دیدبان
جیمز پتراس؛

رای دهندگان به جنگ افروزان رای می دهند!

رای دهندگان به جنگ افروزان رای می دهند!

هم راست و هم چپ از فهم تناقضی که معرف حیات سیاسی آمریکاست قاصر مانده اند: یعنی شکاف ژرف بین جامعه آمریکا و نخبگان حاکم در مسائل مربوط به جنگ و صلح در درون یک روند انتخاباتی که مداوما به نظامی گیری بیشتر منجر می شود.

این مقاله تحلیلی است از تازه ترین افکارسنجی های جامعه آمریکا درارتباط با نتیجه انتخابات های اخیر که با بحثی پیرامون تناقضات عمیق موجود به پایان می رسد و چند راه را پیشنهاد می کند که بتوان از طریق آنها این تناقضات را حل کرد.

یک افکارسنجی بزرگ با حمایت موسسه چارلز کخ و مرکز منافع ملی توسط سوروی سمپلینگ اینترنشنال اجرا شده که یک جامعه آماری هزار نفره از پاسخگویان را مورد مصاحبه قرار داده است.

بر اساس این نظرسنجی، بیش از نیمی از مردم آمریکا با هر گونه افزایشی در نقش نظامی آمریکا در خارج از کشور مخالف هستند، در حالی که تنها 25 درصد از بسط نظامی گری حمایت می کنند.

جامعه سرخوردگی خود را از سیاست خارجی آمریکا به ویژه در ارتباط با تعهدات نظامی جدید این کشور در خاورمیانه که به شدت از سوی دولت اسرائیل و لابی صهیونیستی آن در آمریکا تبلیع می شود، ابراز کرده است.

جامعه آمریکا در ارتباط با ماجراجویی های نظامی گذشته آمریکا که توسط بوش و اوباما به راه انداخته شد، حافظه تاریخی عمیقی را از خود نشان می دهد. بیش از نیمی از مردم (51 درصد) معتقدند که آمریکا در طول 15 سال گذشته(2015-2001) کمتر امن شده است، در حالی که یک هشتم آنها (13 درصد) احساس می کنند که امنیت بیشتری پیدا کرده اند.

در دوره حاضر بیش از نیمی از مردم با به کارگیری نیروهای زمینی در سوریه و یمن مخالف بوده اند و تنها 10 درصد آنها طرفدار تداوم حمایت آمریکا از عربستان سعودی بوده اند.

در ارتباط با جنگ های مشخص آمریکا، بیش از نیمی از مردم معتقدند که حمله بوش به عراق امنیت داخلی آمریکا را کمتر کرده است، در حالی که تنها 25 درصد بر این باورند که امنیت آنها در داخل کمتر یا بیشتر نشده است. در ارتباط با افغانستان نیز پاسخ های مشابهی داده شده است: 42 درصد معتقدند که جنگ در افغانستان ناامنی را افزایش داده و حدود یک سوم (34 درصد) احساس می کنند که این جنگ تاثیری بر امنیت آمریکا نداشته است.

از نظر چشم اندازهای آتی سه چهارم (75 درصد) مردم آمریکا خواهان آن هستند که رئیس جمهور بعدی تمرکز کمتری بر عملیات های نظامی آمریکا درخارج از کشور داشته باشند یا نسبت به نقش آن نامطمئن هستند. تنها 37 درصد طرفدار افزایش هزینه ها در بخش نظامی هستند.

رسانه های گروهی و حامیان مالی قدرتمند نامزد ریاست جمهوری دمکرات ها بر سیاه نمایی چهره روسیه و چین به عنوان «بزرگ ترین تهدیدات زمان ما» تمرکز داشتند. بر عکس تقریبا دو سوم (63.4درصد) از آمریکاییان معتقدند که بزرگ ترین تهدیدات ما تروریسم خارجی و هم داخلی است. تنها 18 درصد روسیه و چین را تهدیدات بزرگی برای امنیت ما می دیدند.

در ارتباط با پنتاگون 56 درصد خواهان کاهش یا توقف افزایش هزینه های نظامی بودند، درحالی که 37 درصد خواهان افزایش آن هستند.

برعکس دیدگاه اکثریت مردم آمریکا، چهار رئیس جمهور پیشین آمریکا از دهه 1990 به این سو، بودجه نظامی را همواره افزایش داده اند، صدها هزار نفر از سربازان آمریکایی را برای به راه انداختن جنگ در سه کشور خاورمیانه ای اعزام کرده اند و همزمان جنگ های داخلی خونینی را در سه کشور شمال آفریقا و دو کشور اروپایی دامن می زنند. با وجود آنکه اکثریت مردم بر این باورند که حملات به افغانستان و عراق تهدیدات علیه امنیت آمریکا را افزایش داده، اوباما نیروهای زمینی، هوایی و دریایی آمریکا را در این کشورها حفظ کرده و به حملات پهبادی در آنها ادامه می دهد. با وجود آنکه 10 درصد مردم سیاست های نظامی او را قبول دارند، رژیم اوباما تسلیحات، مشاور و نیروهای مخصوص را برای حمایت از حمله دیکتاتوری سعودی به یمن کوچک ارسال کرده است.

اوباما و هیلاری کلینتون نامزد دمکرات ها سیاست محاصره روسیه و سیاه نمایی پرزیدنت پوتین به عنوان بزرگ ترین تهدید نسبت به آمریکا به اجرا گذاشته اند، در حالی که افکار عمومی آمریکا تروریسم اسلامگرایان را  با ضریب پنج برابر بیشتر، بزرگ ترین تهدید می دانند.

در حالی که کلینتون در کارزار انتخاباتی خود به کار گیری جنگنده ها و موشک های نیروی هوایی آمریکا برای نظارت بر یک «منطقه پرواز ممنوع» در سوریه، حتی سرنگون کردن هواپیماهای دولتی سوریه و روسیه را تبلیغ می کرد، اکثریت مردم آمریکا با 51 درصد با این کار مخالف هستند.

از نظر مفاد قانون اساسی  چهار پنجم (80درصد) مردم آمریکا بر این باورند که رئیس جمهور باید به رای کنگره برای اقدام نظامی تکمیلی در خارج از کشور احترام بگذارد. با این حال بوش و اوباما روسای جمهور هر دو حزب بدون تصویب کنگره چنین جنگ هایی را به راه انداخته اند و با این کار سابقه ای را برای رئیس جمهور بعدی به جا گذاشته اند که احتمالا این راه را ادامه دهد.

در تمام مسائل مهم سیاست خارجی مرتبط با اقدامات جنگی در خارج از کشور، نخبگان سیاسی  بسیار ستیزه جو تر از مردم آمریکا هستند؛ احتمال اینکه آنها جنگ هایی را به راه اندازند که در نهایت امنیت داخلی کشور را به مخاصره بیندازد بیشتر است؛ احتمال اینکه آنها الزامات قانون اساسی برای اعلام جنگ را زیرپا بگذارند بیشتر است؛ و آنها خود را متعهد به افزایش هزینه های نظامی می دانند، حتی با وجود این خطر که برنامه های اجتماعی حیاتی داخلی دچار کسری بودجه شود.

احتمال اینکه نخبگان سیاسی، بدون حمایت داخلی، حتی با وجود مخالفت اکثریت جامعه با جنگ در جنگ هایی در خاورمیانه مداخله کنند بیشتر است. شکی نیست که مدیران مجموعه الیگارشی نظامی- صنعتی، تشکیلات قدرت طرفدار اسرائیل و اربابان رسانه ای بسیار ذی نفوذتر از جامعه طرفدار دمکراسی هستند.

بی شک شکاف قابل توجهی بین اکثریت آمریکاییان و نخبگان سیاسی از نظر نقش نظامی آمریکا در جنگ های خارج از کشور، تضعیف مبانی قانون اساسی، سیاه نمایی روسیه و به کار گیری سربازان آمریکایی در سوریه و دخالت بیشتر  آمریکا در جنگ های خاورمیانه به نفع اسرائیل وجود دارد. با این حال این واقعیت نیز وجود دارد که رای دهندگان آمریکایی همچنان به دو حزب سیاسی بزرگ رای می دهند که پیوسته از جنگ ها حمایت کرده اند، ائتلاف های نظامی را با کشورهای مختلف خاورمیانه به خصوص عربستان سعودی و اسرائیل تشکیل داده اند و با پرخاشگری روسیه را به مثابه عمده ترین تهدید فراروی امنیت آمریکا مورد تحریم قرار داده اند.

در ارتباط با این تناقض چند گزاره را می توان مطرح کرد:

1- نزدیک به 50 درصد واجدان رای دادن در انتخابات ریاست جمهوری و کنگره از رای دادن خودداری کرده اند. این عده احتمالا شامل بسیاری از آن اکثریت آمریکاییان نیز می شود که با گسترش نقش نظامی آمریکا در خارج از کشور مخالفند. در واقع  فرد «پیروز» نوعا با کمتر از 25 درصد آرای واجدان شرایط ادعای پیروزی و تهدید می کند که از این مسئله به عنوان یک وکالت برای به راه اندازی جنگ های بیشتر استفاده می کند.

2- این واقعیت که رسانه های گروهی با جدیت از این یا آن حزب جنگ طلب حمایت می کنند، احتمالا بر اکثریت رای دهندگانی که تصمیمی می گیرند درانتخابات مشارکت عملی کنند اثر می گذارد.

3- بسیاری از آمریکاییان درحالی که با نظامی گری مخالفند، بین دو حزب به آن یکی که «شر کمتر»ی دارد رای می دهند. ممکن است بسیاری از آنها معتقد باشند که  جنگ افروزی درجات بالاتر و پایین تری دارد و آن را که درجه کمتری دارد انتخاب کنند.

4- آمریکاییان که همواره با نظامی گری مخالفت می کنند ممکن است تصمیم بگیرند به سیاستمداران نظامی گرا بنا به دلایلی جدای از جنگ های خارج از کشور رای دهند. مثلا اکثریت آمریکاییان ممکن است از یک سیاستمدار نظامی گرا حمایت کنند که بودجه برنامه های زیرساختی محلی را تامین می کند یا یارانه های کشاورزی و لبنیات را حفظ می کند یا قول برنامه های ایجاد اشتغال، کاستن از بدهی های عمومی می دهد یا با مسئولین فاسد فعلی مخالفت می کند.

5- آمریکاییانی که مخالف نظامی گری هستند ممکن است فریب سخنان یک نامزد ریاست جمهوری عوام فریب از یکی از دو حزب جنگ را بخورند که وعده صلح می دهد اما موجب تشدید جنگ ها می شود.

6- به همین ترتیب تاکید بر «سیاست های هویتی» می تواند رای دهندگان ضد جنگ را بفریبد و بنا به دلایل مسائل مرتبط با نژاد، جنسیت، ترجیحات جنسیتی یا وفاداری نسبت به کشوری های خارجی، آنها را به حمایت از یک نظامیگرای مسلم بکشاند.

نویسنده: جیمز پتراس [1]

ترجمه: هادی سعادت

منبع: http://www.unz.com/jpetras/us-public-opinion-speaks-to-anti-militarism-the-electorate-votes-for-warmongers/

[1] . James Petrasاستاد جامعه شناسی در دانشگاه بینگهامتون نیویورک

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن