دیدبان

انقلاب اسلامی، زنده، پویا و پیش رونده

انقلاب اسلامی، زنده، پویا و پیش رونده

 

به گزارش دیدبان با گذشت سه و نیم دهه از عمر انقلاب اسلامی و حرکت بالنده و پیش رونده آن و ناکامی و ناتوانی نظام سلطه از طراحی ها، فشارها و توطئه ها علیه آن در حوزه های مختلف، آنان را دچار نوعی سردرگمی در تحلیل کرده است، به گونه ای که با مشاهده وضعیت کنونی جامعه ایران دچار سوء فهم در تحلیل می شوند.
 
حمید رضا شاه نظری ؛ نشریه اکونومیست متعلق به جناح نئولیبرال انگلیس در شماره اخیر خود در پرونده ای با عنوان «انقلاب به پایان رسیده است» با استناد به یک سری گزاره های نامعتبر در زمینه های فرهنگی و اجتماعی نتیجه گرفته است که انقلاب اسلامی به پایان خود رسیده و حالا دیگر در این شرایط می توان با جمهوری اسلامی به عنوان یک بازیگر متعارف در چارچوب مناسبات یک سویه جهانی به مذاکره نشست و نتیجه گرفت. فارغ از انگیزه های نگارش مطالب پرونده فوق - که به نظر می رسد مهمترین آن، اثرگذاری در ادراک و برداشت مخاطب هدف است - مطالعه آن سؤالاتی را ایجاد می کند. یکی از سؤالات اساسی این است که آیا گزاره های مورد اشاره نشریه فوق در مورد پایان گرایش به دین و تسلط مدرنیته در جامعه ایران، گزاره هایی مطابق واقع و مویّد مقصود تهیه کنندگان پرونده فوق هستند؟
 
انقلاب اسلامی و تهدید هستی شناختی غرب
 
انقلاب اسلامی به عنوان تنها انقلاب دینی دوران معاصر، واجد ویژگی هایی منحصر به فرد است و همین خصیصه های استثنایی آن تحیر بسیاری از متفکران و اندیشمندان جهان و به خصوص غرب را برانگیخته است. انقلاب اسلامی در مقطعی از تاریخ به وقوع پیوست که اندیشه لیبرال سرمایه داری با شکست دادن و به حاشیه راندن رقبای هم پارادیم خود در دل مدرنیته همچون نازیسم، فاشیسم و در رقابتی نفس گیر با ایدئولوژی مارکسیسم خود را برای سروری و فرمانروایی مطلق بر جهان آماده می کرد. انقلاب اسلامی در چنین شرایطی با به چالش کشیدن اندیشه مادی و ضد دینی غرب پا به عرصه نهاد و به عنوان تنها انقلاب دینی بر پایه دعوت انسان ها به راه انبیاء  و پیروی از آموزه های الهی آنان بنا نهاده شد.
 
ماهیت دینی انقلاب اسلامی مهمترین علت دشمنی های گسترده غرب با آن طی سال های پس از پیروزی است. نظام سرمایه داری غرب که حالا با از میدان به در کردن ایدئولوژی مارکسیسم در قامت ایدئولوژی تمامیت خواه لیبرالیسم خود را حاکم مطلق العنان جهان دیده و با تفرعنی مستانه برای تاریخ نسخه پیچیده و سخن از پایان آن می گفت[1]، حال با رقیبی تازه نفس و قدرتمند مواجه می گشت که ماهیتش متفاوت از رقبای پیشین بود و افق دیدش و آرمان بلندش بزرگترین تهدید هستی شناختی[2] را برای نظام سلطه به وجود آورده و زنگ خطر را برای آن به صدا درآورد. زنگ خطری که سبب انواع دشمنی و خصومت با آن گشته و تمام تلاش غرب را برای از بین بردن آن متمرکز نمود.
 
نشریه اکونومیست در شماره اخیر خود در پرونده ای با عنوان «انقلاب به پایان رسیده است» با استناد به یک سری گزاره های نامعتبر در زمینه های فرهنگی و اجتماعی نتیجه گرفته است که انقلاب اسلامی به پایان خود رسیده و در این شرایط می توان با جمهوری اسلامی به عنوان یک بازیگر متعارف در چارچوب مناسبات یک سویه جهانی به مذاکره نشست. این پرونده تلاش می کند تا با ارائه شواهدی از وضعیت جامعه ایران، نشانه هایی از قرار گرفتن انقلاب ایران در عصر ترمیدور را برشماری کند.
 
انقلاب اسلامی و بسط و تعمیق دینداری در جامعه
 
به نظر می رسد که گذشت سه و نیم دهه از عمر انقلاب اسلامی و حرکت بالنده و پیش رونده آن و ناکامی و ناتوانی نظام سلطه از طراحی ها، فشارها و توطئه ها علیه آن در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی، آنان را دچار نوعی سردرگمی در تحلیل کرده است، به گونه ای که با مشاهده وضعیت کنونی جامعه ایران دچار سوء فهم در تحلیل می شوند.
 
مطالب منتشره در پرونده مورد اشاره نشریه اکونومیست جدیدترین نمونه این واقعیت است. نویسنده مطلب فوق به زعم خود با اشاره به تغییراتی در بطن جامعه ایران در کنار تعدادی گزاره استنباطی نادرست نتیجه گرفته است که جامعه ایران تغییر کرده و از آرمان های انقلابی اش فاصله گرفته است. تحلیلی که تحت تأثیر نگاه لیبرالیستی نظریه پردازانی چون "کرین برینتون" و "هانا آرنت" در مورد فرجام انقلاب ها قرار دارد و سرنوشت انقلاب ها را قرار گرفتن در عصر ترمیدور یا عبور از آرمان ها و بازگشت به وضعیت پیشا انقلابی می داند. این نظریه پردازان متأثر از نگاه ایدئولوژیک لیبرال سرمایه داری با نگاهی منفی به انقلاب، آن را بی فایده دانسته و اصلاحات لیبرالیستی را به عنوان نسخه بدیل تجویز می کنند.
 
نشریه اکونومیست در این پرونده تلاش می کند تا با ارائه شواهدی از وضعیت جامعه ایران، نشانه هایی از قرار گرفتن انقلاب ایران در عصر ترمیدور را برشماری کند. یکی از تلاش ها ارائه نشانه هایی مبنی بر کمرنگ شدن دینداری در جامعه ایران است. در پرونده فوق برخی شواهد این ادعا به این شکل بیان می شود:
 
« زمان زیادی [35 سال] از آخرین مرتبه‌ای که یک مقام ارشد آمریکایی از ایران دیدار کرده است گذشته. ایران تغییر کرده است. آتش انقلاب در ایران رو به خاموشی و زوال است ... جامعه سنت مذهبی که آخوندها در پی آن بودند با مرور زمان کمرنگ شده است؛ مساجد شروع به خالی شدن کرده‌اند، صدای مؤذن کمتر به گوش می‌رسد چون مردم از مزاحمت ایجاد کردن این صدا شکایت می‌کنند. در قم پایتخت مذهبی ایران، مدارس علوم دینی جای خود را به بازارچه‌ها داده‌اند.»
 
صحت تک تک گزاره های طرح شده فوق برای هر شخصی که آشنایی مختصری با جامعه ایران دارد زیر سؤال است. تعداد بالای مدارس دینی در شهر قم و سایر شهرها در کنار آمار قابل توجه طلاب علوم دینی خلاف واقع بودن بخشی از ادعای بالا را نشان می دهد. دور بودن این ادعا از واقعیت زمانی خود را بیشتر نشان می دهد که هم اکنون تعداد زیادی دانشجو در سطح دانشگاه ها وجود دارند که در کنار تحصیل دروس دانشگاهی همزمان دروس حوزوی هم می خوانند.
 
نکته اساسی مستتر در تصویرسازی هفته نامه فوق از جامعه ایران این است که تهیه کنندگان مطلب فوق با ارائه تصویری جهت دار و نادرست از برخی مراکز مذهبی مانند مسجد و مدارس علوم دینی نتیجه گیری نموده اند که جامعه ایران از دینداری فاصله گرفته و از آرمان های خود دست شسته و یک جامعه کاملاً مدرن و غرب گرا گردیده است و در نتیجه ایران امروز دیگر آن ایران سابق با آرمان های بلند انقلابی اش نیست و انقلاب اسلامی به پایان رسیده است. کشوری که می توان با آن همانند سایر کشورهای تحت سلطه کنار آمد و موضوع هسته ای را هم حل کرد!
 
مغالطه موجود در استدلال  فوق به وضوح روشن است با این حال ذکر این نکته ضروری است که استنباط درباره کاهش یا افزایش دینداری در جامعه صرفاً با چند گزاره محدود و نادرست امکان پذیر نیست و نیازمند مطالعه عمیق و گسترده است. این در حالی است که نتایج بسیاری از پژوهش های انجام گرفته در مورد ایران، نشان می دهد که دینداری به هیچ وجه در جامعه کاهش پیدا نکرده و حتی نتایج برخی پژوهش ها نشان می دهد که دینداری در برخی شاخص ها افزایش هم داشته است.[3]
 
در این باره نتایج حاصله از پژوهش یکی از محققان نشان می دهد که یافته‏های تحقیقات علمی، اعتبار نظریات «بحران دین‏داری» و «افول دین‏داری» در نسل جدید ایران را زیر سؤال می‏برد و بسیاری از آنچه تاکنون راجع به دین‏داری جوانان و مردم و نگرانی‏های مربوط به آن گفته می شود فراتر از مرز ادراکات حاصل از زندگی(Common Sense) یا مشاهدات و شنیده‏های شخصی نیست. بسیاری از داعیه‏ها و اظهارنظرهای مربوط به ضعف و افول دین‏داری مردم و به ویژه نسل جدید، بیش از آن که مبتنی بر پژوهش‏هایی روش‏شناختی باشد، بیان تصورات و توقعات گویندگان است و البته شواهدی نیز به صورت گزینشی و همسو با ادعاها و نادیده گرفتن سایر موارد مشاهده‏ای ارائه می‏شود.[4]
 
انقلاب اسلامی به عنوان تنها انقلاب دینی دوران معاصر، واجد ویژگی هایی منحصر به فرد است و همین خصیصه های استثنایی آن تحیر بسیاری از متفکران و اندیشمندان جهان و به خصوص غرب را برانگیخته است. ماهیت دینی انقلاب اسلامی مهمترین علت دشمنی های گسترده غرب با آن طی سال های پس از پیروزی است.
 
فارغ از نتایج پژوهش های علمی مورد اشاره که بطلان پندارکاهش دینداری در جامعه را نشان می دهد، رونق گرفتن بسیاری از آیین ها و مراسمات مذهبی به خصوص در شکل جمعی آن که سابقاً توجه کمتری به آن ها می شد نشان از افزایش توجه به دین و دین گرایی در سطح جامعه است که برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره نمود:
 
-گسترش روزافزون مراسم اعتکاف به گونه ای که امکانات موجود پاسخگوی متقاضیان شرکت در این مراسم نیست و این در حالی است که حدوداً دو دهه پیش این مراسم کاملاً بی رونق بود.
-عزاداری های گسترده تر و پرشورتر عموم مردم در ماه محرم
- شرکت گسترده و روزافزون در مراسم هایی همچون دعای عرفه و توجه به مناسبت هایی چون لیله الرغائب
-خیل عظیم متقاضیان حج به گونه ای که ظرفیت موجود جوابگو نبوده و بسیاری از افراد سال ها در لیست انتظار می مانند.
-آمار بالا و روزافزون سفرهای زیارتی به اماکن مقدس از جمله مشهد مقدس، مسجد جمکران و عتبات عالیات
 
بازتولید مستمر انقلاب اسلامی مبتنی بر الگوی "امام- امت" و الگوی "مقاومت"
 
برخلاف نگاه سوگیرانه محافل غربی نسبت به سرنوشت انقلاب اسلامی، دقت در تاریخ پر فراز و نشیب پس از انقلاب نشان دهنده پیش روندگی و پویایی مستمر آن است که نشانه های آن را در صحنه های مختلف می توان دید. حضور پرشور مردم در مناسبت های مختلف انقلابی مثل بزرگداشت سالانه 22 بهمن و خلق شگفتی هایی مثل حماسه 9 دی گواه این پویایی است. در واقع حضور همیشگی و گسترده مردم در عرصه های مختلف، بازتولید مستمر انقلاب اسلامی و جوان شدن و تازه شدن آن را نشان می دهد.
 
راز این زنده بودن و پویایی در انقلاب را می توان در الگوی امام- امت جستجو نمود. الگویی که مبتنی بر نظریه ولایت فقیه بوده و ریشه در اندیشه اعتقادی اسلام شیعی دارد. در این الگو مردم دین باور و مؤمن با پیمودن راهی که امام امت به آن هدایت می کند، برای تحقق سعادت دنیوی و اخروی طی مسیر می کنند.
 
 برخلاف تحلیل های برخی از محافل و رسانه های غربی انقلاب اسلامی روندی رو به جلو داشته و مسیری پیش رونده را می پیماید و علی رغم ایجاد مشکلاتی توسط نظام سلطه در حوزه های مختلف کشور مانند حوزه اقتصادی، انقلاب همچنان با قدرت در عرصه داخلی و خارجی به پیش می رود و موانع را به کنار می زند. انقلاب اسلامی در عرصه داخلی با بهره گیری از الگوی "امام- امت" تهدیدات را به فرصت بدل کرده و با بهره گیری از رویش های جدید به پیش می رود و در عرصه خارجی و بین المللی با گفتمان سازی و ارائه الگوی موفق "مقاومت".
 
نکته ای که در تحلیل های جهت دار رسانه های غربی به کرّات می توان دید تغافل درمورد ابعاد مختلف پیش رونده انقلاب چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی است. این رسانه ها معمولاً با برجسته سازی و اغراق در مورد برخی کاستی ها و نگاه جزئی به برخی مسائل از ابعاد کلان و پیشرو انقلاب اسلامی چشم پوشی کرده و آرزوهایشان را در مورد از بین رفتن آن فریاد می زنند.
 
برنامه ریزی های فکری و سیاسی صورت گرفته در داخل و خارج کشور طی سال های گذشته با هدف خدشه وارد کردن به الگوی امام- امت و چنگ زدن به جایگاه ولایت فقیه و تضعیف آن،  برای بی اثر کردن و یا کند کردن بالندگی و پیش روندگی انقلاب در بعد داخلی قابل تحلیل است. همچنین تلاش و سرمایه گذاری برای ساختن بدیل های مضحک و کاریکاتوری از انقلاب اسلامی در قالب گروه های تکفیری در نسخه های مختلف آن با هدف به حاشیه راندن، ضربه زدن و از کار انداختن الگوی "مقاومت" به عنوان  عنصر پیش برنده خارجی انقلاب اسلامی  قابل ارزیابی است.
 
جدای از توضیحات داده شده، ذکر این سؤال هم قابل تأمل است که اگر به زعم برخی محافل غربی، انقلاب اسلامی تمام شده است پس راز دشمنی روزافزون نظام سلطه با انقلاب اسلامی چیست؟*
 
پی نوشت ها:
 
[1]نظریه پایان تاریخ توسط فرانسیس فوکویاما، در سال 1989 مطرح و در سال 1992 در کتاب پایان تاریخ و آخرین انسان (The End of History and the Last Man) تشریح شد. بر اساس این دیدگاه سوگیرانه و ایدئولوژیک در دوران پس از جنگ جهانی دوم به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، لیبرال دمکراسی سایر ایدئولوژی ها را شکست داده و به عنوان آخرین و کامل ترین نظام بشری ارزش‌هایش در سراسر جهان غالب شده و به صورت یک جریان مسلط درآمده‌است و از این رو همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. از نگاه وی آخرین حد تلاش‌ها و مبارزات ایدئو‌لوژی‌های مختلف در نهایت در قالب ایدولوژی لیبرال دمکراسی سربرآورده‌است و نظام فکری و سیاسی بهتر و مناسب‌تر به عنوان بدیل و جایگزین آن وجود ندارد.
 
[2]نظریه امنیت هستی شناختی آنتونی گیدنز که در فضای نظریه وجود انسانی او مطرح شده است می گوید که هر وقت عاملی موجب به خطر افتادن معناها و ارزش ها و نمادهای یک شخص شده و هویتش را به چالش بکشد موجب احساس ناامنی هستی شناختی می شود. این هویت توسط «دگر» روایت ها و گفتمان موجود به چالش کشیده شده و امنیت هستی شناختی او را به خطر می اندازد.
 
[3]فرجی، مهدی؛ کاظمی، عباس، وضعیت دینداری در ایران با تأکید بر پیمایش های سه دهه گذشته، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، شماره 6
 
[4]طالبان، محمدرضا (1382)، افول دین‏داری و معنویت در ایران: توهم یا واقعیت (تأملی در یافته‏های پژوهشی)، روش شناسی علوم انسانی، شماره 35
منبع: برهان

مرتبط‌ها

ایستگاه انقلاب 11

زوایای ناآشنای مرد خاکستری دولت

در جستجوی ترکیبی از خیانت و خباثت

آیا جمهوری اسلامی به مفاهیم اصلی وجودی خود پایبند بوده است؟

دولت رمّالان

سرافراز؛ مُهره تخریب سازمان اطلاعات سپاه