دیدبان

مدیری بیمار از تبار الیگارشی

مدیری بیمار از تبار الیگارشی

 

وقتی به طبقه الیگارشی تعلق داشته باشی همه چیز توجیه‌پذیر است! حتی اگر کرور کرور خسارت وارد کنی به نهادی که بر آن مدیریت می‌کنی. این مدیران مستقل جدای از الیگارشی هستند که وقتی اتفاقی رخ می‌دهد مجبور به استعفا هستند و قربانی الیگارشی می‌شوند. مدیر مستقل خارج از الیگارشی هر قدر هم قوی باشد با کوچک‌ترین اشتباهی مجبور است تاوان آن را پس دهد اما مدیر بیمار الیگارشی هر قدر هم خطا کند کسی کاری به او ندارد. عباس آخوندی سرمایه‌دار بزرگ کشور که پس از انقلاب توانست این سرمایه را به دست آورد و به این جایگاه برسد از جمله این افراد است. آخوندی از نمونه‌های بسیار عالی برای تحقیق درباره الیگارشی نوین در ایران است. براستی آخوندی را می‌توان سمبل و نماد الیگارشی نوین در ایران دانست. الیگارشی‌ای سست و بی‌ریشه که یک‌شبه به نان و نامی رسیده‌اند. الیگارشی‌ای که از پی شعارهای انقلاب در حیاط خلوت خویش به تقسیم غنایم مشغول شدند و دور از چشم انظار عمومی رانت‌ها و امتیازات را بین خود تقسیم کردند. تحقیق درباره جوانب این موضوع اطلاعات بسیار خوبی به ما می‌دهد. الیگارشی نوین بی‌ریشه حتی از الیگارشی‌های پیشین هم حقیرانه‌تر عمل کرد. اگر در ادوار گذشته شاهد بودیم که الیگارشی می‌پذیرفت افرادی از طبقات پایین جامعه با هوش، دانش و تلاش خود به طبقات بالاتر رشد کنند و مثلا به تحصیلات بالای دانشگاهی دست یابند اما الیگارشی نوین «عقده مدرک» دارد. آنها برای اینکه نشان دهند از هیچ کس و هیچ گروهی کم ندارند اولین رانتی که سراغش می‌روند رانت دانشگاهی است. آنها اول تلاش می‌کنند با اخذ مدارک جعلی یا گرفتن بورسیه‌های دولتی این خلأ خود را مرتفع کنند.  در دوران سازندگی حدود 2500 نفر از طریق رانت بورسیه راهی خارج از کشور شدند. عموم این افراد را عناصر الیگارشی، مدیران وابسته به آنها و اصلاح‌طلبان تشکیل می‌دادند. بسیاری از اینها هم انگلیس را برای تحصیل انتخاب کردند. عباس آخوندی که در آن دوران دهه سوم زندگی خود را می‌گذراند از جمله آنها بود. او با بورسیه وزارت نفت سال‌ها ورطه خود را به انگلیس افکند. الیگارشی‌ای از این جنس چون ریشه آنچنانی هم ندارد از اخلاق نیز تهی‌تر است. آنها یک حس خودبزرگ‌بینی دارند که هم موجب می‌شود خود را برتر از همه جامعه بدانند و هم اینکه کمترین اقدام نوع‌دوستانه‌ای از آنها سر نزند. اگر در تاریخ الیگارشی جهان و حتی ایران قدیم مشاهده می‌کنیم که گروهی از آنها با هر انگیزه و دلیلی سراغ کارهای عام‌المنفعه نیز می‌روند اما الیگارک بی‌ریشه نوین به‌رغم انواع رانتخواری‌ها هیچ تمایلی به اینگونه امور ندارد و آنها را عبث می‌داند. این افراد خود مستضعفان را مقصر دانسته و آنها را متهم می‌کنند به تنبلی، بی‌عرضگی و... همچنین مدعی می‌شوند خود مردم باید به همدیگر کمک کنند! آنها حتی رسیدگی به امور مستضعفان را از وظایف دولت نمی‌دانند بویژه اگر خود در آن کاره‌ای باشند. به تعبیر آنها دولت که مرکز «صدقه‌دادن» و «گدا‌پروری» نیست!
 
البته چه انتظاری می‌توان داشت از فردی که وقتی چند ده نفر از هموطنان عزیزمان در یک سانحه جان خویش را از دست می‌دهند مهم‌ترین واکنشی که می‌تواند نشان دهد آن است که بگوید جای هیچ نگرانی نیست چون آنها بیمه بوده‌اند!! این جمله را اگر خوب مورد توجه قرار دهیم تمامیت وجودی آنها را به ما نشان می‌دهد. عمق نگاه آنها را به مردم بازگو می‌کند. نشان می‌دهد جان مردم برای این الیگارشی نوین که زمانی خود را ژنرال می‌خواندند چقدر اهمیت دارد. نوکیسگان الیگارشی نوین آیا جز پول و منافع شخصی و گروهی خود به چیز دیگری نیز اهمیت می‌دهند؟ امروز دیگر سخن از سوءمدیریت عباس آخوندی بر وزارت مهم و کلیدی راه نیست. این موضوع به قدری در سال‌های گذشته از طرف کارشناسان و نویسندگان مختلف گفته شده و به دولت درباره تبعات منفی آن در آینده هشدار داده شده که دیگر تکرار آن لطفی ندارد. حتی دیگر سخن از لجاجت‌های آنان با یکی از کارگشاترین اقدامات دولت قبل در امور مسکن به صرف اینکه به دولت قبل تعلق دارد، نیست که آنها همواره سیاست زده با آن مخالفت ورزیده‌اند.
 
استعفا یا عزل آخوندی مهم نیست و حتی ماندنش. به هر حال از عمر این دولت چند ماه بیشتر نمانده که این نیز بگذرد. ماجرای زمستان رفته و گذشته است و سیاهی‌ای که برجا مانده. اما مساله اینجاست که آیا می‌شود روزی در این کشور شاهد تشکیل محکمه‌ای درباره مدیران بیمار و نالایق الیگارشی باشیم تا پاسخگوی لطماتی باشند که بر کشور وارد کردند؟
 
امروز آنچه مورد نیاز است تشکیل دادگاهی است که اولا معلوم کند این الیگارشی نوین یا همان نوکیسه که در 3 دهه اخیر این بارگاه و دم و دستگاه را به هم زده‌اند آن را از کجا آورده‌اند؟ ثانیا در این دوران وضعیت شرکت عباس آخوندی آیا تغییری داشته و آیا در دوران وزارت با توجه به اینکه شرکت آخوندی هم در زمینه راه و مسکن است آیا روابط، قرارداد و... در آن بین بوده است. اینکه فردی اینچنین بیاید و 4 سال بدون توجه به مردم، افکار عمومی و نهادهای مهم حکومتی هر آنچه خود صلاح می‌داند عمل کند، نباید بدون پاسخ بماند.
 
به گزارش دیدبان، وقتی به طبقه الیگارشی تعلق داشته باشی همه چیز توجیه‌پذیر است! حتی اگر کرور کرور خسارت وارد کنی به نهادی که بر آن مدیریت می‌کنی. این مدیران مستقل جدای از الیگارشی هستند که وقتی اتفاقی رخ می‌دهد مجبور به استعفا هستند و قربانی الیگارشی می‌شوند. مدیر مستقل خارج از الیگارشی هر قدر هم قوی باشد با کوچک‌ترین اشتباهی مجبور است تاوان آن را پس دهد اما مدیر بیمار الیگارشی هر قدر هم خطا کند کسی کاری به او ندارد. عباس آخوندی سرمایه‌دار بزرگ کشور که پس از انقلاب توانست این سرمایه را به دست آورد و به این جایگاه برسد از جمله این افراد است. آخوندی از نمونه‌های بسیار عالی برای تحقیق درباره الیگارشی نوین در ایران است. براستی آخوندی را می‌توان سمبل و نماد الیگارشی نوین در ایران دانست. الیگارشی‌ای سست و بی‌ریشه که یک‌شبه به نان و نامی رسیده‌اند. الیگارشی‌ای که از پی شعارهای انقلاب در حیاط خلوت خویش به تقسیم غنایم مشغول شدند و دور از چشم انظار عمومی رانت‌ها و امتیازات را بین خود تقسیم کردند. تحقیق درباره جوانب این موضوع اطلاعات بسیار خوبی به ما می‌دهد. الیگارشی نوین بی‌ریشه حتی از الیگارشی‌های پیشین هم حقیرانه‌تر عمل کرد. اگر در ادوار گذشته شاهد بودیم که الیگارشی می‌پذیرفت افرادی از طبقات پایین جامعه با هوش، دانش و تلاش خود به طبقات بالاتر رشد کنند و مثلا به تحصیلات بالای دانشگاهی دست یابند اما الیگارشی نوین «عقده مدرک» دارد. آنها برای اینکه نشان دهند از هیچ کس و هیچ گروهی کم ندارند اولین رانتی که سراغش می‌روند رانت دانشگاهی است. آنها اول تلاش می‌کنند با اخذ مدارک جعلی یا گرفتن بورسیه‌های دولتی این خلأ خود را مرتفع کنند.  در دوران سازندگی حدود 2500 نفر از طریق رانت بورسیه راهی خارج از کشور شدند. عموم این افراد را عناصر الیگارشی، مدیران وابسته به آنها و اصلاح‌طلبان تشکیل می‌دادند. بسیاری از اینها هم انگلیس را برای تحصیل انتخاب کردند. عباس آخوندی که در آن دوران دهه سوم زندگی خود را می‌گذراند از جمله آنها بود. او با بورسیه وزارت نفت سال‌ها ورطه خود را به انگلیس افکند. الیگارشی‌ای از این جنس چون ریشه آنچنانی هم ندارد از اخلاق نیز تهی‌تر است. آنها یک حس خودبزرگ‌بینی دارند که هم موجب می‌شود خود را برتر از همه جامعه بدانند و هم اینکه کمترین اقدام نوع‌دوستانه‌ای از آنها سر نزند. اگر در تاریخ الیگارشی جهان و حتی ایران قدیم مشاهده می‌کنیم که گروهی از آنها با هر انگیزه و دلیلی سراغ کارهای عام‌المنفعه نیز می‌روند اما الیگارک بی‌ریشه نوین به‌رغم انواع رانتخواری‌ها هیچ تمایلی به اینگونه امور ندارد و آنها را عبث می‌داند. این افراد خود مستضعفان را مقصر دانسته و آنها را متهم می‌کنند به تنبلی، بی‌عرضگی و... همچنین مدعی می‌شوند خود مردم باید به همدیگر کمک کنند! آنها حتی رسیدگی به امور مستضعفان را از وظایف دولت نمی‌دانند بویژه اگر خود در آن کاره‌ای باشند. به تعبیر آنها دولت که مرکز «صدقه‌دادن» و «گدا‌پروری» نیست!
 
البته چه انتظاری می‌توان داشت از فردی که وقتی چند ده نفر از هموطنان عزیزمان در یک سانحه جان خویش را از دست می‌دهند مهم‌ترین واکنشی که می‌تواند نشان دهد آن است که بگوید جای هیچ نگرانی نیست چون آنها بیمه بوده‌اند!! این جمله را اگر خوب مورد توجه قرار دهیم تمامیت وجودی آنها را به ما نشان می‌دهد. عمق نگاه آنها را به مردم بازگو می‌کند. نشان می‌دهد جان مردم برای این الیگارشی نوین که زمانی خود را ژنرال می‌خواندند چقدر اهمیت دارد. نوکیسگان الیگارشی نوین آیا جز پول و منافع شخصی و گروهی خود به چیز دیگری نیز اهمیت می‌دهند؟ امروز دیگر سخن از سوءمدیریت عباس آخوندی بر وزارت مهم و کلیدی راه نیست. این موضوع به قدری در سال‌های گذشته از طرف کارشناسان و نویسندگان مختلف گفته شده و به دولت درباره تبعات منفی آن در آینده هشدار داده شده که دیگر تکرار آن لطفی ندارد. حتی دیگر سخن از لجاجت‌های آنان با یکی از کارگشاترین اقدامات دولت قبل در امور مسکن به صرف اینکه به دولت قبل تعلق دارد، نیست که آنها همواره سیاست زده با آن مخالفت ورزیده‌اند.
 
استعفا یا عزل آخوندی مهم نیست و حتی ماندنش. به هر حال از عمر این دولت چند ماه بیشتر نمانده که این نیز بگذرد. ماجرای زمستان رفته و گذشته است و سیاهی‌ای که برجا مانده. اما مساله اینجاست که آیا می‌شود روزی در این کشور شاهد تشکیل محکمه‌ای درباره مدیران بیمار و نالایق الیگارشی باشیم تا پاسخگوی لطماتی باشند که بر کشور وارد کردند؟
 
امروز آنچه مورد نیاز است تشکیل دادگاهی است که اولا معلوم کند این الیگارشی نوین یا همان نوکیسه که در 3 دهه اخیر این بارگاه و دم و دستگاه را به هم زده‌اند آن را از کجا آورده‌اند؟ ثانیا در این دوران وضعیت شرکت عباس آخوندی آیا تغییری داشته و آیا در دوران وزارت با توجه به اینکه شرکت آخوندی هم در زمینه راه و مسکن است آیا روابط، قرارداد و... در آن بین بوده است. اینکه فردی اینچنین بیاید و 4 سال بدون توجه به مردم، افکار عمومی و نهادهای مهم حکومتی هر آنچه خود صلاح می‌داند عمل کند، نباید بدون پاسخ بماند.
 
* محمد مهدی داماد

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن