به گزارش دیدبان، اینکه نمی توان از گناه فتنه گران گذشت یا اینکه چرا نمی توان به آنها اجازه حضور دوباره در فضای سیاسی کشور را داد همه اش به بزرگی جرم و ظلمی که آنها در حق مردم و کشور انجام دادهاند بر میگردد.
پیش از فتنه کشور با سرعتی بالا در حال پیشرفت و قدرت های جهانی ایران را بعنوان یک قدرت منطقه ای که تاثیرات جهانی نیز دارد پذیرفته بودند و به صورت نرم با این واقعیت در حال کنار آمدن بودند تا اینکه فتنه 88 اتفاق افتاد و تمام جامعه جهانی به این فکر افتاد که می تواند در برهه از زمان جمهوری اسلامی را سرنگون کند حتی برخی از فتنه گران برای اینکه بتوانند به اهداف شوم خود برسند حاضر شدند در برخی از موارد به غرب و آمریکا سر نخ مسائلی را بدهند که با استفاده از آن سر نخ ها غرب توانست فشار بیشتری را بر کشور وارد کند.
برای اینکه درک کنیم فتنه 88 چقدر در وارد آمدن فشار بر کشور تاثیر داشته است می توان مروری داشت بر سیر فشاری که غرب پیش و پس از فتنه 88 با استفاده از تحریم های اقتصادی به کشور وارد کرده است.
جرج بوش در سال های آخر ریاست جمهوریش پس از آنکه ایران را جزئی از محور شرارت خوانده و از حمله به ایران سخن گفته بود و قطعنامه علیه ایران به تصویب رسانده بود در روند مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 با این تصور که توانایی مقابله با پیشرفت هسته ای ایران را دارد و می تواند در رفتار ایران تغییر ایجاد کند با اعتراض به عدم تعلیق غنی سازی ایران و قرار دادن این پیش شرط برای مذاکرات که ایران باید در ابتدا غنی سازی خود را تعلیق کند از حضور نماینده آمریکا در روند مذاکرات جلوگیری بعمل می آورد.
اما جرج بوش در پایان دوره خود به این نتیجه رسید که پیش شرط او نه تنها توقفی در پیشرفت صنعت هسته ای ایران ایجاد نمی کند بلکه جلوی پیشرفت مذاکرات را هم نمی تواند بگیرد به این ترتیب در مذاکرات ژنو یک نماینده خود که معاون وزیر امور خارجه بود را به مذاکرات فرستاد تا عقب نشینی خود از موضعش را نشان دهد.
رایس وزیر امور خارجه امریکا در این رابطه اعلام کرد که «آمریکا دشمن ابدی ندارد» و تحلیل گران بین المللی نوشتند:«حضور آمریکا در مذاکرات نشان دهند یک چرخش حیرتآور در سایست خارجه آمریکا در قبال ایران است.»
این در حالی بود که جرج بوش پیش از این ایران را محور شرارت خوانده بود و حالا حاضر بود نماینده آمریکا بدون پیش شرط پای میز مذاکرات بنشیند این اولین نشانه ای بود که نشان می داد غرب و آمریکا آنهم در دولت جرج بوش جمهوری خواه ایران را به عنوان یک قدرت پذیرفته و باید با آن به توافق برسد.
البته این تنها نشانه نبود برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی آمریکا که نقش به سزایی در پیروزی اوباما داشت نیز اعتقاد داشت که «دوران حماقت ابرقدرتی آمریکا به پایان رسیده است. دربارهی ایران و برنامهی هستهای ایران نیز ما به رویکرد واقعگرایانه، منعطفتر و منطقیتر نیازمندیم. ما باید مذاکره کنیم. ما ممکن است حتی بدون پیششرط مذاکره کنیم. رویکرد موفقیتآمیز برای ایران باید با منافع امنیتی تهران و واشنگتن منطبق باشد.»
علاوه بر مقامات آمریکایی مسئولین دیگر کشورها پیش از فتنه 88 به اینکه ایران را باید به عنوان یک قدرت پذیرفت اعتراف می کنند. برنارد کوشنر، وزیر خارجهی فرانسه، در مصاحبه با شبکهی «سیانان» میگوید: «فکر می کنم ایران کشوری بزرگ با تاریخی بزرگ است. اگر امروز بخواهیم از افغانستان سخن بگوییم، باید با ایران صحبت کنیم. اگر میخواهیم از خاورمیانه، عراق و سوریه سخن به میان آوریم، باید با ایران صحبت کنیم.»
عقب نشینی غرب تا آنجا ادامه پیدا کرد که اوباما رئیس جمهور آمریکا چند روز پیش از انتخابات 88 به رهبر معظم انقلاب نامه ارسال می کند و تاکید می کند که بدون حضور ایران هیچ موضوعی در خاورمیانه قابل حل نیست و خواستار مذاکرات همه جانبه با ایران شده بود.
بنابراین می توان گفت اگر چه ایران تا قبل از فتنه 88 از سوی غرب مورد تحریم واقع شده است اما با مد نظر قرار دادن سیر تحریم هایی که علیه ایران اعمال شده از اولین تحریمی که کارتر بخاطر تسخیر لانه جاسوسی دستور آن را داد و اموال ایران را بلوکه کرد تا تحریم های قبل از سال 88 قطعا به این نتیجه خواهیم رسید که هیچ کدام از این تحریم ها آن تحریمی نیست که جو بایدن، معاون رئیس جمهور آمریکا از آن به عنوان «سخت ترین تحریم های چند جانبه علیه ایران» یاد می کند.
اما پس انتخابات سال 88 و با آغاز آشوب های خیابانی که فتنه 88 را آغاز نمود به یکباره موضع غرب علیه ایران تغییرر پیدا کرد آنها که حاضر شده بودند ایران را به عنوان یک قدرت بپذیرند روزنه ای را در سد نفوذ ناپذیر جمهوری اسلامی دیدند که با موج فتنه ایجاد شده بود و در همین راستا تنها پس ده روز از آغاز فتنه کنگره آمریکا علیه ایران شش قطعنامه را به تصویب می رساند و مسئولین غربی که تا پیش از آن از لزوم پذیرش ایران بعنوان یک قدرت گفته بودند حال هر کدام با اظهاراتی مداخله جویانه علیه ایران و حمایت از فتنه گران از یکدیگر در وارد آوردن فشار به ایران پیشی می گرفتند.
اوباما که هنوز جوهر نامه اش به رهبری خشک نشده بود اینبار به میدان می آید و از ایرانیان می خواهد تا به اعتراضات خود ادامه دهند و مشخصا از میرحسین موسوی به عنوان رهبر معترضین که نماد غرب گرایی است یاد می کند.
در واقع می توان گفت که فتنه آنقدر باعث تضعیف موضع ایران شد و غرب آنقدر آش فتنه را شور می بیند که 16 روز پس از هتک حرمت به امام حسین (ع) در عاشورای دردناک سال 88، پترائوس فرمانده نیروهای آمریکا در منطقه از لزوم حمله به تاسیسات هسته ای ایران سخن به میان میآورد و در واقع این اولین بار است که اینقدر صریح و روشن غرب ایران به حمله نظامی تهدید می کند.
به نوعی می توان گفت که فتنه 88 باعث شد غرب آنقدر عرصه را برای انجام عملیات هایش باز ببیند که ترور دانشمندان هسته ای کشورمان را در همین دوره آغاز نماید تا بتواند ضربه ای سهمگین بر ساختار صنعت هسته ای کشور وارد آورد.
علاوه بر این می بینیم که تحرمی و فرمان های اجرایی آنها شدت می گیرد و عمده این تحریم ها ساختار اقتصادی ایران را مورد هدف قرار می دهد دولت آمریکا از سال 2010 الی 2012 نه فرمان تحریمی ویژه علیه ایران را صادر می کند که عمده آن مسائل اقتصادی ایران را در بر می گیرد و کنگره آمریکا شش تحریم علیه ایران به تصویب می رساند که در این میان قانون جامع «تحریم ها، مسئولیت پذیری و محرومیت ایران» (CISADA) از اهمیت ویژه ای برخوردار می شود چرا که شامل تحریم انرژی، بانک ها و فروش بنزین ایران می شود.
حتی به جرات می توان گفت که قطعنامه 1929 سازمان ملل علیه جمهوری اسلامی که در سالگرد فتنه به تصویب رسید نتیجه خوش خدمتی فتنه گران به غرب بود در این رابطه آر. هلمز، تحلیلگر ارشد نشریهی «واشنگتنتایمز» دو ماه پیش از قطعنامهی 1929 در سرمقالهی این نشریه نوشته بود: «تحریم بهتنهایی کافی نیست. ما باید دیپلماسی عمومی را به نقض حقوق بشر در ایران متمرکز کنیم. جمهوری اسلامی به دلیل وجود اپوزیسیون داخلی، دچار نقاط ضعف شده و باید بر این نقطه فشار وارد کرد.»
روزنامه آلمانی ولت نیز چند هفته پیش از تصویب این قطعنامه می نویسد:« توان گروههای اپوزیسیون ایران برای تغییر رفتار مقامات این کشور کافی نیست. به همین علت است که غرب باید همزمان تهدیدهای چندبارهی خود در اعمال تحریمهای سخت علیه ایران را در پیش بگیرد.»
آدام ارلی سفیر آمریکا در بحرین که در دوران جرج بوش سخنگوی وزارت امور خارجه بود نیز می گوید: «کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوهی حمایت از رهبران معارض جدید در ایران را پیگیری میکند.» او همچنین تصریح کرد که اگر مذاکرات ژنو برای آمریکا موفقیتآمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریمها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت رسمی، علنی و گسترده از رهبران معارض جدید، وسعت بخشد؛ چراکه هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریانهای طرفدار غرب در ایران کارساز نیست.»
استراتژیست ها و تحلیل گرانی که برای امریکا تصمیم سازی می کردند نیز بر حمایت امریکا از جنبش سبز و وارد اوردن فشار بر ایران تاکید داشتند ری و پولاک دو استراتژیست آمریکایی در مقاله ای چنین می نویسند: «تشدید فشار بر رژیم ایران میتواند پیشبرد برنامهی هستهای تهران را به تأخیر اندازد. همچنین این قابلیت را دارد تا مشکلات و تنشهای جدیدی را در نظام ایران به وجود آورد. ضمناً میتواند فرصتهای جدیدی را برای افراد میانهرو در ایران فراهم سازد که بیشتر علاقهمندند تا در بحث هستهای و سایر رفتارهای دردسرآفرین تهران، مثلاً حمایت از گروههای تروریستی، با جامعهی بینالمللی مصالحه نمایند. همچنین میتواند فرصت مناسبی را برای احیای توان جنبش سبز به وجود آورد.»
بنابراین آنچه از این اظهارات و نوشته ها می توان برداشت نمود این است که با رخ دادن فتنه 88 غرب به این موضوع که می تواند با جمهوری اسلامی مقابله کند در حالی که تا پیش از این امیدش را از دست داده بود امیدوار شد و سعی کرد با وارد آوردن فشار اقتصاد سنگین و حمایت از سران فتنه و اپوزوسیون داخلی یا در صدد سرنگونی نظام برآید و یا اینکه در نگاهی حداقلی تر باعث تغییر رفتار جمهوری اسلامی شود. مقام معظم رهبری در این رابطه می فرمایند: «کسانی که فتنهی سال ۸۸ را شروع کردند - حالا یا خودشان طراحی کرده بودند، یا دیگران طراحی کرده بودند؛ نمیخواهیم نسبتی بدهیم، ولی به هر حال این فتنه طراحی شده بود - به کار کشور ضربهی سختی زدند. اگر این فتنه نبود، بلاشک کارهای گوناگون کشور بهتر پیش میرفت. اینها دشمنان را امیدوار کردند و روحیه دادند به کسانی که علیه نظام اسلامی جبههبندی کردهاند و یک جبههای تشکیل دادهاند.»
بنابراین می توان گفت فتنه گران و سران انها یکی از بزرگترین خیانت ها را به کشور کرده اند و باعث شده اند کشور از مسیر پیشرفت و سرعت قدرتمند شدن در جامعه بین المللی خارج شود و علاوه بر ان مردم کشورشان توسط تحریم های غرب زیر فشار قرار بگیرند که این یک جرم و خیانت بزرگ فتنه گران به کشور و به همین دلیل باید مقابل آنها برای نفوذ به عرصه های سیاسی کشور ایستاد.
* بهروز کلاته