با چهارمیلیارد، به‌طور کلی و یک‌میلیارد دلار برای ادارۀ امور داخلی کشور آغاز کرد. به مسالۀ سازندگی پس از جنگ و استفاده از فاینانس خارجی اشاره کرد. سپس به دوران احساس امنیت هنرمندان و سرزندگی دانشگاه‌ها در دوران اصلاحات پرداخت؛ اما ناگهان متاسفانه دورۀ جدیدی رخ داد که مسیر توسعه را منحرف کرد و سرمایه‌های انسانی و مادی کشور نابود شد. کلیدواژه و تاکید اصلی آقای جهانگیری، تعبیر«مسیر توسعه کشور ایران» بود که در دوره‌های قبل از دولت نهم و دهم یعنی دولت‌های زمان جنگ، دولت پنجم و ششم (دورۀ سازندگی) دولت هفتم و هشتم (اصلاحات)، به‌خوبی طی می‌شد اما در دولت نهم و دهم، مسیر منحرف شد. به عقیدۀ آقای جهانگیری، با دولت نهم و دهم «متأسفانه دوره جدیدی رخ داد، عوامل خارجی به‌محض اینکه می‌بینند کشوری در حال توسعه است، تلاش می‌کنند که چهره‌های اصلی توسعه را در کشور بدنام کنند. مسیر توسعه کشور منحرف شد، سرمایه‌های انسانی و مادی کشور نابود شد».
با این حال در این باره چند نکته حائز اهمیت است:

 آیا مسیر توسعۀ کشور، مخصوصاً بعد از جنگ تحمیلی، صرفاً همین مسیر ترسیم‌شده توسط آقای جهانگیری است؟ آیا آقای جهانگیری افرادی نظیر دکتر «حسین عظیمی آرانی» را به‌خاطر ندارند که در اولین سمینار بازسازی اقتصاد ایران پس از جنگ که در سال 1368 برگزار شد، به صراحت نقایص و اشتباهات فاحش سیاست‌های تعدیل اقتصادی در برنامه اول توسعه (یعنی برنامه‌های دولت آقای هاشمی رفسنجانی) را تشریح کرده و به درستی، بحران اقتصادی ناشی از آن را پیش‌بینی کرده بود. او اعتقاد داشت اقتصاد، از علوم انسانی است و بنابراین تئوری اقتصادی ملی باید بر اساس اقتضائات ملی تدوین شود. آیا آقای جهانگیری نمی‌دانند که چه کسانی مسبب کنار گذاشتن این دست از نظریات بومی و اسلامی که البته صرفاً منحصر به نظریات دکتر عظیمی هم نمی‌شد، شدند؟

 با این حال صحبت‌های آقای جهانگیری دربارۀ مسیر توسعه که البته همراه با گریه و زاری هم بود و از سوی دیگر، متهم ساختن دولت نهم و دهم به دوره‌ای که مسیر توسعۀ کشور منحرف شد، همراه با دلالت‌های صادقانه‌ای هم بود. آقای جهانگیری، انسان شریف و صاف و ساده‌ای هستند که گویا عادت کرده‌اند که قطار بندعباس-تهران را همیشه از بین راه یعنی از سیرجان سوار شوند. با این حال اگر آقای جهانگیری خودشان را فدای منافع حزبی عده‌ای دیگر نکنند، برایشان روشن خواهد شد که قطار توسعۀ مدنظر آقای جهانگیری، از سال دهۀ 134 شمسی یا 196 میلادی (که از سوی سازمان ملل دهۀ توسعه نام گرفت) آغاز شده است. آقای جهانگیری باید بداند برخلاف وزرای متعدد تحصیل‌کرده در آمریکای دولت آقای روحانی، امروزه دیگر هر دانشگاه‌ رفتۀ علوم‌انسانی خوانده‌ای با نظریات نقد توسعه، از جملۀ نظریۀ وابستگی پل باران یا آندره گوندرفرانک آشنا شده است.

امروز هر علوم اجتماعی خوانده‌ای، حتی در دورۀ کارشناسی می‌داند که نظریه‌های توسعه، ابزاری برای خروج مواد خام از کشورهای موسوم به جهان سوم یا توسعه نیافته و القاء فرهنگ و آموزه‌های سرمایه‌داری در این کشورها بوده است. امروزه هر کسی می‌داند که عصر توسعه در غرب با سخنرانی هری ترومن، برای مقابله با گسترش کمونیسم بلوک شرق در کشورهای جهان سوم و شکستن سلطۀ آن در این کشورها آغاز شد و سخن‌گفتن از اشتیاق دلسوزانۀ غربی‌ها برای سرمایه‌گذاری در کشورهای جهان سوم، یعنی همان کاری که آقای جهانگیری در سخنانشان به آن افتخار کردند، افسانه‌ای بیش نبوده و نیست. امروز برای همۀ اهل علم، نظریات توسعه تبدیل به بخشی از تاریخ استعمار اقتصادی و فرهنگی غرب شده است، اما گویا برای آقای جهانگیری خاطره‌ای نوستالژیک از روزهای خوش و فرح‌بخش زندگی‌شان است که در غم از دست دادنش، بغض می‌کنند.

 آقای جهانگیری محترم و شریف، گویا آنقدر در خاطرات نوستالژیک‌شان باقی مانده‌اند که نمی‌دانند سال‌هاست در این کشور انقلابی، بحث «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» از سوی بلندمرتبه‌ترین مقام این کشور، ابلاغ شده و اساساً اقتصاد مقاومتی، نه در چارچوب مسیر توسعۀ مدنظر شما، بلکه در منظومۀ الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت درک و فهم می‌شود. آقای جهانگیری متوجه نیست که از همان زمانی که ایشان معتقد است «ناگهان متاسفانه دورۀ جدیدی رخ داد که مسیر توسعه را منحرف کرد» در واقع مسیر پیشرفت کشور و البته انقلاب اسلامی به «ریل اصلی خود بازگشت». در این بازگشت هم نه چند حادثۀ خنده دار مانند 11 روز خانه‌نشینی، بلکه مسائل کلان و مهمی مطرح بود که طرح الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، با تکیه بر مبانی اسلامی و به‌عنوان مقدمۀ ضروری تمدن اسلامی، مطرح شد.

 امروز دیگر جوانان خاطرات شما را باور ندارند، چون آنها تحصیل کرده‌اند و می‌دانند که مسائل کشور، 11 روز خانه نشینی نیست، چون آنها مدت‌های مدیدی است که با رفتن به دانشگاه و کسب تحصیلات، در مسیر و قطار دیگری سوار شده‌اند. شما از میانۀ راه قطار توسعۀ سرمایه‌داری، وارد این مسیر شده‌اید، اما ایستگاه ابتدایی این قطار، سال 1341 و انقلاب سفید (شاه و مردم) بود. همان‌ انقلابی که محمدرضا شاه پهلوی مخالفانش را با عنوان مترجعین سیاه متهم به ارتجاع کرد و می‌دانیم که مسیر تاریخ، به مسیری متفاوت با مسیر مدنظر پهلوی دوم حرکت کرد. البته طبیعی است شمایی که از ایستگاه میانه‌راه سوار قطار و مسیر توسعه می‌شوید، متوجه نبوده و نیستید که دوستان مدیر و نظریه‌پرداز شما که امروز در خارج از مرزهای کشور، بنیان‌های این کشور را نابود می‌کنند، همان برنامه‌های توسعه سرمایه‌داریِ مدنظر شما را از کِشوهای میز‌های به‌ارث رسیده از دورۀ قبل از انقلاب، با چسباندن چند لفظ و نام مقدس بر آن، بازسازی کرده و الگوی فعالیت‌های خودشان قرار دادند.

 آقای جهانگیری؛ در همان زمانی که شما خاطرات خوشی را از اجرایِ الگو‌های توسعۀ سرمایه‌داری رقم می‌زدید و امروز نسبت به آن نوستالژی‌ها، گریان و اندوهناک می‌شوید، سیدشهیدان اهل قلم، با نگرانی از آیندۀ کشور، کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» را در نقد «مسیر توسعۀ کشور»ِ مدنظر شما نوشت. جوانان این کشور، به‌جای همراه شدن با شما در آن خوشی‌های زودگذرِ دوران سازندگی و اصلاحات، کمر همت بستند و در کتابخانه‌ها و البته در میدان اجراء، توسعه و مبانی تمدن غرب شهید آوینی را خواندند و امروز الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را در مقابل آن الگوهای استعماری ترسیم کرده‌اند. شما اکنون مختارید که به این جوانان بها بدهید و به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت بنگرید یا همچنان در جلسات وزرای محترم و البته سالخورده‌ای شرکت کنید که به‌جای حل مسائل کشور، نوستالژی ادوار سازندگی و اصلاحات را مرور می‌کنند و قطار و مسیر «پیشرفت کشور ایران» را چهار سال معطلِ نوستالژی‌ها و «خاطرات» خودشان کرده‌اند.

منبع: صبح نو

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن