به گزارش دیدبان ، از منظری ویژه، آموزه مهدویت، عصاره ناب تمام معارف اسلامی است که در آن، ظرفیتهای فراوان الگوگیری برای تربیت افراد برای زمینهسازی ظهور در جهت تحقق جامعه تراز اسلامی دارد. در این مسیر مناسبترین زمان برای انتقال و نهادینهسازی آموزههای دینی، بهویژه مهدویت، دوره کودکی است که ماندگاری آموزهها در این دوره به مثابه ایجاد نقشواره بر سنگ میباشد. یکی از روشهای تربیتی متناسب با این دوره که میتواند ما را در نهادینهسازی آموزههای مهدوی یاری کند، «تلقین» است که عنصر محوری آن، ایجاد باور به حقانیت آموزههای مهدوی از طریق «تکرار» میباشد.
نوشتار پیشرو، عهدهدار پاسخ به چگونگی نهادینهسازی معارف مهدوی در کودکان از طریق تلقین و شبهات مربوط به آن میباشد. به همینمنظور، با پژوهشی کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی، پس از بازشناسی معنایی و جایگاهشناسی تلقین، به تبیین مراحل تهیه محتوای تلقینی پرداخته شده و در نهایت، بهرهگیری از آن، به شرط رعایت چهارچوب اجرایی و با درنظرگرفتن ویژگیهای دوران کودکی، مطلوب ارزیابی شده است. همچنین، قالبهایی نظیر شعر، قصه، نقاشی، نمایش و پرسش و پاسخ، با نمونه کاربردی برای دستیابی به مقصود، معرفی و پیشنهاد گردیده است.
واژگان کلیدی: امام مهدی(عج)، مهدویت، کودک، تربیت، روش تربیتی، تلقین، زمینهسازی ظهور.
مقدّمه
«مهدویت»، اندیشه انتظار موعودی الاهی است که افزون بر شمولیت نسبت به تمام اعتقادها و باورهای اسلامی، نویدبخش آموزههایی است که عامل حرکت، امید، تعالی و پیشرفت در جوامع بشری، بهویژه جامعه بزرگ اسلامی میگردد. یکی از مهمترین وظایف شیعیان در عصر غیبت، گسترش فرهنگ مهدویت و زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) است (بالادستیان و همکاران،1393، ج1: 22). زمینهسازی، بهمعنای آمادگی معرفتی، اخلاقی و رفتاری برای ظهور و پذیرش امر معصوم است؛ بهگونهای که زمینه و مقدمات ظهور فراهم گردد (آیتی،1390، ش19: 19-59). این آرمان ارزشمند با پرورش نسلی مهدوی تحقق مییابد.
از اینرو، باید بهترین سن تأثیرپذیری و تربیتپذیری، یعنی دوران کودکی را انتخاب کرد؛ زیرا شاکله فکری، اعتقادی و اخلاقی انسان در آن دوران پایهریزی میشود. سیره تربیتی معصومان: در مواجهه با کودکان (ر.ک: داوودی و حسینیزاده، 1391: 65-97) و همچنین روایاتی که درباره دوره کودکی بیان شده (ر.ک. محمّدی ریشهری، 1391)، گویای اهمیت این مقطع سرنوشتساز در تربیت اسلامی است. امام علی(ع) در ضمن روایتی، هفت سال اول زندگی را سنین تربیت و پرورش نامیدهاند (صدوق،1413، ج3: 493، ح4746). دوره کودکی، تشکیلدهنده پایه و اساس شخصیت انسان است؛ به گونه ای که ارکان اصلی زندگی انسان بالغ و رشید، به کیفیت آن گره خورده است (باهنر،1387 :20).
متأسّفانه در زمانه ما، جریانهای ضد دیانت و مهدویت، قصد دارند از طریق تلقین آموزههای انحرافی یا بهظاهر دینی به کودکان، اندیشه و گرایش آنان را از معارف ناب اسلامی و مهدوی تغییر داده، به سوی اهداف باطل سوق دهند. افزون بر آن، شاهد کمتوجهی اشخاص و نهادهای تأثیرگذار فرهنگی و تربیتی جامعه، به ایجاد و تقویت روحیه «مهدیباوری» و «مهدییاوری» میان افراد جامعه، بهویژه کودکان هستیم. همچنین در زمینه آغاز پرورش چنین روحیه رشد دهندهای از سنین کودکی و تأثیرات تربیتی آن، اقدامات سازنده و تحقیقات علمی صورت نگرفته است. این کاستی، بهدلیل فقدان معرفتی به جایگاه آموزه مهدوی در تربیت و نقش روش تربیتی در نهادینهسازی معارف مهدویت است.
برای رفع این نقصان، نخست باید آموزههای مهدوی متناسب با دوره کودکی گزینش و سپس شیوههایی تأثیرگذار و کارآمد برای آموزش، انتقال همگام با رشد و تحول شخصیت کودکان اتخاذ شود. افزون بر آن، باید برای نهادینهشدن معارف مهدوی روشهایی اتخاذ گردد تا آن معارف درونی شده و به باور و ایمانی محکم تبدیل گردد. این نهادینهسازی، افزون بر خودمراقبتی حاصل از درک حضور حضرت مهدی(عج)؛ باعث استحکام اعتقادات، انجام رفتارهای پسندیده با میل و رغبت درونی و همچنین موجب آمادگی برای عصر ظهور میگردد.
در پژوهش پیشرو، روش تربیتی «تلقین»، انتخاب و با تکیه بر مبانی و اصول تربیت اسلامی، به بررسی نهادینهسازی آموزههای مهدوی در کودکان 4 تا 7 سال از این طریق میپردازد.
جایگاهشناسی تلقین
«تلقین» یکی از روش های تأثیرگذار بر نفس و روح آدمی است. برخی پژوهشگران تربیت اسلامی، بر این باورند که با تکیه بر مبنای«تأثیر ظاهر بر باطن»، روش هایی در نظام تربیتی اسلام توصیه شده، مانند «تحلم» که ماهیتاً مشمول عنوان«تلقین» است (باقری، 1367: 76). در علم اخلاق نیز«تلقین به نفس» به عنوان راه کاری جهت درونی شدن صفات حسنه مطرح شده است. در روانشناسی، تلقین به عنوان شیوه ای درمانی برای بیماریهایی مانند کمرویی به کار میرود (کاویانی، 1387: 101).
امروزه تلقین درمانی، در بیشتر کلینیک های رواندرمانی جهان رواج دارد و بسیار اثرگذار است. در بحث ظرفیت های روان شناختی، تلقین به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر ادراک شمرده شده و نیز تلقین به مخاطب در زمان وارد شدنِ هیجانات شدید و تلقین به نفس در حالت هشیاری، از جمله راههای ورود و تأثیرگذاری بر سطح ناهشیار انسان محسوب می شود (همان: 228-232). اساس کار هیپنوتیزم نیز تلقین است؛ ولی به دلیل اینکه راهی مصنوعی میباشد (همان،232) و در آن از شیوهها و ابزارهای غیرمتعارف استفاده میشود، از بحث ما خارج است.
معناشناسی تلقین
برای «تلقین»، معانی لغوی متعددی ذکر شده است؛ مانند فهماندن (دهخدا،1377)؛ یاددادن کلامی و وادارکردن به گفتن و فهماندن زبانی (معین،1371)؛ باوراندن اندیشه و طرز فکری خاص (عمید،1386). میتوان تعاریف اصطلاحی نیز برای تلقین یافت که برخی به «خودتلقینی» و بعضی دیگر اشاره به «دگرتلقینی» ناظراند. در اینجا چند نمونه که بیشتر با معنای مورد نظر مرتبط است، ذکر میگردد:
در روانشناسی، تلقین یعنی«قبولاندن یا باوراندن عقیده، باور، تلقّی یا احساسی به کسی معمولاً با تکرار و بدون درک و اقناع» (انوری، 1385، ج1: 655). در تصوّف نیز به معنای «گفتن و یاد دادن ذکر خاصی به مرید و واداشتن او به تکرار آن» آمده است (همان). در مباحث معرفه النّفس، «تلقین به نفس»، یعنی«به کمک اراده، بر ضعفی روانی یا تردیدی باطنی غلبه کنند و آن ضعف یا تردید را بر اثر تعلیم و پند دادن به خود و تکرار در آن زایل سازند و بالعکس» (دهخدا، 1377). بنابر نظر برخی اندیشمندان تربیت اسلامی، «تلقین به نفس»، یعنی«از طریق به زبان آوردن قولی معین یا آشکارساختن عملی در اعضا و جوارح، تغییری به مقتضای آن در ضمیر پدید آید» (باقری، 1376: 68). برخی پژوهشگران فلسفه تحلیلی تعلیم و تربیت، تلقین را چنین تعریف کردهاند:
فرونشاندن هر نوع آموزه یا باور در ذهن فرد که به ایجاد تعهدی تزلزلناپذیر نسبت به حقانیت آن منجر شود؛ بهطوری که درهای ذهن خود را بر هر احتمالی دایر بر خطا بودن آن آموزه یا باور ببندد (بارو و وودز، 1376: 94).
با بهرهگیری از معانی لغوی و اصطلاحی یادشده، تعریف و نکاتی برای تلقین ارائه میگردد که گویای معنای مورد نظر در این نوشتار است:
تلقین، یعنی ایجاد و تقویت باور در خود یا دیگری از طریق تکرار نظاممند محتوای تلقینی، در قالبهای متنوّع، متناسب با حیطه شناختی و عاطفی و رفتاری تلقینشونده (کودک) در یک فرآیند تربیتی، بعد از مرحله آموزش همراه با حفظ قدرت اراده، انتخابگری و پرورش اندیشه بهمنظور تثبیت و افزایش اعتماد وی به حقّانیت آموزههای آن محتوا، جلوگیری از غفلت و فراموشی و همچنین به قصد ایجاد مصونیت در برابر اندیشهها و رفتارهای تردیدزا و تزلزلآفرین.
بنابراین تعریف، عنصر اصلی تأثیرگذار تلقین، «تکرار» است؛ اعم از تکرار قولی و فعلی و محیطی و همچنین خودتلقینی و دگرتلقینی که توضیح آن خواهد آمد.
البته لازمه تکرار در این زمینه آن است که هدفمند و نظاممند باشد؛ یعنی با رعایت اصول تلقین، مانند وجود بایستههای اخلاقی تلقینکننده، استمرار، ثبات و پرهیز از دو دلی، تمرکز بر پیام معین، تنظیم تعداد تکرار، انتخاب موقعیت مناسب و رعایت اعتدال و تنوع و تناسب همراه باشد.
افزون بر اینکه تلقین بر ذهن و جنبه شناختی تأثیر مستقیم دارد؛ بخش قابل توجهی از میزان پذیرش باور و تقویت آن، به کیفیت میل و گرایش تلقینشونده نسبت به تلقینکننده و محتوای تلقینی وابسته است.
جایگاه تلقین بعد از اِخبار، آموزش و تذکر است؛ یعنی به لحاظ رتبه و گاهی از نظر زمانی در مرحله بعد از اطلاع، توجیه شناختی و بازپدیدآوری ذهنی قرار دارد. بر این اساس، پس از انتقال و تعلیم آموزه به مخاطب همراه با شواهد و دلایل، بهجهت جلوگیری از غفلت و فراموشی یادآوری میشود.
سپس نوبت به تکرار جهت تلقین میرسد تا در مکان و زمان های دور از آموزش، آموزه مورد تردید و تزلزل واقع نشود. گاهی همزمان با آموزش و تذکر، تلقین نیز رخ میدهد؛ ولی بهلحاظ عقلی و شواهد تجربی، مؤخر از آنها تحقّق مییابد و میتوان برای آن، جداگانه برنامهریزی کرد. البته با هر بار تکرار، تذکر نیز رخ می دهد؛ ولی هر تذکری تلقینآمیز نیست؛ بلکه تلقین، نوعی تذکر سازمان یافته و مستمر محسوب می شود.
واژه تلقین، در بین مردم ملالتآور و بارعاطفی منفی دارد. شاید بهایندلیل که برخی شرکتهای تبلیغاتی برای ترغیب مردم به خرید محصولات تجاری، از تلقین استفاده فراوان میکنند؛ به طوری که گاهی اوقات از تأثیر تلقین سوء استفاده صورت میگیرد؛ زیرا تلقین، ابزار مشترکی برای دستیابی به اهداف صحیح و باطل است. بنابراین، با هدف صحیحی همچون نهادینه سازی عشق به حضرت مهدی(عج) در کودکان میتوان از روش تلقین استفاده کرد و این استفاده بسیار بهجا و عقلی است.
تلقین، تهدید یا فرصت برای ایجاد باورهای مهدوی در کودکان
در خصوص استفاده از تلقین برای ایجاد باورهای دینی، بهویژه مهدوی، سوالی مطرح است که تبیین آن بههمراه پاسخ، از نظر میگذرد.
سوال
آیا باوراندن و تلقین عقاید مهدوی کاری تحمیلی محسوب نمیگردد و با اصل تحقیقیبودن عقاید و تربیت عقلانی کودکان منافات ندارد؟ توضیح آنکه:
از یکسو، هر کس بهقدر توانایی باید درباره عقاید اسلامی، مانند امامت و مهدویت تحقیق کند و پس از اطمینان، طبیعتاً آن را پذیرفته، به آن معتقد میشود. پس، در این زمینه، تقلید از دیگری کاری ناپسند است.
از سوی دیگر، ایجاد و تقویت باورهای دینی، مانند مهدویت، جزئی از فرآیند تربیت دینی است که باید با تربیت عقلانی(پرورش نیروی عقل و تفکّر) متربّی همراه باشد تا وی عقاید دینی را با اختیار و بدون هیچگونه تحمیل و تحکمی، قبول کند.
از سوی سوم، تلقین روش تربیتی تأثیرگذار شمرده شده است؛ ولی این، به معنای فرونشاندن باور است که به تحمیل عقیدهای خاص و اجبارکردن فرد بر پذیرش آن منجر میشود. در اینصورت، حق اندیشهورزی، قضاوت و انتخاب در متربی سلب و طبعاً موجب تعهدی تزلزلناپذیر در او، همراه با روحیهای متعصبانه، نگرشی مصونیتآمیز به آن عقیده و بیاعتمادی به سخن دیگران میشود و البته گاهی باعث دلزدگی و بیرغبتی به گزاره های تلقین شده میگردد. بدیهی است این امور، با تربیت عقلانی منافات دارد.
بنابر دیدگاه برخی پژوهشگران فلسفه تحلیلی تعلیم و تربیت، مانند فلوو و هرست، استفاده از تلقین در ارائه مباحث دینی و تربیت دینی، عملی تحقیرآمیز و زشت، روشی غیراخلاقی و غیرعقلانی است و برای هر نوع آموزشی تهدید محسوب میشود (حیدری و بختیاری، 1388، ش2: 87-88). البته اشکال اصلی آنها، به ماهیت مفهوم تربیت دینی برمیگردد. آنان مدّعیاند تلقینآمیز است که پاسخهای مقتضی از جانب طرفداران تربیت دینی داده شده است (ر.ک. باقری: 1380).
پاسخ
اصل تحقیقیبودن عقاید، لزوم توجه به تربیت عقلانی و پرهیز از تحمیل عقیده، اموری هستند پذیرفته شده و غیرقابل انکار؛ امّا برای تلقین دو گونه قابل تصور است:
الف) تلقینآسیبزا در فرآیند آموزش
اگر تلقین، به عنوان محور تربیت دینی و روشی برای آموزش معارف مهدویت استفاده شود؛ بدون بیان پشتوانههای فکری و استدلالی و عدم توجیه شناختی نسبت به آنها، آثار منفی جبرانناپذیر یا دیراصلاح، مانند تعصّب بیجا را بهدنبال دارد. مثلاً اگر در فرآیند آموزش معارف مهدوی، نگرشی مصونیتآمیز نسبت به آنها اتّخاذ شود، بهگونه ای که مربی مصمم باشد درباره حقانیت آن ها بدون ارائه شواهد و دلایل، تعهدی تزلزل ناپذیر در ذهن متربیان فرونشاند؛ فعالیت وی جنبه تحمیلی به خود میگیرد.
همچنین اگر مربّی آموزه مورد نظر را به-گونه ای عرضه کند که پیشاپیش برای همه پرسش های مخالفت آمیز، پاسخهای خاموشکننده و نه قانع کننده تدارک دیده باشد؛ یا از ارائه نظریات متفکران مختلف درباره مطلب اجتناب کرده، عمداً به القای عقیدهای خاص بهمنزله حقیقتی تردید ناپذیر(بدون اجازهدادن برای تفکر و پژوهش در خصوص آن) بسنده کند؛ آن گاه تعلیم، به تلقین آسیبزا تبدیل خواهد شد؛ زیرا حق انتخاب و قضاوت شاگردان پایمال می شود و آموزش، دربردارنده این پیام است که «بیندیش، همان گونه که ما می اندیشیم و جرأت سؤال و تردید نداشته باش.»
نتیجه چنین تدریسی آن است که دانش آموزان پس از اتمام درس، آموزه ها و اعتقادات کسب شده را قابل بازنگری ندانسته و به بحث درباره ماهیت آن ها بیرغبتاند. هیچ استدلالی را در رد باورهای غلط خود معتبر ندانسته و هیچ دلیلی آن ها را مجاب نمی کند تا در آنها تجدید نظر کنند (حیدری و بختیاری، 1388، ش2: 90 و93).
ب) تلقین باورساز پس از آموزش
همانطور که در معناشناسی بیان شد، میتوان از تلقین بهعنوان مرحلهای پس از آموزش در قالب تکرار نظاممند بهره برد. این کار بهمنظور اقناع و افزایش اعتماد متربی به صحت آموزه و تثبیت اعتقادات، جلوگیری از فراموشی پشتوانههای استدلالی آن و پیشگیری بروز تزلزل در فکر و دل انجام میگیرد و چنین تلقین تثبیتافزا و اعتمادسازی تحمیل محسوب نمیشود. البتّه در ضمنِ تکرار ممکن است استدلالها یا نکات جدید بیان شوند؛ ولی غرض در اینجا متوجه نفس تکرار باورساز است.
بنابراین، غرض از به کارگیری روش تلقین به منظور باورسازی مهدوی در کودکان؛ زمینه-سازی برای تثبیت و نهادینهسازی آموزههای مهدوی در آنها و شکوفایی فطرت معنویتجوی آنان نسبت به حقانیت، مفیدبودن و کارآمدی آن آموزهها در زندگی کودکانه میباشد. در اینصورت، افکار، امیال و رفتارهای کودک از درون به سمت معرفت، محبت، اطاعت و در نهایت، پذیرش ولایت حضرت مهدی(عج) جهتدهی میشود. این امر، مستلزم تعطیلی قوه تفکر، اختیار و قدرت انتخاب کودک و همچنین سلب اجباری آزادی در اندیشه، امیال درونی و رفتار او نمی باشد؛ زیرا در اجرای تلقین باید به سه شاخصه تربیتی «استقلال در انتخاب و تصمیم گیری»، «اندیشهورزی یا تأمل عقلانی»، «استواری شخصیت یا قدرت اراده» توجه کرد.
این نکات در فضای تربیتی کودک نیز مطرح است؛ لکن با قالبی متناسب با دوره کودکی در واقع، مربی مهدویت، در مرحله آموزش، استدلالهای کودکانه و قابل فهم را برای کودکان بیان میکند و ضمن آن، اندیشه و عاطفه آنان را به سمت باورهای مهدوی سوق میدهد. سپس به تکرار آن میپردازد تا به ایجاد باور منجر شود؛ بهگونهای که کودک حس کند خودش آن را فهمیده، قانع شده و آزادانه انتخاب کرده است. البته موفقیت در بهکارگیری این روش برای کودکان، در صورتی است که تهیه محتوای تلقینی و نیز شیوهها و قالبهای اجرای آن، با درنظرگرفتن نکات روان شناختی در خصوص تلقینپذیری این دوره سنّی باشد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
نکته مهم
امروزه کودکان در زمینه عقاید، اخلاق و سبک زندگی، در معرض تلقین باورهایی مغایر با آموزههای وحیانی هستند. این امر توسّط انیمیشن و فیلمهای کودکانه، شرکتهای سینمایی غرب و از طریق تبلیغ و پخش انواع کالاهای خوراکی، پوشاک و اسباببازی انجام میشود. چه متوجه باشیم، چه نباشیم، قطار تلقینپذیری کودکان بهسرعت در حال حرکت است. شایسته است اشخاص و نهادهای تأثیرگذار بر جامعه از این ظرفیت تلقینپذیری، برای ترویج آموزهها و باورهای مهدوی استفاده بهینه کنند و آن را فرصتی برای آشناساختن کودکان با معارف مهدوی و زمینهسازی برای قبول استدلالی آن معارف در بزرگسالی تلقّی کنند.
انواع تلقین
دستهبندیهای متنوعی برای تلقین بیان شده است، مانند«شنیداری، دیداری و نوشتاری»، «فکری و کلامی» (هاشمی، 1388: 11)؛ «اجازه و امر»، «مثبت و منفی»، «مستقیم و غیرمستقیم» (لوکرون،1377: 78) یا «خودتلقینی و دگرتلقینی» و «قولی و فعلی» (باقری،1376: 68) که به توضیح برخی از آنها (به دلیل کارآمدی بیشتر در اجرای تلقین) میپردازیم:
الف) خودتلقینی و دگرتلقینی
«خودتلقینی» یا «تلقین به نفس» که تلقین در این صورت، مستقیماً توسط شخص به خودش صورت میگیرد؛ یعنی بهزبان آوردن قول یا فعلی معین که به مقتضای آن، تغییری در ضمیر پدید آید (همان). «دگرتلقینی»، یعنی تلقین غیرمستقیم که تلقین در این صورت، از سوی دیگری انجام میشود. استفاده از هر کدام از دو نوع مذکور، به عواملی مانند وسعت و ضیق بودن ضمیر تلقین شونده وابسته است. پس، هر یک در شرایط خاصی نتیجه مثبت میدهد (هاشمی، 1388: 13).
ب) تلقین قولی، فعلی و محیطی
آنچه از استعمال واژه تلقین در زمینه متعلَّق تکرار یا جنس مادّه تلقینی متبادر است؛ غالباً چیزی از سنخ لفظ در قالب گفتار یا نوشتار است. مثلاً واژه یا گزارهای چندین مرتبه گفته میشود تا باور متناسب با آن، در جان و روح تلقینشونده تثبیت گردد که به آن «تلقین قولی» گفته میشود. در زمینه این نوع تلقین در فضای خودتلقینی، روایتی وارد شده مبنی بر سفارش به گفتن کلمه «لااله الاالله» هنگامی که اندیشه های کفرآمیز در دل موج میزند (کلینی، 1365، ج2: 424). افزون بر تکرار واژگان، میتوان حالت روحی ـ روانی یا رفتار را تلقین کرد؛ یعنی با انجام دادن مستمر و پیدرپی نوعی عمل یا نشاندادن روحیهای خاص، باور مورد نظر در معرض تلقین قرار گیرد که «تلقین فعلی» نام گرفته است.
تلقین فعلی در فضای خودتلقینی، یعنی آشکار ساختن عملی بهنحو تظاهر بر اعضا و جوارح (در حالی که آن فعل و آثار آن در درون ما ریشه ندوانده است) تا سایه و طنین آن را به درون بیفکنیم (باقری، 1376: 68). در نظام تربیتی اسلام، شیوه ها و دستورات فراوانی دیده می شود که حاکی از تلفیق تلقین قولی و فعلی است و تأثیری مضاعف دارد؛ مانند نماز، که نمازگزار در آن، سخنان معینی را بر زبان میراند و حرکات معینی را انجام میدهد که هر یک با حالات ویژه ای تناسب دارد و آن را در باطن میانگیزد (همان:70). در قرآن کریم از تلقین قولی در قالب تکرار آموزهای خاص استفاده شده که بارزترین نمونه آن، 30 بار تکرار آیه فَبِأی آلاءِ رَبِّکُما تُکَذّبانِ در سوره «الرّحمن» و 9مرتبه تکرار آیه ویلٌ یومَئِذٍ لِلمُکَذِّبِینَ در سوره «المرسلات» است.
عمل مستمر و پیوسته، آثار فراوانی دارد، مانند یادگیری درست، سرعت عمل، یافتن مهارت و جلوگیری از فراموشی (شعبانی، 1377: 23) و نیز ایجاد و تقویت رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان (همتی،1390: 27). بهبیان دیگر، تلقین قولی باعث تثبیت در افکار، حالات و اعمال می شود. حتی ایمان انسان نیز نوعی تثبیت در سایه عمل است؛ چنانکه در حدیثی بدان اشاره شده است: «ایمان جز با عمل تثبیت نمیشود» (کلینی، 1365، ج2: 38). افزایش تکرار عمل، زمینه تثبیت آن را بیشتر خواهد کرد. با توجه به وسعت معنایی تلقین، میتوان موارد مرتبط با شرایط محیطی مانند فضاسازی، کیفیت چینش، رنگ و صدا را «تلقین محیطی» نامید. البته ابزار دیگری هم وجود دارد؛ مانند عکس، فیلم و نیز نمایش خودتلقینی الگو.
ج) تلقین مثبت و منفی
دو معنا برای مثبت یا منفیبودن تلقین بیان شده است. برخی این دو نوع تلقین را در فضای بیان عبارات تلقینی مطرح کرده و معتقدند برای حفظ قدرت و آثار مثبت تلقین، باید از کلماتی نظیر«نه»، «نمیخواهم»، «نمیتوانم» و «نخواهد شد»، خودداری شود. مثلاً به جای جمله «امروز من سردرد نخواهم داشت» که تلقینی منفی است، از عبارت«امروز من خیلی تندرست، سالم و سرحال هستم»؛ استفاده شود (لوکرون،1377: 81).
برخی دیگر، تلقین مثبت را تلقینی میدانند که به خاطر مطلوب بودن مادّه تلقینی، باید به-کار گرفته شود و منفی، نباید صورت پذیرد (باقری، 1376: 68). مثلاً در تلقین فعلی مثبت، مقصود آن است که صورت یک عمل مطلوب نشأتگرفته از باوری صحیح را تظاهرگونه بر اعضا و جوارح خویش آشکار سازیم؛ در حالی که ممکن است ریشههای باور و عقاید مربوط به آن هنوز در درون ما تثبیت نشده باشد؛ مانند تحلّم که حضرت علی(ع) در حدیثی فرمودند:
اگر حلیم و بردبار نیستی؛ پس خود را بردبار جلوه ده؛ چه اندک پیش آید که کسی خود را به گروهی شبیه سازد و جزو آنان نشود (نهجالبلاغه، 1414: حکمت207).
مانند تباکی(تظاهر به گریه) از خوف خدا در قنوت نماز وتر که حتی در صورت عدم توانایی بر گریستن، مستحب شمرده شده است (طوسی، 1411: 152). در تلقین منفی فعلی نیز، مقصود آن است که صورت فعلی نامطلوب را از خود دور کنیم؛ در حالی که ممکن است آثار آن در درون ما ریشه دوانده باشد؛ مانند تبختر در راه رفتن، که باید از این حالت در حال راه رفتن بپرهیزیم.
تلقینپذیری کودکان
کودکان، تأثیرپذیری افزونتری در مقایسه با دیگران داشته و بیشتر تحت تأثیر تلقین قرار میگیرند (شعارینژاد، 1385: 408). سخن پیامبراکرم(ص) نیز به این نکته اشاره دارد:
حکایت کسی که در کودکی میآموزد، همانند نقشکندن بر سنگ است (متّقی، 1431، ج10: 150).
مقطع کودکی به دلیل تلقین پذیری و تأثیرپذیری بالای آن، بهترین زمان برای درمان برخی بیماری ها است (سایت پزشکان بدون مرزwww.pezeshk.us). برنامهریزی برای درست هدایتکردن باورهای دوره کودکی از طریق تلقین، بهترین راه برای تأثیرگذاری و جهتدهی سطح ناهشیار انسان است (کاویانی،1387: 231-240). برای بهره بری از آن و به منظور ایجاد باورهای مهدوی در کودکان، نخست باید ویژگیهای شخصیتی کودک و سیر تحول آنها از نظر معرفتی، عاطفی و رفتاری شناخته شود.
در اینصورت، میتوان هماهنگ با این سیر طبیعی، در هر مرحله محتوای مهدوی متناسب با قالبی خاص تلقین کرد و همچنین از نظر فهم و پذیرش، انتظاری مناسب با همان مرحله داشت. از میان ویژگیهای مذکور تعدادی انتخاب شده که در قالب دو گروه همسو و معارض با تلقینپذیری کودکان ارائه میگردد.
الف) ویژگیهای همسو با تلقینپذیری
مقصود، خصوصیاتی است که مسیر تلقینپذیری کودک را از نظر جسمی، فکری یا عاطفی هموار و زمینه را جهت قبول و پذیرش پیام تلقینی فراهم میکند.
1٫ شکلگیری خودپنداره
دوره کودکی، آغاز شکلگیری «خودپنداره» انسان و این خود، بستر مناسبی جهت تلقین آموزه مهدویت است. چون کیفیت خودپنداره که در شکلدهی شخصیت نقش بهسزایی دارد، تحت تأثیر مستقیم تلقین قرار میگیرد (همان: 9و10). بر این اساس، تلقین در دوره کودکی یکی از مهم ترین عوامل شکلگیری شخصیت در بزرگسالیاست. معلمان، والدین و بهطورکلی، اشخاص و نهادهای تأثیرگذار با تلقینهای تأثیرگذار خود تا حدودی سرنوشت کودکان را تعیین می کنند. اگر آنها در ارتباط کلامی با کودکان از برچسب هایی مثبت، مانند خوش-اخلاقی و یار امام زمان بودن، و منفی، مانند تنبلی و بی نظمی، استفاده کنند، یا اینکه خودِ کودکان، عناوین مذکور را از واکنش های دیگران دریافت و مرتب به خود تلقین کنند؛ ناخواسته مشغول پایهریزی خودپنداره های مثبت یا منفی هستند که آینده اخلاقی و رفتاری آنان را پایهریزی میکند.
2٫ دعوتپذیری عملی، یادگیری مشاهدهای، تقلیدپذیری
امام صادق(ع) فرمودند:
مردم را از طریقی غیر از زبانهایتان ]در واقع با اعمال و رفتار خود به کارهای خیر[ دعوت کنید تا تلاش و راستگویی و پرهیزکاری را از ]رفتار[ شما ببینند (طبرسی، 1385: 46).
از آنجا که اصول تربیتی بیان شده در قرآن و روایات حاکی از ویژگیهای شخصیت انسان است؛ میتوان گفت امر به دعوت مردم در حدیث مذکور، گویای روحیه «دعوتپذیری» در انسان است. «دعوت» بهخلاف امر و دستور، بهخاطر دارابودن نوعی احترام و تکریم به مخاطب، باعث علاقهمندی و جذب وی نسبت به تلقینکننده و پیام تلقینی میشود. وقتی دعوت عملی باشد، یعنی از طریق نمایش واقعی اعمال و رفتار انجام گیرد، کیفیت آثار مذکور چند برابر میشود؛ بهویژه در کودکان که انعطاف زیادی دارند؛ زیرا تأثیرپذیری آنها، از راهنمایی عملی بیشتر است تا راهنمایی لفظی. تکرار دعوت عملی به تلقین فعلی منجر میشود.
بههمیندلیل، کودکان بهلحاظ شخصیتی آنگونه خواهند شد که الگوهای آنان هستند و عمل میکنند و کمتر آنگونه میشوند که با زبان از آنها خواسته میشود؛ زیرا اغلب اعمال کودکان، انعکاسی و از روی تقلید و همانندسازی نسبت به الگوهایی همچون والدین و گروه همسال می باشد و باید آنان را مقلّدان بزرگ نامید (همتی،1390: 74). یادگیری کودکان، غالباً از راه مشاهده است.
یادگیری مشاهدهای باعث میشود کودک، عمل مورد نظر را از طریق مشاهده و بهطور دقیق فراگیرد و به بازپدیدآوری عینی آن اقدام کند. تکرار آن، سبب تقویت باورهای او نسبت به آن فعل میگردد. افزون بر آن، خودتلقینی و دگرتلقینی را فراگرفته و نسبت به خود و افراد کوچکتر و حتّی اسباببازی خویش اجرایی کند که این کار نیز باورهای یادشده را استحکام میبخشد.
3٫ انعطاف فکری و زودباوری
کودک بهدلیل محدودیت ظرفیت شناختی، انعطاف فکری زیادی دارد. بههمیندلیل، خیلی زود و سریع، سخنی را صحیح پنداشته و باور میکند. این انعطاف به ما کمک میکند تا پیام مهدوی، برای تلقین و باورسازی به دفعات کمتر نیاز داشته باشد؛ ضمن اینکه این امر راحتتر و سریعتر صورت میپذیرد. همچنین با تأثیر بر ادراک کودک، پیام را آن گونه که صحیح است و آنگونه که می خواهیم، درک میکند.
قابل ذکر است که میزان انعطافپذیری کودکان همیشه یکسان نیست؛ بلکه هنگام بروز هیجانات شدید مثبت و منفی، آنها بیشترین تأثیرپذیری، زودباوری و تلقین پذیری را دارند (کاویانی،1387: 231-240 و گنجی،1391: 202و210).
4٫ ناپایداری اراده و شتابزدگی
اراده کودک ناپایدار بوده و خیلی زود بر اثر میل و رغبتهای آنی و همچنین در برابر اصرار و فشار تسلیم میشود. همچنین اغلب رفتارهایش شتاب زده و عجولانه به دور از احتیاط مورد نظر بزرگسالان است. ایندو خصوصیت، زمینه را برای سرعت در تقلیدپذیری و تلقینپذیری فراهم میکند.
5٫ عادتپذیری
کودک خیلی سریع با طرز فکر، روحیه و رفتاری خاص خو میگیرد و این سبب میشود آنقدر آن روحیه و رفتار را بازپدیدآوری کند که برای او بهصورت ملکه و عادت در آید. از نظر اخلاقی، کودکی دوره ایجاد عادات مطلوب است (باهنر،1387: 24). تلقین یکی از مهم ترین مکانیزمهای شکل گیری عادت های کودک در کنار تقلید، قصد و اراده میباشد (کاویانی،1387: 249). بنابراین، میتوان زمینه عادت کودک به گفتن یا عملکردن به محتوای تلقینی و تکرار آن را فراهم کرد تا گفته و عمل به آسانی نهادینه گردد. افزون بر آن، عادت به پذیرش پیام و خودتلقینیهای مثبت مهدوی و همچنین انس با آنها سبب تثبیت و ماندگاری باورهای مرتبط با آن پیامها میشود.
6٫ علاقه به تکرار
یکی از ویژگیهای طبیعی کودک که ظرفیت پذیرش تکرار گفتار یا عمل را افزایش میدهد؛ علاقهمندی به تکرار است. بههمین دلیل است که اگر کتاب قصه ای را بارها برای کودکمان بخوانیم، خسته نمی شود و باز می خواهد آن را برایش تکرار کنیم (همتی، 1390: 28). در روایات، در مورد اهمیت تکرار آموزه دینی و مداومت در عمل به مقتضای آن سفارش گردیده، که این مهم، حاکی از روحیه تلقینپذیری در انسان، بهویژه دوره کودکی است. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
وقتی کودک به سه سالگی رسید، باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: لاإله إلاالله. سپس رهایش کنند تا سه سال و هفت ماه و بیست روزِ او کامل شود. سپس باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: مُحَمَّدٌ رَسوُلُ الله و او را رها کنند تا چهار سال او تمام شود. آن گاه به او بگویند: هفت مرتبه بگو: صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه. سپس …(صدوق، 1413، ج1: 281، ح863).
7٫ نیاز به محبت و دلبستگی به محبوب خویش
محبت، یکی از نیازهای اساسی کودکان به شمار میآید. در اسلام به این موضوع بسیار توجه شده تا آنجا که امام صادق(ع) فرمودند:
خداوند بندهاش را بهواسطه شدت محبتی که به فرزند خود دارد، رحم میکند (صدوق،1413، ج3: 482).
میتوان برای کودکان، بر حقانیت آموزههای مهدوی به زبان کودکانه در قالب قصه و شعر استدلال کرد تا اطمینان بیشتری به صحت آن و در ادامه رغبت افزونتری برای تکرار پیدا کنند؛ اما محبوبیت و مقبولیت تلقینکننده و پیام تلقینی، نزد کودکان، در ترغیب آنان به انجام دادن و تکرار محتوای تلقینی به مراتب از استدلال اثرگذارتر است و این به دلیل نیاز شدیدی است که آنان به محبت داشته و به هر کس که به آنها محبت کند، سریعاً علاقهمند میشوند و بهسرعت دل بسته محبوب خویش میشوند (همتی،1390: 34).
کودکان سخن و عمل تلقینکنندهای را سریعتر، باور، تقلید و تکرار میکنند که او را بیشتر دوست داشته باشند. بنابراین، میتوان با ایجاد انس کودک با تلقینکننده و پیام مهدوی، تلقینپذیری را سرعت بخشید.
منابع
قرآن کریم.
1٫ آیتی، نصرت الله (پاییز1390). زمینهسازی ظهور؛ چیستی و چگونگی، فصلنامه مشرق موعود، سال پنجم، شماره 19٫
2٫ آمدی، عبدالواحد ابن محمّد (1410ق). غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتاب الاسلامی.
3٫ ابن شعبه حرانی (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسین.
4٫ ابن بابویه، محمدبن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، 2جلدی، تهران، اسلامیه.
5٫ اسماعیلی و همکاران (1392). روش تدریس و کلاسداری تبلیغی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
6٫ انوری، حسن (1385). فرهنگ فشرده سخن، تهران، سخن.
7٫ بالادستیان، محمّدامین و دیگران (1393). نگین آفرینش، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج).
8٫ باهنر، ناصر (1387). آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، چاپ و نشر بین الملل.
9٫ بارو، رابین و رونالد، وودز (1376). درآمدی بر فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فاطمه زیباکلام، تهران، دانشگاه تهران.
10٫ باقری، خسرو (1376). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه.
11٫ باقری، خسرو (1380). چیستی تربیت دینی(بحث و گفتگو با پروفسور پاول هرست)، تهران، تربیت اسلامی.
12٫ بیریا، ناصر و دیگران (1375). روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت.
13٫ جمعی از نویسندگان (1392). اصول و روش های ارائه مفاهیم دینی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
14٫ حیدری ابهری، غلامرضا (1392). خداشناسی قرآنی کودکان، قم، جمال.
15٫ حیدری، محمدحسین و نصر بختیاری، حسن علی (پاییز و زمستان1388). تلقین؛ چالشی فراروی تربیت دینی، فصل نامه اسلام و پژوهش های تربیتی، شماره 2، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
16٫ داوودی، محمد و حسینیزاده، علی (1391). سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت:، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
17٫ دادستان، پریرخ (1391). ارزشیابی شخصیت کودکان (بر اساس آزمونهای ترسیمی)، تهران، رشد.
18٫ دهخدا، علی اکبر (1391). لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 16جلدی.
19٫ سیف، علیاکبر (1385). روانشناسی پرورشی (روانشناسی یادگیری و آموزش)، تهران، آگاه.
20٫ شعبانی، حسن (1377). مهارتهای آموزشی و پرورشی(روشها و فنون تدریس)، تهران، سمت.
21٫ شعاری نژاد، علی اکبر (1385). روان شناسی رشد، تهران، اطلاعات.
22٫ صبحی صالح (1414ق)، نهج البلاغه، قم، بیجا.
23٫ صدوق، محمدبن علی (1413ق). من لایحضره الفقیه،4جلدی، قم، جامعه مدرسین.
24٫ طبرسی، احمدبن علی (1403ق). الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.
25٫ طبرسی، علی بن الحسن (1385ق). مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، نجف، المکتبه الحیدریه.
26٫ طوسی، محمد بن حسن (1411ق). مصباح المتهجد، بیروت، موسسه فقه الشیعه.
27٫ عمید، حسن (1386). فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر.
28٫ قائمی امیری، علی (1379). حدود آزادی در تربیت، تهران، انجمن اولیا و مربیان.
29٫ کاویانی، محمد (1387). روان شناسی و تبلیغات (با تأکید بر تبلیغ دینی)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
30٫ کلینی، محمدبن یعقوب (1365).کافی، 8جلدی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
31٫ گنجی، حمزه (1391). روان شناسی عمومی، تهران، ساوالان.
32٫ کیومرثی، غلامعلی (1386). آشنایی با نقش هنر در پیشبرد فعالیتهای پرورشی مدارس، تهران، مدرسه.
33٫ گریوانی، مسلم (1391). خدایی که در این نزدیکی است(چگونگی معرفی خدا به فرزندان)، مشهد، موسسه ضریح آفتاب.
34٫ لوکرون، لسلی (1377). اتوهیپنوتیزم، ترجمه: همایونفر، یدالله، تهران، سیروس.
35٫ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین (1431ق). کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
36٫ معین، محمد (1371). فرهنگ معین، تهران، امیرکبیر.
37٫ محدثی، جواد (1376). هنر در قلمرو حکمت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
38٫ محمدقاسمی، حمید (1389). روشهای تربیتی در داستانهای قرآن، تهران، چاپ و نشر بین الملل.
39٫ محمدی ری شهری، محمد (1391). حکمتنامه کودک، عربی به فارسی، ترجمه: پسندیده، عباس، قم، چاپ و نشر دارالحدیث.
40٫ محمدی، محمدعلی (1391). شیوه پاسخ به پرسشهای دینی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
41٫ منصور، محمود (1388). روان شناسی ژنتیک (تحول روانی از تولد تا پیری)، تهران، سمت.
42٫ مقدسی پور، علی (اسفند1382). اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان(1)، فصل نامه معرفت، شماره75٫
43٫ مک کی، رابرت (1389). داستان، ساختار، سبک و اصول فیلمنامه نویسی، مترجم: گذرآبادی، محمد، تهران، هرمس.
44٫ هاشمی، عزیزالله (1390). نغمههای دینی کودکان، قم، عصمت.
45٫ هاشمی، انسیه (1388). پایاننامه؛ نقش تلقین در تقویت اراده، قم، جامعه الزهرا3.
46٫ همتی، مجید (1392). فرزندان قانون(روش های نظم آموزی به کودکان)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
47٫ همّتی، مجید (1390). چند ایست تا بیست(خودمهارگری کودکان)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
48٫ یوسفیان، محمد و خانم ولایی (1392). یاران آفتاب، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج).
49٫ ــــــــــــــــــــــــــــ . فرشته خوشخبر، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
50٫ ـــــــــــــــ (1393). منتظرم بیایی، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
51٫ ـــــــــــــــ و وحیدی صدر، مهدی (1393). مجموعه چلچراغ، ـــــــــــــــــــ .
52٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ (1391). شکوفههای امید، ـــــــــــــــــــــــــــ .
53٫ سایت پزشکان بدون مرز http://www.pezeshk.us/.
نقش روش تلقین در نهادینهسازی آموزه مهدویت برای کودکان - بخش اول
نهادینهسازی آموزه مهدویت برای کودکان
نوشتار پیشرو، عهدهدار پاسخ به چگونگی نهادینهسازی معارف مهدوی در کودکان از طریق تلقین و شبهات مربوط به آن میباشد.
چکیده
از منظری ویژه، آموزه مهدویت، عصاره ناب تمام معارف اسلامی است که در آن، ظرفیتهای فراوان الگوگیری برای تربیت افراد برای زمینهسازی ظهور در جهت تحقق جامعه تراز اسلامی دارد. در این مسیر مناسبترین زمان برای انتقال و نهادینهسازی آموزههای دینی، بهویژه مهدویت، دوره کودکی است که ماندگاری آموزهها در این دوره به مثابه ایجاد نقشواره بر سنگ میباشد. یکی از روشهای تربیتی متناسب با این دوره که میتواند ما را در نهادینهسازی آموزههای مهدوی یاری کند، «تلقین» است که عنصر محوری آن، ایجاد باور به حقانیت آموزههای مهدوی از طریق «تکرار» میباشد.
نوشتار پیشرو، عهدهدار پاسخ به چگونگی نهادینهسازی معارف مهدوی در کودکان از طریق تلقین و شبهات مربوط به آن میباشد. به همینمنظور، با پژوهشی کتابخانهای و با روش توصیفی- تحلیلی، پس از بازشناسی معنایی و جایگاهشناسی تلقین، به تبیین مراحل تهیه محتوای تلقینی پرداخته شده و در نهایت، بهرهگیری از آن، به شرط رعایت چهارچوب اجرایی و با درنظرگرفتن ویژگیهای دوران کودکی، مطلوب ارزیابی شده است. همچنین، قالبهایی نظیر شعر، قصه، نقاشی، نمایش و پرسش و پاسخ، با نمونه کاربردی برای دستیابی به مقصود، معرفی و پیشنهاد گردیده است.
واژگان کلیدی: امام مهدی(عج)، مهدویت، کودک، تربیت، روش تربیتی، تلقین، زمینهسازی ظهور.
مقدّمه
«مهدویت»، اندیشه انتظار موعودی الاهی است که افزون بر شمولیت نسبت به تمام اعتقادها و باورهای اسلامی، نویدبخش آموزههایی است که عامل حرکت، امید، تعالی و پیشرفت در جوامع بشری، بهویژه جامعه بزرگ اسلامی میگردد. یکی از مهمترین وظایف شیعیان در عصر غیبت، گسترش فرهنگ مهدویت و زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج) است (بالادستیان و همکاران،1393، ج1: 22). زمینهسازی، بهمعنای آمادگی معرفتی، اخلاقی و رفتاری برای ظهور و پذیرش امر معصوم است؛ بهگونهای که زمینه و مقدمات ظهور فراهم گردد (آیتی،1390، ش19: 19-59). این آرمان ارزشمند با پرورش نسلی مهدوی تحقق مییابد.
از اینرو، باید بهترین سن تأثیرپذیری و تربیتپذیری، یعنی دوران کودکی را انتخاب کرد؛ زیرا شاکله فکری، اعتقادی و اخلاقی انسان در آن دوران پایهریزی میشود. سیره تربیتی معصومان: در مواجهه با کودکان (ر.ک: داوودی و حسینیزاده، 1391: 65-97) و همچنین روایاتی که درباره دوره کودکی بیان شده (ر.ک. محمّدی ریشهری، 1391)، گویای اهمیت این مقطع سرنوشتساز در تربیت اسلامی است. امام علی(ع) در ضمن روایتی، هفت سال اول زندگی را سنین تربیت و پرورش نامیدهاند (صدوق،1413، ج3: 493، ح4746). دوره کودکی، تشکیلدهنده پایه و اساس شخصیت انسان است؛ به گونه ای که ارکان اصلی زندگی انسان بالغ و رشید، به کیفیت آن گره خورده است (باهنر،1387 :20).
متأسّفانه در زمانه ما، جریانهای ضد دیانت و مهدویت، قصد دارند از طریق تلقین آموزههای انحرافی یا بهظاهر دینی به کودکان، اندیشه و گرایش آنان را از معارف ناب اسلامی و مهدوی تغییر داده، به سوی اهداف باطل سوق دهند. افزون بر آن، شاهد کمتوجهی اشخاص و نهادهای تأثیرگذار فرهنگی و تربیتی جامعه، به ایجاد و تقویت روحیه «مهدیباوری» و «مهدییاوری» میان افراد جامعه، بهویژه کودکان هستیم. همچنین در زمینه آغاز پرورش چنین روحیه رشد دهندهای از سنین کودکی و تأثیرات تربیتی آن، اقدامات سازنده و تحقیقات علمی صورت نگرفته است. این کاستی، بهدلیل فقدان معرفتی به جایگاه آموزه مهدوی در تربیت و نقش روش تربیتی در نهادینهسازی معارف مهدویت است.
برای رفع این نقصان، نخست باید آموزههای مهدوی متناسب با دوره کودکی گزینش و سپس شیوههایی تأثیرگذار و کارآمد برای آموزش، انتقال همگام با رشد و تحول شخصیت کودکان اتخاذ شود. افزون بر آن، باید برای نهادینهشدن معارف مهدوی روشهایی اتخاذ گردد تا آن معارف درونی شده و به باور و ایمانی محکم تبدیل گردد. این نهادینهسازی، افزون بر خودمراقبتی حاصل از درک حضور حضرت مهدی(عج)؛ باعث استحکام اعتقادات، انجام رفتارهای پسندیده با میل و رغبت درونی و همچنین موجب آمادگی برای عصر ظهور میگردد.
در پژوهش پیشرو، روش تربیتی «تلقین»، انتخاب و با تکیه بر مبانی و اصول تربیت اسلامی، به بررسی نهادینهسازی آموزههای مهدوی در کودکان 4 تا 7 سال از این طریق میپردازد.
جایگاهشناسی تلقین
«تلقین» یکی از روش های تأثیرگذار بر نفس و روح آدمی است. برخی پژوهشگران تربیت اسلامی، بر این باورند که با تکیه بر مبنای«تأثیر ظاهر بر باطن»، روش هایی در نظام تربیتی اسلام توصیه شده، مانند «تحلم» که ماهیتاً مشمول عنوان«تلقین» است (باقری، 1367: 76). در علم اخلاق نیز«تلقین به نفس» به عنوان راه کاری جهت درونی شدن صفات حسنه مطرح شده است. در روانشناسی، تلقین به عنوان شیوه ای درمانی برای بیماریهایی مانند کمرویی به کار میرود (کاویانی، 1387: 101).
امروزه تلقین درمانی، در بیشتر کلینیک های رواندرمانی جهان رواج دارد و بسیار اثرگذار است. در بحث ظرفیت های روان شناختی، تلقین به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر ادراک شمرده شده و نیز تلقین به مخاطب در زمان وارد شدنِ هیجانات شدید و تلقین به نفس در حالت هشیاری، از جمله راههای ورود و تأثیرگذاری بر سطح ناهشیار انسان محسوب می شود (همان: 228-232). اساس کار هیپنوتیزم نیز تلقین است؛ ولی به دلیل اینکه راهی مصنوعی میباشد (همان،232) و در آن از شیوهها و ابزارهای غیرمتعارف استفاده میشود، از بحث ما خارج است.
معناشناسی تلقین
برای «تلقین»، معانی لغوی متعددی ذکر شده است؛ مانند فهماندن (دهخدا،1377)؛ یاددادن کلامی و وادارکردن به گفتن و فهماندن زبانی (معین،1371)؛ باوراندن اندیشه و طرز فکری خاص (عمید،1386). میتوان تعاریف اصطلاحی نیز برای تلقین یافت که برخی به «خودتلقینی» و بعضی دیگر اشاره به «دگرتلقینی» ناظراند. در اینجا چند نمونه که بیشتر با معنای مورد نظر مرتبط است، ذکر میگردد:
در روانشناسی، تلقین یعنی«قبولاندن یا باوراندن عقیده، باور، تلقّی یا احساسی به کسی معمولاً با تکرار و بدون درک و اقناع» (انوری، 1385، ج1: 655). در تصوّف نیز به معنای «گفتن و یاد دادن ذکر خاصی به مرید و واداشتن او به تکرار آن» آمده است (همان). در مباحث معرفه النّفس، «تلقین به نفس»، یعنی«به کمک اراده، بر ضعفی روانی یا تردیدی باطنی غلبه کنند و آن ضعف یا تردید را بر اثر تعلیم و پند دادن به خود و تکرار در آن زایل سازند و بالعکس» (دهخدا، 1377). بنابر نظر برخی اندیشمندان تربیت اسلامی، «تلقین به نفس»، یعنی«از طریق به زبان آوردن قولی معین یا آشکارساختن عملی در اعضا و جوارح، تغییری به مقتضای آن در ضمیر پدید آید» (باقری، 1376: 68). برخی پژوهشگران فلسفه تحلیلی تعلیم و تربیت، تلقین را چنین تعریف کردهاند:
فرونشاندن هر نوع آموزه یا باور در ذهن فرد که به ایجاد تعهدی تزلزلناپذیر نسبت به حقانیت آن منجر شود؛ بهطوری که درهای ذهن خود را بر هر احتمالی دایر بر خطا بودن آن آموزه یا باور ببندد (بارو و وودز، 1376: 94).
با بهرهگیری از معانی لغوی و اصطلاحی یادشده، تعریف و نکاتی برای تلقین ارائه میگردد که گویای معنای مورد نظر در این نوشتار است:
تلقین، یعنی ایجاد و تقویت باور در خود یا دیگری از طریق تکرار نظاممند محتوای تلقینی، در قالبهای متنوّع، متناسب با حیطه شناختی و عاطفی و رفتاری تلقینشونده (کودک) در یک فرآیند تربیتی، بعد از مرحله آموزش همراه با حفظ قدرت اراده، انتخابگری و پرورش اندیشه بهمنظور تثبیت و افزایش اعتماد وی به حقّانیت آموزههای آن محتوا، جلوگیری از غفلت و فراموشی و همچنین به قصد ایجاد مصونیت در برابر اندیشهها و رفتارهای تردیدزا و تزلزلآفرین.
بنابراین تعریف، عنصر اصلی تأثیرگذار تلقین، «تکرار» است؛ اعم از تکرار قولی و فعلی و محیطی و همچنین خودتلقینی و دگرتلقینی که توضیح آن خواهد آمد.
البته لازمه تکرار در این زمینه آن است که هدفمند و نظاممند باشد؛ یعنی با رعایت اصول تلقین، مانند وجود بایستههای اخلاقی تلقینکننده، استمرار، ثبات و پرهیز از دو دلی، تمرکز بر پیام معین، تنظیم تعداد تکرار، انتخاب موقعیت مناسب و رعایت اعتدال و تنوع و تناسب همراه باشد.
افزون بر اینکه تلقین بر ذهن و جنبه شناختی تأثیر مستقیم دارد؛ بخش قابل توجهی از میزان پذیرش باور و تقویت آن، به کیفیت میل و گرایش تلقینشونده نسبت به تلقینکننده و محتوای تلقینی وابسته است.
جایگاه تلقین بعد از اِخبار، آموزش و تذکر است؛ یعنی به لحاظ رتبه و گاهی از نظر زمانی در مرحله بعد از اطلاع، توجیه شناختی و بازپدیدآوری ذهنی قرار دارد. بر این اساس، پس از انتقال و تعلیم آموزه به مخاطب همراه با شواهد و دلایل، بهجهت جلوگیری از غفلت و فراموشی یادآوری میشود.
سپس نوبت به تکرار جهت تلقین میرسد تا در مکان و زمان های دور از آموزش، آموزه مورد تردید و تزلزل واقع نشود. گاهی همزمان با آموزش و تذکر، تلقین نیز رخ میدهد؛ ولی بهلحاظ عقلی و شواهد تجربی، مؤخر از آنها تحقّق مییابد و میتوان برای آن، جداگانه برنامهریزی کرد. البته با هر بار تکرار، تذکر نیز رخ می دهد؛ ولی هر تذکری تلقینآمیز نیست؛ بلکه تلقین، نوعی تذکر سازمان یافته و مستمر محسوب می شود.
واژه تلقین، در بین مردم ملالتآور و بارعاطفی منفی دارد. شاید بهایندلیل که برخی شرکتهای تبلیغاتی برای ترغیب مردم به خرید محصولات تجاری، از تلقین استفاده فراوان میکنند؛ به طوری که گاهی اوقات از تأثیر تلقین سوء استفاده صورت میگیرد؛ زیرا تلقین، ابزار مشترکی برای دستیابی به اهداف صحیح و باطل است. بنابراین، با هدف صحیحی همچون نهادینه سازی عشق به حضرت مهدی(عج) در کودکان میتوان از روش تلقین استفاده کرد و این استفاده بسیار بهجا و عقلی است.
تلقین، تهدید یا فرصت برای ایجاد باورهای مهدوی در کودکان
در خصوص استفاده از تلقین برای ایجاد باورهای دینی، بهویژه مهدوی، سوالی مطرح است که تبیین آن بههمراه پاسخ، از نظر میگذرد.
سوال
آیا باوراندن و تلقین عقاید مهدوی کاری تحمیلی محسوب نمیگردد و با اصل تحقیقیبودن عقاید و تربیت عقلانی کودکان منافات ندارد؟ توضیح آنکه:
از یکسو، هر کس بهقدر توانایی باید درباره عقاید اسلامی، مانند امامت و مهدویت تحقیق کند و پس از اطمینان، طبیعتاً آن را پذیرفته، به آن معتقد میشود. پس، در این زمینه، تقلید از دیگری کاری ناپسند است.
از سوی دیگر، ایجاد و تقویت باورهای دینی، مانند مهدویت، جزئی از فرآیند تربیت دینی است که باید با تربیت عقلانی(پرورش نیروی عقل و تفکّر) متربّی همراه باشد تا وی عقاید دینی را با اختیار و بدون هیچگونه تحمیل و تحکمی، قبول کند.
از سوی سوم، تلقین روش تربیتی تأثیرگذار شمرده شده است؛ ولی این، به معنای فرونشاندن باور است که به تحمیل عقیدهای خاص و اجبارکردن فرد بر پذیرش آن منجر میشود. در اینصورت، حق اندیشهورزی، قضاوت و انتخاب در متربی سلب و طبعاً موجب تعهدی تزلزلناپذیر در او، همراه با روحیهای متعصبانه، نگرشی مصونیتآمیز به آن عقیده و بیاعتمادی به سخن دیگران میشود و البته گاهی باعث دلزدگی و بیرغبتی به گزاره های تلقین شده میگردد. بدیهی است این امور، با تربیت عقلانی منافات دارد.
بنابر دیدگاه برخی پژوهشگران فلسفه تحلیلی تعلیم و تربیت، مانند فلوو و هرست، استفاده از تلقین در ارائه مباحث دینی و تربیت دینی، عملی تحقیرآمیز و زشت، روشی غیراخلاقی و غیرعقلانی است و برای هر نوع آموزشی تهدید محسوب میشود (حیدری و بختیاری، 1388، ش2: 87-88). البته اشکال اصلی آنها، به ماهیت مفهوم تربیت دینی برمیگردد. آنان مدّعیاند تلقینآمیز است که پاسخهای مقتضی از جانب طرفداران تربیت دینی داده شده است (ر.ک. باقری: 1380).
پاسخ
اصل تحقیقیبودن عقاید، لزوم توجه به تربیت عقلانی و پرهیز از تحمیل عقیده، اموری هستند پذیرفته شده و غیرقابل انکار؛ امّا برای تلقین دو گونه قابل تصور است:
الف) تلقینآسیبزا در فرآیند آموزش
اگر تلقین، به عنوان محور تربیت دینی و روشی برای آموزش معارف مهدویت استفاده شود؛ بدون بیان پشتوانههای فکری و استدلالی و عدم توجیه شناختی نسبت به آنها، آثار منفی جبرانناپذیر یا دیراصلاح، مانند تعصّب بیجا را بهدنبال دارد. مثلاً اگر در فرآیند آموزش معارف مهدوی، نگرشی مصونیتآمیز نسبت به آنها اتّخاذ شود، بهگونه ای که مربی مصمم باشد درباره حقانیت آن ها بدون ارائه شواهد و دلایل، تعهدی تزلزل ناپذیر در ذهن متربیان فرونشاند؛ فعالیت وی جنبه تحمیلی به خود میگیرد.
همچنین اگر مربّی آموزه مورد نظر را به-گونه ای عرضه کند که پیشاپیش برای همه پرسش های مخالفت آمیز، پاسخهای خاموشکننده و نه قانع کننده تدارک دیده باشد؛ یا از ارائه نظریات متفکران مختلف درباره مطلب اجتناب کرده، عمداً به القای عقیدهای خاص بهمنزله حقیقتی تردید ناپذیر(بدون اجازهدادن برای تفکر و پژوهش در خصوص آن) بسنده کند؛ آن گاه تعلیم، به تلقین آسیبزا تبدیل خواهد شد؛ زیرا حق انتخاب و قضاوت شاگردان پایمال می شود و آموزش، دربردارنده این پیام است که «بیندیش، همان گونه که ما می اندیشیم و جرأت سؤال و تردید نداشته باش.»
نتیجه چنین تدریسی آن است که دانش آموزان پس از اتمام درس، آموزه ها و اعتقادات کسب شده را قابل بازنگری ندانسته و به بحث درباره ماهیت آن ها بیرغبتاند. هیچ استدلالی را در رد باورهای غلط خود معتبر ندانسته و هیچ دلیلی آن ها را مجاب نمی کند تا در آنها تجدید نظر کنند (حیدری و بختیاری، 1388، ش2: 90 و93).
ب) تلقین باورساز پس از آموزش
همانطور که در معناشناسی بیان شد، میتوان از تلقین بهعنوان مرحلهای پس از آموزش در قالب تکرار نظاممند بهره برد. این کار بهمنظور اقناع و افزایش اعتماد متربی به صحت آموزه و تثبیت اعتقادات، جلوگیری از فراموشی پشتوانههای استدلالی آن و پیشگیری بروز تزلزل در فکر و دل انجام میگیرد و چنین تلقین تثبیتافزا و اعتمادسازی تحمیل محسوب نمیشود. البتّه در ضمنِ تکرار ممکن است استدلالها یا نکات جدید بیان شوند؛ ولی غرض در اینجا متوجه نفس تکرار باورساز است.
بنابراین، غرض از به کارگیری روش تلقین به منظور باورسازی مهدوی در کودکان؛ زمینه-سازی برای تثبیت و نهادینهسازی آموزههای مهدوی در آنها و شکوفایی فطرت معنویتجوی آنان نسبت به حقانیت، مفیدبودن و کارآمدی آن آموزهها در زندگی کودکانه میباشد. در اینصورت، افکار، امیال و رفتارهای کودک از درون به سمت معرفت، محبت، اطاعت و در نهایت، پذیرش ولایت حضرت مهدی(عج) جهتدهی میشود. این امر، مستلزم تعطیلی قوه تفکر، اختیار و قدرت انتخاب کودک و همچنین سلب اجباری آزادی در اندیشه، امیال درونی و رفتار او نمی باشد؛ زیرا در اجرای تلقین باید به سه شاخصه تربیتی «استقلال در انتخاب و تصمیم گیری»، «اندیشهورزی یا تأمل عقلانی»، «استواری شخصیت یا قدرت اراده» توجه کرد.
این نکات در فضای تربیتی کودک نیز مطرح است؛ لکن با قالبی متناسب با دوره کودکی در واقع، مربی مهدویت، در مرحله آموزش، استدلالهای کودکانه و قابل فهم را برای کودکان بیان میکند و ضمن آن، اندیشه و عاطفه آنان را به سمت باورهای مهدوی سوق میدهد. سپس به تکرار آن میپردازد تا به ایجاد باور منجر شود؛ بهگونهای که کودک حس کند خودش آن را فهمیده، قانع شده و آزادانه انتخاب کرده است. البته موفقیت در بهکارگیری این روش برای کودکان، در صورتی است که تهیه محتوای تلقینی و نیز شیوهها و قالبهای اجرای آن، با درنظرگرفتن نکات روان شناختی در خصوص تلقینپذیری این دوره سنّی باشد که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
نکته مهم
امروزه کودکان در زمینه عقاید، اخلاق و سبک زندگی، در معرض تلقین باورهایی مغایر با آموزههای وحیانی هستند. این امر توسّط انیمیشن و فیلمهای کودکانه، شرکتهای سینمایی غرب و از طریق تبلیغ و پخش انواع کالاهای خوراکی، پوشاک و اسباببازی انجام میشود. چه متوجه باشیم، چه نباشیم، قطار تلقینپذیری کودکان بهسرعت در حال حرکت است. شایسته است اشخاص و نهادهای تأثیرگذار بر جامعه از این ظرفیت تلقینپذیری، برای ترویج آموزهها و باورهای مهدوی استفاده بهینه کنند و آن را فرصتی برای آشناساختن کودکان با معارف مهدوی و زمینهسازی برای قبول استدلالی آن معارف در بزرگسالی تلقّی کنند.
انواع تلقین
دستهبندیهای متنوعی برای تلقین بیان شده است، مانند«شنیداری، دیداری و نوشتاری»، «فکری و کلامی» (هاشمی، 1388: 11)؛ «اجازه و امر»، «مثبت و منفی»، «مستقیم و غیرمستقیم» (لوکرون،1377: 78) یا «خودتلقینی و دگرتلقینی» و «قولی و فعلی» (باقری،1376: 68) که به توضیح برخی از آنها (به دلیل کارآمدی بیشتر در اجرای تلقین) میپردازیم:
الف) خودتلقینی و دگرتلقینی
«خودتلقینی» یا «تلقین به نفس» که تلقین در این صورت، مستقیماً توسط شخص به خودش صورت میگیرد؛ یعنی بهزبان آوردن قول یا فعلی معین که به مقتضای آن، تغییری در ضمیر پدید آید (همان). «دگرتلقینی»، یعنی تلقین غیرمستقیم که تلقین در این صورت، از سوی دیگری انجام میشود. استفاده از هر کدام از دو نوع مذکور، به عواملی مانند وسعت و ضیق بودن ضمیر تلقین شونده وابسته است. پس، هر یک در شرایط خاصی نتیجه مثبت میدهد (هاشمی، 1388: 13).
ب) تلقین قولی، فعلی و محیطی
آنچه از استعمال واژه تلقین در زمینه متعلَّق تکرار یا جنس مادّه تلقینی متبادر است؛ غالباً چیزی از سنخ لفظ در قالب گفتار یا نوشتار است. مثلاً واژه یا گزارهای چندین مرتبه گفته میشود تا باور متناسب با آن، در جان و روح تلقینشونده تثبیت گردد که به آن «تلقین قولی» گفته میشود. در زمینه این نوع تلقین در فضای خودتلقینی، روایتی وارد شده مبنی بر سفارش به گفتن کلمه «لااله الاالله» هنگامی که اندیشه های کفرآمیز در دل موج میزند (کلینی، 1365، ج2: 424). افزون بر تکرار واژگان، میتوان حالت روحی ـ روانی یا رفتار را تلقین کرد؛ یعنی با انجام دادن مستمر و پیدرپی نوعی عمل یا نشاندادن روحیهای خاص، باور مورد نظر در معرض تلقین قرار گیرد که «تلقین فعلی» نام گرفته است.
تلقین فعلی در فضای خودتلقینی، یعنی آشکار ساختن عملی بهنحو تظاهر بر اعضا و جوارح (در حالی که آن فعل و آثار آن در درون ما ریشه ندوانده است) تا سایه و طنین آن را به درون بیفکنیم (باقری، 1376: 68). در نظام تربیتی اسلام، شیوه ها و دستورات فراوانی دیده می شود که حاکی از تلفیق تلقین قولی و فعلی است و تأثیری مضاعف دارد؛ مانند نماز، که نمازگزار در آن، سخنان معینی را بر زبان میراند و حرکات معینی را انجام میدهد که هر یک با حالات ویژه ای تناسب دارد و آن را در باطن میانگیزد (همان:70). در قرآن کریم از تلقین قولی در قالب تکرار آموزهای خاص استفاده شده که بارزترین نمونه آن، 30 بار تکرار آیه فَبِأی آلاءِ رَبِّکُما تُکَذّبانِ در سوره «الرّحمن» و 9مرتبه تکرار آیه ویلٌ یومَئِذٍ لِلمُکَذِّبِینَ در سوره «المرسلات» است.
عمل مستمر و پیوسته، آثار فراوانی دارد، مانند یادگیری درست، سرعت عمل، یافتن مهارت و جلوگیری از فراموشی (شعبانی، 1377: 23) و نیز ایجاد و تقویت رفتاری ثابت و عادتی استوار در کودک و نوجوان (همتی،1390: 27). بهبیان دیگر، تلقین قولی باعث تثبیت در افکار، حالات و اعمال می شود. حتی ایمان انسان نیز نوعی تثبیت در سایه عمل است؛ چنانکه در حدیثی بدان اشاره شده است: «ایمان جز با عمل تثبیت نمیشود» (کلینی، 1365، ج2: 38). افزایش تکرار عمل، زمینه تثبیت آن را بیشتر خواهد کرد. با توجه به وسعت معنایی تلقین، میتوان موارد مرتبط با شرایط محیطی مانند فضاسازی، کیفیت چینش، رنگ و صدا را «تلقین محیطی» نامید. البته ابزار دیگری هم وجود دارد؛ مانند عکس، فیلم و نیز نمایش خودتلقینی الگو.
ج) تلقین مثبت و منفی
دو معنا برای مثبت یا منفیبودن تلقین بیان شده است. برخی این دو نوع تلقین را در فضای بیان عبارات تلقینی مطرح کرده و معتقدند برای حفظ قدرت و آثار مثبت تلقین، باید از کلماتی نظیر«نه»، «نمیخواهم»، «نمیتوانم» و «نخواهد شد»، خودداری شود. مثلاً به جای جمله «امروز من سردرد نخواهم داشت» که تلقینی منفی است، از عبارت«امروز من خیلی تندرست، سالم و سرحال هستم»؛ استفاده شود (لوکرون،1377: 81).
برخی دیگر، تلقین مثبت را تلقینی میدانند که به خاطر مطلوب بودن مادّه تلقینی، باید به-کار گرفته شود و منفی، نباید صورت پذیرد (باقری، 1376: 68). مثلاً در تلقین فعلی مثبت، مقصود آن است که صورت یک عمل مطلوب نشأتگرفته از باوری صحیح را تظاهرگونه بر اعضا و جوارح خویش آشکار سازیم؛ در حالی که ممکن است ریشههای باور و عقاید مربوط به آن هنوز در درون ما تثبیت نشده باشد؛ مانند تحلّم که حضرت علی(ع) در حدیثی فرمودند:
اگر حلیم و بردبار نیستی؛ پس خود را بردبار جلوه ده؛ چه اندک پیش آید که کسی خود را به گروهی شبیه سازد و جزو آنان نشود (نهجالبلاغه، 1414: حکمت207).
مانند تباکی(تظاهر به گریه) از خوف خدا در قنوت نماز وتر که حتی در صورت عدم توانایی بر گریستن، مستحب شمرده شده است (طوسی، 1411: 152). در تلقین منفی فعلی نیز، مقصود آن است که صورت فعلی نامطلوب را از خود دور کنیم؛ در حالی که ممکن است آثار آن در درون ما ریشه دوانده باشد؛ مانند تبختر در راه رفتن، که باید از این حالت در حال راه رفتن بپرهیزیم.
تلقینپذیری کودکان
کودکان، تأثیرپذیری افزونتری در مقایسه با دیگران داشته و بیشتر تحت تأثیر تلقین قرار میگیرند (شعارینژاد، 1385: 408). سخن پیامبراکرم(ص) نیز به این نکته اشاره دارد:
حکایت کسی که در کودکی میآموزد، همانند نقشکندن بر سنگ است (متّقی، 1431، ج10: 150).
مقطع کودکی به دلیل تلقین پذیری و تأثیرپذیری بالای آن، بهترین زمان برای درمان برخی بیماری ها است (سایت پزشکان بدون مرزwww.pezeshk.us). برنامهریزی برای درست هدایتکردن باورهای دوره کودکی از طریق تلقین، بهترین راه برای تأثیرگذاری و جهتدهی سطح ناهشیار انسان است (کاویانی،1387: 231-240). برای بهره بری از آن و به منظور ایجاد باورهای مهدوی در کودکان، نخست باید ویژگیهای شخصیتی کودک و سیر تحول آنها از نظر معرفتی، عاطفی و رفتاری شناخته شود.
در اینصورت، میتوان هماهنگ با این سیر طبیعی، در هر مرحله محتوای مهدوی متناسب با قالبی خاص تلقین کرد و همچنین از نظر فهم و پذیرش، انتظاری مناسب با همان مرحله داشت. از میان ویژگیهای مذکور تعدادی انتخاب شده که در قالب دو گروه همسو و معارض با تلقینپذیری کودکان ارائه میگردد.
الف) ویژگیهای همسو با تلقینپذیری
مقصود، خصوصیاتی است که مسیر تلقینپذیری کودک را از نظر جسمی، فکری یا عاطفی هموار و زمینه را جهت قبول و پذیرش پیام تلقینی فراهم میکند.
1٫ شکلگیری خودپنداره
دوره کودکی، آغاز شکلگیری «خودپنداره» انسان و این خود، بستر مناسبی جهت تلقین آموزه مهدویت است. چون کیفیت خودپنداره که در شکلدهی شخصیت نقش بهسزایی دارد، تحت تأثیر مستقیم تلقین قرار میگیرد (همان: 9و10). بر این اساس، تلقین در دوره کودکی یکی از مهم ترین عوامل شکلگیری شخصیت در بزرگسالیاست. معلمان، والدین و بهطورکلی، اشخاص و نهادهای تأثیرگذار با تلقینهای تأثیرگذار خود تا حدودی سرنوشت کودکان را تعیین می کنند. اگر آنها در ارتباط کلامی با کودکان از برچسب هایی مثبت، مانند خوش-اخلاقی و یار امام زمان بودن، و منفی، مانند تنبلی و بی نظمی، استفاده کنند، یا اینکه خودِ کودکان، عناوین مذکور را از واکنش های دیگران دریافت و مرتب به خود تلقین کنند؛ ناخواسته مشغول پایهریزی خودپنداره های مثبت یا منفی هستند که آینده اخلاقی و رفتاری آنان را پایهریزی میکند.
2٫ دعوتپذیری عملی، یادگیری مشاهدهای، تقلیدپذیری
امام صادق(ع) فرمودند:
مردم را از طریقی غیر از زبانهایتان ]در واقع با اعمال و رفتار خود به کارهای خیر[ دعوت کنید تا تلاش و راستگویی و پرهیزکاری را از ]رفتار[ شما ببینند (طبرسی، 1385: 46).
از آنجا که اصول تربیتی بیان شده در قرآن و روایات حاکی از ویژگیهای شخصیت انسان است؛ میتوان گفت امر به دعوت مردم در حدیث مذکور، گویای روحیه «دعوتپذیری» در انسان است. «دعوت» بهخلاف امر و دستور، بهخاطر دارابودن نوعی احترام و تکریم به مخاطب، باعث علاقهمندی و جذب وی نسبت به تلقینکننده و پیام تلقینی میشود. وقتی دعوت عملی باشد، یعنی از طریق نمایش واقعی اعمال و رفتار انجام گیرد، کیفیت آثار مذکور چند برابر میشود؛ بهویژه در کودکان که انعطاف زیادی دارند؛ زیرا تأثیرپذیری آنها، از راهنمایی عملی بیشتر است تا راهنمایی لفظی. تکرار دعوت عملی به تلقین فعلی منجر میشود.
بههمیندلیل، کودکان بهلحاظ شخصیتی آنگونه خواهند شد که الگوهای آنان هستند و عمل میکنند و کمتر آنگونه میشوند که با زبان از آنها خواسته میشود؛ زیرا اغلب اعمال کودکان، انعکاسی و از روی تقلید و همانندسازی نسبت به الگوهایی همچون والدین و گروه همسال می باشد و باید آنان را مقلّدان بزرگ نامید (همتی،1390: 74). یادگیری کودکان، غالباً از راه مشاهده است.
یادگیری مشاهدهای باعث میشود کودک، عمل مورد نظر را از طریق مشاهده و بهطور دقیق فراگیرد و به بازپدیدآوری عینی آن اقدام کند. تکرار آن، سبب تقویت باورهای او نسبت به آن فعل میگردد. افزون بر آن، خودتلقینی و دگرتلقینی را فراگرفته و نسبت به خود و افراد کوچکتر و حتّی اسباببازی خویش اجرایی کند که این کار نیز باورهای یادشده را استحکام میبخشد.
3٫ انعطاف فکری و زودباوری
کودک بهدلیل محدودیت ظرفیت شناختی، انعطاف فکری زیادی دارد. بههمیندلیل، خیلی زود و سریع، سخنی را صحیح پنداشته و باور میکند. این انعطاف به ما کمک میکند تا پیام مهدوی، برای تلقین و باورسازی به دفعات کمتر نیاز داشته باشد؛ ضمن اینکه این امر راحتتر و سریعتر صورت میپذیرد. همچنین با تأثیر بر ادراک کودک، پیام را آن گونه که صحیح است و آنگونه که می خواهیم، درک میکند.
قابل ذکر است که میزان انعطافپذیری کودکان همیشه یکسان نیست؛ بلکه هنگام بروز هیجانات شدید مثبت و منفی، آنها بیشترین تأثیرپذیری، زودباوری و تلقین پذیری را دارند (کاویانی،1387: 231-240 و گنجی،1391: 202و210).
4٫ ناپایداری اراده و شتابزدگی
اراده کودک ناپایدار بوده و خیلی زود بر اثر میل و رغبتهای آنی و همچنین در برابر اصرار و فشار تسلیم میشود. همچنین اغلب رفتارهایش شتاب زده و عجولانه به دور از احتیاط مورد نظر بزرگسالان است. ایندو خصوصیت، زمینه را برای سرعت در تقلیدپذیری و تلقینپذیری فراهم میکند.
5٫ عادتپذیری
کودک خیلی سریع با طرز فکر، روحیه و رفتاری خاص خو میگیرد و این سبب میشود آنقدر آن روحیه و رفتار را بازپدیدآوری کند که برای او بهصورت ملکه و عادت در آید. از نظر اخلاقی، کودکی دوره ایجاد عادات مطلوب است (باهنر،1387: 24). تلقین یکی از مهم ترین مکانیزمهای شکل گیری عادت های کودک در کنار تقلید، قصد و اراده میباشد (کاویانی،1387: 249). بنابراین، میتوان زمینه عادت کودک به گفتن یا عملکردن به محتوای تلقینی و تکرار آن را فراهم کرد تا گفته و عمل به آسانی نهادینه گردد. افزون بر آن، عادت به پذیرش پیام و خودتلقینیهای مثبت مهدوی و همچنین انس با آنها سبب تثبیت و ماندگاری باورهای مرتبط با آن پیامها میشود.
6٫ علاقه به تکرار
یکی از ویژگیهای طبیعی کودک که ظرفیت پذیرش تکرار گفتار یا عمل را افزایش میدهد؛ علاقهمندی به تکرار است. بههمین دلیل است که اگر کتاب قصه ای را بارها برای کودکمان بخوانیم، خسته نمی شود و باز می خواهد آن را برایش تکرار کنیم (همتی، 1390: 28). در روایات، در مورد اهمیت تکرار آموزه دینی و مداومت در عمل به مقتضای آن سفارش گردیده، که این مهم، حاکی از روحیه تلقینپذیری در انسان، بهویژه دوره کودکی است. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
وقتی کودک به سه سالگی رسید، باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: لاإله إلاالله. سپس رهایش کنند تا سه سال و هفت ماه و بیست روزِ او کامل شود. سپس باید به او بگویند: هفت مرتبه بگو: مُحَمَّدٌ رَسوُلُ الله و او را رها کنند تا چهار سال او تمام شود. آن گاه به او بگویند: هفت مرتبه بگو: صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه. سپس …(صدوق، 1413، ج1: 281، ح863).
7٫ نیاز به محبت و دلبستگی به محبوب خویش
محبت، یکی از نیازهای اساسی کودکان به شمار میآید. در اسلام به این موضوع بسیار توجه شده تا آنجا که امام صادق(ع) فرمودند:
خداوند بندهاش را بهواسطه شدت محبتی که به فرزند خود دارد، رحم میکند (صدوق،1413، ج3: 482).
میتوان برای کودکان، بر حقانیت آموزههای مهدوی به زبان کودکانه در قالب قصه و شعر استدلال کرد تا اطمینان بیشتری به صحت آن و در ادامه رغبت افزونتری برای تکرار پیدا کنند؛ اما محبوبیت و مقبولیت تلقینکننده و پیام تلقینی، نزد کودکان، در ترغیب آنان به انجام دادن و تکرار محتوای تلقینی به مراتب از استدلال اثرگذارتر است و این به دلیل نیاز شدیدی است که آنان به محبت داشته و به هر کس که به آنها محبت کند، سریعاً علاقهمند میشوند و بهسرعت دل بسته محبوب خویش میشوند (همتی،1390: 34).
کودکان سخن و عمل تلقینکنندهای را سریعتر، باور، تقلید و تکرار میکنند که او را بیشتر دوست داشته باشند. بنابراین، میتوان با ایجاد انس کودک با تلقینکننده و پیام مهدوی، تلقینپذیری را سرعت بخشید.
منابع
قرآن کریم.
1٫ آیتی، نصرت الله (پاییز1390). زمینهسازی ظهور؛ چیستی و چگونگی، فصلنامه مشرق موعود، سال پنجم، شماره 19٫
2٫ آمدی، عبدالواحد ابن محمّد (1410ق). غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتاب الاسلامی.
3٫ ابن شعبه حرانی (1404ق). تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسین.
4٫ ابن بابویه، محمدبن علی (1395ق). کمال الدین و تمام النعمه، 2جلدی، تهران، اسلامیه.
5٫ اسماعیلی و همکاران (1392). روش تدریس و کلاسداری تبلیغی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
6٫ انوری، حسن (1385). فرهنگ فشرده سخن، تهران، سخن.
7٫ بالادستیان، محمّدامین و دیگران (1393). نگین آفرینش، قم، بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج).
8٫ باهنر، ناصر (1387). آموزش مفاهیم دینی همگام با روانشناسی رشد، چاپ و نشر بین الملل.
9٫ بارو، رابین و رونالد، وودز (1376). درآمدی بر فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فاطمه زیباکلام، تهران، دانشگاه تهران.
10٫ باقری، خسرو (1376). نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه.
11٫ باقری، خسرو (1380). چیستی تربیت دینی(بحث و گفتگو با پروفسور پاول هرست)، تهران، تربیت اسلامی.
12٫ بیریا، ناصر و دیگران (1375). روان شناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی، تهران، سمت.
13٫ جمعی از نویسندگان (1392). اصول و روش های ارائه مفاهیم دینی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
14٫ حیدری ابهری، غلامرضا (1392). خداشناسی قرآنی کودکان، قم، جمال.
15٫ حیدری، محمدحسین و نصر بختیاری، حسن علی (پاییز و زمستان1388). تلقین؛ چالشی فراروی تربیت دینی، فصل نامه اسلام و پژوهش های تربیتی، شماره 2، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
16٫ داوودی، محمد و حسینیزاده، علی (1391). سیره تربیتی پیامبر(ص) و اهل بیت:، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
17٫ دادستان، پریرخ (1391). ارزشیابی شخصیت کودکان (بر اساس آزمونهای ترسیمی)، تهران، رشد.
18٫ دهخدا، علی اکبر (1391). لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 16جلدی.
19٫ سیف، علیاکبر (1385). روانشناسی پرورشی (روانشناسی یادگیری و آموزش)، تهران، آگاه.
20٫ شعبانی، حسن (1377). مهارتهای آموزشی و پرورشی(روشها و فنون تدریس)، تهران، سمت.
21٫ شعاری نژاد، علی اکبر (1385). روان شناسی رشد، تهران، اطلاعات.
22٫ صبحی صالح (1414ق)، نهج البلاغه، قم، بیجا.
23٫ صدوق، محمدبن علی (1413ق). من لایحضره الفقیه،4جلدی، قم، جامعه مدرسین.
24٫ طبرسی، احمدبن علی (1403ق). الاحتجاج، مشهد، نشر مرتضی.
25٫ طبرسی، علی بن الحسن (1385ق). مشکاه الانوار فی غرر الاخبار، نجف، المکتبه الحیدریه.
26٫ طوسی، محمد بن حسن (1411ق). مصباح المتهجد، بیروت، موسسه فقه الشیعه.
27٫ عمید، حسن (1386). فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر.
28٫ قائمی امیری، علی (1379). حدود آزادی در تربیت، تهران، انجمن اولیا و مربیان.
29٫ کاویانی، محمد (1387). روان شناسی و تبلیغات (با تأکید بر تبلیغ دینی)، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
30٫ کلینی، محمدبن یعقوب (1365).کافی، 8جلدی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
31٫ گنجی، حمزه (1391). روان شناسی عمومی، تهران، ساوالان.
32٫ کیومرثی، غلامعلی (1386). آشنایی با نقش هنر در پیشبرد فعالیتهای پرورشی مدارس، تهران، مدرسه.
33٫ گریوانی، مسلم (1391). خدایی که در این نزدیکی است(چگونگی معرفی خدا به فرزندان)، مشهد، موسسه ضریح آفتاب.
34٫ لوکرون، لسلی (1377). اتوهیپنوتیزم، ترجمه: همایونفر، یدالله، تهران، سیروس.
35٫ متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین (1431ق). کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
36٫ معین، محمد (1371). فرهنگ معین، تهران، امیرکبیر.
37٫ محدثی، جواد (1376). هنر در قلمرو حکمت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
38٫ محمدقاسمی، حمید (1389). روشهای تربیتی در داستانهای قرآن، تهران، چاپ و نشر بین الملل.
39٫ محمدی ری شهری، محمد (1391). حکمتنامه کودک، عربی به فارسی، ترجمه: پسندیده، عباس، قم، چاپ و نشر دارالحدیث.
40٫ محمدی، محمدعلی (1391). شیوه پاسخ به پرسشهای دینی، قم، مرکز مدیریت حوزههای علمیه.
41٫ منصور، محمود (1388). روان شناسی ژنتیک (تحول روانی از تولد تا پیری)، تهران، سمت.
42٫ مقدسی پور، علی (اسفند1382). اصول و روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان(1)، فصل نامه معرفت، شماره75٫
43٫ مک کی، رابرت (1389). داستان، ساختار، سبک و اصول فیلمنامه نویسی، مترجم: گذرآبادی، محمد، تهران، هرمس.
44٫ هاشمی، عزیزالله (1390). نغمههای دینی کودکان، قم، عصمت.
45٫ هاشمی، انسیه (1388). پایاننامه؛ نقش تلقین در تقویت اراده، قم، جامعه الزهرا3.
46٫ همتی، مجید (1392). فرزندان قانون(روش های نظم آموزی به کودکان)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
47٫ همّتی، مجید (1390). چند ایست تا بیست(خودمهارگری کودکان)، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.
48٫ یوسفیان، محمد و خانم ولایی (1392). یاران آفتاب، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج).
49٫ ــــــــــــــــــــــــــــ . فرشته خوشخبر، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
50٫ ـــــــــــــــ (1393). منتظرم بیایی، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
51٫ ـــــــــــــــ و وحیدی صدر، مهدی (1393). مجموعه چلچراغ، ـــــــــــــــــــ .
52٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ (1391). شکوفههای امید، ـــــــــــــــــــــــــــ .
53٫ سایت پزشکان بدون مرز http://www.pezeshk.us/.
منبع:فارس