به گزارش دیدبان، محمد صادق کوشکی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در یادداشتی نوشت:
1- تمام رفتارها و حرکات نوع بشر در تمام حوزهها نیازمند طرح و نقش و الگوست و این مهندسی رفتار، یا از تجربیات دیگر اشخاص و جوامع باید اخذ شود و یا اینکه به صورت ابداع و ابتکار به مرحله عمل درآید. چنانچه یک جامعه از وضعیت موجود خود راضی نباشد و بخواهد هدف مطلوبی تعیین نموده به سمت آن حرکت کند، لازم است پیش از آن، درباره سؤالات مهمی تأمل کند : این افق مطلوب چیست، کجاست و چگونه باید بدان سمت حرکت کرد؟ پاسخ به این پرسشها، «الگوی توسعه» یا «الگوی پیشرفت» را در هر جامعهای ترسیم میکند.
به عبارت دیگر، هر جامعهای برای اینکه بتواند افق مطلوبی برای خود ترسیم کرده و به سمت آن حرکت کند نیازمند «الگوی توسعه یا پیشرفت» است. در مورد ایران، از آنجایی که شأن جامعه ما، اسلامی است باید الگوی رشد و پیشرفتی برآمده از دین، بر آن حاکم باشد و افق مطلوب و هدف غایی آن ریشه در مفاهیم دینی داشته باشد. روشن است که در چنین شرایطی برای دستیابی به چنین هدفی باید مبانی دینی، به عنوان اصل و اساس قرار گیرند.
2- نکته بعدی اینکه، بخشی از این حرکت به عهده انسان گذاشته شده است. بدین صورت که کلیات و راهبردها را دین تعیین میکند و برخی از روشها و تاکتیکها را عقل بشر با استفاده از امکانات بومی ابداع مینماید. در مورد کشور ما، از آنجا که این شیوهها با استفاده از امکانات بومی ارائه میشوند، میتوانیم از واژه «ایرانی» برای الگوی توسعه مدّ نظرمان استفاده کنیم.
از این رو، در هر جامعهای میتوان نسخه پیشرفت متناسبی با توجه به پیشینه دینی – فرهنگی در کنار روشهای بومی آدرس داد که هر کدام، روشی خاص برای دستیابی به قله پیشرفت تعیین نمودهاند. بنابراین، با توجه به آنچه بیان گردید، تعریف «الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت» و کارایی آن به دست میآید.
3- موضوعی که در بحث الگوهای توسعه و پیشرفت جهانی مطرح بوده و بسیار حائز اهمیت است، ناکارآمدی الگوهای توسعه موجود در تحقق اهداف از پیش تعیین شده است. جامعه مطلوبی که تمدن غرب بنا کرده و در حال حرکت به سوی آن میباشد، برخوردار از رفاه حداکثری است و انسان غربی، بناست که از بیشترین لذت برخوردار باشد و از کمترین رنج نیز آزرده خاطر نگردد. اما وقتیکه انسان به خصوص انسان غربی، حرکت به سوی تمدن مورد نظر خود را قصد میکند، متوجه تناقضاتی میگردد که در مسیر این هدف برای خود تعریف نموده و موجب میگردد تا «لذت حداکثری و رنج حداقلی» محقق نشود.
در نتیجه در تمدن غربی، اقلیتی وجود دارند که به اوج لذت و رنج کمتر میرسند و در مقابل، اکثریت یا همان طبقه متوسط، از میزان برابری از لذت و رنج بهرهمندند. دسته سوم جامعه غربی، همان فقرا هستند که از رنج حداکثری و لذت حداقلی (یا بدون لذت) روزگار میگذرانند.
نفس این تقسیمبندی سهگانه در جامعه غربی، در واقع، نمادی از تناقض درونی این الگوست. ماهیت این الگو به گونهای است که جامعه غربی با وجود تمام تلاشها برای تأمین رفاه و لذت برای اکثریت جامعه و کاستن رنج آنان، باز هم به موفقیت کامل دست نمییابد و کماکان شاهد نابرابریها و بیعدالتیها در آن هستیم. آمارهای شگفتآور و بعضاً باورنکردنی از بیعدالتیهای تمدن غرب، ثابت میکند که با وجود بهرهگیری از تمام امکانات و ظرفیتها، هنوز هم جامعه غربی به سه دسته ثروتمند، متوسط و فقیر تقسیم میشود و شکاف طبقاتی میان این سه گروه، گویای تناقض جدی در الگوی توسعه و پیشرفت غربی به شمار میآید.
4- تناقض دیگری که در جامعه غربی به چشم میخورد، منافات نظم و قانون با آزادی است. هر چند که در غرب تلاش فراوانی صورت میگیرد تا آزادی به عنوان افقی مطلوب ترویج گردد اما این مفهوم، همواره با نظم آهنین به عنوان لازمه و بایسته زندگی مدرن، تناقض داشته است. چنانچه این نظم آهنین دچار خلل و از هم گسیختگی شود، از تمدن غربی نشانی باقی نخواهد ماند زیرا تمدن غربی نیازمند انضباطی فوقالعاده است تا بتواند به مسیر خود ادامه دهد.
اگر جامعه غربی بخواهد به شعار آزادی خود جامه عمل بپوشاند، باید از نظم آهنین هم صرفنظر کند که لازمه آن نابودی آزادیهای فردی و انسانی است و این همان نکتهای است که بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان غربی تحت عنوان «استیلای ماشین بر زندگی مدرن» یا «ماشینیسم» آن را به نقد کشیدهاند.
نخبگان جامعه غربی به صراحت علیه این روند سخن گفته و از این واقعیت که آزادی انسانها در چنبره و سیطره نظم مدرن درآمده است، انتقاد کردهاند.
5- البته تمدن غرب، تناقضات عمیق دیگری دارد که از قضا داعیهدار آن نیز هستند. محیطزیست، دیگر مقولهای است که با الگوی توسعه غربی در تضاد است زیرا تمدن سرمایهداری غرب، بنا را بر تولید، فروش و سود حداکثری قرار داده اما این الگو، مستلزم نابودی بیمحابا و بیحد مرز طبیعت و محیطزیست است. نابودی محیطزیست اکنون در حال حرکت به سمتی است که در صورت تداوم، زندگی و حیات در کره زمین محو و انسانها نابود خواهند گردید. بر اساس گزارشها در هر ثانیه بیش از 20 هکتار جنگل نابود میشود زیرا انسان غربی فقط به فکر منافع و سود خود است و قطعاً ادامه چنین روندی، حیات را در سراسر جهان با خطر مواجه خواهد کرد.
6- اما اشکال اساسی و زیربنایی الگوی توسعه و پیشرفت غربی را باید در اصول اومانیستی و غیر الهی جستجو کرد. وقتیکه بشر، خود را بینیاز از تعالیم وحیانی میبیند و گمان میکند که بدون نیاز به راهنمایی الهی میتواند به رشد واقعی دست یابد، سرعت و پیشرفت او در ظواهر تمدن، ازجمله عدالت و آزادی نتیجهای جز دور شدن از سعادت واقعی انسان نخواهد داشت.
اینجاست که نقصان حقیقی الگوی پیشرفت غربی آشکار میشود و میبینیم که روح انسانها سیراب نشده و حتی رهبران و متفکران غربی هم قادر نیستند که به وعدههای خود در امور مادی و ظاهری جامه عمل بپوشانند. این وعدههای پوچ، همان واقعیتی است که رهبر حکیم انقلاب دوشنبه گذشته در دیدار با اعضای شورای عالی مرکز الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت، آن را متذکر شدند: «الگوهای رایج توسعه، ازلحاظ مبانی، غلط و بر پایه اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و ازلحاظ آثار و نتایج نیز نتوانستهاند وعدههایی را که در خصوص ارزشهایی نظیر «آزادی» و «عدالت» داده بودند، محقق کنند.»
منبع: جهان