به گزارش دیدبان به نقل از پنجره، دو دهه تئوری پردازیهای حزب کارگزاران برای توجیه لیبرالیسم و عقاید خود، این روزها نمود عینیتری پیدا کرده است. غلامحسین کرباسچی دبیر کل و بنیانگذار حزب کارگزاران سازندگی در مصاحبهای که در شماره جدید هفته نامه پنجره منتشر شده سخنان جالب توجهی در خصوص دیدار فائزه هاشمی با فریبا کمال آبادی -فردی که در جایگاه مبلغ بهائیت در ایران، سابقه چندین و چند ساله دارد- مطرح ساخته است.
او در این مصاحبه تلاش نموده است تا این دیدار در نظر مخاطب عادی جلوه کند و معتقد است که اگر هم اشتباهی صورت گرفته است صرفاً ناظر به انتشار این عکسها در فضای مجازی و دیگری پرداختن رسانهها به این مسئله بوده است، والا نفس دیدار فائزه هاشمی با سرکرده بهائیت و متهم ساختن دستگاه قضا به بی عدالتی در برخورد با این مجرمان هیچ گونه ایرادی نداشته است!
کرباسچی در این سخنان معتقد است که ریشه این دیدار را نباید در عقاید فائزه هاشمی جست و جو کرد چرا که این دیدار سیاسی نبوده است بلکه صرفاً عاطفی بوده است، و مقصر اصلی ایجاد رابطه عاطفی با بهائیان مدیریت زندان است که فائزه هاشمی را با آنها در یک سلول قرار داده است و باعث شده است که فائزه هاشمی بعد از آزادی سرکرده بهائیان به دیدار او برود! با این وجود با نگاه عمیقتر به واکنش کرباسچی به این قضیه و سایر واکنشهای همقطاران فائزه هاشمی به نظر میرسد که ریشه این طرز تلقی را باید در نوع گفتمان و بینش کرباسچی جست و جو کرد.
غلامحسین کرباسچی بنیانگذار حزبی است که در دهه 70 و برای ادامه سیاستهای توسعه اقتصادی، تساهل فرهنگی و... که در دوره ریاست جمهوری اکبرهایمی رفسنجانی پیگیری شده بود پایه گذاری شد. حزبی که سخنگوی آن در تعریف اعضای کارگزاران سازندگی از عبارت «لیبرال دموکراتهای مسلمان» استفاده کرده و معتقد بود تضادی میان اسلام و لیبرالیسم نمیبینند. طرفداری این روزهای کارگزارانی ها از دیدار فائزه هاشمی با سرکرده بهائیان نیز از چهارچوب اصول لیبرالیسم خارج نیست و همین واکنشها نمود بیشتری را نسبت به نوع نگاه کارگزاران ارائه داده است. چرا که در خصوص چنین واقعهای نه تنها اصل دیدار را مستحق برائت نمیدانند بلکه از آن به یک امر عادی تعبیر میکنند.
در ادامه متن کامل این مصاحبه را میخوانید:
نظرتان درباره دیدار اخیر خانم هاشمی با خانم کمالآبادی چیست؟!
به نظر من این دیدار نه سیاسی بوده و نه اعتقادی. در زندان محیط ایجاب میکند که افراد از هر فرقه و نحله و دینی که باشند، با هم مؤانست پیدا کنند، حتی اگر با هم مخالف باشند. زمان پهلوی هم به همین صورت بود. علیرغم اینکه زندانیها چریک، مسلمان، فدایی، روحانی و... بودند و عقاید مخالفی داشتند و حتی مسائل طهارت و نجاست ایجاب میکرد که از یکدیگر اجتناب کنند، بینشان موانستی ایجاد میشد که بعد از زندان هم میتوانست ادامه پیدا کند. بهخصوص در محیط زندان که محیطی در تنگنا و نارساست، این موارد به وجود میآید. شما از این دیدار، تفسیر سیاسی و اعتقادی ارائه ندهید، فقط همان مؤانست و مجالست عاطفی را که مورد تاکید قرار دادم برداشت کنید.
آقای هاشمی هم در زندان با خیلی از افراد مختلف مجالست داشتند. اما پس از طی دوران زندان، این روابط را ادامه ندادند.
آقای هاشمی و دیگر مبارزان زمان شاه هم اگر آزاد میشدند، افرادی از نحلههای مختلف به دیدنشان میآمدند. در آن زمان هیچ وقت چنین حساسیتهایی نسبت به این دیدارها وجود نداشت و چنین تحلیلهایی از دیدار آنها در فضا پراکنده نمیشد. این فرد یک زندانی بود و مدتی با هم در یک بند و یک اتاق زندگی میکردهاند، این نیز شرایطی بوده که زندان به خانم هاشمی تحمیل کرده است. خانم هاشمی هیچ وقت نخواسته که با خانم کمالآبادی یا یک بهائی زندگی کند!
خانم هاشمی که از این جایگاه و موقعیت همبندشان در ساختار جامعه بهائیت ایران اطلاع داشتند! همین شاخصه نباید ایشان را در معاشرت با خانم کمالآبادی حداقل حساس میکرد؟! آیا نباید هوشمندانهتر با این موضوع برخورد میشد؟
شما قصد دارید با من مصاحبه کنید یا برای من منبر بروید؟ بگذارید که من ادامه صحبتم را بگویم!
شما ادامه صحبتتان را بفرمایید.
صحبت من این است که نباید به این موضوع جنبه سیاسی، اعتقادی و مواردی از این دست را نسبت داد. نه خانم هاشمی بهائی است و نه علاقهای به بهائیت دارد. اما برخی در جامعه منتظر این هستند که چنان از برخی مسائل هیاهو بسازند و جامعه را تحتالشعاع قرار دهند که خود این اقدام تبلیغ بهائیت میشود! این مسئله یک مورد ساده بوده است؛ ایشان به دیدار شخصی رفته و با وی ملاقاتی داشته است. اما اینکه از این جریان عکس تهیه شود و روی اینترنت قرار داده شود، خیلی جالب نیست. این حتماً برای موقعیت و شخصیت ایشان پسندیده نبوده و ما به ایشان هم عرض کردیم که این کار نادرست بوده است.
برخی بر این عقیدهاند این سناریویی است که برای برد بهائیت طراحی شده و خانم هاشمی خواسته یا ناخواسته سوپراستار این سناریو شد. شما چقدر با این تحلیل موافقید؟!
این درست است. به هر حال هر فردی در هر موقعیتی، بهخصوص افرادی که جنبههای قانونی و رسمی در کشور ندارند، سعی میکنند از هر موقعیتی به نفع خودشان و برای مطرح کردن خودشان استفاده کنند. این کار جدیدی از سوی بهائیت نیست. اما من میخواهم بگویم که داستان را در این حد بزرگ کردن و رنگ و بوی سیاسی و اعتقادی به آن دادن صحیح نیست. آنچه خانم هاشمی انجام دادهاند ـ و بیشتر باید از خود ایشان سؤال شود ـ از نظر ایشان اقدام سادهای بوده است ولی بیتوجهی ایشان به عکس گرفتن و تبلیغ آن در حد وسیع هم از سوی ایشان و هم از طرف همراهانشان کار نادرستی است. این اقدام یک فول بوده که جناب آقای هاشمی هم دراینباره به ایشان تذکر دادهاند و امیدوارم که مفید واقع شود و ایشان جبران کنند.
به نظر من شما هم به این مسئله دامن نزنید! این جریان به نفع اسلام و مسلمین تمام نمیشود. اگر چهرهای را که به خانوادهای روحانی وابسته است، متهم به ارتباط با بهائیت بکنید، کار جالبی نیست.
آقای عبدالله شهبازی پژوهشگر حوزه تاریخ گفتهاند که تمام این جریان، از همبندی در زندان تا دیدار اخیر، همه و همه سناریوی جریان بهائیت برای نیل به اهدافش در داخل کشور بوده است. شما این تحلیل را درست میدانید؟
من آقای شهبازی را نمیشناسم ولی این تحلیل ایشان را میتوان چیزی شبیه به سناریوهای توهم توطئه ارزیابی کرد! بهائیت از سالهای پیش تلاشهای بسیاری در ایران داشته که موارد مشابه این هم بین آنها یافت میشود. بهائیت ممکن است هر نقشهای داشته باشد. اما دراینباره میتوان به این اشاره کرد که زندانی خودش انتخاب نمیکند که در زندان با چه افرادی همبند باشد.
ایشان دست بهائیت را در این جریان دخیل میبینند!
به نظر من نه دست بهائیت است و نه دست خانم هاشمی که تعیین کند چه افرادی با هم در یک بند باشد. آن فردی که این موضوع را تعیین میکند، مدیریت زندان است! من این تحلیل را بیشتر یک داستان میدانم که برای برخی از افراد مناسب است. اگر بهائیت اینقدر سناریوهای عجیب و غریب در چنته داشت که امروز به این فلاکت دچار نمیشد!
نقش رسانهها را در این موضوع پررنگتر میبینید یا نقش خانم هاشمی؟!
قولی دراینباره هست که میگوید:
میکنم هم من غلط هم میکند جانان غلط
شکوه من، جور او، هم این غلط، هم آن غلط!
بالاخره هر دو در این جریان مساوی هستند