به گزارش دیدبان، هر چند اکنون شواهدی در دست است که نشان میدهد، بحران سوریه بسیار پیشتر از آغازش- یعنی بهمن 1389- در خارج از مرزهای این کشور برنامه ریزی شده بود، با این حال کمتر کسی تصور مینمود که این بحران به این حجم از گستردگی و پیچدگی تا این زمان تداوم یابد. گستردگی بازیگران داخلی، منطقهای و جهانی و اهداف و منافع بسیار متنوع و متقابل طرفین درگیر به حدی است که تصور چشم اندازی برای بسته شدن پرونده این جنگ تاکنون ناممکن بوده است.
علاوه بر گروه های معارض داخلی، تروریستهای وارداتی، قطر، امارات، عربستان و کشورهای عضو ناتو که همگی چشم به دهان و گوش به فرمان آمریکا دارند، و ایران و ترکیه به عنوان کشورهای منطقهای، شاید نقطه عطف این بحران، ورود مستقیم روسیه به عنوان یک قدرتی فرامنطقهای به بحران بود که نقاب از چهره جهانی این منازعه به ظاهر داخلی و یا نهایت منطقهای برداشت. واقعیتی که گویای آن است که سرنوشت جنگ سوریه با معادله قدرت و امنیت جهانی پیوند خورده است.
حال در چنین شرایطی، که تحت لوای حملات هوایی وسیع روسها و تهاجم گسترده زمینی ارتش سوریه و متحدین، هر روز بخشهایی از خاک این کشور از دست تروریستها خارج میشود، شاید بیش از همه طرفها آمریکاییها از آینده جنگ نگران باشند. چرا که اگر وضع بر همین روال پیش برود، یا باید دست خالی از این میدان خارج بشوند، و یا تن به رویارویی مستقیم با روسیه بدهند! مسئلهای که در هر صورت نه تنها خوشایند آمریکاییها نخواهد بود، بلکه مطابق نظر هنری کسینجر (وزیر خارجه اسبق ایالات متحده) خدشهای است بر اعتبار و هژمونی جهانی آمریکا. کسینجر معتقد است که "نمایش ناتوانی غرب در هر بخشی از جهان، به مانند خاورمیانه، به طور اجتناب ناپذیری به اعتبار آن در دیگر بخشهای جهان همچون شرق دور یا اروپای شرقی خدشه وارد خواهد کرد(تئوری زنجیره)."
از این دیدگاه تحولات چندساله بحران سوریه، به نوعی نمایشگر ناتوانی حامیان غربی- عربی گروه های معارض دولت سوریه است، که به هیچ کدام از اهداف خود- که با سرنگونی حکومت اسد متصور بودند- نرسیدهاند. در ادامه تلاش ناموفق برای پرداخت رشوه به روسیه (از سوی هم پیمانان آمریکا) به منظور تغییر موضع در این جبهه اوج نمایش این ناتوانی است که با لاف تهدید تجهیز تروریستها به سلاحهای دوش پرتاب (به منظور هدف قرار دادن جنگندههای روس) لاپوشانی میشود، چرا که طرف مقابل به خوبی میدانند، در آن صورت باید منتظر جنگ جهانی سوم باشند و پوتین علنأ این موضوع را اعلام کرده است.
بنابراین هر چند اجلاس لوزان دستاوردی نداشت، دور از ذهن نیست که دیر یا زود "ترس از بیاعتباری" و یا بدتر هراس از وقوع جنگی بزرگ، موجب شود تا طرفهای غربی نه با تمرکز بر "منافع مشترک" بلکه با تکیه بر "نکته نظرات مشترک" با روسها و سایر بازیگران (به طور مثال مبارزه با گسترش تروریسم، مسئله پناهندگان، کمکهای بشر دوستانه و ...) تلاش نمایند تا هر چه زودتر این نبرد حیثیتی را به پایان برسانند. "توافقی هر چند کوچک به منظور ممانعت از بیاعتباری یا جنگی بزرگ" بویژه اینکه جرقههای این جنگ بزرگتر پیشتر در اروپای شرقی(بحران اوکراین) زده شده است.
منبع: فارس