دیدبان

رویکرد فرصت‌ساز به تهدید مدعیان دروغین

رویکرد فرصت‌ساز به تهدید مدعیان دروغین

چکیده
این پژوهه می‌کوشد با هدف نهادینه‌سازی رویکرد کیفی به موضوع مدعیان دروغین مهدویت، شاخصه‌های مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین مهدویت را بیان کند و این فرضیه را محک بزند که سبک مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین دارای ویژگی‌هایی است که می‌تواند به مثابه الگو در روزگار کنونی به کار تقابل با مدعیان بیاید. این مقاله با رویکردی توصیفی _ تحلیلی سامان یافته، و برحسب دستاورد یا نتیجه تحقیق از نوع توسعه‌ای _ کاربردی و به لحاظ نوع داده‌های مورد استفاده، یک تحقیق کیفی است.
ضرورت‌شناسی بحث از شاخصه‌های مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین مهدویت، آغازگاهی است که این جستار برای ارائه تصویری روشن از بحث برمی‌گزیند. نتایج تحلیل و ترکیب داده‌های جمع‌آوری شده نشان می‌دهد که «غلبه پیشگیری به جای درمان»، «رویکرد فرصت‌ساز به تهدید مدعیان دروغین»، «تمییز میان شبهه‌گر و شبهه‌زده»، «قاطعیت در تصمیم‌گیری» و «سامان‌دهی رفتار اجتماعی شیعیان در قبال ادعاهای دروغین» از جمله مهم‌ترین شاخصه‌های مواجهه ائمه: در تقابل با مدعیان می‌باشد.
واژگان کلیدی: ائمه‌، مهدویت، مدعیان دروغین، شاخصه‌شناسی، مواجهه.
مقدمه
مطالعات در زمینه مدعیان دروغین مهدویت دائما با موضوعات فربه و اندیشه‌خیزی پیوند می‌یابد؛ موضوعاتی چون: سیر تطور ادعای مهدویت از سوی مدعی، عوامل پیدایش ادعا، چرایی گرایش مردم به مدعیان، ترفندشناسی مدعیان در جذب مردم، چرایی امتداد تاریخی یا عدم آن، پیامدهای ادعا، سنخ‌شناسی منابع مورد استناد مدعی و طرفداران وی، راهکارهای تقابل با مدعیان. دغدغه پیگیری چنین موضوعاتی نیز تنها به علاقه‌مندان مطالعه در عرصه مدعیان محدود نیست؛ بلکه هر کس که به تتبع در تقابل با جریان‌های انحرافی علاقه‌مند است؛ به ناچار با آن سر و کار خواهد یافت. اخذ روی‌آورد «میان‌رشته‌ای» و کاربست «مطالعات تطبیقی» در تبیین چنین موضوعاتی مهم می‌نماید.
یکی از سؤالاتی که امروزه درباره تقابل با مدعیان دروغین مهدویت، فراوان مطرح می‌شود، «چگونگی و فرایند تقابل با مدعیان دروغین» است. آنچه در این زمینه مهم می‌نماید، این نکته است که باید فرایند تحقیق در این زمینه را رعایت کرد و ابتدا موضوعات پایه‌‌ای و مبنایی را مورد کاوش قرار داد. اندیشه‌های پایه‌‌ای، مدخلی برای فهم سایر دیدگاه‌ها هستند و به کمک آن‌ها سایر مطالب، به آسانی مفهوم می‌شوند. از جمله مسائل پایه‌ای در این زمینه، «تبیین نحوه تقابل ائمه: با مدعیان دروغین» است. در بررسی مواجهه ائمه: فراتر از ارائه گزارش‌گونه این موضوع، «سبک‌شناسی» و «شاخصه‌شناسی» مواجهه ائمه‌: با آنان مهم است.
هدف این جستار در سطح کاربردی، به تغییر عملی گرایش‌ها و بینش‌های موجود در جامعه در تقابل با مدعیان دروغین مهدویت ناظر است.
این جستار برای پاسخ‌گویی به این سؤال سامان یافته است که مهم‌ترین ویژگی‌ها و شاخصه‌های تقابل ائمه: با مدعیان دروغین مهدویت چه بوده است؟
این پژوهه، به هیچ وجه با مدعای بازنمود همه جنبه‌های موضوع بررسیده‌اش به نگارش در نیامده، بلکه در وهله نخست، با هدف در میان گذاشتن آن با صاحب‌نظران این پهنه مطالعاتی به قصد سنجش یافته‌ها و دیدگاهش سامان یافته است؛ و آن‌گاه ارائه گامی دیگر در مطالعات مهدویت.
چارچوب مفهومی
«شاخصه» در لغت به معنای بلند و برآمده و مرتفع است و نیز به معنای آن‌که در جامعه ممتاز و منتخب باشد (معین، 1993:1371). کاربرد واژه «مواجهه» (رو در رویی)، در جایی است که دو طرف مخالف در میان باشد؛ خواه در وجود دو نفر یا دو گروه.
نیز «منظور از شاخصه‌شناسی مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین»، تبیین ویژگی‌های ممتاز و بارز برخوردهای مشترک ائمه: با مدعیان دروغین است. ما می‌توانیم با کنار هم نهادن برداشت‌های مختلف از گزارش‌های روایی و تاریخی در برخورد ائمه: با مدعیان دروغین و با تحلیل آن‌ها، و با استمداد از فهم اجمالی و مبهمی که عموماً از این امور داریم؛ مهم‌ترین ویژگی‌های تقابل ائمه: با مدعیان دروغین را تشخیص داده و مانند یک جورچین (پازل) ذهنی کنار هم بنهیم، تا تصویری بالنسبه روشن، تفصیلی و فراگیر از آن به دست آید.

به دیگر سخن: گزارش‌های تاریخی و روایی را که گویای مواجهه ائمه: با مدعیان می‌باشد، جمع‌آوری کرده، سپس مهم‌ترین ویژگی‌های ممکن این سنخ برخوردها را باز می‌جوییم. البته برای آن‌که به آسیب «تعمیم‌های غیر روشمند» مبتلا نشویم، می‌بایست در مرحله اول به منابع معتبر و در مرحله دوم به برخوردهای مشترک میان ائمه: استناد جست.
در پس بررسی شاخصه‌های مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین، نوعی پیش‌فرض یا اصل مبنایی وجود دارد که تقابل ائمه: با مدعیان دارای ویژگی‌ها و شاخصه‌های ممتازی است. این پیش‌فرض امکان جست‌و‌جوی موضوع را فراهم می‌سازد.
ضرورت‌شناسی تبیین شاخصه‌های مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین مهدویت
گفت و گوی علمی درباره مواجهه و تقابل با مدعیان دروغین و احکام و عوارض آن، از چند منظر برای جامعه اسلامی ما، اصالت و اهمیت دارد:
اول این‌که اندیشه اصلاح، ارتقا و رشد فرهنگی در عرصه آموزه مهدویت، برای پیشگیری از پیدایش مدعیان دروغین مهدویت، دست کم به دو پیش‌فرض نیازمند است: یکی این‌که وضعیت کنونی تقابل و مواجهه با مدعیان دروغین، به کاستی‌ها، اشکالات و نارسایی‌هایی دچار است که باید اصلاح شود؛ دیگر این‌که تصوری ذهنی برای وضعیت مطلوب و سامان یافته، وجود داشته و بایسته‌های رویکرد مطلوب تعیین شده باشد. در حالی که پیش‌فرض نخست، بدیهی و وجدانی تلقی می‌شود؛ دومین پیش‌فرض در هاله‌ای از ابهام و اختلاف دیدگاه قرار دارد.
دوم این‌که توجه به الزامات تقابل با جریانات انحرافی به طور عام و مدعیان دروغین مهدویت به طور خاص، متناسب با اقتضائات فرهنگ اسلامی بسیار مهم است. معنای اندیشه‌ورزی و نظریه‌پردازی در این حوزه، صورت‌بندی یک «انگاره» و «رهیافت» متفاوت است؛ چرا که لازمه تقابل و مواجهه با مدعیان دروغین، برآمدن و برگرفتن مبانی، مبادی، روش‌ها، غایات و پاسخ‌های فرهنگی از متن معارف نظری و تفکر اسلامی است. این روند، جریان‌های بیدارگر را واجد هویت مستقل و متفاوتی می‌کند. یکی از گام‌های اولیه و اساسی در زمینه اندیشه‌ورزی در حوزه تقابل با مدعیان، رجوع به سیره ائمه: و تبیین فرهنگ معیار از دیدگاه ائمه: است. خوانش مبسوط و ساختارمند شاخصه‌ها و ویژگی‌های تقابل ائمه: با مدعیان در این چارچوب و تلقی، معنا و ضرورت می‌یابد.
یافته‌های تحقیق در شاخصه‌شناسی مواجهه ائمه: با مدعیان دروغین مهدویت
برای آن‌که سنخ رفتار ائمه: در تقابل با مدعیان دروغین مهدویت و نیز زوایای گوناگون این اندیشه را آشکار سازیم؛ بایسته است شاخصه‌های مواجهه ائمه: را در تقابل با مدعیان دروغین به درستی بشناسیم؛ چرا که آگاهی از این شاخصه‌ها و وقوف بر آن، به فهم دقیق این مسئله، کمک فراوانی می‌کند. از این‌رو، در این قسمت از نوشتار می‌کوشیم مسائلی را بیان کنیم که فهم‌پذیری سنخ مواجهه ائمه: بر آن مبتنی است.
1٫ غلبه پیشگیری بر درمان (واقعیت‌نگری)
در فرایند مبارزه با یک انحراف یا بدعت، گاهی مشکل «حس» می‌شود و زمانی «درک» می‌گردد. در ابتدا، به نظر می‌رسد این دو به هم نزدیک هستند؛ اما بین حس و درک تفاوت جدی وجود دارد: احساس به معنای «عارضه‌بینی» است و ادراک یعنی «ریشه‌یابی». به عبارت دیگر: حس، به معنای «ادراک ظاهری» و درک، به معنای «ادراک واقعی» است.

از این‌رو، تمییز این دو، برای مواجهه با مدعیان دروغین مهدویت، امری حیاتی است و بازنشناختن این دو از هم، موجب خواهد شد که خط‌مشی‌ها در جهت رفع عارضه‌ها شکل گیرند و از حل مسائل و مشکلات اصلی غافل شویم.
تبیین و تقسیر مهدویت در چارچوب «امامت منصوص»، نمونه‌ای بارز از رویکرد پیشگیرانه ائمه: در تقابل با مدعیان دروغین است. امامان شیعه با تأکید بر گفتمان «امامت منصوص»، نه تنها مشروعیت خود را برای تعامل اثرگذار بر پیروان خویش تأمین کردند، بلکه با بهره‌برداری از «مشروعیت نهادینه شده» برآمده از آن توانستند از تقویت و رشد مدعیان دروغین امامت و مهدویت استفاده کنند.
قابل توجه این که به‌خصوص در نیمه دوم عصر حضور، شیعیان با شهادت هر امام، به دنبال شناسایی امام منصوص بعدی بودند‌. به گفته اشعری، شیعیان امامی در مواجهه با ادعای مهدویت نفس‌زکیه به وجود نص اقامه می‌کردند (اشعری،50:1400). اصل مسئله لزوم وجود نص برای احراز امامت شخص مدعی، کاملاً پذیرفته و قطعی تلقی می‌شده است. حتی پس از شهادت امام حسن عسکری(ع)، وقتی جعفر برادر ایشان درصدد برآمد تا با خلیفه وارد معامله شود و از حمایت او برای تأیید امامتش کمک بگیرد؛ دستگاه خلافت، توفیق او را پیش‌بینی نکرد و به حمایت از وی حاضر نشد. جعفر در دیداری که با عبیدالله بن خاقان، وزیر دربار عباسیان داشت، پیشنهاد کرد که اگر دستگاه خلافت او را رهبر و زعیم شیعیان بداند، حاضر است سالی بیست هزار دینار به حکومت بپردازد! اما عبیدالله در برخوردی تحقیرآمیز به او گفت که اگر واقعاً او نزد شیعیان امام است، به حمایت خلیفه نیازی نخواهد داشت (مفید، 320:1416).
آموزه امامت منصوص در مصونیت‌بخشی به جامعه شیعی نقش اساسی بر عهده داشت. بازتاب این باور را می‌توان در اشعاری جست و جو کرد که در آن‌ها بر وصایت ائمه: تأکید شده است. به نظر می‌رسد این آموزه در روزگار منتهی به غیبت صغرا به عنوان اصلی مسلّم پذیرفته شده بود. ابوسهل اسماعیل بن علی بن اسحاق نوبختی (م311ق). در کتاب «التنبیه» که حدود سال 290هجری آن را به انجام رسانده، بر لزوم وجود امام منصوص و عالم بر کتاب و سنت که واجب‌الطاعه است و در کتاب خدا و سنت به فراموشی و اشتباه و خطا دچار نمی‌شود؛ به عنوان آموزه امامیه تأکید کرده است. او بر وجوب عقلی نص از سوی پیامبر اکرم(ص) برای جانشین خود تأکید می‌کند. (صدوق، 94 : 1422).
در این جا می‌سزد اشاره کنیم که شیخ صدوق در کمال‌الدین و تمام النعمه، رساله‌ای را از ابوزید، عیسی بن محمد بن احمد (م326ق)، به همراه نقض و رد آن توسط ابن‌قبه می‌آورد که به‌خوبی نشان می‌دهد امامت منصوص چه جایگاهی در امامیه دارد و دیگر فِرَق از چه منظری به آن می‌نگریستند. ابوزید علوی که زیدی مذهب است، در رساله الاشهاد، به نقد مبانی شیعه امامیه در باب امامت پرداخته و اعتقاد شیعیان امامی را از سه زاویه مورد حمله قرار داده است:
یکی این که امامیه، امامت را که به نص پیامبر اکرم(ص) به خاندان آن حضرت به طور عام متعلّق است؛ بدون دلیل به شاخه‌ای از نسل حسینی خاندان منحصر کرده‌اند.
دوم آن‌که آنان انتقال امامت را از امامی دیگر براساس نص و وصیت می‌دانند؛ در حالی که بعد از درگذشت بر سر جانشین با هم اختلاف دارند.
سوم آن‌که آنان کسانی را به عنوان امام می‌پذیرند که هرگز به مبارزه با ظلم و ظالمان برنخاسته‌اند.
او همچنین شیعه امامیه را به خاطر اعتقاد به امام غایب و ادعای علم غیب در حق ائمه: مورد انتقاد قرار می‌دهد. ابن‌قِبه در مقام پاسخ‌گویی به وی، با توجه به عقیده نص و لزوم وجود امامی معصوم در هر عصر، موضوع غیبت را نتیجه منطقی و ضروری مبانی مذهب حق شیعه امامی در مسئله امامت می‌داند (مدرسی طباطبایی، 1375: 174).
اهتمام فراوان پیامبر(ص) و ائمه: در «تبارشناسی دقیق مهدی موعود» نیز به رویکرد پیشگیرانه ائمه: برمی‌گردد؛ زیرا این امر ضمن تثبیت موقعیت مهدویت در تفکر شیعی، تلاشی بود برای نفی ادعاهای دروغین مهدویت و تمامی انشعابات شیعی پدید آمده در روزگار غیبت صغرا که همگی دارای تفسیرهای متمایزی از شیعه امامیه در زمینه تبار و نسب مهدی موعود، بودند؛ زیرا کیسانیه معتقد بودند لزومی ندارد مهدی(عج) از نسل فاطمه(س)، یا حتی از نسل امام علی(ع) باشد؛ بلکه کافی است از بنی‌هاشم باشد (نوبختی، 1368 : 35).

آنان اولاد امام علی(ع) از زنان دیگر را نیز به‌ حق می‌دانستند. زیدیه و پیروان نفس زکیه نیز معتقد بودند هر یک از اعقاب فاطمه(س) و علی(ع)، اعم از نسل امام حسن و امام حسین(ع) شایستگی رهبری جامعه را دارند. اساساً ادعای مهدویت نفس‌زکیه بر این پندار مبتنی بود. به عبارتی: اگرچه اندیشه «منصوص بودن امامت» و اعتقاد به وجود نص بر امامت اهل‌بیت: نقطه پیوندی است که زیدیه و امامیه را تحت عنوان عام «تشیع» قرار می‌دهد؛ تلقی زیدیه از نص این است که پیامبر اسلام(ص) به صورت عام به امامت عترتش تصریح فرموده که منظور از عترت نیز همه فرزندان حضرت فاطمه(س) می‌باشد (خواتی،1386: 94).
«پرده‌برداری از توطئه مدعیان و پیش‌بینی ادعای آنان» در حقیقت روشن‌گر رویکرد پیشگیرانه ائمه: در تقابل با مدعیان دروغین مهدویت است. برای نمونه در روایات بسیاری ادعای دروغین واقفیه در زمینه مهدویت امام کاظم(ع) پیش‌بینی شده بود. شاید امام باقر(ع) اولین کسی باشد که انحراف در شیعه بعد از شهادت امام کاظم(ع) را بیان کرده باشد.

 حمزه بن الزیّات، از حُمران بن أعیَن چنین نقل می‌کند که امام باقر(ع) به آنان فرموده‌اند: «شیعه‌ای نیست که اسم او و پدرش نزد ما نوشته نشده باشد، مگر آنان که از ما روی برمی‌گردانند. حُمران با تعجب می‌پرسد: مگر می‌شود شیعیانی بعد از معرفت از امامان روی‌گردان شوند؟! حضرت در پاسخ می‌فرمایند: بله و تو آنان را درک نمی‌کنی». حمزه بن الزیّات می‌گوید: ما در این روایت بحث و مجادله می‌کردیم تا این که در مورد آن، نامه‌ای به امام رضا(ع) نوشتیم و از کسانی که از امامان روی بر می‌گردانند، پرسیدیم؛ حضرت در پاسخ، واقفه را نام بردند (کشی، بی‌تا: 762).
شیخ طوسی روایتی نقل می‌کند که درآن، انحراف زیاد بن مروان قندی و دوستانش توسط امام کاظم(ع) پیش‌بینی شده است. بنا بر این روایت:
هنگامی که زیاد بن مروان و ابن مسکان یکی دیگر از واقفه، در نزد امام کاظم(ع) بودند، آن حضرت فرمود: هم اکنون بهترین اهل زمین وارد می‌شود. در همان هنگام، امام رضا(ع) وارد مجلس شد، و امام کاظم(ع) وی را به سینه چسبانده و بوسید. سپس امام کاظم(ع) رو به آن دو نفر کرد و فرمود: اگر حق وی را انکار کنید، بر شما باد لعنت خدا و ملائکه و همه مردم! ای زیاد! تو، و اصحابت هرگز عزیز و گرامی نخواهید بود!
بعد از شهادت امام کاظم(ع) روزی یکی از شیعیان به نام «علی بن رئاب» به زیاد بن مروان قندی سخن امام کاظم(ع) را متذکر شد؛ ولی او ضمن انکار، علی بن رئاب را مجنون خواند (طوسی، 1417 : 68). قضیه‌ای نقل شده که حاکی است امام کاظم(ع) در زمان حیات خویش، انحراف علی بن ابی حمزه بطائنی و برخی دیگر از شیعیان را پیش‌بینی کرده بودند و گاه از این امر خبر می‌دادند (کشی، بی‌تا: 403).
«زدودن بهانه‌های مدعیان» نیز رویکرد پیشگیرانه ائمه: را در تقابل با مدعیان نشان می‌دهد. تلاش گسترده امام صادق(ع) در مراسم تشییع و تدفین اسماعیل برای اعلام عمومی مرگ او، از این جمله است. زراره بن اعین نقل می‌کند که ساعاتی بعد از مرگ اسماعیل و پیش از دفن و کفن او، امام صادق(ع) حدود سی تن از اصحاب و یاران خود را درباره مرگ اسماعیل شاهد گرفت. شهادت گرفتن امام صادق(ع) برای مرگ اسماعیل بعد از غسل و کفن کردن، بعد از گذاشتن لحد و بعد از آن در قبر، قبل از خاک ریختن و بعد از آن نیز تکرار شد (نعمانی، 1422 : 478). این اقدام پیشگیرانه حضرت در حقیقت برای انکار ادعای مهدویت وی از سوی دیگران بوده است.
2٫ تقدم مواجهه با علت بر معلول (تقابل با جهل نه جاهل)
بهترین راه مبارزه با مدعیان، کشف و برطرف‌سازی علل پیدایش مدعیان دروغین است. به معنای دقیق‌تر: ائمه: با «جهل» مبارزه می‌کردند نه با «جاهل». در این تقابل، سطح معرفتی پیروان در حوزه معارف مهدوی ارتقا و توسعه داده می‌شود. در حقیقت، در این گونه مواجهه، به هدف‌ها و ارزش‌های کلان نگریسته می‌شود.
تبیین «معیارهای تشخیص امام از مدعی» گویای این رویکرد ائمه: در تقابل با مدعیان است. معرفی علم لدنی امام به مثابه معیار سنجش امامت، در انسجام‌بخشی به جامعه شیعی در برابر مدعیان، دارای نقشی محوری بود و از انحراف و کج‌روی آنان جلوگیری کرد. چنان‌که بسیاری از شیعیان، که پس از رحلت امام حسن عسکری(ع) به سامرا می‌آمدند و در آن‌جا از این امر اطلاع می‌یافتند؛ برای یافتن مرجع اصلی و حقیقی جهت حل و فصل امور دینی‌شان، به همین ملاک‌ها تمسک می‌جستند و به هدف خود می‌رسیدند.

 برای نمونه مخالفت‌های جعفر با امامت حضرت مهدی(عج)، مهم‌ترین چالش عصر عثمان بن سعید عمری بود. جعفر، برخی از شیعیان را نیز با خود همراه ساخته بود که عمدتا از میان فطحیه بودند (طوسی، 1417: 135). اهمیت همراهی بزرگان جامعه امامیه برای پذیرش ادعاهایش – که خود شاهدی بر نقش و اهمیت آنان در تثبیت عقاید امامیه است – جعفر را واداشت تا به احمد بن اسحاق قمی اشعری، بزرگ قمیان و از فقیهان ممتاز این دیار (که در آن زمان در بغداد اقامت داشت) نامه‌ای بنگارد. جالب توجه آن‌که جعفر در این نامه بر احاطه‌اش بر علم دین و آن چه را شیعه درباره علم امام و شرایط آن باید بداند؛ تأکید می‌کند. بنابراین، پیروی از وی، به عنوان امام بر حق، لازم است.

آن‌چه در این نامه رخ می‌نماید، جایگاه علم لدنی و الاهی در سنجش امامت است. گویی برای جعفر نیز یقینی بوده است که سنخ علم امام اکتسابی نیست.
امام زمان (عج) در جواب نامه احمد بن اسحاق اشعری قمی، معیارهای تشخیص امامت را مطرح می‌سازند و دلیل بطلان ادعای جعفر را فقدان حجت، دلیل و نیز عدم برخورداری از علم و عصمت می‌داند (طبرسی، 1416 : 279).
در این نامه، امام زمان (عج) برای اطمینان خاطر احمد بن اسحاق سفارش می‌کند به نزد جعفر رفته و از احکام نماز و حدود آن از وی سؤال کند تا ناتوانی و نادانی وی برایش اثبات گردد (همان).

 این خبر از چند جنبه، مهم است: نخست آن‌که گویای تردیدهای برخی بزرگان شیعه، چون احمد بن اسحاق اشعری درباره ادعای جعفر است. این ابهام‌ها با پرسش از مسائل فقهی از جعفر رفع شده بود؛ روشی که در زمان دیگر ائمه: نیز برای آگاهی از ادعای امامتشان انجام شده بود. همچنین این خبر، عقیده عدم رسیدن امامت به دو برادر را بیان می‌کند. پذیرش این نظر در جامعه شیعه نقش مهمی در رد دیدگاه‌های جعفر داشته است.
جالب توجه آن‌که ابوالقاسم بلخی، از رجال معتزلی عصر غیبت صغرا در کتاب مقالات‌الاسلامیین (که تنها منتخبی از آن در المغنی قاضی عبدالجبار معتزلی باقی مانده است) یکی از ویژگی‌های تفکر امامیه را علم امام در امر دین می‌داند (قاضی‌عبدالجبار، بی‌تا: 176).
آن‌چه در این زمینه بسیار مهم می‌نماید، این است که شیعیان در مناطق دوردست نیز علم‌ ویژه را معیار سنجش امامت می‌دانستند و این حاکی از آشنایی شیعیان با معیارها و ملاک‌هایی است که از جانب امامان: برای شناخت امام بر حق تعیین شده بود. برای نمونه شهر بلخ، از شهرهای بزرگ خراسان بود که شیعیانی در آن زندگی می‌کردند. نصر بن صباح بلخی، یکی از چهره‌های شاخص شیعیان در این شهر بود و شیعیان را با وکیلان امام در خراسان آشنا و نزد آن‌ها راهنمایی می‌کرد. او همچنین از برخی شیعیان بلخ خبر داده که اموالی را برای امام عصر(عج) می‌فرستادند. به گفته او یکی از شیعیان، اموال فراوانی را همراه یک نامه به سامرا فرستاد و به فرستاده‌اش سفارش کرد که این اموال را به کسی بدهد که محتوای این نامه را برای او بازگو کند (صدوق،1422: 448).

نمونه دیگر، نامه‌ای بود که یکی از شیعیان بلخ برای امام(عج) فرستاد و به همین منظور، نام خود را در نامه تغییر داد؛ اما نامه‌ای که در جواب او به دستش رسید نام و نسب خود وی نوشته شده بود (همان). چنین اقداماتی که برآمده از عقاید تشیع در امامت بود، عمدتاً از طرف شیعیان برای شناخت امامان:، وکیلان و سفیران راستین ایشان صورت می‌گرفت.
«ترفندشناسی مدعیان دروغین» نیز گویای اولویت تقابل با جهل بر جاهل در مواجهه با مدعیان دروغین از سوی ائمه: می‌باشد. برای نمونه تفسیر نادرست و اشتباه یا کج‌فهمی از روایات و نیز دستبرد به حدیث، از جمله ترفندهای سران واقفه در جذب مخاطب بود. امام رضا(ع) در مواجهه با واقفه به این امر مهم اشاره دارد. امام رضا(ع) در روایتی تحریف در یک حدیث از سوی واقفه را گوشزد می‌کند؛ توضیح این که:
شخصی از امام رضا(ع) در مورد پدرش پرسید؛ آن حضرت در جواب فرمود پدرش همانند پدرانش از دنیا رفته است. آن شخص گفت: پس با حدیثی که زُرعه بن محمد حضرمی، از سماعه بن مهران، از امام صادق(ع)نقل کرده است چه کنم؟ آن حدیث چنین است: امام صادق(ع) فرمود: همانا این فرزندم ]امام کاظم(ع) [ به پنج تن از پیامبران شباهت دارد: بر او حسد ورزیده شد، همان‌طور که بر یوسف حسد ورزیده شد؛ غایب می‌شود، همان‌طور که یونس غایب شد و … . امام رضا(ع)در پاسخ فرمود: زرعه دروغ گفته است. حدیث سماعه این گونه نیست؛ بلکه امام صادق(ع) فرمود: صاحب این امر، یعنی قائم(عج) به پنج تن از پیامبران شباهت دارد و نفرمود: فرزندم … (کشی، بی‌تا: 774).
چنان‌که در این روایت ملاحظه شد، زرعه بن محمد با دست‌کاری در حدیث بر تطبیق آن بر عقیده خویش سعی داشت و از آن‌جا که می‌خواست امام کاظم(ع) را به عنوان قائم و مهدی موعود معرفی کند، در حدیث دست برده و کلمه «ابنی» را جایگزین کلمه «قائم» کرده است.
3٫ رویکرد فرصت‌ساز به تهدید مدعیان دروغین (تبدیل تهدید مدعیان دروغین به فرصت تبیین و تفسیر اندیشه امامت و مهدویت)
اصولاً یکی از ویژگی‌های ائمه:، در تقابل با مدعیان دروغین مهدویت، استفاده بهینه آنان از فرصت‌ها بود. جالب توجه آن‌که ائمه:، علاوه بر بهره‌برداری مناسب از فرصت‌ها، بحران مدعیان دروغین را به گونه‌ای مدیریت کردند که به فرصتی برای تبیین آموزه مهدویت و نهادینه سازی این اندیشه تبدیل گردد.
این رویکرد، از یک سو با ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بی‌شمار آموزه مهدویت دارای تناظر خاصی است و از سویی دیگر بر توانایی‌های ممتاز امامان معصوم: مبتنی است. بر این اساس، نگاه تیزبین به وقایع پیش‌رو و تشخیص ظرفیت‌ها و ضعف‌های موجود در جامعه شیعی در باورداشت مهدویت؛ از الزامات برگرفته از این رویکرد است و در صورت احصای چنین وضعیتی، بایستی با حداکثر توان، تهدید پدید آمده از سوی مدعیان دروغین، به فرصتی ممتاز برای تبیین معارف مهدویت تبدیل گردد.

 به این ترتیب، «فرصت‌محوری» با اصل توانایی و تحقق اهداف از پیش تعیین شده و کلان ارتباط بسیار نزدیکی دارد، به این معنا در راه مبارزه با انحراف باید نقطه اوج آرمان‌ها و اهداف مورد توجه باشد. مبتنی بر چنین رویکردی است که امامان معصوم: در تقابل با مدعیان مهدویت و در زمان‌های خاص به تبیین اندیشه مهدویت می‌پرداختند.
در این زمینه به نظر می‌رسد زدودن شک و تردید شیعیان، مهم‌ترین جنبه دیدارهای حضرت مهدی(عج) در روزگار غیبت صغرا بوده است. معرفی حضرت به عنوان فرزند و جانشین امام یازدهم(ع)، در این دیدارها تبیین می‌شده است. این امر از این جهت مهم می‌نماید که در روزگار غیبت صغرا با توجه به انشعابات فرقه‌ای شیعه و نیز مدعیان دروغین وکالت، آن‌چه بیش از همه اهمیت داشت، تثبیت امامت آن حضرت و ایجاد آگاهی عمومی به این امر بود و با توجه به رعایت تقیه شدید از سوی وکیلان خاص (نائبان) حضرت، دیدارهای مستقیم بهترین راه برای تبیین امر امامت و بطلان مدعیان دروغین مهدویت و امامت بود. این دیدارها برای شیعیانی که در مناطق دوردست می‌زیستند، اهمیت دوچندانی داشت.

 دیدار با ابوسعید غانم هندی که به دنبال نشانه‌ای از امام بود، این گونه بود. دیدار با ابراهیم بن مهزیار و حسن بن وجناء که طالب حقیقت بودند نیز، نقش بسیار مهمی در تثبیت امامت حضرت داشت (صدوق، 1422: 440). ابراهیم بن مهزیار که وکیل امام حسن عسکری(ع)بود، پس از شهادت آن حضرت برای آگاهی یافتن از مسأله جانشینی آن حضرت و امامت پس از او، به حج رفت تا با شیعیان و نزدیکان حضرت دیدار کند. در مکه فرستاده امام عصر(عج) نزد او آمد و وی را به محل اقامت امام برد. در این دیدار، امام کلیاتی درباره مسأله امامت و این‌که زمین هیچ‌گاه از حجت الاهی خالی نخواهد ماند، بیان فرمودند و به سؤالات او پاسخ گفتند (همان: 445).
امام عصر(عج) در برابر سؤالات اسحاق بن یعقوب، ضمن پاسخ‌گویی به سؤالات وی و تبیین چند نکته اساسی در مورد زمان ظهور، مرجعیت علمی و دینی، علت غیبت و چگونگی بهره‌مندی از وجود امام غایب، نیابت عثمان بن سعید و پسرش محمد را تأیید و از محمد بن شاذان، یکی از وکیلان آن حضرت به نیکی یاد کرده‌اند (طبرسی، 1416 : 281).
همچنین امام عصر(عج) در نامه‌ای که برای احمد بن ابی‌روح فرستادند، برای اطمینان خاطر وی از موضوع امامت، در آن، درباره اموال ارسالی او توضیحاتی دادند و در ضمن یکی از وکیلان امام در بغداد به نام حاجز بن یزید را به وی معرفی کردند (راوندی، 1409: 251).
4٫ تلاش برای هدایت شبهه‌زدگان (تمییز میان شبهه‌افکن و شبهه‌زده)
امامان معصوم: در مواجهه با مدعیان دروغین مهدویت میان کسانی که فریب مدعیان را می‌خوردند. و کسانی که با یقین به حقیقت، ادعای دروغی را مطرح می‌کردند؛ تفاوت قائل بودند. ائمه: در مواجهه با فریب‌خوردگان سعی داشتند حتی الامکان با برهان و بیان عقاید صحیح و مناظره، آنان را هدایت کنند.
سیدحِمیَری از شعرای پرآوزه شیعه از معروف‌ترین کسانی است که در گفت و گو با امام صادق(ع) هدایت شده است. برخی از اشعار وی سابقه اعتقادات کیسانی وی را تأیید می‌کند؛ اما شعر مشهور وی بر تشیع جعفری وی دلالت دارد:
تَجَعفَرتُ باسم الله و اللهُ اکبرُ و أیقنتُ أنّ اللهَ یَعفو و یَغفِرُ
ودِنتُ بِدینٍ غیر ما کنتُ دانیاً بِهِ و نهانی سیدُ الناسِ جعفَرُ
شیخ صدوق (صدوق،1422 : 20)، شیخ مفید (مفید، 1413 : 93) و ابن‌شهر آشوب اخبار امامی شدن وی را توسط امام صادق(ع) نقل کرده‌اند. در اشعاری که وی خطاب به امام جعفر صادق(ع) سروده، از مهدی منتظر(عج) و غیبتش یاد کرده و ظهورش را امیدوار است.
«حسین بن بشار» از جمله کسانی است تحت‌تأثیر واقفه بوده و با تلاش امام رضا(ع) هدایت شده است. وی می‌گوید که پس از رحلت امام کاظم(ع)، در حالی که منکر شهادت امام کاظم(ع) بوده است، نزد امام رضا(ع) رفته و پس از گفت و گو با امام، ضمن تصدیق شهادت امام کاظم(ع)، امامت امام رضا(ع) را پذیرفته است (کشی، بی‌تا: 746).
«عثمان بن عیسی رواسی» از جمله کسانی است که تحت‌تأثیر تلاش‌های امام رضا(ع) از مذهب واقفه برگشته است. بنا به برخی از اخبار، وی سرانجام به توبه موفق شد و اموال و وجوهات را به امام رضا(ع) تحویل داد؛ و بنابر خوابی که دیده بود، همراه دو پسرش از کوفه خارج و به حیر (کربلا) رفت و تا آخر عمر در آن‌جا به عبادت مشغول بود و همان‌جا مرد و دفن شد و فرزندانش به کوفه بازگشتند. بنابر روایت کشی، به نظر می‌رسد که امام رضا(ع) در اقناع بعضی از واقفه، نظیر عثمان بن عیسی رواسی (همان: 598) و پیروان او، در قبول امامت خود موفق بوده است (همان: 596).

منابع
1٫ آقا بزرگ طهرانی (1403ق). الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء.
2٫ ابن اثیر، عزالدین (1409ق). الکامل فی التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
3٫ ابن‌اعثم کوفی، احمد (1411ق). الفتوح، تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالاضواء.
4٫ ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی (1420ق). المنتظم فی تواریخ الملوک و الامم، بیروت، دارالفکر.
5٫ ابن شهر آشوب، محمد بن علی (1379ق). مناقب آل‌ابی‌طالب، قم، انتشارات علامه.
6٫ ـــــــــــــــــــــــــــــ (1380ق). معالم‌العلماء، نجف، مطبعه الحیدریه.
7٫ ابن‌عبد ربه، شهاب‌الدین احمد (1986م). العقد الفرید، تقدیم: خلیل شرف الدین، دار و مکتبه الهلال.
8٫ ابن‌عماد، عبدالحی بن احمد (بی‌تا). شذرات‌الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
9٫ ابن‌عنبه، احمد بن علی (1421ق). عمده الطالب فی أنساب آل ابی‌طالب، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه.
10٫ ابن‌کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر (1395ق). البدایه و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
11٫ ابن‌معتز، عبدالله بن محمد (2010م). طبقات‌الشعراء، محقق: عبدالستار احمد الفراج، قاهره، دارالمعارف.
12٫ اسفراینی، ابی‌المظفر (1983م). التبصیر فی الدین و تمییز الفرقه الناجیه عن الفرق الهالکین، تحقیق: کمال یوسف حوت، بیروت، عالم الکتب.
13٫ اشعری، ابوالحسن (1400ق). مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح: هلموت ریتر، (بی‌جا)، دارالنشر.
14٫ اشعری، سعد بن عبدالله (1360).المقالات و الفرق، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
15٫ اردبیلی، محمدبن‌علی (1433ق). جامع‌الرواه و رافع الاشتباهات، تحقیق و استدراک: محمدباقر ملکیان، قم، بوستان کتاب.
16٫ اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین (1994م).الاغانی، بیروت دار احیاء التراث العربی.
17٫ ـــــــــــــــــــــــــــــــ (1381). مقاتل‌الطالبیین، تحقیق: احمد الصقر، قم، مکتبه الحیدریه.
18٫ اقبال آشتیانی، عباس (1357). خاندان نوبختی، تهران، طهور.
19٫ انصاری، حسن (1383). مدخل امامت، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
20٫ انصاری قمی (فروردین و تیر 1379). ابوزید علوی و کتاب او در رد امامیه، مجله معارف، دوره هفدهم، شماره 1٫
21٫ بغدادی، أحمد بن علی الخطیب (بی‌تا). تاریخ بغداد أو مدینه‌السلام، مدینه، المکتبه السلفیه.
22٫ بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر (1987م). الفرق بین الفرق، بیروت، دارالآفاق الجدیده.
23٫ حسین، جاسم (1377). تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه: محمدتقی آیت‌اللهی، تهران، امیرکبیر.
24٫ تستری، محمدتقی (1410ق). قاموس‌الرجال، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
25٫ تفرشی، مصطفی (1418ق). نقدالرجال، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع).
26٫ خواتی، محمدشفق (بهار 1386). امامت از دیدگاه زیدیه و امامیه، فصلنامه طلوع، ش 21، مدرسه عالی امام خمینی;.
27٫ خویی، سیدابوالقاسم (1403ق). معجم رجال‌الحدیث، بیروت، دارالزهراء.
28٫ رازی، ابوحاتم (1975م).احمد بن حمدان، الزینه، تصحیح: حسین بن فیض همدانی، قاهره.
29٫ راوندی، قطب‌الدین سعید بن هبه‌الله (1409ق). الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه الامام‌المهدی.
30٫ رسی، قاسم بن ابراهیم (1423ق). مجموع کتب و رسائل الامام قاسم الرسی، بی‌جا، بی نا.
31٫ دوری، عبدالعزیز (بی‌تا). اخبار الدوله العباسیه، محقق: عبدالجبار مطلبی، بیروت، دارالطلیعه للطباعه و النشر.
32٫ ـــــــــــــــ (1988م). العصر العباسی الاول، بیروت، دارالطلبه.
33٫ ذهبی، شمس‌الدین (1993م). سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله.
34٫ سیوطی، جلال‌الدین (1952م). تاریخ الخلفاء، تحقیق: محمدمحی الدین عبدالحمید، مصر، بی‌نا.
35٫ صدوق، محمد بن علی (1422ق). کمال‌الدین و تمام‌النعمه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین.
36٫ طبرسی، احمدبن علی (1416ق). الاحتجاج، قم، دارالاسوه للطباعه والنشر.
37٫ طبری، محمد بن جریر (1387ق). تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث.
38٫ طوسی، محمد بن حسن (1417ق). الغیبه، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه.
39٫ ـــــــــــــــــــــ (1420ق). فهرست کتب‌الشیعه و اصولهم، قم، مکتبه المحقق الطباطبایی.
40٫ عمر، فاروق (بهار 1383). «فرهنگ مهدویت در لقب‌های خلفای عباسی»، ترجمه غلام‌حسن محرّمی، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، شماره1، بهار 1383٫
41٫ قاضی عبدالجبار (بی‌تا).المغنی، تحقیق: عبدالحلیم سلیمان دنیا، قاهره، الدار المصریه للتألیف و الترجمه.
42٫ کتبی، محمد بن شاکر (1973م). فوات‌الوفیات و الذیل علیها، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دارصادر.
43٫ کشی، ابوعمرمحمد (بی‌تا).اختیار معرفه الرجال، مشهد، مصطفوی.
44٫ کلینی، محمد بن یعقوب (1405ق). الکافی، تحقیق: علی‌اکبر غفّاری، بیروت، دارالاضواء.
45٫ مازندرانی، ابوعلی محمد بن اسماعیل (1419ق). منتهی‌المقال فی أحوال‌الرجال، بیروت، مؤسسه آل‌البیت: لإحیاء التراث.
46٫ متقی‌هندی، علی (1413ق). کنز‌العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح: شیخ بکری حیّانی و شیخ صفوه السقّا، بیروت، مؤسسه الرساله.
47٫ مجلسی، محمدباقر (1403ق). بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء.
48٫ مسعودی، علی بن حسین (1409ق). مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر، تحقیق: محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر.
49٫ ـــــــــــــــــــــــ (بی‌تا). التنبیه و الاشراف، تصحیح و مراجعه: عبدالله اسماعیل الصاوی، قم، مؤسسه نشر منابع الثقافه الاسلامیه.
50٫ مدرس، محمدعلی (1374). ریحانه الأدب، تهران، کتاب فروشی خیام.
51٫ مدرسی‌طباطبایی، حسین (1375). مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: ایزدپناه، هاشم، نیوجرسی، داروین.
52٫ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1416ق). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، بیروت، مؤسسه آل‌البیت:.
53٫ ــــــــــــــــــــــــــــــ (1413ق).الفصول المختاره، قم، کنگره شیخ مفید.
54٫ موسوی بجنوردی، سید کاظم (1383). دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
55٫ میرزایی، ابراهیم (مهر و آبان 1383). جستاری در منابع عصر غیبت، کتاب ماه دین، شماره 85 و 86٫
56٫ ناصری، ریاض محمد حبیب (1409ق). الواقفیه دراسه تحلیلیه، مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا(ع).
57٫ نجاشی، احمد بن علی (1416ق). رجال‌النجاشی، تحقیق: سید موسی شبیری زنجانی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
58٫ نعمانی، ابن ابی‌زینب محمد بن ابراهیم (1422ق). الغیبه، قم، منشورات انوار الهدی.
59٫ نوبختی، حسن بن موسی (1368). فرق‌الشیعه، ترجمه: محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
60٫ یعقوبی، احمدبن ابی‌یعقوب‌ابن‌واضح (1413ق). تاریخ الیعقوبی، تحقیق: عبدالامیر مهنّا، بیروت، مؤسسه الاعلمی.

نویسنده:

امیرمحسن عرفان

مجله انتظار موعود شماره 50

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟