دیدبان
سردار جعفر جهروتی‌زاده:

با کمبود شدید امکانات برای آزادسازی خرمشهر مواجه بودیم

با کمبود شدید امکانات برای آزادسازی خرمشهر مواجه بودیم

به گزارش دیدبان، با پایان عملیات بزرگ الی بیتالمقدس، خرمشهر که مدت‎‎ها در اشغال رژیم بعث عراق بود و بیش از 6000 کیلومتر مربع از خاک کشورمان آزاد شد. همچنین عراق تسلطش را بر جاده اهواز ـ آبادان کاملا از دست داد و دیگر تردد بهراحتی در آن جاده‎‎ها بعد از عملیات الی بیتالمقدس انجام میگرفت.  اگر بخواهیم با دید فرماندهان ارتش‎‎های دنیا و ارتش‎‎های کلاسیک نگاه کنیم قطعا جوابشان برای انجام عملیات آزادسازی خرمشهر منفی بود. اما نگاه رزمندگان اسلام با آنان فرق میکرد و بچهها با ایمان و توکل به خدا و اعتمادبهنفس پیش رفتند و این عملیات را آغاز کردند.

اگر بخواهیم این سوال را مطرح بکنیم که آیا رزمندگان خرمشهر را آزاد کردند؟ این سوال پیش میآید که چطور؟ و با چه امکاناتی؟ ما که از فقدان تدارکات نظامی و پشتیبانی رنج میبردیم و واقعا پیشپا افتادهترین امکانات را نداشتیم؟ پس چطور توانستیم خرمشهر را آزاد کنیم؟ جز این بود که با توکل به خداوند و ایمانی که رزمندگان داشتند این امر میسر شد؟ یادم نمیرود در عملیات الی بیتالمقدس مخصوصا در مرحله اولی که ما از کارون عبور کردیم و پس از پشتسر گذاشتن 18 کیلومتر پیادهروی (و البته برخی اعتقاد داشتند که بیشتر، بالای 20 کیلومتر پیادهروی) ما خودمان را به جاده اهواز خرمشهر رساندیم.  بهجاده آسفالت رسیدیم و راهمان را کوتاه کردیم و معبر مین را باز کردیم. واقعا صادر کردن فرمان آغاز عملیات برای فرماندهگردان‎‎ها سخت بود؛ چراکه با کمبود امکانات شدید مواجه بودیم بهطوری که خیلی از بچه‎‎ها حتی اسلحه نداشتند.  رفتم سراغ حاج احمد متوسلیان. گفتم: «حاجی ما تعدادی اسلحه میخواهیم، اسلحه کم داریم».  در گردان‎‎های عملیاتی هم خیلی از نیروها اسلحه نداشتند. آرپیجی و تیربار که دیگر جای خودش. حاج احمد گفت: «ما هیچ سلاحی نداریم، هر کس اسلحه میخواهد از دشمن بگیرد».  هر کس که برای اسلحه میآمد حاج احمد همین را میگفت و طرف هم با شنیدن آن برمیگشت و دیگر چیزی نمیگفت. خیلی از نیروها شب عملیات با دست خالی وارد شدند و وقتی خط اول دشمن شکست، اسلحه گرفتند و مجهز شدند.  بچه‎‎های تخریب که کمترین و کوچکترین امکاناتشان یک سرنیزه است و برای رفتن داخل میدان مین، پیدا کردن و خنثی کردن مین‎‎ها حتما باید از سرنیزه استفاده کنند، گاهی سرنیزه نداشتند. بچه‎‎های تخریب برای قطعکردن سیم تله و باز کردن معابر، سیمچین احتیاج داشتند که به سختی توانستیم تهیه کنیم.

کمبود امکانات

ارتش‎‎های کلاسیک دنیا به طور کلی روششان با ما خیلی تفاوت دارد ـ و حتی قابل مقایسه نیست ـ ولی ما با همین سرنیزه در طول سال‎‎های دفاع مقدس کارهای بزرگی را با دیگر رزمندگان انجام دادیم. در عملیات الی بیتالمقدس عمق میدانهای مین حدود دو کیلومتر بود که نیروها باید با سرنیزه معبر میزدند و مین‎‎ها را پیدا و خنثی میکردند و جلو میرفتند.

 قبل از شروع عملیات بیتالمقدس با کمبود شدید امکانات و پشتیبانی مواجه بودیم. برخی از رزمندگان را ما میدیدیدم که پیراهنشان، پیراهن شخصی بود که آمده بودند، منتهی رنگش رنگ تیرهای بود که برای عملیات در شب مناسب بود. یا لباس اندازهشان نبود. تعدادشان کم بود ولی در هر صورت این نشان میداد که با کمبود امکانات مواجه بودیم. در زمان بنیصدر خائن هیچ امکاناتی به سپاه داده نمیشد، حتی بودجهای که برای سپاه لحاظ کرده بودند بسیار کم و امکانات بسیار ضعیف بود. بنیصدر اعتقادش بر این بود که نیروهای مردمی نمیتوانند بجنگند و فقط ارتش باید حضور پیدا کند.  در مرحله اول که به جاده اهواز ـ خرمشهر رسیدیم، عراقی‎‎ها وحشت کردند. به محض اینکه هوا روشن شد تمام توانشان را بسیج کردند و پاتک‎‎های شدیدی علیه بچه‎‎های ما شکل گرفت تا بتوانند جبهه اهواز ـ خرمشهر را مجددا از دست ایرانیها خارج کنند. آتش توپخانه و موشک‎‎های کاتیوشای عراقیها جهنمی از آتش را ایجاد میکرد، لذا با همه امکاناتشان کار میکردند اما ایستادگی و مقاومت بچه‎‎ها نشات گرفته از ایمان، اخلاص، تقوی و اعتمادبهنفس و ولایتپذیری آن‎‎ها بود، از آنجا که بچه‎‎ها نیتشان این بود که دل امام (ره) را شاد کنند، قطعا خدا راضی میشد، لذا همه تلاششان این بود که به هر شکل ممکن این فتوحاتی را که بهدست آوردهاند، از دست ندهند و لذا بچه‎‎ها قدمی عقب نرفتند و رزمندگان اسلام با همه کمبودهایی که از لحاظ نظامی و لجستیکی و پشتیبانی داشتند، در مقابل عراقی‎‎ها ایستادند و نگذاشتند جاده اهواز ـ خرمشهر مجددا بهدست رژیم بعث عراق بیفتد.

مأموریت انفجار پل

با شروع عملیات الی بیتالمقدس، حاج احمد متوسلیان ماموریتی به گردان تخریب لشکر 27 محمدرسولالله داد که از جاده اهواز ـ خرمشهر عبور کنند و بخشی از نیروهای رژیم بعث عراق را که در آن سمت جاده هستند منهدم کنند. ماموریتی که داده شد، انفجار پلی بود روی رودخانه که عراقی‎‎ها از روی آن عبور میکردند و میآمدند بهسمت جاده شلمچه و از جاده شلمچه میآمدند به داخل خرمشهر. آن شب قرار بود که عراقی‎‎ها با تانک‎‎های زیاد و نفرات زیاد از آن پل عبور کنند و بیایند بهسمت خرمشهر. حدود ساعت یک نیمه شب ـ خسته بودم و دستم تیر خورده بود ـ در سینه خاکریز آن طرف جاده شلمچه تقریبا خوابم برده بود که متوجه شدم حاج احمد پشت بیسیم دارد مرا صدا میزند. وقتی بیدار شدم دیدم حاج احمد متوسلیان است که به من گفت: کجایی؟ گفتم که ببخشید حاج آقا خوابم برده بود از خستگی. خلاصه گفت سریع بجنبید بچه‎‎ها را آماده کنید.  سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان دستور داد همراه دو گروهان در حاشیه اروند با دشمن درگیر شوم و ماموریت انفجار پل پشتیبانی دشمن روی رودخانه اروند هم به ما واگذار شد. دشمن بهشدت روی منطقه آتش میریخت و لحظهای نبود که منوری در آسمان نباشد. همهجا مثل روز روشن بود.

درگیریهای تن به تن

با گروهانها حرکت کردیم و همزمان هم دو نفر از بچهها را فرستادم برای موادگذاری و انفجار پل. هنوز خیلی راه نرفته بودیم که به میدان مین رسیدیم و مجبور شدیم معبر باز کنیم و این یک مقدار کارمان را کند کرد. در اطراف نخلستانهای خین با دشمن درگیر شدیم. درگیری نزدیک و تن به تن بود. دشمن مسلط به منطقه بود و داخل کانالها و سنگرهایی که کنده بودند مقاومت میکردند و بچه‎‎های بسیجی هم بیمهابا میجنگیدند. بچه‎‎هایی که برای زدن پل رفته بودند تماس گرفتند که دشمن نمیگذارد ما به پل برسیم و به شدت از پل محافظت میکند. این پل تنها پلی بود که دشمن از روی آن خرمشهر را پشتیبانی میکرد و برای او خیلی حیاتی بود. به بچهها گفتم هر طور که شده باید پل منفجر بشود. رضا اردستانی و حسین زارع رفتند برای انجام این ماموریت. مدام حاج احمد تماس میگرفت و میگفت پل چی شد؟ هوا هنوز روشن نشده بود که خبر رسید بچهها پل را زدند.  اول خیلی خوشحال شدم اما بعد نگران حال بچه‎‎هایی بودم که رفته بودند. گفتند رضا اردستانی و حسین زارع با دلاوری و شجاعت مواد منفجره را روی پل بردند و جاسازی کردند؛ مشغول آتشگذاری بودند که دشمن، آنها را با آرپیجی میزند و رضا، حسین و مواد منفجره و پل یکجا منفجر میشوند. وقتی خبر موفقیتآمیز انفجار پل به حاج احمد رسید حاجی یک نفس راحت کشید و گفت کار تموم شد و امید دشمن قطع شد.

با انفجار این پل 24 ساعت قبل از آزادسازی خرمشهر مسیر عراق بهسمت خرمشهر مسدود شد و عراقی‎‎ها آن شب هم از انجام عملیات سر باز زدند و دیگر قادر به عبور از آن رودخانه نبودند. لذا در نهایت تمامی نیروهای عراقی که در داخل خرمشهر میجنگیدند با انفجار این پل در محاصره رزمندگان افتادند و دسته دسته عراقی‎‎ها از داخل خرمشهر رو به جاده شلمچه میآمدند و خودشان را تسلیم میکردند. با تجیهزات نظامی که از عراقها در فتح خرمشهر بهدست آوردیم توانستیم بسیاری از کمبودهای سپاه را برطرف و یگان‎‎ها و لشکرهای سپاه و بسیج را آماده نبردهای دیگر کنیم.

منبع: پنجره

مرتبط‌ها

بهترین هتل های شهر مشهد

گرگ یا گوسفند ناتو پشت آیفون است

آل خلیفه در سراشیبی سقوط

تحقیر با تدبیر رئیس‌جمهور چه نسبتی دارد؟

درس‌های عملیات آزادسازی خرمشهر

بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی و عزت نفس