دیدبان
دکتر ابراهیم رزاقی در گفت و گو با «دیدبان»:

نفوذ سلطه گران و تقسیم کار بین المللی

نفوذ سلطه گران و تقسیم کار بین المللی

به گزارش دیدبان، دکتر ابراهیم رزاقی، اقتصاددان، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، فارغ‌التحصیل رشته‌ی توسعه‌ی اقتصادی از دانشگاه سوربن فرانسه در سال ۱۳۳۵ است و سابقه‌ی تدریس در دانشگاه‌های مختلف را دارد. "اقتصاد ایران‌زمین" ،"آشنایی با اقتصاد ایران" ، " قراردادهای نفتی یا اسناد خیانت" ،"الگوی مصرف و تهام فرهنگی "ازجمله تألیفات دانشیار بازنشسته دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران است.  وی از جدی‌ترین منتقدین اقتصاد سرمایه‌داری در کشور است. دکتر رزاقی یکی از  بسترهای اصلی نفوذ غرب در کشور را اقتصاد می‌داند. وی معتقد است، اقتصاد و مصرف برای بشر جذابیت دارد، امروز مصرف در نگاه اقتصاد سرمایه داری وسیله‌ای است که رفته‌رفته جای هدف را  در زندگی بشر می‌گیرد

**

با توجه به شرایط فعلی کشور و مباحث مطرح شده در مورد نفوذ و تاکیداتی که جنابعالی در حوزه اثر گذاری اقتصاد بر فرهنگ ملت ها دارید، مهمترین راههای نوفذ اقتصادی از چه روشی صورت می‌گیرد؟

یکی از بحث هایی که معمولاً در تمام کشورهای غیر صنعتی پیش امده این بوده است که فکر می کنند فکر می‌کنند اقتصاد بدون جهان بینی است. اقتصاد بدون فلسفه است. یعنی فکر می‌کنند که اقتصاد جهان رواست چون ریاضی و آمار ازش استفاده میشود پس جهان رواست. همه جا میتواند حاکم باشد. بدون توجه به اینکه هر اقتصادی چه قبل از سرمایه داری چه بعد از سرمایه داری، هر اقتصادی بر اساس یک جهان بینی  عمل میکند یعنی مقوله های اقتصادی مقوله های واحدی هستند ، مثلاً برنامه ریزی،

برا ی نفوذ یکی از راهها این است بگوییم جهان بینی معنی ندارد ولی عملاً جهان بینی سرمایه داری لیبرال را پیاده کنیم.

 یک نکته ی دیگراینکه، وقتی که ما میگویم جهان بینی در اقتصاد، اقتصاد یک وسیله است نه هدف در جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی، میگوید اقتصاد وسیله است.

اقتصاد  سرمایه داری در این حوزه چه میگوید؟

مشخصا تاکید دارد که اقتصاد هدف است.  سرمایه داری میگوید. همه باید به دنبال حداکثر سود، ثروت، لذت و مصرف به اجاره برن صرف نظر از محدودیتی.

درصورتی که در جمهوری اسلامی ایران چه؟ اگر شما بیایید جهان بینی سرمایه داری لیبرال را بنشانید بجای جهان بینی قانون اساسی انقلاب ما نتیجه اش چه میشود؟ آدم ها اقتصاد را یاد می گیرند ولی بدون اینکه جهان بینی اسلامی ایرانی را بدانند در مسیری می رویم که افراد  مثل آمریکایی ها فکر کنند

***

-       یکی از اهداف نفوذ پذیرش مفاهیم غربی و عمل به آن و تحقیر هرآنچه سنتی است

به نظر شما مهتمرین هدف از نفوذ چیست؟ بحث دیگری که مطرح می شود این است که اصلاً چرا قدرت های سلطه گر میخواهند نفوذ بکنند؟

 نفوذ یکی از دلایلش اینست که تفکر اندیشه ها و اعتقادات پایه ای غربی، در شخص جایگزین اعتقادات درونی کشور ها بشود.

 ابتدا خیلی مهم نیست ولی در حرکتش اگر انسان از خودش دفاع نکند و دولت دفاع نکند، دانشگاه ها دفاع نکنند، روحانیون دفاع نکنند، دبیران دفاع نکنند، استادان دفاع نکنند ، رسانه دفاع نکنند، آرام آرام گرایشی به وجود میاد که فکر می کنند چون سنتی است خیلی اعتبار ندارد. اون چه که بیرونی است دارای اعتبار است و شخصیت آفرین است.

. این نفوذ میخواهد این کار را بکند چون به نظر من جهان بینی غربی از انسان یک برده خودپرست میسازد فقط به خودش فکر میکند هر جنایتی را میتواند انجام بدهد و هر جنایتی را میتواند تحمل کند و هیچ چیز  نگوید به خاطر رسیدن به منافع خودش.

سوالی که در این جا پیش می اید این است که تکنولوژی هم به عنوان یک ابزار در این حوزه نقش ایفا می کند؟

تکنولوژی هم یکی از عوامل مهم است ، قبلاً انقدر اهمیت نداشت . اما الان اهمیت دارد وقتی می بینی این موبایل خیلی پیشرفته درست میکنی پس خیلی پیشرفته است. پیشرفته وقتی که میگویند صرفاً مادی فکر میکند، ببینید چه هواپیمایی ، اتومبیل ، ببین کشتی

 

در این شرایط افراد خود استعمار میشوند، خودشان کارهایی میکنند که ان استعمارگران اگر بودند همان کارها را در ان کشور می کردند سیاست  لیبرالی را به کار می برند به جای اینکه خود آمریکایی باشد سیاست لیبرالی را به کار می برند. این رژیم خوداستعماری. این رژیم خوداستعماری این هم یک اصطلاحی که تا یک حدودی نشان میدهد.

**

-       هدف از نفود در کشورهای غیرصنعتی تقسیم کار بین المللی است

چرا سلطه گران میخواهند نفوذ کنند، به شدتی که یک انسان کشورهای غیرصنعتی طوری فکر کند که انسان کشور صنعتی فکر میکند؟

 یکی از مهم ترین دلایلش این نکته است که سرمایه داری از ابتدای پیدایشش  چون از ماشین استفاده میکرد. از ماشین تولید میکند، قبل از 200 سال که سرمایه داری به وجود بیاید کارها دستی بودش کارهای دستی محدودیت تولید دارد، ماشین نه، محدودیت تولید نداره. میتواند یک کشور، یه موقع انگلستان برای دنیا پارچه تولید میکرد. ولی یک نکته است. دو تا مشکل داره وقتی این کار را می کند. یک؛ مواد اولیه میخواد که انقدر مواد اولیه در یک کشور وجود ندارد یا انرژی. دوم مشتری میخواهد برای تولیدات خودش چون سرمایه داری روشش اینطوری است، ذاتش دوقطبی میکنه جامعه، یک قطب پولدار مثل کشور خودمون که به وجود آمد الان یک عده دیگه، بی نهایت ثروت، یک قطب فقیر و بیشتر این فقرا دارن زیاد میشن حتی اونی که داره جهان را غارت میکند.

استقلال کشور ها تا چه حدی می تواند در مقابل این نفوذ نقش ایفا کند؟

اگر کشورها مستقل باشند و به استقلال فکر کنند خب مواد اولیه اشون را خودشون مصرف می کنند برای تولید مورد نیاز خودشون به قول امام در وصیت نامه میگه چیزی را که تولید نمی کنیم چرا مصرف کنیم؟ ببینید اگر ما چیزی را که مصرف می کنیم  در داخل تولید کنیم چه اتفاقی می افتد؟ احتیاج به تولیدات خارجی نداریم، دوم مواد اولیه انرژی خودمان را خودمان استفاده می کنیم و تبدیلش می کنیم و برای صدور آماده می کنیم. این مغایر با منافع سرمایه داریست.

سرمایه داری  از بدو پیدایشش اینجوری بوده است ضد تمام کشورهایی که به استقلال فکر می کنند. خب طبیعتاً تمام کشورها وابسته اقتصادی هستند و همه را وابسته می کنند. اگر یک انقلابی شود و یک کودتای موفقی بشه کودتای انقلابی .

برای مقابله با مستقل شدن کشور ها قدرت های سلطه گر چه اقداماتی در  طول تاریخ انجام داده اند؟

کشوری  میخواهد مستقل بشود نمیگذارند این اتفاق بیافتد، ان کودتا را نابود می کنند و ان انقلاب را متلاشی می کنند به شکل های مختلف یا با دخالت نظامی یا کودتای مجدد یا نه، متلاشیش می کنند از درون.که این وضع جدیدش بقای سرمایه داری را داره تأمین میکند.

 

شما قبلا تاکید کرده بودید که یکی از دلایل نفوذ سلطه گران تقسیم کار بین المللی است. آنها چگونه از این فرایند جهت تامین منافع خود استفاده می کنند؟

 از طریق این نفوذ ها حفاظت از تقسیم کار بین المللی به نفع سرمایه داری. ضمن اینکه این تقسیم کار موجب فقر جهانی است. یک میلیارد انسان گرسنه هستند. 800میلیون فقیراند. و بعد انسان به صورتی درمیاد که ماشینه، نه مهربانی نه اعتقادی نه خدا، هیچ. فقط خودش. منابع کره ی زمین هم در حال نابودی است. وقتی فضا این است به نظر میاد که خیلی ظالمانه است خیلی نابودگرانه است. ولی ان داره به نفع منافع خودش فقط فکر میکنه و ادامه میدهد.

 

برگردیم به شیوه های نفوذ، شیوه های نفوذ در طول زمان به چه اشکالی انجام شده است؟

برحسب زمان اگر نگاه کنید ابتدا خیلی شیوه های نفوذ و سلطه خشن بوده مثل دوره استعمار دخالت نظامی با نابود و کشتار مثل آمریکایی ها که سرخ پوست ها را کشتن و مسلط می شدند.

یک عده ای را تربیت می کردند نفوذ خودشن را روی اون ها القاء می کردند و بعد کار خودشون جلو می بردند. یا نفوذ رو آدم های تصمیم گیر.وکیل و وزیر وصدراعظم و خود شاه را  می دادند مثلاً دوره قاجار در ایران اینطور شد.

 ولی این روش آرام آرام دچار تغییر شد. به روش های دیگری متوسل شدند و اون روش ها برحسب امکانات، که رسانه ای باشه مثلاً نگاه کنید ببینید وقتی رادیو نبود، چه شکلی می خواستند اشاعه بدهند نظر خودشون؟، روش ها فرق کرده. یا دیدن کودتا خیلی خشنه، برانگیخته میشن مردم دنیا وقتی می بینند کودتا شد، تجاوز نظامی کردند. مثل خود آمریکای الان خودشون سربازاشون دیگه نه می جنگند، میخواند بکشند ولی دلشون نمیخواد کشته بشند، و خودشون سرباز نمیره و داعش میشه سرباز آمریکایی. میاد میره اینجا و اونجا میکشه و جهان بینی هم برای خودش درست کرده، بعد وقتی تغییر کرد یک اتفاقات دیگه می افتد از شیوه های آموزشی، میگوند شما بی سوادید باید باسواد بشید خب میان باسواد میشن میگویند شما علم ندارید علم باید بیاموزید. اونچه که شما علم دارید سنتی و بی معنی است. علم میاد همه غربی. قبلاً فرانسوی و انگلیسی حالا آمریکایی و غیره.. اون میاد با جهان بینی چی؟ با جهان بینی آمریکایی که فرد گرایی و خودپرستی شاکله اش است.

ولی به مرور زمان بچه هایی که تربیت میشوند در این محیط های آموزشی این محیط ها القاء تفکر و اندیشه سرمایه داری می کنند و طوری القاء می کنند اندیشه های جهان بینی را که شخص احساس نزدیکی فوق العاده به کشورهای غربی  میکند و بعد حالا شوق که میگیره فعالیت هایی که میکند تحت تأثیر این آموزش هاست. شیوه ای که رسانه ها را مورد استفاده قرار میدهد. به نسبتی که رسانه ها رشد می کند از اون رسانه ها استفاده میکنه توأم با جذابیت. و تمرکز روی نیازهای مادی انسان.

اموزش  و رسانه ها در این حوزه چه نقشی ایفا می کند؟

وقتی روی این تمرکز میکند جذابیت هم زیاد دارد از نظر یک عده ای. چون یاد نگرفته  است در طول زندگیش چون اون چه را آموخته در خانواده زیر تأثیر این آموزش ها فراموش کرده . آموزش ها القایی میکنند که هرچه شما در خانواده آموختید بی معنی است. و الان می بینید که اکثراً میخواند خودشان تجربه کنند. و فردی  هم که تجربه می کنند با این، زیر تأثیر این رسانه هایی که محتوای چی داره؟ خودپرستی و مادی داره. القاء نمیکنه مهربانی را القاء نمیکنه خداپرستی را، القا نمیکند در این فضاهایی که رسانه به وجود میاد.

با شرایطی به وجود می‌اید که حالا میشود چه کار کرد؟ میشه بدون کودتا از درون متلاشی کرد این کشورها را که انقلاب های رنگین. یا حفظ ظاهر اون کشورها که در مورد ایران الان همچین تحلیلی آمریکایی ها دارند. ولی تسلط، دگرگونی و دگر دیسی که اسلام آمریکایی به قول امام مطرح بشه در ایران نه اسلام انقلابی.

 

این فرایند در داخل به وسیله چه کسانی جلو می رود؟

 به وسیله  خودی ها. می ایستند تا ان هم موفق بشود. ببینید وقتی فضا این شد دیگه آدم های خاص نیستند دیگه عده ی زیادی اند و میلیون ها نفر شاید شدند.

نقش مصرف زده کردن مردم و مصرف زدگی در نفوذ چگونه تحلیل می شود؟

گسترده ترین، عمیق ترین شیوه ای که بکار گرفته میشود، مصرف زده کردن است. سرمایه داری تا حدود 50- 60 سال پیش تولید انبوه نداشت ولی بین جنگ اول و دوم به بحران رسید و نزدیک بود متلاشی شود چون تولید زیاد بود و تو انبارها بود و فقر هم زیاد بود بیکاری، کسی نمی توانست بخرد،

 گفتند به افراد  بگویید که مصرف کنید و وام بدهید و مصرف کنند. خودمون الان تو این مرحله ایم یعنی تولید داخلی نداریم از خارج میاریم. به این نتیجه رسیدن که این مصرفی که هر خانواده ای خودش تعیین میکنه براساس اون جهان بینی که بهش رسیده این محدودیت داره مصرفشون، مصرف نمی کند، قبلاً می گفتند مصرف نکنیم فقط پس انداز کنیم و توسعه بدهیم. خب حالا سرمایه شان زیاد شده بحران نخریدن مانده.

روی ذهن انسان کار کردند دیدند که انسان میتواند، رسانه ها هم دراختیارشان بود، مرتباً تو این رسانه ها القاء فردپرستی کردن القاء این که حق شماست که مصرف کنید، هرکی در هر سطحی. شما می بینید این آرام آرام یک تغییراتی را به وجود آورد.

 بحران سرمایه داری راهش را پیدا کرد، بحران دوره ای است دیگر هر موقع به رکود میرسد دو مرتبه القاء تبلیغات و غیره و وام میدن و امکانات میدهند و این شد که مردم آمریکا به دستگاه بانکیشان 22 هزار میلیارد  بدهی دارند. حالا شما نگاه کنید ببینید که این انسان ذلیلی که این همه بدهکاری داره و نمیتواند ان را هم پس بدهد، بدهکار تر هم میشه چه روحیه ای دارد؟ در چه شرایطی است؟ ولی به اقتصاد فکر می کنند.

آیا در این عرصه تبلیغات هم ایفای نقش می کند؟

بله ، خب این فضا را ببینید، از چه استفاده میکنند؟ از تبلیغات. تبلیغات از انواع مختلف، هم از نخبگان استفاده میکنند این نخبگان اول بومی مورد توجه مردم بودند حالا نخبگان غربی را میارن مورد توجه قرار میدهند اونی که ثروت بیشتری داره فردی که مشهوره ولی آمریکا زده و غربی زده است. بعد تبلیغات رودر رو و آشنا با  استفاده از ابزار های هنری مرتب میگوید این جنس خوبه این جنس بده. و اونچه که سبب میشه فرد به سمتی میرود که بیشتر مصرف بکند. و بپایان ناپذیره سیر کالاهایی که مرتباً عوض میشود فرد یک چیزی خریده و یک چیز جدیدتر براش مطرح میشود. هر چه هم دارد میگوید کم است.

تصرف ذهن انسان از طریق چه فرایندی؟ نیازمند کردن انها، نیازشان را دیگران تعیین میکنند.نمونه ها را ببینید دیگه مثلاً ابرو در مورد خانم ها اون ها تعیین میکنند چه طرحی، لباس؟ اونها تغیین میکنند ما تعیین نمی کنیم. اونها میگوند چی بخوریم و چی نخوریم اصلاً. عادت کردند. انها میگویند چه کنیم. به نفع کی؟ خودشون. ما رسانه هامون نتوانستند، ما نتوانستیم دفاع کنیم، خانواده نتوانسته دفاع کند. وادادگی به وجود آمد دراثر چی؟ مصرف که جذابیت داره به یک نیاز انسان پاسخ میدهد هرچند کوتاه مدت است، رفع نیاز مادی کوتاه مدت است، تجدیدش میکند مثل احتیاط به مواد مخدر.

 

 

شیوه ها و ابزارهایی که به کار می گیرند خیلی متعدد است. خب یک بخشیش مثلاً نظامی بود و دخالت ها و غیره و غیره و یک بخش دیگرش این نکته است که جای توسعه رو وقتی ما میگویم توسعه ابتدا به این نیت اندیشید یعنی تولید، خود غرب هم سرمایه داریش اینجوری بوده وقتی میگوید توسعه اول یعنی تولید. ولی غرب  چون مرحله تولید را گذرانده است و صنعتی شده ، حالا وقتی که میگوید  توسعه یعنی مصرف. جهان سوم این را پذیرفته است  . تقسیم کار بین المللی هم اینجوری به وجود امده تمام جهان غیر از 3-4 تا کشور مواد اولیه تولید کنند نفت تولید کنند، مواد غذایی تولید کنند مواد معدنیشان را و نیاز های خودشون را از کشورهای غربی وارد کنند.

در این حوزه تجارت جهانی نقش ایفا می کند؟

یعنی تجارت جهانی نقش اساسی دارد، تعیین کننده است. این تجارت جهانی اینجوری نبوده قبلاً قبل از پیدایش سرمایه داری و تولید ماشینی. هرکسی نیازهای خودشون تولید میکرده است ، صادرات ماشینی بوده، واردات ماشینی بوده ولی آرام آرام اقتصادی تحمیل میشود  در کشورها، وابستگی به وجود میاد، انسان ها احساس می کنند وظیفه شان فقط تولید همان چه که قبلاً تولید می کردند سنتی و بعد تکنولوژی بالاتر از دست انهاست خب اونها را وارد می کنیم ارزان تره و کیفیتش هم بالاتره. که اگر این داستان آزادی بازار این بود که نه فرانسه و نه انگلیس و نه آلمان و نه آمریکا هیچ کدومشان صنعتی نمی شدند چون انگلستان اولین کشوری بوده که این تکنولوژی بالا را داشته، ماشین داشته است ، ولی این تقسیم کار قبول میکنند و کشورهای غربی هم همه شان متحداً جلوگیری می‌کنند کسی که بخواهد این تقسیم کار را به هم بزنند. و ان وقت نکته ای که خیلی مهمه قبلاً تاجرهای ما ارتباط تنگاتنگی با تولید کنندگان اونها داشتند دفاع می کردند از تولید.

 انقلاب مشروطه را می بینید. یعنی همه جا مبیّن و بیانگر و مدافع تولید داخلی بودند. چه در بحث داخلی چه در بحث خارجی. ولی وقتی که واردات افزایش پیدا میکند از زمان رضاشاه آرام آرام کسانی به وجود میایند که منافعشان در واردات کالاهای خارجی است نه کالاهای داخلی و بعد مغازه دارانی به وجود می ایند که منافعشان در توزیع کالاهای خارجی است خب این فضا را نگاه کنید. این ها بازاریاب میشوند در داخل فرهنگ ان را میگیرد یکی از منتقل کننده های فرهنگی یکی از گروههایی که مصرف خارجی را در کشور خودشون رواج میداد همین هاست.

 مثلاً یکی از نمونه ها ، 400 هزار مغازه دار در ایران بوده الان 4 میلیون مغازه دار شده، هیچ شغلی انقدر پیشرفت نکرده انقدر زیاد نشده

چرا به این شکل در میاید؟

چون این عوامل بدون اینکه خودشون بخواند، اگه بگویم خودشان بخواهند، خائن اند به این کشور، بسیاریشان خودشان نمیخواهند ولی دنبال منافع اند چون سودپرستی می کنند میروند به فضایی که ضد منافع ملی عمل می‌کنند ضد تولید ملی عمل می کنند. 

مرتبط‌ها

ضربه تصمیمات غیرکارشناسی به بازار مسکن

درباره مناقشه گازی با ترکیه

دولت بهانه‌ای ندارد/ راهکارهای فعال سازی بخش صنعت

راهکار حل و فصل بحران کاسپین چیست؟

درآمدها در اقتصاد خانواده

بایدهای خروج صنعت خودرو از رکود