به گزارش دیدبان، تقابل ایران و آمریکا واقعیتی است که از سال 1978 میلادی به عنوان یکی از اصول ثابت روابط بین الملل در فضای جهان معاصر درآمده است. آمریکا در سال 1978 به یکباره با تغییری عظیم در سیاست خارجی خود؛ کشور ایران را به قطع روابط سیاسی و اعمال تحریم های شدید اقتصادی تهدید نمود. این در حالی بود که پیش از این؛ ایران به عنوان یکی از پایه های اصلی استراتژی دوستونی نیکسون-کسینجر، در نقش ژاندارم منطقه؛ تحت حمایت های بی دریغ سیاسی-نظامی رژیم ایالات متحده قرار داشت! از آن زمان تا کنون جبهه تقابل ایران و آمریکا در سطوح مختلف گسترده شده؛ به پیش آمده است. با این وجود؛ حاکمیت دولت یازدهم در سال 1392 جبهه ی جدیدی از تقابل ایالات متحده و ملت انقلابی ایران را گشود. جبهه ای که بی شک می توان آن را مصداق اتمّ "جنگ نرم" آمریکا بر علیه ملت ایران نامید. آمریکا که پیش از این نیز به راهبرد "تعامل برای تقابل" با ایران رسیده بود؛ روی کار آمدن دولت حسن روحانی در ایران را بهترین موقعیت برای عملی کردن استراتژی نرم خود بر علیه جمهوری اسلامی دید.
در همین زمینه؛ رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در تشریح چرخش سیاست آمریکا از تقابل به تعامل در جریان دیدار رمضانی خود با کارگزاران نظام می فرمایند:" متقاضىِ این مذاکرات آمریکایىها بودند. مربوط به زمان دولت دهم هم هست. قبل از آمدن این دولت این مذاکرات شروع شد. آنها درخواست کردند، واسطهاى قرار دادند و یکى از محترمینِ منطقه، آمد اینجا با من ملاقات کرد، گفت که رئیسجمهور آمریکا با او تماس گرفته و از او خواهش کرده و گفته است که ما میخواهیم مسئلهى هستهاى را با ایران حلّوفصل کنیم و تحریمها را هم میخواهیم برداریم. دو نقطهى اساسى در حرف او وجود داشت: یکى اینکه گفت ما ایران را بهعنوان یک قدرت هستهاى خواهیم شناخت؛ دوّم اینکه گفت ما تحریمها را در ظرف ششماه بتدریج برمی داریم." شش ماه آمریکا به چند سال رسیده است اما هنوز نه تحریمی برداشته شده و نه حقوق هسته ای ملت ایران به رسمیت شناخته شده است!
اشتیاق بیشتر دولت یازدهم برای حل پرونده هسته ای و رفع تحریم ها از طریق مذاکره اما فرصتی برای اجرایی شدن پروژه جنگ نرم آمریکا بر علیه ملت ایران بود. در همین بستر بود که رهبر انقلاب اسلامی از کلیدواژه ای جدید برای تبیین اهداف آمریکا در فضای پسابرجام استفاده نمودند:"نفوذ!". نفوذ آنگونه که از معنایش پیداست، بیشتر فرآیندی پنهانی و غیرعلنی در پوشش های غلط انداز به حساب می آید. در این زمینه؛ گسترش ارتباطات دانشگاهی به علت ظاهر شیک و روشنفکرانه آن می تواند یکی از بهترین کانال های نفوذ دشمن در سطح کشور به حساب آید. شورای ملی ایرانیان آمریکا(NIAC) یکی از سازمان های به ظاهر مردم نهاد مستقر در واشینگتن دی سی یکی از سازمان های فعال در این زمینه به حساب می آید. این سازمان در گزارشی که در سال 2013 منتشر کرده است، برای نزدیک شدن آمریکا و متحدانش به دولت روحانی و در عین حال برای به حاشیه راندن تفکر مقاومت در برابر آمریکا در ایران، هفت استراتژی را به ایالات متحده پیشنهاد کرده است.
جالب آنکه تمامی استراتژی های هفت گانه پیشنهادی این سازمان به دولت ایالات متحده بر پایه ی مراودات علمی بین ایران و آمریکا بنا شده است! سازمان مذکور در بخشی از گزارش خود در تشریح نقاط قوت استراتژی های پیشنهادی خود به دولت آمریکا آورده است: "حوزه علم و فناوری از جمله زمینههایی است که مورد اقبال گروههای سیاسی نیز قرار دارند و راهکارهای علمی و فناورانه کمتر مورد اعتراض قرار خواهند گرفت. در این حوزه - علم و فناوری - طیف وسیعی از ایرانیان آمریکایی و سازمانهای غیردولتی نیز فعال هستند و میتوانند در تسریع و اجرای این پروسه یاری کنند. (ضمن آنکه) بسیاری از حوزههای فناوری که برای همکاری ذکر شد، در ایران نیز پیشرفت قابل توجهی داشته است، لذا در این موارد تبادل یک طرفه نخواهد بود." بنابر استنادات و دلایل موجود در همین گزارش؛ حوزه علم و فناوری را می توان به عنوان یکی از مهم ترین حوزه های هدف آمریکا برای نفوذ در سطح کشور ایران دانست. پیگیری و بررسی های موجود نشان دهنده آن است که عملی شدن ارتباطات علمی مورد نظر این سازمان چندان هم دور از دسترس نبوده است!
در همین زمیه؛ مجله علمی "لَنسِت" (The Lancet) در شماره مطابق با شهریور ماه سال جاری خود، اقدام به انتشار مقاله ای تحت عنوان "بهبود روابط ایران و آمریکا از طریق سلامت عمومی" به قلم "کامران علائی" و "آرش علائی" نمود. مجله مذکور که درواقع دومین مجله معتبر در حوزه پزشکی و سلامت دنیا به حساب آمده؛ تنها اقدام به انتشار مقاله های تخصصی دارای سطح علمی بالا می کند، در یک سنت شکنی قابل توجه اقدام به انتشار مقاله مربوط به دو دلال علمی بین ایران و آمریکا نموده است! البته این مسئله چندان هم دور از انتظار به نظر نمی رسد! چه اینکه رسمیت بخشیدن به اینگونه روابط نیز با استفاده از ظرفیت نشریه ای چون لنست می تواند به عنوان یکی از تکه های پازل نفوذ آمریکا در مراکز دانشگاهی ایران به حساب آید! با این وجود؛ ممکن است این سوال مطرح شود که برقراری رابطه علمی ایران و آمریکا ممکن است چه مضراتی به دنبال داشته باشد؟! برای پاسخ به این سوال نه چندان سخت؛ کافی است تا نگاهی به پیشینه نگارندگان مقاله علمی! مذکور در مجله معتبر لنست بیندازیم.
"کامران علائی" و "آرش علائی" افرادی هستند که در سوم تیرماه سال 1387به اتهام اقدام برای براندازی نظام جمهوری اسلامی!، ارتباط با احزاب ضدانقلاب و تشکیل سازمان هایی که آمریکا در تاسیس آنها نقش داشته است، بازداشت و به 3 سال حبس محکوم شده بودند. این دو برادر پس از سپری کردن حبس و محکومیت خود به آمریکا بازگشته و در سال 2011 در مراسمی که به مناسبت روز جهانی حقوق بشر (دهم دسامبر) در آمریکا برگزار شد، به خاطر آنچه "تلاش در زمینه بهداشت و حقوق بشر" عنوان شده لوح تقدیر دریافت کردند. سوال این است که واسطه گری مهره هایی سیاسی و دارای سوابق مشخص در دشمنی با نظام جمهوری اسلامی برای برقراری روابط علمی! ایران و آمریکا می تواند چه معنایی جز نفوذ علمی را به ذهن مخاطب متبادر کند؟ً! با این وجود؛ فعالیت این دو فرد زمینه ی سفر دکتر علی جعفریان رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکتر غلامرضا اصغری رئیس دانشگاه علوم پزشکی اصفهان به آمریکا و حضور آنها در دانشگاه ایالتی نیویورک را فراهم نموده است. در گزارشی در مجله لسنت منتشر شده است، خبر از امضای توافق نامه روسای این دو دانشگاه با رئیس دانشگاه ایالتی نیویورک در حوزهی سلامت داده شده، از این سفر به عنوان مجرایی برای بهبود روابط ایران و آمریکا نام برده است.
خبرگزاری ایسنا در تاریخ دوم خردادماه 1394 با انتشار گزارشی خودنوشته از فعالیت های بین المللی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران آورده است: "این سفر بهمنظور گسترش ارتباطات دانشگاهی با ایالات متحده و با دعوت دکتر رابرت جونز رئیس دانشگاه آلبانی که یکی از بزرگترین مراکز مجموعه دانشگاه ایالتی نیویورک است انجام شد... در هفته اول این سفر که در ایالت نیویورک سپری شد برنامه بسیار فشرده ای از ملاقات ها و بازدیدها را همراه برادر عزیز آقای دکتر اصغری داشتیم که برای هر دو طرف هم آگاهی بخش و هم مفید بود." اگرچه در حسن نیت این اساتید عزیز به سختی می توان شک نمود؛ با این وجود باید به این نکته نیز توجه نمود که اساس اسناد از طبقه بندی خارج شده سازمان سیا، تعدادی از دانشگاههای معتبر آمریکا مانند کلمبیا، استانفورد، نیویورک و هاروارد و غیره، زیر نفوذ مستقیم سیا اداره میشوند و بنیادی همچون "فارفیلد"در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بوده که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال مییافته است.
پیوستگی علم و سیاست در غرب، مسئله ای ناشناخته و دور از انتظار نیست! شت. "دیوید گیبس" در مقاله "اندیشمندان و جاسوسان، سکوتی که فریاد میزند." ( لوس آنجلس تایمز 28 ژانویه 2001 ) از رسوایی بزرگی سخن میگوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس در این مقاله به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره میکند. سوال اینجاست که آیا می توان احتمال ارتباط دیگر نهادهای آکادمیک آمریکا با مراکزی همچون سیا را به صورت کلی رد نمود و بدون توجه به پیشینه سیاه دولت تروریست پرور آمریکا، باب همکاری دانشگاهی با آن را در حوزه های گوناگون را گشود؟! به نظر نمی رسد جواب این سوال مثبت بوده باشد! آن هم در زمانی که رابط این ارتباط دانشگاهی افرادی باشند که دشمنی خود با نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران را در گذشته نه چندان دور اثبات کرده اند!
جالب آنکه در گزارش سازمان شورای ملی ایرانیان آمریکا به دولت ایالات متحده؛ آمده است:"از این فرصتها میتوان برای تقویت دیپلماسی عمومی برای شناسایی پیشرفتهای فناورانه ایران بهره برد و همزمان این پیام را منتقل کرد که آمریکا و اروپا مخالف این دست از پیشرفتهای ایران نیستند!" این ادعای مزورانه و دروغین در حالی مطرح می شود که آمریکا و غرب در طی سه دهه گذشته با اعمال انواع تحریم های غیرمنطقی و ظالمانه؛ تمام سعی خود در سد کردن راه پیشرفت ملت ایران در حوزه های علمی مختلف را انجام داده اند. مخالفت سیاسی و غیرمنطقی غرب با فناوری هسته ای صلح آمیز ایران تنها یکی از هزاران سنگ اندازی کشورهای غربی در مسیر پیشرفت و توسعه ایران به حساب می آید!
طبیعتاً دولت آمریکا به دلیل اطلاع از اشراف عناصر تهیه کننده این گزارش بر فضای فکری-فرهنگی و علمی ایران، آن را طی سالهای آینده در دستور کار رسمی خود قرار خواهد داد. چه اینکه آنگونه که پیش از این ذکر شد، هم اکنون مراحل اجرایی شدن این راهبرد آمریکا در سطح جامعه علمی-دانشگاهی ایران در حال انجام است! طبیعتاً حجم فعالیت های غرب برای نفوذ در مراکز علمی-دانشگاهی ایران در دوره پسابرجام شدت خواهد گرفت. مسئله ای که لازم است بیشتر از پیش مورد حساسیت و بررسی مسئولین آموزش عالی کشور قرار گیرد! در پایان؛ اشاره به این نکته مفید خواهد بود که آمریکا و غرب خواه ناخواه یک کلِ به هم پیوسته است. از این رو نمی توان ادعای تقابل با نظام سیاسی آن را در کنار خوش بینی به همکاری علمی! با آن در یک جا جمع نمود! مرور فعالیت های علمی-دانشگاهی وابستگان آمریکا در جریان جنگ سرد در شوروی سابق می تواند بیش از هر نمونه دیگری اهداف خیرخواهانه! آمریکا از ارتباط علمی با دشمنانش را آشکار کند!
* کامران حاجی حسینی