دیدبان

این صندلی‌ها مهم نیستند

این صندلی‌ها مهم نیستند

دیدبان/ حسین علوی؛ 1- اگر اصلاح‌طلبان، خرد و درشت، ماجرای سخیف صندلی‌های صحن عمومی سازمان ملل را در موعد حضور رئیس‌جمهور سابق در سازمان ملل مطرح کردند، این دلیل نمی‌شود تا اکنون ما در زمانی که دولت آنها دچار این بلیه شده، همان مسیر را در پیش بگیریم. ما معتقدیم وضعیت صندلی‌های صحن عمومی سازمان ملل، شاخصی برای نشان دادن میزان عزت یا ذلت، نفوذ یا انزوای دولت‌ها در محافل بین‌المللی نیست. سیاست یک عرصه واقعی با گزاره‌های واقعی است و اساسا با دنیای لایک‌ها متفاوت است. ما عملکرد آقای روحانی در استفاده از فرصت حضور در سازمان ملل را در ماهیت نطق او در مقر عمومی، دیدارهای او با نمایندگان دیگر کشور‌ها و میزان آورده‌های او در این دیدارها می‌سنجیم، نه با پیش کشیدن مباحث سخیف و ادباری مانند صندلی‌های خالی.

2- صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل در زمان سخنرانی آقای روحانی البته یک فرصت مغتنم و میمون است برای طرح این سوال: چرا سیاست در ایران دچار این بلیه‌های سخیف شده است؟ زمانش را همه می‌دانیم. ماجرای سخیف «صندلی‌های خالی» نخستین بار توسط کدام طیف سیاسی و رسانه‌های آن مطرح شد؟ چه کسانی صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل را نشانه و مترادف بی‌کلاسی و انزوای دولت و رئیس‌جمهور وقت ایران در مجامع جهانی می‌دانستند؟ حالا همان‌ها در قبال صندلی‌های خالی صحن عمومی سازمان ملل در هنگام سخنرانی آقای روحانی چه پاسخی دارند؟ آیا اکنون نیز این صندلی‌های خالی نشان‌دهنده بی‌کلاسی دولت روحانی و انزوای این دولت در محافل بین‌المللی است؟
3- سیاست «استحمار طرفداران» یکی از ساده‌ترین شیوه‌ها برای سوار شدن بر گرده توده طرفدار است. طرفداران هرچه بیشتر نفهمند، برای سواری مستعدترند. برای این کار تنها کافی است تربیت سیاسی آنها مبتنی بر برخی مبانی سطحی و سخیف باشد تا در زمان لازم برای باوراندن مطالبات سیاسی خود به این توده‌های طرفدار، نیازی به ادله محکم نباشد. نمونه بارز این سوءاستفاده سیاسی در جریان فتنه 88 و به خیابان آمدن جماعتی که «نمی‌دانستند چه شده است» دیده شد. اصلاح‌طلبان میوه تربیت یک توده طرفدار سطحی طی سال‌های 84 تا 88 را در فتنه 88 و آشوب‌های خیابانی چیدند. در بررسی‌های مربوط به فتنه 88، این موضوع یعنی تربیت سخیف و سطحی سیاسی یک توده خیابانی طرفدار به عنوان یک عامل کلیدی در وقوع فتنه مطرح است. توده‌ای که به صورت ناگهانی وارد سیاست شده و به صورت اورژانسی تربیت شدند تا در خیابان امتحان خود را پس دهند. توده‌ای که آموزش آنها با مطالبی مثل همین «صندلی‌های خالی» شروع شد و فردای انتخابات ریاست جمهوری 92 با شعار «پاقدم روحانی/ رفتیم جام‌جهانی» استعداد شگرف‌شان را در دریافت دقیق دوره‌های آموزشی خود به منصه ظهور گذاشتند.
4- اصلاح‌طلبان به جای آنکه به فکر چاره‌ای برای این توده خطرناک باشند، حالا به مرور خود نیز در حال تبدیل شدن به این جماعت هستند. شاید این جماعت بی‌اطلاع و سطحی حالا دارای چنان قدرتی شده‌اند که جریان اصلاحات ناگزیر از فرمانبری آنها شده است. فرزندان رام کلاس «ندانستن سهم مردم است» حالا شاید تبدیل به اژدهایی هفت سر شده‌اند که اگر غذای‌شان دیر شود، ممکن است اولیای خود را ببلعند! تیترهای «غیرواقعی» و «تخیلی» و همچنین برخی اظهارات و استدلال‌های شگفت‌انگیز لیدرهای اصلاحات شاهدی بر این بلیه است. بلیه‌ای که حالا هزینه‌اش را دولت حسن روحانی باید بدهد. شکل‌گیری دولت روحانی البته مدیون این بی‌کلاس‌های مدعی اصلاح‌طلبی است اما ماه عسل آقای روحانی با این جماعت مدت‌هاست به پایان رسیده است. با توجه به مختصات ذهنی و رفتاری این جماعت، اگر چاره‌ای برای درمان آنها نشود، قطعا دردسرهای بزرگی برای آقایان در راه است.

وطن امروز

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن