دیدبان
روایتی از زندگی و مبارزه انقلابی شهید محمد فاضل

دانشجوی خط امامی که خط حجتیه را افشا کرد

دانشجوی خط امامی که خط حجتیه را افشا کرد

شهید محمد فاضلسال‌های نخست پیروزی انقلاب، عرصه حضور و فعالیت گروه‌های مختلف سیاسی مذهبی و غیرمذهبی بود که برخی پیش از انقلاب سوابق مبارزه داشتند و برخی هم در فضای باز سیاسی آن ایام به صورت قارچ‌گونه‌ای متولد شده بودند. هر کدام از این گروه‌ها و گروهک‌ها که بسیاری‌شان خیلی زود علم مبارزه با انقلاب اسلامی را برافراشتند، می‌کوشیدند با گسترش تبلیغات و بسط تشکیلات خود، طیفی از مردم را به سوی خود جذب کنند. اما مردمی که انقلاب بهمن ۵۷ را در میان ناباوری بیگانگان و بسیاری از گروه‌ها و شخصیت‌های محافظه‌کار سیاسی رقم زده بودند، آن‌قدر آگاهی داشتند که پا در دام گروه‌های مشکوک و گروهک‌های معلوم‌الحال ننهند.

چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاه های سراسر کشور که باسابقه‌ترین‌شان، انجمن دانشگاه تهران با سابقه ۳۷ ساله بود، دور هم جمع شده و خدمت امام(ره) رسیدند. ایشان با تعبیر «بروید و تحکیم وحدت کنید» آنها را به وحدت کلمه دعوت کردند و این شد که «دفتر تحکیم وحدت» در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ شکل گرفت. دو ماه بعد، جمعی از همان دانشجویان در اقدامی انقلابی، سفارت امریکا را به نشانه اعتراض به خصومت استکباری‌اش با انقلاب اسلامی، به اشغال خود درآورده و با اولین بیانیه‌ای که تحت عنوان «جمعی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» دادند، در میان مردم به این نام مشهور شدند. با حمایت امام(ره) و مردم از تسخیر لانه جاسوسی و همچنین انقلاب فرهنگی در دانشگاه‌ها که دومین حرکت انقلابی دانشجویان بود، دانشجویان مسلمان به خط مقدم مبارزه در کنار روحانیت انقلابی بدل شدند.

اما وقتی جمعی از دانشجویان خط امام و فاتحان لانه جاسوسی در اولین روزهای تجاوز عراق به خاک ایران، خودشان را به خوزستان رسانده و در سوسنگرد و هویزه رشادت کردند، دانشجویان به واقع به اسطوره‌های انقلابی بدل شدند. به خصوص که برخی آنان به فرماندهی شهید حسین علم الهدی در همان روزها در محاصره هویزه مظلومانه و تشنه لب به شهادت رسیدند. برادر شهید علم الهدی در این باره می گوید:

«شهادت دانشجویان پیرو خط امام در هویزه نقطه عطفی شد هم در جنگ و هم در انقلاب. چون دانشجویان پیرو خط امام ماموریت‌های فراوانی در کشور داشتند و به خاطر اقداماتی که انجام داده بودند، بین مردم محبوبیت زیادی پیدا کرده بودند. وقتی به یک‌باره چندین نفر از آن‌ها در محاصره مظلومانه به شهادت رسیدند، یک دفعه کل کشور از نحوه فرماندهی جنگ که زیر دست بنی‌صدر بود، ناراحت شدند که چرا باید بهترین جوانان کشور قربانی اشتباهات او شوند. این امر در کل کشور خیلی تاثیر گذاشت. تا قبل از شهادت دانشجویان پیرو خط امام، افرادی که به جبهه‌ها می‌آمدند انگشت‌شمار بودند، اما بعد از شهادت بچه های خط امام، به یک‌باره در کل کشور جوانان احساس کردند، از قافله عقب مانده اند و جمعیت‌های بسیج مردمی و گردان‌های متعدد شکل گرفت.»[۱]

حماسه هویزه ثابت کرد دانشجویان تنها در اقدامات پر سر و صدای سیاسی پیشگام نیستند، بلکه در جانبازی و شهادت‌طلبی هم خط مقدم اند. بدین ترتیب دانشجویان پیرو خط امام(ره) به عنوان ملاک و معیار تبعیت از ولی فقیه، تفکر و عمل انقلابی در جامعه مطرح شدند. ملاکی که می‌شد جریانات مدعی انقلابی بودن و مذهبی بودن را، با آن سنجید.

«عمار» دانشجویان خط امام

در میان شهدای ۱۶ دی هویزه، سه نام بیش از بقیه مشهورند: «حسین علم الهدی»، «علی حاتمی» و «محمد فاضل». و در این میان محمد فاضل؛ شهید خاصی است که هم حیات و هم شهادت او، ملاک روشنگری برای شناخت حقیقت بوده است. آن‌چنان که می شود او را «عمار دانشجویان خط امام» نامید.

شهید محمد فاضل، دوم اردیبهشت سال ۱۳۳۸ در سبزوار چشم به جهان گشود. از کودکى با احکام اسلامى آشنا و جذب فعالیت‌های مذهبی شد. او که در چنین روزگاری انقلابی و در زادگاه روشنفکری همچون شریعتی می‌زیست؛ هم تفکر را می‌شناخت و سیاست را. ازین رو در کار سیاسی و فرهنگی‌اش عمیق بوده و اگر هم شعاری می‌داد، برخاسته از شعورش بود. به همین دلیل بود که در روزگار نوجوانی، دکتر شریعتی او را کشف کرده‌ و به خانواده‌اش توصیه‌کرده‌ بود: «محمد جواهر است، قدرش را بدانید.»

او گرچه یک روشنفکر عملگرا بود، اما پشتوانه فکری، در عمل اجتماعی برایش مهم بود، این بود که، کار تئوریک را جدی گرفته بود و به همین خاطر در ورای شعارها و موضعگیری‌های سیاسی و بیانیه‌های احزاب و گروه‌ها، به ریشه‌ی معرفتی آن‌ها توجه می‌کرد. شهید فاضل همواره مى‏‌گفت:

«اصل انقلاب است، اصل انقلاب، امام است. تداوم انقلاب، پیروى خط امام است. پیروى خط امام، فقط خون شهداء است.»

در آن ایام؛ در محیط مذهبی سبزوار گروه‌های مختلف و از جمله انجمن حجتیه جوانان را به خود جذب می‌کردند که محمد فاضل هم از آن جمله بود. شهرستان سبزوار از مراکز تجمع انجمن بود، منتهی مراتب بافت اجتماعی و گرایش‌های سیاسی شهروندان، به گونه‌ای بود که به ویژه پس از پیروزی انقلاب و در آستانه جنگ تحمیلی بین موافقان و مخالفان انجمن نزاع‌هایی درمی‌گرفت. در این شهرستان، روحانی بانفوذی به نام علوی بود که پیش از انقلاب به عنوان امام جمعه مطرح بود. بسیاری وی را از اعضای مؤثر انجمن حجتیه می‌دانند، اما انجمنی‌ها هرگونه انتساب و عضویت علوی را در حجتیه رد می‌کنند.

اینکه وی دارای مواضعی خاص و مستقلی داشته، امری مسلم است، چون در برخی از آثاری که پیرامون انجمن نگاشته شده بود، نویسندگان اعتقاد داشتند که علوی از انجمن جدا شده و اقدام به تأسیس یک تشکل مستقل کرده است. در سبزوار افراد دیگر نیز بودند که جلسات منظم عقیدتی داشتند، از جمله کرامتی – که جزو بازاری‌های معروف بود – مروجی، پوستینی، نجف‌پور (از مسؤولان آموزش و پرورش) بابایی، یحیی علی‌پور، هراتی (نماینده مجلس از مسؤولان آموزش و پرورش، عضو جدا شده از انجمن)، ملازاده و بهجتی.[۲]

اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که خط اصیل اسلام ناب در اندیشه و سیره عملی حضرت امام(ره) مشخص شد و با بروز فاصله سایر جریانات و از جمله انجمن حجتیه با ایشان، برخی جوانان مذهبی که شهید فاضل هم در زمره آنان بود، این گروه را ترک کردند.

تسخیر؛ درس امریکاستیزی به حجتیه‌ای‌ها

شهید فاضل پس از اتمام دوره‏‌ى دبیرستان در رشته‏‌ى ریاضى دانشگاه مشهد پذیرفته شد، ولى به علت فعالیت‌هاى سیاسى در عرض یک سال بیش از ۴ واحد نگذراند و سال بعد در رشته مهندسى صنایع دانشگاه صنعتى شریف ادامه تحصیل داد که کانون فعالیت‌های سیاسی دانشجویان انقلابی و از جمله یکی از چند انجمن اسلامی تسخیرکننده لانه جاسوسی بود. از همین‌جا بود که محمد فاضل به عنوان «دانشجوی خط امام» ملقب شد.

دکتر سید ابوالفضل حسینی، از دوستان شهید می گوید:

«سه چهار روز پیش از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، به اتفاق محمد فاضل به دانشگاه پلی تکنیک (امیرکبیر) رفتیم. دوست مشترکمان (شهید) حسن ساده دانشجوی آن دانشگاه بود. عده‌ای از دانشجویان که بعداً «پیرو خط امام» نامیده شدند، برنامه‌ریزی محرمانه‌ای را شروع کرده ‌بودند که هنوز هیچ بروزی نداشت. وقتی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، خبر اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اعلام ‌شد، می‌‌خواستم از وضعیت، بیشتر مطلع شوم. دیدم آری، محمد فاضل هم جزء همین دانشجویان بوده ‌است؛ به‌ خصوص در نامه‌ای که از (شهید) حسن ساده، پس از تسخیر لانه جاسوسی به دستم رسید او هم از نقش محمد فاضل و حضورش در پیدایش حرکتی که به قول امام خمینی(ره)، انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول نامیده شد، برایم نوشته بود. بعدها که روال اوضاع، تقریبا عادی‌تر شد، محمد به سبزوار آمد تا مدتی پیش خانواده‌اش باشد. با دو سه نفر از دوستان به اتفاق محمد، داخل اتومبیل در مورد مسایل سیاسی و حرکت دانشجویان و آینده‌ی این حرکت، صحبت کردیم و در پایان به او پیشنهاد کردیم که یک سخنرانی عمومی در مسجد جامع داشته باشد تا همگان استفاده کنند. ابتدا، او نپذیرفت و گفت چون به عنوان دانشجوی عضو مجموعه‌‌‌ی «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» می‌باشد، باید با دوستانش که در لانه جاسوسی آمریکا مستقر بودند، هماهنگ کند. البته این هماهنگی صورت ‌گرفت و محمد فاضل در مسجد جامع، سخنرانی‌کرد که متن آن سخنرانی و پرسش و پاسخ‌ها موجود است.»[۳]

شهید فاضل جمله ای درباره انگیزه دانشجویان فاتح لانه جاسوسی دارد که مشهور است:

«اگر جاسوسان آمریکایی به اسارت ما در نمی‌آمدند، اکنون ما همچنان در اسارت آمریکا بودیم.»

این تحلیل کسی است که تلاش کرده برای عمل سیاسی خود، دلیل موجهی داشته باشد و البته طبیعی است که این انگیزه و تحلیل هیچ نسبتی با تفکر حجتیه‌ای ندارد. چراکه اساساً تحلیل انجمن حجتیه در مسائل بین‎المللی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بود که خطر اصلی برای انقلاب اسلامی ایران، شوروی است و نه آمریکا. با وجود این‎که امام (رحمت‎الله‎علیه) بار‎ها و بار‎ها آمریکا را به‎عنوان شیطان بزرگ معرفی کرده و بر مبارزه اصلی با آمریکا تأکید داشتند، اما انجمن حجتیه بیشتر قوای خود را صرف مبارزه با مارکسیسم و ایادی اتحاد جماهیر شوروی می‎کردند و حتی برخی از آن‎ها به اشاعه این باور می‎پرداختند که خطر شوروی از آمریکا بالاتر است. به همین دلیل برخی در مقابل تعبیر «شیطان بزرگ» امام خطاب به آمریکا، تعبیر «شیطان اکبر» را درباره شوروی به‎کار می‎بردند.[۴]

امام خمینی هم این شیوه نگرش و عملکرد سیاسی را چنین توصیف کردند:

«نباید ما فراموش کنیم که در جنگ با آمریکا هستیم. ما در جنگ با آمریکا و تفاله‎‎های آمریکا [هستیم.] این تفاله‎‎هایی که قالب زدند خودشان را و ما غفلت کردیم الان هم هستند… خط این بود که اصلا آمریکا منسی [فراموش] بشود. یک دسته شوروی را طرح می‎کردند تا آمریکا منسی بشود…»[۵]

اما برخلاف اینان؛ شهید فاضل راهی را در پیش گرفته بود که از اساس با اسلام درون‌گرا، انتظار منفعلانه و تشیع غیرسیاسی انجمن حجتیه در تضاد بود. البته فعالیت های سیاسی شهید مانع از خودسازی و برنامه های مذهبی و تبلیغی نبود، بلکه او نیز همچون دیگر یارانش، تفکر دینی را با عمل انقلابی در هم آمیخته بود. دکتر سید ابوالفضل حسینی در این باره می گوید:

«ماه رمضان در راه بود. محمد هم که از تهران آمده بود تا در سبزوار با یک تیر چند نشان بزند، هنوز از جنگ خبری نبود و اوضاع لانه‌ جاسوسی آمریکا هم تحت کنترل دانشجویان بود. محمد برگزاری کلاس‌هایی را در جهاد سازندگی، نهضت سوادآموزی و سپاه پاسداران به‌ عهده گرفت. شهید محمد فاضل که به تعبیر شهید حسن ساده؛ «خود درخت ثمردهنده‌ای بود»، ماحصل جلسات و گفتگوها و مباحثات را، به‌ علاوه‌ی اندوخته‌های فراوان دیگرش در همین کلاس‌ها ارائه‌ کرد. شهیدان والامقامی همچون شهید محمد فرومندی – فرمانده سپاه پاسداران و قائم مقام لشکر پنج نصر- در کلاس درس محمد شرکت می‌کردند. در همان ماه رمضان، هر روز صبح بعد از اذان تا حدود ساعت ۹ صبح، پیرامون موضوع «خط شیطان» در قرآن به تحقیق و مطالعه پرداختیم، به یاد نمی‌آورم حتی، یک روز هم کار را تعطیل کرده‌ باشیم. ماه رمضان داشت تمام می‌شد و ما به ضرورت تداوم این بحث در نهج‌البلاغه رسیدیم، بنابراین، بر آن سی روز، ده روز دیگر نیز افزودیم، «و اتممناه بعشر» و انگار یک دوره چله‌نشینی از این نوع را تجربه کردیم که مخلوطی بود از روزه‌داری و عبادت، تفسیر قرآن بود و نهج‌‌البلاغه، تحقیق بود و تدریس و بالاخره خودآگاهی بود و دیگر آگاهی. یادداشت‌های حاصل چهل روز کار مشترکمان برای بررسی و اظهارنظر و استفاده و در صورت لزوم، چاپ، به جمع دانشجویان مستقر در سفارت آمریکا رفت ولی متأسفانه، با شهادت محمد، دیگر چیزی از آن بدست نیامد.»[۶]

دفاع مقدس؛ درس شهادت به منتظران دروغین

هم‌چنان که گفته شد، دانشجویان خط امام جزو اولین گروه های داوطلبی بودند که برای مقابله با تجاوز دشمن بعثی خود را به جبهه‌های جنگ رساندند. این در حالی بود که انجمن حجتیه در ابتدای تجاوز عراق به ایران، هیچ‌گونه عکس‌العملی مانند کلیه گروهک‌ها و مجامع بین‌المللی از خود نشان نداد و پس از مدتی با همان دلایلی که علیه نظام وابسته رژیم شاه مبارزه نکردند و حتی با آن سازش و در مواردی همکاری داشتند، شروع به محکوم کردن جنگ در زمان غیبت امام زمان(عج) کردند و از جمله شیخ محمود حلبی رهبر تشکیلات انجمن، در سخنرانی در توجیه مواضع خود گفت:

«اول شما یک افسر و یک پیشوا و رهبر معصوم پیدا کنید. رهبری که بتواند اداره اجتماع کند روی نقطه عصمت نه عدالت، دیشب گفتم اول او را پیدا کنید او را اقامه به کار بکنید. طرح داشته باشید، نقشه صحیح طبق نظر دین، رهبر معصوم داشته باشید… از من هم واجب‌ است منبر را ول کنم. هفت تیر به کمر ببندم، بروم جلو… این کلمات علی جایش آن‌جاست نه هر جایی، نه به هر هدف غلطی و هر راه کجی و معوجی و خلافی… باید جنگ روی موازین دین به رهبری معصوم نه عادل، عادل کافی نیست… عادل گاهی اشتباه می‌کند، خون مردم، مال مردم، عرض مردم، ناموس مردم را نمی‌توان داد به کسی که خطا می‌کند.»[۷]

این در حالی بود که بر اساس گفته‌ صریح امام خمینی(س) در کتاب ولایت فقیه بین اختیارات حضرت رسول با ولی‌فقیه تفاوتی نبود و در عین حال که فضائل رسول‌الله را برتر و بالاتر از امام معصوم و ولی فقیه می‌دانست. شیخ حلبی مخالفت‌هایش را تا آنجا ادامه داد که گفت امام زمان(عج) هم که بیاید خودش جلوتر از همه در لشکر حرکت می‌کند. او بدون توجه به اهمیت جان امام امت برای نظام جمهوری اسلامی، بدون توجه به کهن‌سالی او و بدون نگاه به جنگ مدرن گفت:

«بنده توی خانه‌ام بنشینم، پلو بخورم، به جناب آقا بگویم برو میدان، می‌گوید: برو آقا دنبال کار خودت. خیلی خوب است، خودت بیا عمل بکن… .»[۸]

اما شهید محمد فاضل که از مدت‌ها قبل راه خود را از آنان جدا کرده بود، از همان روزهای اول تجاوز عراق، مترصد فرصتی برای حضور در جبهه بود. دکتر سید ابوالفضل حسینی، همرزم شهید می گوید:

«یادم هست با شروع جنگ و تهاجم بعثی‌ها، با اینکه سبزوار در تیررس حملات عراق نبود، شب‌ها برنامه خاموشی اجرا می‌شد، کشور را شرایط ویژه فرا گرفته‌ بود. محمد در کمیته فرهنگی جهاد سازندگی سبزوار کار می‌کرد. شب‌ها که شهر در تاریکی فرو می‌رفت، دو گروه می‌شدند، با هر گروه یک ماشین بود که نور چراغ‌هایش را روی دیوار می‌انداخت، تا یک گروه روی دیوارهای مناسب شهر، رنگ زمینه بزند و گروه دیگر، جملات و شعارهای مناسب که محمد فاضل در لزوم دفاع، انتخاب کرده بود، با خط درشت بنویسد. مدتی گذشت، از کار شعارنویسی روی دیوارها که برای «ابلاغ» بود، تا حدی فارغ شدیم. محمد فرصت را برای ارائه تحلیلی عمیق، غنیمت شمرد، به عبارتی؛ پیش از رفتن به جبهه، به تحلیل جامعی رسید و آنگاه حرکت کرد، از لحظه‌ شروع حمله عراق، اخبار جنگ را پی‌گیری می‌کرد. مسأله کوچکی نبود، انقلابی که مردم آفریده بودند و نظامی که هنوز گام‌های اساسی برای پی‌ریزیش برداشته نشده بود، در معرض تهاجم قرارگرفته بود. در همان منزل که قبلاً ذکرش به میان آمد، منظورم همان خانه‌ای است که مادرش علاقه‌مند بود که محمد و دوستانش در آن جا به مطالعه و مباحثه و نوشتن بپردازند، محمد، مرا بازداشت کرد! شوخی هم نبود! بسیار مُصر بود؛ «تا جزوه تحلیلی «عراق جولانگاه بعث» تمام نشود، آزاد نمی‌شوی!» این نوع زندانی‌شدن هم صفایی داشت! زندانبان که مرا در منزلش دستگیر کرده بود، خود نیز، در تمام مدت مقرر، به همراه من در بازداشت‌گاه ماند تا بالاخره تحلیل «عراق جولانگاه بعث» آماده شد و من مجوز آزادی را، از محمد دریافت کردم. او هم باری را که بر دوشش احساس می‌کرد، به منزل مقصود رساند. او می‌‌خواست بگوید که من با این تحلیل می‌خواهم به دفاع از کشور و انقلابم بپردازم، جنگ و دفاع را این‌گونه می‌فهمم، تا دیگران و آیندگان بدانند که نسلی با چشم باز به دفاع از شرافت دینی و ملی خویش برخاسته بود.»

تقریبا یک سال از تسخیر لانه جاسوسی و یک ماه از شروع جنگ، گذشته‌ بود که محمد فاضل تحت فرماندهی حسین علم الهدی در آبان ماه ۱۳۵۹ راهی خوزستان شد. در اهواز نوعی از مبارزه با ستون پنجم دشمن را تجربه کرد. با دوستانش در مدرسه‌ای در سوسنگرد مستقر شدند. جمعی از نخبگان که با محمد بودند، به سبب شایستگی‌ها، صداقت و ایثار و فداکاری به گروه اخلاص مشهور شدند و سرمشق دفتر عشق، در مدرسه‌ اخلاص، محمّد بود. گروه اخلاص در هویزه همه‌ی توان و وجود خویش را در طبق اخلاص نهاد. سرانجام روز پانزدهم دی ماه حمله‌ای صورت گرفت و در روز شانزدهم دی ماه ۱۳۵۹، حدود یکصد و چهل تن از بهترین جوانان، در محاصره‌ی تانک‌های دشمن قرار گرفتند و صحنه‌های دهشتناک و مظلومانه‌ای از شهادت آن‌ها به وجود آمد. [شهید] رضا صادقی که از آن محاصره و صحنه‌های هولناک، توانسته بود، جان بدر ببرد، مدت‌ها مبهوت آن تراژدی بود… شهیدان گروه اخلاص حسن فتاحی، مجید کریمی، مجید مهدوی و سید مصطفی مختاری همراه شهید محمد فاضل بودند.[۹]

شهید محمد فاضل، نفر دوم از سمت چپ

شهید محمد فاضل، نفر دوم از سمت چپ

تشییع پیکری که رویارویی حق و باطل شد

انجمن حجتیه به رغم سخنان صریح سردمدار خود، برای آن که در مقابل سیل علاقه‌مندان به امام امت و ولی‌فقیه تاب مقاومت داشته باشد، همیشه خود را حامی انقلاب معرفی می‌کرد و حتی در مهر ۱۳۶۰ اقدام به انتشار ویژه‌نامه‌ای با نام مرزبانان به مناسبت هفته جنگ کرده و اعلام نمود که تمامی توان خود را در همه زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و فکری در این راه نهاده است و عزیزانی از پاسداران حریم ولایت امام عصر (ارواحنا فداه) را به جبهه‌های حق علیه باطل گسیل داشته است و حتی آمادگی انجمن را برای ادامه همکاری تا پیروزی کامل حق بر باطل اعلام نمود. بی‌تردید انگیزه انتشار این ویژه‌نامه پاسخ‌گویی به اتهامات مخالفان و منتقدان انجمن حجتیه بود و این مجموعه، اگر چه بر حضور فعال برخی از عناصر رده‌های میانی در جبهه‌های جنگ دلالت می‌کرد اما می‌بایست توجه داشت که پیرامون این مسئله، انتقاداتی جدی بر جنگ از سوی اعضای اصلی انجمن از جمله شبهه‌ناک بودن جنگیدن دو ملت مسلمان در کنار یکدیگر بود.[۱۰]

البته نمی‌توان گفت که هیچ‌یک از این افراد در زمان شهادت عضو انجمن حجتیّه نبوده اند، امّا توجّه به چند نکته در این‌باره ضروری است. اوّل آن که بر فرض که همه‌ی افراد مذکور سابقه ی عضویّت در این گروه را داشته باشند، امّا حقیقت آن است که تعدادی از اعضای انجمن (به خصوص رده های میانی و پایین این گروه) از مبانی اصلی تفکّر سران این گروه یا آگاهی کامل نداشتند و یا از عضویّت در آن به عنوان فریب ساواک استفاده می نمودند. در ثانی بسیاری از دیگر افراد این گروه با اوج‌گیری نهضت امام و روشن شدن زاویه‌ی تفکر انجمن با رهبر انقلاب، به تدریج از این گروه جدا شده و به صف مبارزین پیوستند که با پیروزی انقلاب اسلامی، این جدایی‌ها به اوج خود رسید تا آنجا که گروهی از افرادی که سابقه‌ی عضویت در انجمن داشته و حال مخالف تفکر شیخ محمود حلبی و یارانش شده بودند، گروهی به نام «عباد صالح» را در برابر انجمن تشکیل دادند. امّا متأسفانه انجمن بدون توجّه به این مسائل از سابقه‌ی عضویّت افراد در راستای انقلابی نشان دادن خود، استفاده می‌نمود.[۱۱]

سوابق انقلابی و شهادت حسین گونه شهید محمد فاضل هم چنان تأثیری در جامعه داشت که هرکسی می‌کوشید تا او را الگوی خود بداند و خویش را از او بخواند. به همین دلیل، در زمان تشییع جنازه ایشان، طرفدران انجمن حجتیه کوشیدند تا آن شهید را به خود نسبت دهند؛ چرا که او هم از جوانانی بود که در ابتدای امر در انجمن حجتیه فعالیت داشت، اما بعدها به خاطر مسایلی، از انجمن کنار کشید.[۱۲] همین امر واکنش شدید مردم انقلابی را در پی داشت، به نحوی که تشییع پیکر شهید فاضل در سبزوار به مهمترین صف آرایی هواداران و مخالفان انجمن حجتیه تبدیل شد. این مراسم در شرایطی برگزار می‌شد که جو شهر به واسطه تصفیه‌ای که در آموزش و پرورش و برخی ارگان‌های نظامی از انجمن حجتیه صورت گرفته بود، ملتهب بود. حتی در یکی از این درگیری‌ها که منجر به تعطیلی یک هفته‌ای بازار سبزوار شد، عده‌ای کشته و زخمی شدند.[۱۳] در جزوه‌ای که در آن سال‌ها چاپ و تکثیر شده‌، در صفحات ۲۲ و ۳۲ درباره‌ی «عملکرد ضد انقلابی‌ حجتیه در سبزوار» چنین نوشته شده است:

«انجمن حجتیه‌ی‌ سبزوار نیز چون دیگر شهرهای ایران از فردای انقلاب، اعمال‌ خرابکارانه‌ی خود را با نفوذ در ارگان‌ها و ایجاد و گسترش‌ نفاق میان توده‌های مردم آغاز کرد… پس از شهادت شهید محمد فاضل… چهره‌ی ضدانقلابی انجمن حجتیه برای مردم‌ سبزوار آشکار گشت… یک ساواکی ملبس به لباس آخوندی به‌ نام صادق صدیقی و یکی از مسئولین سابق حزب رستاخیز و حزب خلق مسلمان به نام حسن عارفی با سخنرانی و تبلیغات‌ مداوم خود سعی در گسترش تشنجات و تبلیغ علیه نیروهای‌ ترقی‌خواه خط امام داشتند… در بحبوحه‌ی این تشنجات… رادیو عراق اعلام داشت که فاضل‌[که در هویزه شهید شده بود] در عراق زندانی‌ست و هم‌زمان پاسخ آیت‌اللّه [سید ابو القاسم] خویی [که اعضای انجمن مقلّد او بودند] که در جواب نامه‌یی از سبزوار اعلام داشته بود که «پنج سبزواری در زندان‌های عراق به سر می‌برند ولی از اسامی آن‌ها اطلاعی‌ ندارم» در شهر پخش شد… متأسفانه روحانی محترم شهر آقای علوی نیز به دام ترفندهای انجمن حجتیه گرفتار شده و به عنوان اعتراض، شهر را ترک کرده و به قم مسافرت نمود که‌ این امر نیز مورد بهره‌برداری و تبلیغ وسیع حجتیه قرار گرفت.»[۱۴]

با این حال مراسم تجلیل از شهدای سبزوار در حماسه هویزه‌ با حضور شهید رجایی، اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران برگزار شد. از آنجا که هنوز پیکر شهدای گروه اخلاص، به دست نیامده بود، آن روز تشییع بی‌جنازه و تجلیل شهید رجایی و حضور ایشان در سبزوار، یک روز معمولی نبود که از خاطره‌ها محو شود، در همان حوالی اجتماع مردم و جایگاه دیدار با نخست‌وزیر محبوبشان، بنای یادبودی برای همیشه ساخته ‌شد تا اگر پیکرهای پاک آن پنج شهید در دشت هویزه، مظلومانه، در زیر چرخ تانک‌های دشمنان استقلال و آزادی این مردم، له شدند، این بنا به یادگار بماند. بنای یادمان شهیدان مظلوم هویزه در سبزوار به شکل آرم جمهوری اسلامی است؛ گلبرگ میانی این گل پنج پر، که هرگز از عطر جان افزایش کاسته نمی‌شود، متعلق به شهید محمد فاضل است. دو گلبرگ در این طرف و دو گلبرگ در آن طرف، مربوط به یاران و همفکران شهیدند.

در اولین سالگرد شهادت محمد فاضل و یارانش، زندگی‌نامه‌ جوانان گروه اخلاص منتشر شد. در زندگی نامه‌ی شهید فاضل آمده بود: «شهید محمد فاضل الگو و اسوه‌ی عصر ماست، جوانی در ابعاد علم و عمل، ممتاز، و در ایمان و جهاد، پیشتاز» ابعاد شخصیت محمدفاضل و فعالیت‌هایش در آن زندگی‌نامه، تا حدی منعکس شده است. آثار او هنوز هم به شکل مناسب منتشر نشده است؛ «تفسیر سوره ماعون» او را باید خواند. سخنرانی‌اش در مسجد جامع سبزوار را باید شنید و خواند. «عراق جولانگاه بعث» را باید دوباره خواند. وصیت‌نامه‌اش را باید فهمید و سطح بالای ایمان و یقین او را شناخت.

اما نکته‌ جالب توجه دیگری که درباره این شهید وجود دارد؛ قرابت لفظی و معنایی وصیت‌نامه او با وصیت‌نامه حضرت امام خمینی (ره) است. زمانی که امام خمینی، رضوان‌الله تعالی علیه، رحلت کردند و وصیت‌نامه ایشان منتشر شد، این عبارت درخشش خاصی داشت:

«با قلبی آرام و ضمیری مطمئن از میان شما می روم»، وصیت‌نامه محمد فاضل هم به عنوان یکی از دانشجویان پیرو خط امام؛ چنین بود: «بسم الله جامع صفات کمال. انسان داراى سه نوع مالک هست: ۱- اربابان متعدد و بدخو و ناسازگار با یکدیگر ۲- اربابان متعدد و بدخو و ناسازگار با مملوک ۳- اربابان متعدد و بدخو و سازگار با مملوک انسان نمى‌تواند خود را از قید همه چیز آزاد کند. انسان بى‌انگیزه کارى انجام نمى‌دهد. با طمأنینه و انشاء الله یقین قلبى و حاصل شدن قطع در کوچیدنم جز اینکه از همه حلالى مى‌طلبم. وصیت دیگرى در نظرم نیست. (اقبل عذر اخیک فان لم یکن له عذرا فالتمس له عذر) والسلام عبدالله: محمد فاضل»[۱۵]

پی‌نوشت‌ها:

۱. گفت‌وگوی نویسنده با حجت الاسلام علم الهدی، برادر شهید.
۲. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،‌کد ۲۶۱، ص ۴۷ تا ۵۲
۳. سر مشق دفتر عشق، دکتر سید ابوالفضل حسینی، سایت روزنه، مورخ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۰‎
۴. تحلیلهای انحرافی، بررسی ردپای حزب زحمتکشان بعد از پیروزی انقلاب، سید امین طباطبایی، هفته نامه پنجره، شماره ۱۵۷، ص ۵۴
۵. صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۹
۶. سر مشق دفتر عشق، همانجا.
۷. سخنرانی تحت عنوان: «نظام در اسلام» به نقل از: اخگری، همان، ص ۷۹٫ علاوه بر آن که نوار این سخنرانی در سال ۶۲ در جامعه پخش شد، متن کامل آن در کتاب «در شناخت حزب قاعدین» موجود است.
۸. همان، ص ۸۱٫
۹. همان.
۱۰. علیانسب و علوی‌نیک، جریان‌شناسی انجمن حجتیه، نشر زلال کوثر، قم، ۱۳۸۵، ص ۱۷۵٫
۱۱. متن کامل این مصاحبه در یکی از وبلاگ های انجمن حجتیه موجود است. آشنایی با شهدای انجمن حجتیه؛ از روستایی تا دیالمه!، نشریه خط، شماره پنجم. خزداد ۱۳۹۱٫ به نقل از وبلاگ «حقایقی پیرامون انجمن حجّتیّه»، مورخ ۲۳ خرداد ۱۳٩۱
۱۲. انجمن حجتیه سدی برابر انقلاب، ‌ص ۲۱ و ۲۳
۱۳. لایه‌های پنهان انجمن حجتیه، فتاح غلامی، سایت بازتاب، ۱۰ تیر ۱۳۸۲. به نقل از: در شناخت حزب قائدین زمان، صص ۹-۹۸
۱۴. نشریه حافظ، اردیبهشت ۱۳۹۰، شماره ۸۱، صص ۷-۵
۱۵. وصیت نامه شهید محمد فاضل، به نقل از سایت تسخیر.

منبع:تریبون

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟