دیدبان
بهمن صفی حصاری:

روزی برای مقابله با شیعه هراسی دور دنیا را رکاب می زنم

روزی برای مقابله با شیعه هراسی دور دنیا را رکاب می زنم

به گزارش دیدبان به نقل از پنجره، فراگیری فنون رزمی به عنوان یک مهارت برای دفاع شخصی، آموزشی برای سلامت نفس و کنترل رفتاری هر شخص است که میتواند با تاکید بر جنبه تدافعی و نفی جنبه تهاجمی، رویکردی اسلامی و دینی داشته باشد. در این بین هنوز مدت زمان زیادی از تاکید رهبر معظم انقلاب بر فراگیری فنون رزمی توسط نیروهای نظامی نگذشته است که تمرکز بر این جنبه میتواند ثمرههای زیادی برای آنها داشته باشد. به این بهانه سراغ بهمن صفی حصاری، استاد آموزش فنون رزمی دانشگاه افسری امام علی (علیهالسلام)، دوره‎‎های ویژه رهایی گروگان و جنگ تن به تن رفتیم که میتواند با افزایش شناخت علاقهمندان به این حوزه، اطلاعات مفیدی را در اختیار آنها قرار دهد.

در ابتدای صحبت، معرفی مختصری از خودتان داشته باشید و بگویید در چه سالی کیوکوشین را شروع کردید.

55 سال دارم و اصالتا هم اهل خراسان هستم. دوران کودکیام بهدلیل شغل پدرم در گرگان گذشت. تا حدود 17 سالگی در گرگان بودیم و بعد از آن به تهران آمدیم. ورزش رزمی را هم از سن 16 سالگی شروع کردم، با یکی از فامیل‎‎های خراسانی اما بعد از آن با مرحوم حسینی صفار سبک کان ذن ریو کار کردم و بعد از آن هم بهسمت کیوکوشین رفتم. همانطور که میدانید کیوکوشین یکی از سبکهای کاراته غیرکنترلی است و سبک آن بر روی مبارزه نزدیک است. سال 1358 با شیهان آشوری و شیهان همایونپور ادامه کار دادم. الان هم درجه رزمی دان هشت سلف دیفنس، دان هفت ناکازامورای و دان هفت گوجوتسوریو دارم. بهلحاظ اینکه با نظامیها سر و کار داشتم بهصورت کاربردی کار کردم؛ کاربردی تا حدی که 2500 نفر شاگرد، سر یک کلاس، در دانشگاه افسری امام علی (علیهالسلام) داشتم.

شما سابقه حضور در دفاع مقدس را هم دارید لطفا بگویید برای اولینبار چه سالی به جبهه اعزام شدید؟ از بحث مجروحیتتان هم بگویید؟

ساکن تهران بودیم اما بهدلیلی به استان گلستان رفته بودیم. تقریبا اوایل جنگ بود. شاید باورتان نشود اما جرقهای که یک روز در ذهنم زده شد، باعث شد که راهی جبهه شوم. یکسال و نیم جبهه بودیم تا زمان مجروحیت در پنج مهر 1360، عملیات ثامنالائمه ـ شکست حصر آبادان - و موج انفجار و جانبازی که بهصورت افقی به شهر برگشتیم.

بعد از آن بهخاطر مشکلات جسمی و عدم بهبود اعصاب و گوش دیگر توانی برای اعزام مجدد نداشتم. تصمیم گرفتم در محل زندگی فضای جبهه را پیاده کنم. در حقیقت خودم را قانع کردم که وارد جبهه جدیدی بشوم که همان تربیت جوانها و نوجوانان در باشگاهها است.

 

یکی از ویژگیهای بارز کلاسهای شما، انجام فعالیتهای مذهبی و انقلابی در کنار فعالیتهای ورزشی است. لطفا دراینباره بیشتر توضیح میدهید؟

سال 67 با یکی از دوستان برای یک دوره رزمی و آموزش باشگاهها سفری به ترکیه داشتیم. وقت استراحت در هتل که مشغول مطالعه قرآن بودم جرقهای در ذهنم زده شد که اصلا میشود گفت همان جرقه مسیر زندگی من را عوض کرد. به این فکر کردم که اسلام یک دین ویژه است. با هر مرام دیگری فرق دارد. طرز تفکرم و دیدگاهم بهطور کلی عوض شد. به این فکر کردم که در باشگاه‎‎های رزمی با آموزش‎‎های مستمر میشود خیلی کارها انجام داد. بهطور ویژه منظورم بحث‎‎های معنوی و روحانی است. در حقیقت اینطور بگویم که سفر ترکیه باعث تغییر مسیر زندگی من شد. این موضوع فکر کردم که فضای باشگاهها را به سمت و سوی انقلابی حرکت بدهم.

نمیتوانم بگویم در باشگاه‎‎های ما فضای انقلابی بههیچوجه وجود نداشته است؛ شاید هم وجود داشته است و من حس نکردهام. اما بعد از برگشت از ترکیه دیگر هموغم من مسائل مالی نبود، از آن به بعد تمام هدفم تاثیر روی جوانها بوده است. این موضوع برای ما آنقدر ارزش داشت که برای آموزش بچهها چهار سال به یکی از محله‎‎های تهران میرفتم که تقریبا از لحاظ مالی، قشر ضعیفی بودند. علاقه شدیدی به بچه‎‎های جنوب شهر داشتم. میدانستم این قشر اهل خدمت هستند. رقمی که به من علیرغم راه دور من پرداخت میشد تقریبا یکپنجم هزینه عرفی آن روزگار بود. این حرف قابل بیان نیست اما شاید چهار سال، رقم پرداختی را نگاه نمیکردم و در جیبم میگذاشتم تا که نهایتا سه مربی تحویل آنجا دادم که خودشان باشگاه را اداره میکردند و من به آنها سر میزدم. این حرف را زدم چون علاقه دارم این کار که نوعی زکات علم است ترویج شود.

 

شما حرکتهایی هم برای ایرانگردی و جهانگردی با دوچرخه انجام دادهاید، با چه اهدافی این سفرها را برنامهریزی و اجرا کردید؟

علاقه شدیدی داشتم از بلندگوهای بیشتری برای بیان اعتقاداتم و دعوت مردم به این اعتقادات استفاده کنم، تا در حقیقت افراد بیشتری را درگیر این موضوعات کنم. یک روز به این فکر افتادم که اگر دوچرخهای میداشتم و میتوانستم یک مسیر طولانی را، چه در ایران و چه در خارج از ایران، رکاب بزنم و هرکس تحریک شود که سراغ من بیاید و چه از روی تقدیر و چه از روی تمسخر با من همکلام بشود و از اهدافم و چرایی انجام این کار بپرسد، چقدر خوب میشود. توان خرید دوچرخه را نداشتم. یکی از شاگردهای من به نام فرزین حیدری حاضر شد دوچرخه خودش را به من قرض بدهد تا این کار را انجام بدهم. اولینبار که موفق شدم این حرکت را انجام بدهم نوروز سال 1387 بود. با شعار «بنی آدم اعضای یکدیگرند» از تهران به مقصد بندرعباس حرکت کردم و تا بندرعباس رکاب زدم.

تیم پشتیبانی هم داشتید؟

خیر. تکوتنها در مسیر بودم؛ خودم و یک دوچرخه. همه وسایلی هم که لازم داشتم سوار دوچرخه بود. در حقیقت کسی همراه نمیشد. من این حرکت را برای خودم زکات دانشم میدانستم. وظیفه خودم میدانستم. این نکته را هم بگویم که در این 20 روز که مسیر رکابزنی طول کشید مردم سوال‎‎های متفاوتی از من میپرسیدند که برای خودم خیلی جالب بود. برای مثال فردی از من سوال کرد 70 میلیون مردم ایران طور دیگری هستند، چطور میخواهید افراد را به این سمت و سو سوق بدهید؟ جواب من همان روایت از امام صادق (علیهالسلام) بود که میفرمایند: «کونو دعاه الناس بغیر السنتکم». میگفتم الان کسی با من نیست. من از خودم شروع کردم. خودم تنها دارم رکاب میزنم. شما هم تنها شروع کنید. کمکم جمعیت میآید. انقلاب عظیم فرهنگی را باید از خودمان شروع کنیم تا دیگران هم به این مسیر بیایند. این موضوع را هم بگویم که شبکه‎‎های استانی از من گزارش تلویزیونی و رادیویی میگرفتند. در شبکه‎‎های استانی هم غالبا پخش میشد.

بار دوم هم، حدودا یکسال، یکسالونیم بعد، مجددا بهسمت بندرعباس حرکت کردم. اما اینبار از مسیر خرمآباد ـ اندیمشک و اهواز و... به بندرعباس رسیدم. سری قبل از مسیر اصفهان و شیراز عازم بندرعباس شدم. اینبار با سه شعار «همدیگر را دوست داشته باشیم، به هم احترام بگذاریم، همدیگر را یاری کنیم» طی مسیر کردم.

بار سوم هم با یکسری اهداف انساندوستانه و با حمایت خانه سالمندان کهریزک به قصد رکابزنی دور دنیا از تهران بهسمت ترکیه بهعنوان یک مسلمان شیعه حرکت کردم. تا ترکیه رکاب زدم اما بهخاطر یکسری ناهماهنگیها مجبور به برگشت شدم. این را هم اضافه کنم که در این دوسری هم تیم پشتیبانی وجود نداشت. امیدوارم روزی این توفیق را پیدا کنم که بتوانم در مقابل پروژه شیعههراسی یک روز بالاخره دور دنیا را رکاب بزنم.

برنامهای جدید برای انجام فعالیتهای ابتکاری و متنوع هم دارید؟

بار چهارم سفر با دوچرخه برای من مقدور نشد. البته چندبار برای این کار اقدام کردم که شرایط مهیا نشد. یک مورد همین دوماه پیش بود که میخواستم در لبیک به فرمایش حضرت آقا در مقابل بحث پروژه نفوذ و مراقبت از این داستان، از حرم حضرت امام (ره) تا حرم خانم حضرت معصومه (علیهاالسلام) یکی از فنون رزمی را اجرا کنم. بنا داشتم توان و قدرت یک مسلمان ایرانی را نشان بدهم. البته چون که نوع کار ویژه بود، حتما نیاز به یک تیم پشتیبانی و رسانهای داشتم که متأسفانه با درهای بسته مواجه شدم.

ماجرای دیدار شما با رهبر معظم انقلاب و مصافحه شما با ایشان چه بود؟

بنده این افتخار را داشتم که در زمان آموزش، رهبری را ببینم. یک ملاقات غیرمنتظرهای با ایشان در سال 1383 اتفاق افتاد. ما در حال آموزش و تمرین با یکسری از جوانان معتقد و ولایتمدار ارتش بودیم که یک مرتبه دیدیم یک گروهی از دور دارند به ما نزدیک میشوند. من خودم واقعا باورم نمیشد حضرت آقا باشند. در ذهنم این بود که یک گروهی مثل همیشه برای بازدید میآیند. تا وقتی که یکمرتبه چهره رهبری را دیدیم و دیگر سر از پا نشناختیم. توفیق اینکه رهبری را در آغوش بگیرم پیدا کردم. با ایشان همکلام شدیم. واقعا توفیقی بود برای من. میتوانم بگویم که این دیدار باعث شد علاقه من به حضرت آقا دوصد چندان شود.  تصویر این دیدار را هم چند وقت پیش کانال تلگرام خامنهای دات آیآر برای مخاطبان منتشر کرد.

رهبری نکته خاصی به شما نگفتند؟

وقت ورود رهبری به کلاس ما، بنا به رسم کاراتهکاران، کل بچه‎‎های کلاس با یک نظم خاص رو به ایشان احترام رزمی گذاشتند و همه واژه معروف «اوس» را گفتند. آقا از من سوال کردند که نمیشود جای این کلمه اوس، واژه دیگری استفاده کرد. من عرض کردم که ما ناچار به استفاده از همین قالب هستیم. اما امیدواریم روزگاری بتوانیم به سبک و روشی دیگر عمل کنیم تا این وابستگیها کمتر شود. اما تابع فرمان شماییم، اگر شما بفرمایید از این واژه استفاده نکنیم، دیگر استفاده نخواهیم کرد. آقا فرموند: «خیر، شما کار خودتان را ادامه بدهید». اما من در حد وسع خودم در کلاس‎‎هایی که هستم بنا به شرایط کلاس و نوع واژه‎‎هایی که همه با هم بیان میکنند، از نام زیبای امیرالمومنین علی (علیهالسلام) استفاده میکنم.

در ابتدا از فضای کلاس گفتم؛ ما جدا از هدف والایمان که آمادگی برای خدمت به اسلام و انقلاب است، در هر زمان کلاسی، پنج دقیقه آخر دور هم جمع میشویم و از قرآن، نهجالبلاغه و فضائل اهل بیت (علیهمالسلام) میگوییم. به هرحال ما هرکاری که انجام دهیم شیعه هستیم.

وضع درآمدتان با توجه به رویکردهای انقلابی که دارید، چگونه است؟

هیچوقت به این شغلم بهعنوان منبع درآمد نگاه نکردم. هر وقت این لباس را به تن میکنم، احساس میکنم در جبهه هستم. علاقهای هم به منفعل بودن ندارم. نزدیک به 500 شاگرد در استان‎‎های مختلف داشتهام که تا کمربند مشکی با هم پیش رفتیم. دوست دارم حرفی را که به شاگردانم منتقل میکنم، پیشتر خودم آن را انجام داده باشم.

شما در حوزه نگارش کتاب هم فعالیتهایی را شروع کردهاید بیشتر در چه حوزهای تمرکز دارید؟

کتاب آموزش مصور کیوکوشین را در سال 82 نوشتم. یک کتاب دیگر هم بهنام دایرهالمعارف ورزشی در چهار جلد نوشتم که متأسفانه بهدلیل مسائل مالی علیرغم گذشت شش سال هنوز موفق به چاپ آن نشدهام.

از بزرگترین افتخارات خودتان بگویید؟

بزرگترین افتخارم این است که سربازان حضرت آقا را آموزش رزمی میدهم. این برای من بالاترین افتخار است.

بزرگترین آرزوی شما چست؟

با توجه به صحبت اخیر رهبری در دانشگاه امام حسین (علیهالسلام) که در یک نطق سهبار بر آموزش ورزش رزمی تاکید کردند و خواسته قلبی ایشان است، آرزوی قلبی من این است که کل نیروهای مسلح ما از بعد رزمی به بهترین نحو آموزش ببینند. من حاضرم با توجه به تجربهای که دارم کلاس‎‎های با جمعیت بالا و مدت محدود برگزار کنم تا این افراد خدمتگزار را آموزش بدهم؛ چراکه اعتقاد دارم همانطور که الان دشمن بهدلیل آمادگی نیروهای مسلح ما و مردم ما جرأت حمله به ایران را ندارد، این توانایی بهخصوص در نوع جنگ فردی و تن به تن برای نیرویهای مسلح ما و در مرحله دوم برای مردم ما ایجاد بشود.

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن