به گزارش دیدبان، درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، یکی از چهرههای شناخته شده نسل اول انقلاب، ضرورت کادرسازی و استفاده از ظرفیت نسلهای جوانتر انقلابی را گریزناپذیر میکند. نکتهای که رهبر انقلاب تاکنون بارها با تکیه بر گفتمان انقلابیگری بر آن تاکید کردهاند. در ارتباط با ارتحال مبارزان برجسته انقلابی، مانند مرحوم آیت الله مشکینی، مرحوم حبیبالله عسگراولادی، مرحوم آیتالله مهدویکنی، مرحوم آیتالله واعظ طبسی و یا در تازهترین نمونه، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، تحلیلهای مختلفی منتشر شده که فصل مشترک همه آنها، از دست دادن یک به یک چهرههای نسل اول انقلاب و جایگزین شدن چهرههای نسل دومی است. بسیاری از چهرههای برجستهای که در سالهای اخیر از میان ما رفتهاند، از مبارزان نسل اولی بودند که از سال 42 به این سو با نهضت امام خمینی(ره) همراه بودهاند. با رحلت این چهرهها، کشور فرصت بهره گرفتن از تجربههای آنها را از دست میدهد اما آیا باید گفت که این امر نهضت انقلابی مردم ایران را تهدید میکند؟
انقلابی که قائم به افراد نیست
رهبر معظم انقلاب تا به حال بارها تاکید کردهاند که آنچه میتواند انقلاب اسلامی را از گزند انحراف دور بدارد، نه الزاما چهره به اشخاص، بلکه تبیین گفتمان انقلابیگری است.
کم نیستند چهرههایی که ممکن است در دورهای، در جریان مبارزات انقلاب حضور داشته و اما بعد دچار استحاله فکری و یا انحراف رفتاری شده باشند. در همه انقلابهای بزرگ تاریخساز، این دست افراد وجود داشتهاند و بنابراین صرف فقدان این چهرهها نمیتواند به نهضت انقلابی لطمه بزند. با این وجود بدیهی است که نبود نسل اول مبارزان میتواند از این حیث که تجربه این نسل به خوبی به نسلهای بعدی منتقل شود، زیانبخش باشد. همین موضوع، ضرورت برنامهریزی برای تبیین دقیق آموزههای انقلابی و مستندسازی تجارب نسل اول را گریزناپذیر میکند.
3 راهکار برای انتقال ارزشهای انقلابی
برای جلوگیری از وارد شدن برخی خسارتها به کشور، در نبود نسل اول انقلاب و نیز ممانعت از ایجاد شبهاتی مبنی بر اینکه ممکن است انقلاب به مسیری انحرافی نسبت به آرمانهای اولیه خود پیش رود، میشود از برخی راهکارها استفاده کرد.
اولین راهکارها، استفاده از نظام حزبی است. این تجربهای است که در دهه شصت در پیش گرفته شد و حزب جمهوری اسلامی، فرصتی بهحساب آمد برای آنکه رهبران انقلابی تجارب و ظرفیتهای خود را در اختیار طیف جوانتری از مدیران انقلابی بگذارند. پس از انحلال این حزب، باز هم احزابی دیگر حول محور چهرههای مبارز شکل گرفتند که وظیفهشان همین انتقال تجارب بود. این تجربه هرچند همچنان مورد استفاده است، اما میتواند با آسیبهایی همراه شود که یکی از آنها، تقلیل چهرههای ملی به چهرههای حزبی است. اتفاقی که برای برخی افراد ازجمله آیتالله هاشمی رخ داد و درگیر شدن ایشان با حواشی رقابتهای سیاسی، کدورتهایی را بهوجود آورد.
راهکار دیگر، استفاده از رسانههاست. استفاده از تاریخ شفاهی و گفتوگوهای رسانهای عمیق با بزرگان انقلابی، یکی از مهمترین بخشها برای حفظ میراث انقلاب است. در این زمینه با وجود همه تلاشهایی که شده، هنوز ضعفهایی وجود دارد. یکی از مهمترین این ضعفها، عدم هماهنگی میان این خاطرات و انتقال رسانهای تجارب، با واقعیتهای روزمره است. به این معنا که بسیاری از خاطرات نسل اولیهای انقلاب، مناسب با شرایط روز کشور نیست و بنابراین رسانه ملی و یا سایر رسانههایی که میخواهند در این زمینه ورود کنند، باید چاشنی مسائل روز را به خاطرات و گفتوگوهای رسانهای با این بزرگان، بیفزایند.
سومین راهکار برای اینکه در نبود بخشی از نسل اولیهای انقلاب، کشور دچار بحران نشود، استفاده از سیستم آموزشی به سبک سنتی است. در واقع این روش، یکی از معمولترین روشهای کنونی برای انتقال تجارب است. روشی محفلی که از این طریق، چهرههای نسل اول انقلاب، برخی از رازها و اتفاقات ناگفته و تجارب فردی خود در دهههای گذشته را به طیفی از نزدیکان خود انتقال میدهند. این روش هرچند کاربرد زیادی دارد اما با این آسیب مواجه است که ممکن است نزدیکان این بزرگان را تکبُعدی کرده و باعث شود تا آنها تنها با بخشی از واقعیتها آشنا شوند و نسبت به فهم سایر تجارب که ممکن است در تضاد با تجارب منتقل شده باشد، پیشفرض منفی پیدا کنند. این اتفاق درباره برخی آقازادهها رخ داده و در سالهای گذشته مشکلاتی را بهوجود آورده است.
رویشهای جدید در سایه گفتمان انقلابیگری
نباید از یاد برد که دشمنان انقلاب، براساس آموزههای غربی، برای انقلاب اسلامی یک ترمیدور یا بازگشت و عدول از آرمانهای انقلابی را پیشبینی کردهاند. آنها منتظرند با رحلت تدریجی چهرههای مبارز قدیمی، ایران از ارزشهای انقلابی خود صرفنظر کرده و بار دیگر فرصت نفوذ در کشورمان را بهدست آورند. این همان رویایی بود که آنها پس از ارتحال امام خمینی(ره) در سر میپروراندند اما آنگاه که با قاطعیت رهبر معظم انقلاب مواجه شدند، دریافتند که ریشههای انقلاب اسلامی عمیقتر از آن است که فکرش را میکردند.
اما راز این ماندگاری چیست؟ آیا روشهای سهگانهای که گفته شد، باعث شده نسلهای بعدی انقلاب ایران همچنان با قدرت از آرمانهای انقلابی دفاع کنند و حتی گاه به نسلاولیها خرده بگیرند که مواضعشان تحت تاثیر رسانههای غربی دچار استحاله شده است؟ بیتردید این راهکارهای بیان شده، در این زمینه بیتاثیر نبوده، اما برای فهم پایایی انقلاب، باید نگاهی گفتمانی به ارزشهای انقلابی داشت.
واقعیت این است که در دو دهه گذشته، رهبر فرزانه انقلاب نقش مهمی در تبیین مولفههای گفتمان انقلابیگری داشتهاند. گفتمانی برپایه اصول بنیادین انقلاب مانند تکیه بر اسلام و فقاهت، تاکید بر عدالت و آزادی و نیز دفاع همهجانبه از استقلال کشور و نگه داشتن حرمت مرزهای ایران. همین گفتمان کمکم نسلی انقلابی را شکل داده که هرچند ممکن است مانند نسلاولیها تجربه مستقیم مبارزه با رژیم ستمشاهی را نداشته باشند، اما نسبت به این مبارزات و آرمانهای شهدای انقلاب بیگانه نیستند. این نسل خود را انقلابی میداند و با تشکیل جبهههای مردمی، تلاش میکند تا جلوی هرگونه انحراف نسبت به آرمانهای انقلابی را بگیرد. همین رویشهاست که جامعه را نسبت به آینده انقلاب امیدوار کرده و اندوه ناشی از کوچ بزرگان را قابل تحمل میکند.
بنابراین اگر از زاویه گفتمانی به رویشهای انقلاب اسلامی بنگریم، آنگاه درگذشت برخی چهرههای نسل اول انقلاب نمیتواند عامل یک نگرانی جدی در حوزه انقلاب باشد. بیتردید نبود هر یک از این چهرهها دردناک است، اما با وجود یک «گفتمان انقلابی» که میخواهد بنیان تمدن نوین اسلامی را بگذارد، در کنار این خسارتها، با رویش نسلهای انقلابی تازهای مواجه هستیم که نمیگذارد انقلاب اسلامی به سرنوشت انقلابهای دیگر دچار شده و به دوران پیش از انقلاب بازگردد.
با نگاهی به مراسم باشکوه تشییع پیکر آیتالله هاشمی رفسنجانی میبینیم که در کنار پیکر این مبارز انقلابی، نسلی جوان از انقلابیونی حضور دارند که فارغ از همه حواشی سیاسی به احترام ارزشهای انقلاب در مراسم تشییع پیکر ایشان شرکت کرده و گویی میخواهند به این مبارز که یار دیرین رهبر انقلاب بود، اطمینان دهند، در نبود او خیزش انقلابی مردم ایران همچنان به راه خود در دل تاریخ ادامه میدهد.
*علی رضایی