دیدبان

تهاجم زبانی با لهجه آمریکایی

تهاجم زبانی با لهجه آمریکایی

به گزارش دیدبان به نقل از پنجره، برتریطلبی غربیها، در برههای آنان را وادار ساخته بود تا نیروهای خود را روانه ممالک دیگر کنند و آن‎‎ کشورها را تحت استیلا و استعمار خود درآورند. اگرچه گذشت زمان و ورود جهان به عصر ارتباطات، این راهبرد استعمار کهن را قرین اعتراضات و ناآرامی‎‎ها در کشورهای مستعمره و استعمارگر ساخت و در واقع اینگونه راهبرد استعماری، کارآمدی خود را از دست داد و دیگر برآوردهکننده آمال سیریناپذیر استعمارگران نبود، غربی‎‎ها به این فکر افتادند که بهمنظور حفظ دستاوردهای خود و ایضا گسترش حوزه نفوذ در کشورهای هدف، بر فرهنگ و افکار ملل جهان در راستای منافع خود سیطره یابند. بدینسان تهاجم فرهنگی گسترده و سازمانیافته علیه این کشورها آغاز شد. آن‎‎ها در جهت کامیابی در این عرصه از تمامی حربه‎‎ها و ابزارهای ممکن نظیر ارسال مبلغ و مروج فرهنگ غرب، نشر کتب و نشریات، راهاندازی شبکه‎‎های تلویزیونی و رادیویی و ساخت محصولات چندرسانهای بهره جستهاند.

جهانیشدن مصادف است با امپریالیسم فرهنگی

بنابه بررسی‎‎های صورت گرفته در چند دهه گذشته، با نفوذ تام مولفه‎‎ها و عناصر عصر ارتباطات در حیات بشری و همچنین القای برتری غرب بر اسلام، تقاضا برای فراگیری زبان انگلیسی در کشورهای اسلامی افزایش یافته است. بدینترتیب غربی‎‎ها و بهویژه ایالاتمتحده تلاش کردهاند تا از رهگذر کتب و یا دوره‎‎های آموزشی زبان انگلیسی بهعنوان ابزاری برای خدمت به اهداف تهاجم فرهنگی خویش بهره ببرند.

ترویج فرهنگ بیبندوباری و مولفه‎‎های خلاف اخلاق، تخطئه دین و دینداری، برجستهنمایی و بزرگنمایی دستاوردهای غرب و القای برتری غرب بر اسلام و بیتوجهی و نادیدهانگاری بنیان خانواده و ازدواج، برخی از مصادیق این هجمه همهجانبه غرب بهویژه آمریکا علیه جوامع اسلامی است. تخصیص بودجه‎‎های کلان سالانه از سوی ایالاتمتحده بهمنظور آموزش و گسترش زبان انگلیسی و استیلای فرهنگی بر جوامع مختلف دال بر  این مدعاست.

بررسی‎‎ها حکایت از آن دارد که نگاه غرب و بهویژه ایالاتمتحده نسبت به جهان اسلام همواره نگاه و نگرشی تحقیرآمیز و استیلاجویانه بوده است و آن‎‎ها پیوسته در پی بهرهکشی از ممالک اسلامی بهمثابه طعمه بودهاند.

آن‎‎ها حتی در دورهای که از قافله تمدن بهدور مانده بودند، چنین نگرشی نسبت به تمدن غنی اسلامی داشتند. به اذعان محققین و مورخین غربی نظیر گوستاولوبون و ویل دورانت، تمدن عظیم جدید اروپایی بیش از هر چیز دیگر از تمدن باشکوه اسلامی مایه گرفته است. بهعنوان نمونه گوستاولوبون در این باب مینویسد: «بعضی‎‎ها (از اروپاییان) عار دارند که اقرار کنند که یک قوم (یعنی مسلمانان) سبب شده اروپای مسیحی از حال توحش و جهالت خارج گردد و لذا آن را مکتوم نگاه میدارند، ولی این نظریه درجهای بیاساس و تاسفآور است که بهآسانی میتوان آن را رد کرد... نفوذ اخلاقی همین اعراب زاییده اسلام، آن اقوام وحشی اروپا را که سلطنت روم را زیر و زبر کردند، داخل در طریق آدمیت کرد و نیز نفوذ عقلانی آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن بهکلی بیخبر بودند به روی آن‎‎ها باز کرد و تا ششصد سال استاد ما اروپاییان بودند».

همانگونه که از عبارات گوستاولوبون هویداست، آشنایی غربی‎‎ها با پیشرفت‎‎ها و تمدن اسلامی زمینه رنسانس و تمدنپروری غربی‎‎ها را ایجاد کرد. بعدها با اغفال حاکمان بلاد اسلامی، استعمارگران غربی در جهت تامین مواد خام و نیروی کار ارزان قیمت به استعمار و استثمار ممالک اسلامی روی آوردند. آن‎‎ها تنها به استعمار کشورهای اسلامی بسنده نکردند و در پی تثبیت و نهادینهسازی وابستگی کشورهای اسلامی به غرب برآمدند. این هدف شوم صرفا با تخلیه فرهنگی و تغییر ارزش‎‎های ملل مورد هجوم محقق میشد.

در قرن بیستم، گسترش اطلاعات و ارتباطات و همچنین نیاز مبرم کشورهای اسلامی به علم و فناوری غرب بهویژه ایالاتمتحده، ایجاب میکرد که مردمان این کشورها زبان انگلیسی را فراگیرند. این موضوع فرصت بهینهای را برای استراتژیست‎‎های آمریکایی فراهم آورد تا فرهنگ سکولار غربی را در قالب محتواهای آموزشی به جوامع دیگر علیالخصوص ممالک اسلامی ارائه کنند و از این طریق اهداف تهاجم فرهنگی خویش را پیگیری کنند و گونهای هویت متمایز از هویت اسلامی در این جوامع ایجاد نمایند.

 در این گزارش ابتدا به مقوله «فرهنگ»، «تهاجم فرهنگی» و «نسبت میان زبان و فرهنگ» میپردازیم و در ادامه به اثبات و شرح «تهاجم فرهنگی» ایالاتمتحده در قالب «ترویج زبان انگلیسی» مبادرت میکنیم.

1. فرهنگ

باورمندان به پدیده هویتسازی، فرهنگ را بهعنوان مهمترین و غنیترین منبع هویتساز میدانند و معتقدند هویت رابطه نزدیک و تنگاتنگی با مقوله فرهنگ دارد و بهبیاندیگر یک پدیده فرهنگی است. فرهنگ پدیدهای «ذهنی» است، به همین دلیل تعاریف متعددی از آن ارائه شده که مجال ذکر تمامی آن‎‎ها در این گزارش نیست فلذا به تعریف مدنظر این پژوهش میپردازیم:

فرهنگ؛ مجموع اعمال و افکار مردم یک قوم یا یک ملت است که در فرآیندی بلند مدت شکل گرفته است. از طریق آموزش و پرورش آموخته و از نسلی به نسل بعد منتقل میشود. هر یک از این عوامل بهنوبه خود در تبیین نحوه رفتار، طرز فکر، امیال، مقررات، قضاوت‎‎ها و جهانبینی و مشخصات روانشناسی مردم یک قوم یا یک ملت تاثیر قابل ملاحظهای دارد.

2. تهاجم فرهنگی

برخلاف مقوله فرهنگ، تهاجم فرهنگی دارای پیچیدگی و گستره معنایی زیادی نیست و غالب علما و محققین تعاریف مشابهی از این مقوله ارائه کردهاند. آیتالله خامنهای (دامظله)، رهبر معظم انقلاب با تاکید بر لزوم مقابله با «تهاجم فرهنگی» آن را چنین معرفی میکنند: «تهاجم فرهنگی بدین معناست که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصد خاص خود و اسارت یک ملت، به بنیان‎‎های فرهنگی آن ملت هجوم میبرد. در این هجوم باورهای تازهای را بهزور و قصد جایگزینی با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت وارد کشور میکنند».

3. نسبت میان زبان و فرهنگ

زبان بهعنوان «نیروی انسجام دهنده» نقش ویژهای در بسترسازی، تکوین و بالندگی فرهنگی و تحقق هویت قومی و ملی دارد. پیتر ترادگیل، زبانشناس اجتماعی، در خصوص نقش زبان در هویتسازی، بر این باور است که زبان معرف و تمایز بخش هر گروه اجتماعی است. بهعنوان نمونه او از وجود تفاوت‎‎های دستوری میان دو نفر سخن میراند که برخواسته از تفاوت آن‎‎ها در طبقه اجتماعی است. در سطح کلان نیز میتوان اهمیت هویتبخشی زبان را بازشناخت. زبان مشترک، اجتماع زبانی واحدی را شکل میدهد که در آن گروهی از افراد در یک نظام معنایی یکسان میاندیشند. زبان را باید ظرفی دانست که از طریق آن مفاهیم، آداب و سنن گذشتگان به نسل‎‎های متوالی میرسد. بهزعم آگوست کنت، زبان مشترک مبنای هویت مشترکی است که به همبستگی میانجامد. به باور او «زبان ظرفی است که اندیشه نسل‎‎های پیشین و فرهنگ نیاکانی در آن ذخیره میشود. ما با مشارکت در یک جهان زبانی در واقع بخشی از یک اجتماع زبانی هستیم».

4. تهاجم «زبان ـ فرهنگ» از نوع آمریکایی

امتزاج ذاتی دو مقوله زبان و فرهنگ ایجاب مینماید که در آموزش زبان دوم خواه یا ناخواه فرهنگ نهفته در آن زبان نیز آموزش داده شود. نظر به آنکه محتویات مورد استفاده برای آموزش یک زبان طبیعتا مکنون از ارزش‎‎ها و مفروضات فرهنگی ناظر به آن زبان است. به بیانی دیگر، آموزش زبان منهای فرهنگ مرتبط با آن مَثَل انسانی بیروح خواهد بود. موضوع «فرهنگ زبانی» آنچنان در زمینه فراگیری یک زبان اهمیت دارد که از الزامات زبانآموزانی که قصد مسافرت و اقامت در کشورهای دیگر را دارند، آشنایی کافی با فرهنگ آنان است. با این حال برخی اندیشمندان آموزش زبان بر این باورند که آشنایی فرهنگی حاصله از آموزش یک زبان کفایت نمیکند و لذا خواستار بیان بیشتر مسائل فرهنگی در کتب زبان شدند. طرح فوقالعاده گسترده این موضوعات در بعضی کتب آموزشی زبان بهویژه زبان انگلیسی حتی موضوع اصلی این کتب یعنی «آموزش زبان» را تحتالشعاع قرار داده است و اینچنین بهنظر میرسد که این کتاب‎‎ها در جهت تبلیغ و ترویج فرهنگ غربی و علیالخصوص آمریکایی طراحیشدهاند تا آموزش زبان.

نظر به آنکه کتاب‎‎های آموزش انگلیسی در کشورهای شرقی و بهویژه جوامع اسلامی گسترش بیشتری دارند، غربی‎‎ها و خصوصا آمریکایی‎‎ها با طراحی محتواهای خاص در پی استحاله فرهنگی جوامع شرقی و علیالخصوص اسلامی هستند. این راهبرد در قرن اخیر به نحو گسترده در دستور کار استراتژیست‎‎های آمریکایی قرار داشته است. برای نمونه در «گزارش جامع سالانه در خصوص دیپلماسی عمومی و مخابره بینالملل در سال 2015» آمده است که نهادهای آکادمیک ایالاتمتحده از مربیان «زبان انگلیسی آمریکایی» جهت شرکت در یک دوره 10 ماهه حمایت میکنند و این مربیان میتوانند توانمندی‎‎های تدریسی زبان انگلیسی خود را در این دوره تقویت کنند. در ادامه این گزارش آمده است که نهادهای ناظر بر آموزش «زبان انگلیسی آمریکایی»، مطابق با اولویت‎‎های سفارتخانه‎‎های ایالاتمتحده در خارج از کشور، از پروژه‎‎های آموزشی زبان انگلیسی از دوهفته تا چهارماه حمایت میکند. در این گزارش بودجه تخصیصیافته به راهبرد آموزش «زبان انگلیسی آمریکایی» در سال 2015 بالغبر 50 میلیون دلار برآورد شده است.

همانطور که پیش از این مطرح شد، زبان و فرهنگ مقوله‎‎هایی لاینفک هستند و در جریان آموزش هر زبان، فرد ناخودآگاه با فرهنگ ناظر بر این زبان آشنا خواهد شد. این امر اگر سیر طبیعی داشته باشد، آموزش آن زبان میتواند منشأ برکات فراوان از قبیل توسعه ارتباطات اجتماعی و فرهنگی و آشنایی با گنجینه‎‎های علمی و ادبی مربوط به آن زبان باشد. اما امروزه شاهدیم که ایالاتمتحده با بهرهگیری از مقوله تاثیرگذار «زبان» خواستار آن است که جوامع اسلامی را دستخوش استحاله فرهنگی کند و به آمریکا و غرب وابسته کند. ایالاتمتحده میخواهد تا با استفاده از پوشش «زبان انگلیسی آمریکایی»، وجوه سکولار و ضدارزش فرهنگ آمریکایی را به جوامع اسلامی انتقال دهد و با تضعیف کردن بنیان‎‎های فرهنگی و ملی این جوامع، استعمار کهن را در پوششی مزورانه بازگرداند. بدینسان طراحان آمریکایی با جهتگیری، محتواهای آموزشی «زبان انگلیسی آمریکایی» را به نحو هدفمندی برنامهریزی کرده و آن را در سراسر جهان و بهویژه جوامع اسلامی منتشر میکنند. چنانچه در «گزارش جامع سالانه در خصوص دیپلماسی عمومی و مخابره بینالملل» آمده است: «مواد و محتویات آموزشی زبان انگلیسی برای مدرسان و آموزندگان فرمت‎‎های گوناگون نظیر چاپی، تصویری، صوتی، نرمافزار موبایل و آنلاین در دسترس است».

برخی از مصادیق و آثار سوء این محتواهای آموزشی «زبان انگلیسی آمریکایی» بر فرهنگ ایرانی ـ اسلامی

5. ترویج فرهنگ سکولار و لاقیدی

ترویج فرهنگ سکولار یکی از برنامه‎‎های جدی آمریکایی‎‎ها به انحطاط کشاندن نسل جوان جوامع اسلامی و کشورمان ایران است. هدف این راهبرد نیز منفعل کردن جوانان مسلمان در برابر استثمار آمریکایی است چراکه تعالیم اسلامی و بهویژه تشیع مانع در برابر سلطه بیگانه است. یکی از ابزارهای نرم جهت نیل بدین مقصود، بهرهگیری از کتب آموزشی انگلیسی است که تولید و نشر آن‎‎ها اغلب در اختیار انتشارات آمریکایی است. غالب محتویات این کتب مملو از آموزه‎‎های ضداخلاقی است که فضایی از لاقیدی و بیبندوباری را به مخاطب القا میکند.

«یافتن دوستی جنس مخالف»، «رقص»، «الگوسازی منفی» از طریق مطرح کردن هنرپیشه‎‎های غیراخلاقی سینما و موضوعات دیگری از این دست، مباحث بیشتر کتب آموزش «زبان انگلیسی آمریکایی» را شکل میدهد که در راستای «تهاجم زبان ـ فرهنگ» پیگیری میشود و به «لاقیدی» و سکولاریزه شدن بخش عمدهای از خوانندگان آن منتهی خواهد شد.

6. تخطئه دین و دینداری

تخریب دین و دینداران و استهزاء آنان از دیگر مباحثی است که موردنظر غالب محتویات آموزشی زبان انگلیسی است. برای نمونه در این کتب به انسان‎‎های متعهد و دیندار با شیوهای تحقیرآمیز نگریسته شده است و آنان را عقبمانده معرفی مینماید و واپسماندگی آنان را نیز مرتبط به تعهدشان به دینداری میداند.

محتویات این کتاب‎‎ها همواره دو صفت خشن و عقبماندگی را بهمثابه صفات مسلمانان در متن و یا تصاویر مطرح میکنند.

7. بزرگنمایی دستاوردهای آمریکایی و غرب

اگرچه جامعه غرب مصون از آسیب، ناهنجاری و کاستی نیست و چهبسا در مواردی نظیر اعتیاد، بزهکاری و برخی ناهنجاری‎‎های اجتماعی دیگر، اوضاع کشورهای غربی و بهویژه آمریکا از بسیاری از کشورهای جهان وخیمتر باشد، لیکن با اندک عنایتی به محتویات آموزشی «زبان انگلیسی آمریکایی» میتوان دریافت که در این محتواها یا اصلا توجهی به این کاستی‎‎ها و مشکلات نشده است و یا توجه اندکی بدان امور صورت پذیرفته است. در عوض آنچنان به دستاوردهای تمدن آمریکایی و غربی پرداختهشده است و با جذابیت بدان اهتمام میورزند که گویی خوانندگان بایستی موفقیت را صرفا در آمریکا و غرب به کاوش بنشینند. در برخی کتب آموزشی مذکور با وجود هتاکی عموم آمریکاییها، به شهرت آنان در زمینه ادب گفتاری اشاره شده است.

8. نادیدهانگاری بنیان خانواده

غربی‎‎ها بهدرستی درک کردهاند که یکی از رازهای قدرت اسلام در اهتمام آن به جماعت و با هم بودن است. اولین رکن جماعت در تاریخ بشر، که دین مبین اسلام نیز بدان عنایت خاصی کرده، خانواده است. در واقع خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که از اهمیت و نقش بسیار بالایی برخوردار بوده و میتواند کارکردهای مثبت فراوانی داشته باشد. اما این نهاد مهم تحت تاثیر فلسفه ماتریالیستی و اپیکوری در جامعه غرب بهشدت دچار آشفتگی شده است. بهطوریکه امروزه برای بخش عظیمی از نسل جدید تشکیل خانواده و سازمان دادن به آن معنای خود را از دست داده است. امروزه تعداد بسیار زیادی از مردان و زنان غربی نشاط و شادی را به دور از محیط خانه و خانواده و در کلوپ‎‎های رقص و مستی میجویند. بدینسان تربیت فرزند و کمک به تکوین شخصیت او که یکی از کارکردهای مهم خانواده است تا حد زیادی برای غربی‎‎ها معنا ندارد. این فرهنگ شوم بهطور گسترده در محتویات آموزشی «زبان انگلیسی آمریکایی» انعکاس یافته است و در مفاهیمی نظیر ترویج «همجنسگرایی»، «رابطه جنسی خارج از محدوده ازدواج» شرح داده میشود.

امپریالیسم فرهنگی و پسااستعمار

با عنایت به آنچه در این گزارش مطرح شد، نتایج گویای این واقعیت است که محتویات آموزشی «زبان انگلیسی آمریکایی» بهویژه در فرمت کتاب و دوره‎‎های آموزشی در سه دهه اخیر نظر به برنامهریزی‎‎های گسترده ایالاتمتحده از بار فرهنگی بسیار سنگینتری نسبت به محتویات آموزشی ما قبل این سه دهه برخوردار هستند.

امروزه واقعیتی که در کشور ما مطرح است، این است که تقریبا همه اقشار جامعه احساس نیاز شدیدی به فراگیری زبان انگلیسی میکنند و نظر به ناکارآمدی نظام آموزشی در مدارس و دانشگاهها، غالب این افراد به آموزشگاه‎‎های آموزش زبان با متد و روش غربی روی میآورند. نکته مهم این است که هیچ محتوای بومی در این کتابها یافت نمیشود. فلذا ضعف عمده در بدنه آموزشی کشور، نقطه قوتی در تهاجم دشمن پدید آورده است که دشمن بهخوبی از آن بهره میبرد. بیتردید بایستی با بهرهگیری از کارشناسان خبره مجموعهای غنی و با کیفیت در باب آموزش زبان انگلیسی طراحی کرد که برای آشنا کردن مخاطب به فرهنگ غربی یا آمریکایی وی را در این فرهنگ غرق نکند. فراگیری فرهنگ دوم نباید موجب استحاله فرهنگ اول شود 

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟