دیدبان

عوامل نهادین موثر بر فساد دانشگاهی

عوامل نهادین موثر بر فساد دانشگاهی

 به گزارش دیدبان، متن پیش رو گفتاری است از محمد امین قانعی راد، جامعه شناس و استاد دانشگاه با عنوان «عوامل نهادین موثر بر فساد دانشگاهی» که در دانشگاه تربیت مدرس ایراد شده است؛

قانعی راد گفت: در این فرصت اندکی که دارم سعی می کنم  مفهوم فسادآکادمی را روشن کنم. دید من یک دید جامعه شناختی است که در واقع عملکرد دانشگاه را به عنوان یک نهاد اجتماعی از حیث ساختار نهادین یعنی ارتباط نهاد دانشگاه با سایر نهادهای دیگر مورد بررسی قرار می دهد. به طور عمده بازار و دولت دو نهادی هستند که بر عملکرد دانشگاه تاثیر دارند و در بسیاری از موارد باعث می شوند که دانشگاه آن گونه که باید و شاید نتواند کارکرد خودش را انجام بدهد. 

وی گفت: همانطور که می دانید هر نهاد از لحاظ جامعه شناختی مجموعه ای از قواعد و نقش هایی است که در واقع تعیین کننده شیوه عمل است و می گوید که اعضایی که در نهاد کار می کنند نقش خودشان را چگونه باید انجام بدهند. بنابراین هر نهاد از یک طرف از قواعد و از طرفی دیگر از مجموعه ای از نقش هایی که باید ایفا بشود، تشکیل شده است.

قانعی راد افزود: مشکلی که در فساد آکادمیک ما با آن مواجه هستیم در واقع سلطه یک اصل بیرونی بر فعالیت دانشگاه است. یعنی اینکه به جای اینکه دانشگاه بر مبنای منطق خودش و بر مبنای منطق درونی علم کار بکند، منطق دیگری بر آن سنگینی می کند و دانشگاه را به سوی عمل می کشاند و روی فضای فکری دانشگاه تاثیر می گذارد که آن هم قواعد ناشی از دولت و بازار است. البته دانشگاه نمی تواند با محیط اجتماعی خودش فاقد ارتباط باشد. اساسا ما با یک پارادوکس در مورد آکادمی و دانشگاه مواجه هستیم که از ابتدای مفهوم پردازی آکادمی این پارادوکس وجود داشته است و آن مسئله استقلال و ارتباط است. یعنی از یک نظر دانشگاه نهادی است که باید مستقل باشد و از طرفی دیگر دانشگاه چاره ای ندارد که با جامعه ارتباط داشته باشد و ارتباط خودش را با جامعه باید حفظ کند.

رئیس سابق انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه تصریح کرد: اگر یک تصویر دیرگونه یا خانقاه گونه از دانشگاه وجود داشته این تصویر فوق العاده قدیمی است. منظورم از تصویر دیرگونه این است که افراد یا راهبه هایی در یک مکانی به نام خانقاه یا دیر می نشینند و درهای ارتباط با اجتماع را بر روی خود می بندند و کاملا مستقل می شوند. این چنین تصویری ما از دانشگاه نداریم اما در عین حال دانشگاه یک ویژگی دیرگونه هم دارد یعنی همیشه به دنبال استقلال است و می خواهد آن را حفظ کند.

قانعی راد گفت: جنبش دانشجویی سال ۱۹۶۸ در غرب به نحوی مبارزه ای در جهت مقابله با سیطره سرمایه داری و بازار بر دانشگاه ها بود و دانشجویان تلاش می‌کردند که دانشگاه را مجددا به طرف استقلال خودش بکشانند و پژوهش ها، اساتید، روندهای تصمیم گیری، برنامه ریزی های آموزشی، شیوه های تامین مالی و بسیاری موارد دیگر بتواند به درجه ای از استقلال برسد.

وی افزود: اما بحث من در اینجا این است که دانشگاه به چه میزانی می تواند به این پارادوکس فائق شود و استقلال خودش را در عین ارتباط داشتن با دولت و بازار حفظ کند و زیر سیطره آنها نرود. به نظر می رسد که آموزش عالی در غرب بیش از اینکه از روش هایی استفاده کرده باشد که در برنامه ریزی های ما به آن دارد توجه می شود و به یک شیوه از اندیشه ورزی رسیده است که بتواند این پادوکس را حل بکند. در دانشگاه های غرب ظرفیت فکری و نهادین دانشگاه به اندازه ای بوده است که بتواند این پارادوکس را حل کند و دانشگاه  به عنوان یک نهاد مستقل باقی بماند، درعین حال در سیاستگذاری  ها به دولت کمک بکند و درعین حال هم در تولید کالا و در تولید صنعتی هم بتواند به بازار کمک بکند.

قانعی راد در ادامه گفت: این عنوان را که من مطرح می کردم برخی از دوستان گفتند که به جای فساد دانشگاه بگوئید که دانشگاه اثربخشی و بهره وری ندارد و از واژه فساد استفاده نکن چرا که واژه فساد به گونه ای به ما اعضای هیئت علمی برمی گردد، مگر ما فاسد هستیم؟ یا مگر اینکه دانشگاه فاسد است؟ درصورتیکه من می‌خواهم بگویم که بحث فساد آکادمیک بحثی متفاوت با اثربخشی و بهره وری است. یعنی ما می‌توانیم دانشگاهی داشته باشیم که بسیار بهره ور و کارا باشد، اما در عین حال فاسد هم باشد. یعنی اینچنین امکانی برای دانشگاه وجود دارد. شاید مفهوم رکود تورمی در دانشگاه این پاردوکس را نشان می دهد که از یک طرف دانشگاه از حیث محصول خودش و کمیت ها از درجه ای از تورم برخوردار است که شما با مقالات زیاد، دانشجویان زیاد و اساتید و حتی گردش مالی زیادی مواجه هستید.

وی تشریح کرد: بنابراین یک نوع تورم در اینجا وجود دارد، اما وقتی که خوب توجه می کنید می بینید که چیزی به جز رکود نیست. اینجا رکود علم، تفکر، اندیشه، نوآوری و رکود مناسبات علمی، منش علمی و اخلاق علمی، بینش علمی، کنش علمی، مسئولیت علمی در قبال جامعه است و بسیاری از رکودهای دیگر که وجود دارد در حالی که تصویری بزرگ در آمار و کمیت ها داریم که این ها را در آمار نشان می دهیم و در بسیاری از موارد هم به داشتن این گونه نمونه ها افتخار می کنیم که به نظرم باید نگاهی عمیق تر به این قضایا داشت و صرفا این تورم ما را دلشاد نکند، چرا که معنای دیگر تورم بی ارزش کردن است. تورم در شرایطی که اقتصاد، اقتصاد سالمی نباشد در واقع به معنای بی ارزش کردن عوامل تولید است.

قانعی راد گفت: شما می دانید به فرض مثال اگر من در زمانی دیپلم داشتم خرسند و رضایت مند بودم، اما امروز مثلا دانشجوی دکتری یا عضو هیئت علمی و... هستم اما آن احساس رضایت و شادمانی به من دست نمی دهد. این در واقع همان تورم است که مناصب و مراتب علمی را بی ارزش کرده است. دقیقا مانند این است که اگر شما در یک زمانی هزار تومان پول داشتید خیلی شادمان تر بودید و آن پولتان ارزنده تر بود، تا اینکه امروز حتی اگر یک میلیون تومان پول داشته باشید، یک دلیلش این است که شما در آن زمان با هزار تومان ده سکه می توانستید بخرید اما امروز با یک میلیون تومان یک سکه می توانید بخرید. اینجا تورم ایجاد شده است. خیلی ها هم  که دید ظاهر بینی دارند ممکن است که خوشحال باشند که اعداد بالا رفته است ومتوجه نباشند که این تورم چه ضربه ای به ما می زند. که باید با آن مقابله کرد همانطوری که با مسائل دیگر مقابله می کنیم.

این استاد دانشگاه در ادامه افزود: آموزش عالی ما یک نهاد بزرگ و در عین حال فاسد دارد. اما در جواب دوستی که به من گفت که مگر ما فاسدیم، باید بگویم که بحث فساد آکامیک بحث فساد فردی نیست. بلکه بحث فساد نهادین است. بحث این نیست که ما به عنوان افرادی آکادمیک افراد بدی هستیم یا احتمالا در این نظام داریم سوء استفاده هایی می کنیم. بلکه نظام و نهاد به عنوان یک INSTITUTION فاسد شده است. این به  این معناست که آن نهاد نمی تواند بر مبنای قوانین و قواعد خودش کار بکند، بلکه قوانین و قواعدی برآن حاکم و مسلط است که متعلق به آن نیست. با ان در ارتباط است اما متعلق به آن نیست. دوستان که برای استاد بودن معیارهایی را برشمردند، به این معناست که دانشگاه باید برای خودش هم منطق مشخص و مستقلی داشته باشد. منتها برای اینکه پذیرش این حرف در فضای آکادمیک ما مشکل است در آخر باید چند تذکر داده شود که نگوئید فلانی، فلان نکته را قبول ندارد یا در آخر سر هم باید از دولت تشکر بکنیم که مبادا سوءتفاهم ایجاد شود و فکر بکنند که اگر ما می گویم که دولت نباید بر دانشگاه سلطه داشته باشد به این معنا باشد که ما با دولت زاویه داریم.

وی ادامه داد: در حالی بحث نهاد علم است و نهاد علم باید جایگاه خودش را حفظ بکند، لذا فساد به فرد برنمی گردد بلکه فساد به نهاد برمی گردد و در درون این نهاد ممکن است که افراد بسیار سالمی هم کار بکنند اما این کارشان نمی تواند خیلی در تغییر فضای کلی حاکم بردانشگاه تاثیر گذار باشد. این شرایط فساد ظرفیت تامل و رفلکسیویتی (بازاندیشی) را از دانشگاه می گیرد. این به معنای بازاندیشی در ارزش ها است. نهاد دانشگاه مانند هر نهاد دیگری مبتنی بر یک سری ارزش هاست. این ارزش ها یا ارزش های شناختی است که از پاردایم ها و برنامه های پژوهشی گرفته می شوند، یا ارزش های اجتماعی مانند کمک به جامعه و خدمت به جامعه و حتی نمایندگی کردن غیر سیاسی از جامعه و...است.

قانعی راد افزود: دانشگاه و آکادمی به یک معنا دفاع از ارزش های زندگی، مردم، جامعه و توجه به نگرش های بلند مدت است. ارزش های علم یکی حقیقت و دیگری هم زندگی است. دانش و زندگی که باید با همدیگر در ارتباط باشند. دانش هماگونه که گفتم مبنای  خود را از برنامه های پژوهشی می گیرد اما زندگی آن چیزی است که در جامعه جاری است. یعنی کیفیت زندگی مردم و اینکه مردم چگونه زندگی می کنند و تا چه مقدار رضایت دارند و دنشگاه چه مقدار به آنها کمک کرده و چه مقدار به تامین شادمانی مردم کمک کرده است.

وی گفت: درشرایطی که بازار بیشتر به عنوان نهاد سودجو دارد عمل می کند، اینگونه عمل کردن بازار برای مردم صدماتی ایجاد می کند. وظیفه دانشگاه هم دستی با چنین بازار سودجویی تحت عنوان تجاری شدن و دانشگاه نسل سوم یا دانشگاه کارآفرین نیست. یعنی وظیفه اش همدست شدن با دزدان نیست، بلکه جلوی آنها ایستادن است. با آنها صحبت کردن و تعامل کردن است. همانطور که گفتم دانشگاه نباید نقش دیر نشینی داشته باشد. بلکه باید نقش یک شریک گفتگویی و منتقد را در عین دفاع از ارزش های خود که همان ارزش های حقیقت و زندگی است داشته باشد. در بسیاری از موارد ما می بینیم که زمانی که دانشگاه به صنعت یا دولت بیش از حد نزدیک شده است. مبدل به نهادی شده که به زندگی مردم ضرباتی وارد کرده و در عین حال خود فضای دانشگاه را هم از نشاط و شادمانی و سرزندگی درآورده است.

وی یادآور شد: من درپایان به چند نمونه اشاره می کنم و آنها را نقد می کنم. نهادهایی مانند دانشگاه های صنعتی و علوم پزشکی عنوان دانشگاه را غصب کرده اند. ما در هیج جای دنیای چیزی به نام دانشگاه علوم پزشکی نداریم. دانشگاه علوم پزشکی از زمانی که از وزارت علوم و آموزش عالی جدا شد. از بدنه دانشگاه جدا شد به صنعت پزشکی تبدیل شد. دانش پزشکی و صنعت پزشکی بسیار با هم متفاوتند. دانش پزشکی به فکر این است که چگونه می تواند در یک جامعه برای کاهش بیماری کمک بکند. به میزانی که بیماری کاهش بیابد و کنترل شود پزشک به عنوان یک حکیم شادمان تر می شود. اما صنعت پزشکی به دنبال این است که از این وضعیت آشفته بیماری و انواع سونامی هایی که در جامعه وجود دارد سود ببرد و استفاده بکند.

قانعی راد در ادامه گفت: دانشگاه علوم پزشکی چرا تبدیل به صنعت پزشکی شد؟ چون دانشگاه علوم پزشکی با فلسفه و علوم انسانی ارتباط ندارد. حرف شاعر را نمی شنود حرف کسی که در رشته ارتباطات هست را نمی شنود. نسل جدیدی از پزشکان دارند می آیند که به جز با پزشک با کسی دیگر ارتباط نداشته اند و بجز پزشکی هیج علمی را علم نمی دانند. همین ها در دانشگاه شریف و در صنعتی  امیرکبیر و خواجه نصیر و.. و همین ها در دانشگاه علامه طباطبایی هم هست که دانشگاه علوم انسانی است. دانشگاه دانشگاه جامع است و رشته های مختلف باید در کنار هم بنشینند و با هم دیالوگ و ارتباط داشته باشند و یک فضای کنترلی را تولید بکنند که دانشگاه فاسد نشود و درخدمت دانش و زندگی قرار بگیرد.

 

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟