دیدبان
نگاهی به سیره فاضل گیلانی در گفت و گو با آیت الله محمدباقر تحریری

آیت الله بهجت به حکومت اسلامی معتقد بود

آیت الله بهجت به حکومت اسلامی معتقد بود

به گزارش دیدبان به نقل از پنجره، آیت الله محمدباقر تحریری یکی از اساتید اخلاق است که به مدت 16 سال در محضر آیت الله بهجت تلمذ کرده است. وی علاوه بر اینکه از 15 سال پیش امامت جماعت مدرسه امام خمینی(ره) قم را به عهده دارد، به افراد گوناگون مشاورههای اخلاقی و تربیتی میدهد. در گفتوگویی که با این استاد اخلاق داشتیم به بررسی ابعاد شخصیتی و علمی آیت الله العظمی بهجت پرداختیم.

وقتی روش سلسله اساتید آیتالله بهجت مثل مرحوم آیتالله قاضی را بررسی میکنیم، میبینیم که این اساتید بهطور مشخص عدهای را تحت تربیت میگرفتند و این مطلب بهعنوان روشی جاافتاده مرسوم بود، ولی در زندگی مرحوم آیتالله بهجت این روش خیلی مشهود نیست. نوعا وقتی افراد سراغ ایشان میرفتند و سفارش میطلبیدند همین را میگفتند که شما به معلومات خودتان عمل بکنید. دلیل این سیره ایشان چیست؟

دلیلش را نمیدانم. حالا ممکن است در طول زمان ایشان دستگیری‎‎های خاصی هم از بعضی از افراد کرده باشند، اما اینکه این دستگیری‎‎ها طبق همان روش اساتیدشان بوده یا طبق نظرات شخصی، درست مشخص نیست؛ البته بهنظر میرسد این قسمت دوم بیشتر رجحان داشته باشد. گاهی صلاح میدیدند و برای برخی افراد اذکاری را توصیه میکردند. این قسمت از زندگانی ایشان چندان روشن نیست. بعضی از اساتید ما (رضواناللهعلیهم) میفرمودند ایشان ابتدا که آمده بودند، بساط تربیتی مختصری داشتند، اما دیدند که اینها اهل کار نیستند، یک مرتبه آن را جمع کردند و دیگر از این مسائل دم نزدند.

آیا میتوان گفت ایشان اهلش را نیافتند؟

بله. احتمالا. گاهی میرفتیم منزل و ایشان هم پذیرایی میکردند. ما هم فرصت را غنیمت میدانستیم و سئوالات جسورانه میپرسیدیم. مثلا سئوال میکردیم شما چند سال خدمت مرحوم آقای قاضی بودید؟ ایشان میفرمودند: «الان وقت این چیزها نیست». دیگر کاری کردند که ما جرات نکردیم از این مباحث خدمت ایشان مطرح بکنیم.

گاهی شنیدیم که برخی آقایان در زمان حیات ایشان و حتی بعد از آن، نوعی ارتباط تکوینی روحی با ایشان داشتهاند. گاهی در عالم رویا بهطور واضح ارشاداتی کردهاند. شما مطلبی در این زمینه به خاطرتان میآید؟

بنده خودم از این مسائل محروم هستم ولی عمدتا بزرگوارانی که تمام همتشان در مسائل معنوی است، استعداد روحی برای چنین ارتباط‎‎هایی دارند. البته مطلب منحصر به ایشان هم نیست، بزرگان دیگر هم بودهاند که چنین ارتباط‎‎هایی با برخی برقرار میکردند.

 درباره نماز جماعت حضرت آیتالله بهجت، برخی به تناسب خودشان خاطراتی دارند و از بعضی از بزرگان هم نقل شده که ایشان به برخی که درخواستی در مسائل معنوی داشتند توصیه میفرمودند که در نمازشان شرکت کنند. اگر در این زمینه دریافتی یا مطلبی دارید بیان بفرمایید؟

اگر کسی بدون ذهنیت سابق و تلقینات میآمد بهتر میتوانست استفاده بکند. ما بدون ذهنیت به ایشان وصل شدیم. آن زمان نماز ایشان اینطور مورد استقبال عموم نبود. مشخص بود که گاهی تحول عجیبی در نماز رخ میدهد؛ مخصوصا شب‎‎های جمعه یا روز جمعه.

 یکی از جهاتی که خیلی در زندگی ایشان برجسته بود، مسئله شیفتگی و ارادت بسیار شدید نسبت به اهلبیت (علیهمالسلام) بود. از این شیفتگی ایشان چه نوع تجربیاتی دارید؟

ایشان بهگونه‎‎های مختلف موضوع توسل را مطرح میکردند. یکی از نمونه‎‎های این مطلب هم تشکیل مجالس عزاداری از پیش از انقلاب بود. در این مجالس خودشان هم بهطور پراکنده از فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) مطالبی بیان میکردند. به قول آیتالله مصباح ما تعجب میکردیم که چرا ایشان در این موقعیت از این مسائل بیان میکنند، ولی بعدها فهمیدیم که چقدر به اینکه این ارتباط اعتقادیمان با ولایت تثبیت بشود، نیازمندیم. چون اگر این تثبیت نشود، بقیه مسائل هم تثبیت نمیشود. نمونه دیگر هم التزام همیشگی ایشان به زیارت عاشوراست و دیگری التزام مستمر ایشان به اقامت در مشهد در طول تابستان است. نمونه دیگر، التزام ایشان به زیارت هر روز حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بود.

درباره ورود ایشان به مسائل اجتماعی ـ سیاسی هم نکاتی مطرح میشود با توجه به آشنایی و نزدیکی شما، در این مورد چه نظری دارید؟

ایشان به مسئله مشروطه و بزرگان مشروطه زیاد عنایت داشتند. مرحوم شیخ فضلالله نوری و معاصرینشان مثل مرحوم طباطبایی را مکرر به جلالت یاد میکردند. گاهی ریز مسائل مشروطه را مطرح میکردند. از زمانی هم که امام (ره) انقلاب را شروع کردند، بهگونهای میشود گفت در باطن همراه و موید امام (ره) بودند. قضایایی نقل شده که ایشان برای صحت امام چه مسائلی را مطرح میکردند. بعد از انقلاب هم وقتی امام (ره) در قم بودند، ارتباط ایشان با امام تنگاتنگ بود. اساسا ایشان به حکومت اسلامی معتقد بود.

البته سبک امام (ره) را نداشتند که مستقیما وارد مسائل بشوند. این اواخر هم با مقام معظم رهبری ارتباط داشتند. مقام معظم رهبری در سفر به قم به زیارت ایشان میآمد و چندین ساعت با هم دیدار خصوصی داشتند.

یکی از فعالیت‎‎های اجتماعی ایشان قبول وصایت یکی از خوبان بود؛ سیدمحمدرضا اصفهانی. دفتر ایشان منزل او بود. همین نزدیک مسجد که خراب شد. بنده دیده بودم. ایشان کسی بود که مرحوم آقای قاضی را درک کرده بود و آقای بهجت را وصی خودش قرار داده بود. در وصایتش این بود که مجلس روضه برپا کند. از ابتدا که مجلس روضه ایشان شروع شد، ما میرفتیم منزلشان چای میدادیم و کفش جفت میکردیم و ایشان هم به ما لطف داشتند. یکی دیگر از مراسمی که تا بعد از رحلت ایشان هم بود، مراسم عید غدیر بود که در راستای وصایت آن مرحوم بود. ایشان 18 و 19 ذیالحجه نوعا اطعامی میکردند که در آن مراسم هم چند سالی شرکت داشتیم. ابتدا خودمان پخت و پز میکردیم، ولی از سال دوم و سوم دیگر از بازار غذا میآوردیم. این هم برای ما جالب بود که ایشان غذای بازار را میخورد، ما طور دیگری فکر میکردیم. ایشان عنایت داشتند که پذیرایی خوب باشد.

 بعد از رحلت مرحوم پدرم، قضیه خوابی را که شخصی از ایشان دیده بود برای آیتالله بهجت نقل کردیم. ایشان به مناسبت فرمود: «ما هم قضیهای داریم درباره حالت مرگ و اینکه اگر شَست میت را بگیری، هر سوالی بکنی جواب میدهد. در خواب، شهید واحدی را در حرم دیدم. دنبالش کردم تا مسئلهای را از او بپرسم. تا آمد سهراه موزه، شستش را گرفتم و از او پرسیدم: هنگام اعدامت چه بر تو گذشت؟

گفت: وقتی که مرا بردند بالای دار، همین که خواستند اعدامم بکنند، ملک نازل شد و آن وقت من آنجا دیگر کلام ملک را میشنیدم». این فضیلت را ایشان از خودش اینجا نقل کرد. دیگر شهید واحدی نبود که حرف میزد خودش صحبت ملک را شنیده بود.

خاطره دیگر اینکه در مرقد امام رضا (علیهالسلام) از ایشان سوال کردم از امام رضا علیهالسلام چه بخواهیم؟ فرمود: «از ایشان بخواهیم از ایشان جدا نشویم».

یکی دو سال بعد، در صحن ایشان را تنها دیدم. عرض کردم دعا بفرمایید. با جدیت عجیبی فرمود: «همهاش هم دعایی نیست، دوایی هم هست. یعنی باید در مسیر کمال به عمل هم بپردازیم».

رحلت ایشان هم خاص بوده در این باره توضیح میدهید؟

ایشان نمیخواسته حتی نزدیکترین افرادش هم هنگام رحلتشان حاضر باشند؛ لذا آنطور که شنیدم، علیآقا بهجت را فرستادند برای کاری که هنگام رحلتشان نباشند. میخواستند این قضیه نیز مثل سایر مسائل مکتوم بماند.

درباره توصیه‎‎های ایشان خاطرهای دارید؟

در خدمت ایشان در منزل نشسته بودیم، یکی از طلاب که از روحانیون کاروان‎‎ها بود، آمد خدمت ایشان که سفارشی بگیرد. گاهی ایشان فرمایشهایش رمزی بود. فرمودند: «عینکت را عوض کن، آقا را میبینی». یعنی اگر در حج توجهمان عمیق باشد، امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) را خواهیم دید.

درباره مسائل عبادی آیتالله بهجت مطلبی هست که بخواهید بیان کنید؟

نسبت به نوافل و دعا و استمرار زیارت عاشورا و صلوات، توجه خاصی داشتند. بعضی‎‎ها نقل میکردند از حرم تا منزل، دعای صباح را میخواندند. تا پیش از کسالت، روزی یکی دو ساعت به حرم میرفتند.

یکی از اهل قلم میفرمود، من در محضر حضرت آیتاللهالعظمی میلانی در مشهد بودم، آیتالله بهجت آمدند. با اینکه از نظر سنی و ظاهری مقداری شاگردی آیتالله میلانی را کرده بودند و خدمت ایشان درس خوانده بودند، مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی به آیتالله بهجت میفرمایند: «آقا بنده ذکرم تمام شده، به من ذکر بگویید».

شرکت در مباحث علمی ایشان دارای چه ضرورتها و پیشنیازهایی بود؟

سبک تدریس ایشان طوری بود که اگر کسی میخواست از درسشان استفاده بکند، باید حداقل یک دوره درس خارج دیگران را شرکت میکرد تا تسلطی به مطالب و مبانی داشته باشد. بحث‎‎های اصولی ایشان روند خاصی داشت که خیلی راحتتر بود. ایشان خودشان متن مختصری را تدوین کرده بودند و براساس آن متن پیش میرفتند و در این متن بیشتر به نظرات مرحوم صاحب کفایه و استادشان مرحوم آشیخ محمدحسین و گاهی مرحوم آقای نائینی اشاره میکردند. ایشان از جهت فقهی و اصولی در سطحی بودند که بزرگانی مانند آیتالله شبیری زنجانی و آیتالله مصباح را تربیت کردند.

در مقام استنباط خیلی به سند حدیث تکیه نمیکردند. در اینجا دو مسلک مطرح است؛ یکی این است که در استنباط احکام صرفا به قرآن و حدیث و آن حدیثی که از جهت رجالی معتبر باشد (حسن و صحیح باشد) تکیه کنیم. اما مرحوم آیتالله بهجت خیلی به این روش تکیه نمیکردند، بلکه در کنار استدلال به کتاب و سنت و روش عقلایی به آن حدسیاتی که شخص از مبانی دین میتواند داشته باشد، تکیه میکردند.

ایشان در مقام استنباط نسبت به آن مبانی که از شرع در مسئلهای استفاده میشود توجه داشتند. از مرحوم کاشفالغطاء تجلیل میکردند که میفرمود: «ابوحنیفه کتابی ننوشته و دو تا از شاگردانش مبانی او را مطرح کردهاند. حنفی‎‎ها مسلک ابوحنیفه را از این طریق میدانند. آیا ما که نمیتوانیم مسلک امام صادق (علیهالسلام) را از این همه سیره و گفتار آن حضرت کشف کنیم، جعفری هستیم؟»

بنابراین در مقام استنباط تنها به ظاهر روایات تکیه نمیکردند، بلکه مطالبی را که از بیانات و سیره اهل بیت (علیهمالسلام) و متشرعه در مسائل گوناگون فقهی قابل استفاده بوده، استخراج میکردند. علامه طباطبایی نیز در مباحث تفسیری این روش را دارند.

ایشان به آیات قرآن خیلی تسلط داشتند و در مباحث فقه تنها به روایات توجه نمیکردند. به ادبیات تسلط خاصی داشتند. به مسائل عرفیات خیلی در مقام استنباط تکیه میکردند و میفرمودند که نباید در مباحث فقهی با آن کنجکاوی‎‎ها و ریزبینی‎‎های عقل وارد بشویم. به هر حال این مباحث برای عموم مردم است و عموم مردم این نحوه گفتمان دینی را میفهمند. به نظریات علما نیز تسلط داشتند و در مقام درس چند ساعت کتاب‎‎های متعدد را مطالعه میکردند.

آیا شما که در درس دیگر آقایان حضور داشتید درس آنان را با آیتالله بهجت مقایسه کردهاید؟

بنا به آن مقداری که در درس برخی علما شرکت داشتم، مثلا مرحوم شیخ جواد تبریزی و آیتالله فاضل لنکرانی و بعض دیگر از اساتید، بهنظرم درسشان با درس آیتاللهالعظمی بهجت قابل مقایسه نبود. هم بهطور جزئی و هم بهطور کلی نظرات را نقادی میکردند. وقتی بحثی را جمعبندی میکردند، انگار در آن بحث شنا میکردند.

در نظرات فقهی چه برخوردی با علمای سلف داشتند؟

به چند نفر عنایت ویژهای داشتند؛ مرحوم کاشف الغطاء، مرحوم صاحب جواهر، محقق صاحب شرایع، محقق جامع المقاصد که شارح شرایع هست و گاهی هم به کاشف اللثام. البته به بعضی علمای دیگر هم مانند مرحوم شهید اول، شهید ثانی هم عنایت داشتند، اما به این چندتایی که عرض کردم بیشتر نظر داشتند و نظراتشان را با عظمت بیان میکردند.

در طول این سال‎‎ها برایتان گستره علمی ایشان مشخص شده بود. معمولا مباحث  را چگونه طرح میکردند؟

ایشان گاهی به مناسبتی برخی مباحث فلسفی را مطرح میکردند. اشاراتی به نظر بوعلی داشتند. گاهی هم اشارهای به ملاصدرا داشتند. در مباحث تاریخی ید طولایی داشتند. حافظهشان خیلی عجیب بود. گاهی عین متن یک تاریخ را نقل میکردند. میگفتند علت اینکه علمای ما به آن بزرگی و برجستگی رسیدند این بود که کمتر در بین کلماتشان مستحب و واجب داشتند. بیشتر دستورات را بهصورت واجب تلقی میکردند، یعنی التزام خاصی به تعبدیات داشتند. کمتر به مکروه و مباح تقسیم میکردند. نوعا جنبه احترازشان از شبهات زیاد بوده است. ایشان روی این نکته بسیار تکیه میکردند.

 درباره استقلال نظر ایشان در مسائل مختلف مطلبی دارید؟

در مسائل اجتماعی ـ سیاسی متاثر از کسی نبودند. متاثر یعنی اینکه تابع کسی نبودند، نه اینکه کسی را قبول نداشته باشند. مثلا مسئول مسجد پول‎‎هایی را میگرفت و ایشان نظرش این نبود که این کار در مسجد انجام بشود و به پای ایشان حساب بشود، ولی آن آقا دست برنداشت. بهخاطر تقابل با آن فرد مدتی نماز را تعطیل کردند که ما هم منزل ایشان نماز میخواندیم. تا اینکه آن شخص دست برداشت. ایشان تشخیص داده بود که این آقا کار خلاف میکند و باید از اینجا برود و این کار را کرد.

نمونه دیگر یکی از منبری‎‎ها و روضهخوان‎‎های منزل ایشان بود که نظر موافقی با انقلاب نداشت و مطالب خلاف وحدت نیز نقل میکرد. نزدیک عیدالزهرا (سلاماللهعلیها) بود، بنده خودم شنیدم که ایشان فرمودند: «فضایل حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را بگو که وارد وادی شیخین نشود تا مسئله وحدت به هم بخورد». مقداری با او مماشات کردند و آهستهآهسته او را کنار گذاشتند.

در مسائل اجتماعی، رسیدگی به حال مومنین را یک وظیفه میدانستند. گاهی از افراد 40 سال پیش احوالپرسی میکردند و با علمای شهرستانها یا با غیرعلما، ارتباط داشتند.

عمده دعای ایشان در پایان درس‎‎ها این بود: «خدایا ما را به تحصیل علم نافع و انجام عمل صالح موفق بگردان» 

 

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟