چارقد: با شروع فصل تلاش و تحصیل، در کنار سایر مدرسهایها ما شاهد این هستیم که بچههایِ کوچکِ غیر مدرسهایِ برخی خانوادهها هم باید خود را برای رفتن به مکانهایی به نام مهدکودک آماده کنند و این خود تمرینیست برای رفتن به مراحل بالاتر تحصیل و اجتماع.
و اما مهد کودک؛
مهدکودکهایی که باید پذیرای تعداد
کودکان بیشتری نسبت به سال قبل باشند و این البته دلایل خاص خود را دارد؛
بسیاری از مادرها به دلیل اشتغال و شرایط کاری خاص، مشکلات رفتاری
کودکشان، فرستادن کودک در جمع همسالان خود به دلیل فضا و محتوای آموزشی
مناسبتر نسبت به خانه و یا فقط برای آنکه چند ساعتی در روز بتوانند به
کارهای شخصی خود برسند، فرزندانشان را به مهد کودک میفرستند، که البته
آمارها حاکی از آن است که سهم مورد اول بیشتر از سایرین است.
اما در این بین، باز هم بسیاری از
مادران چه شاغل و چه خانهدار، همیشه به دنبال این سوال هستند که: «آیا
مهدکودک جای خوبی برای بچههاست؟ آیا همه بچهها باید مهدکودک بروند؟ و در
این صورت مناسبترین سن برای رفتن به مهدکودک چه سنی است؟»
در پاسخ به این سوال، سعی بر این است که معایب و مزایای این موضوع بیان گردد و نتیجهگیری به خواننده محترم واگذار میگردد.
برای ورود به بحث باید ابتدا اهمیت
تربیت کودک و ضرورت پرداخت خانوادهها به این مهم را در منابع دینی و علوم
دانشگاهی بررسی نموده، سپس وارد مباحث بعدی گردیم:
از آنجا که دین اسلام، کاملترین دین و
آخرین دستور زندگی است، لذا تمامی احتیاجات دنیوی و اخروی بشر را از طرق و
منابع مختلف (قرآن و سیره پیامبر صلیالله و علیه و آله و معصومین
علیهمالسلام و جانشینان آنان) بیان نموده است، در این راستا تربیت و تعلیم
فرزندان نیز از جمله موارد خاصی است که به کرات و متواتر به آن اشاره
گردیده است.
اسلام مسئولیت تربیت دینی و مذهبی و
جسمی انسان را در بعد فرهنگی و شکلگیری حیات معنوی بر عهده پدر و مادر
گذاشته است و بر موضوع تربیت فرزند حتی قبل از ازدواج دو نفر با یکدیگر
تأکید کرده است که زن و مرد با تحقیق و مداقّه در انتخاب همسر شایسته،
زمینه تربیت فرزندان صالح و خلف را فراهم نمایند. در اینباره، روایات و
احادیث فراوانی وجود دارد که برای نمونه به چندین نمونه اشاره میگردد:
پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله
میفرمایند: «برای نطفههای خود جایگاه مناسبی اختیار کنید، زیرا زنان،
شبیه برادران و خواهران خودشان فرزند به دنیا میآورند. نهج الفصاحة، ص
۳۲۵»، همچنین امام صادق علیهالسلام در اینباره میفرمایند: چون اراده
خداوند بر آفرینش انسانی تعلق گیرد، تمامی ویژگیهای اجداد وی تا حضرت آدم
را گرد میآورد و او را با ویژگیهای یکی از آنان میآفریند. طبق این
روایات، نه تنها والدین و دایی و سایر بستگان در شخصیت و تربیت کودک نقش
دارند بلکه نسلهای گذشته فرد نیز در ویژگیهای فرد نقش بازی میکنند. به
قول شاعر: خشت اول گر نهد معمار کج/تا ثریا می رود دیوار کج.
همچنین رفتار و کردار پدر و مادر در
سایر مراحل زندگی نوزاد، بر تربیت و شخصیت وی تاثیر دارد از جمله: تغذیه
حلال و پاک پدر و مادر در زندگی مخصوصا در زمان انعقاد نطفه و بارداری و
بعد از تولد، نحوهی رفتار پدر و مادر با یکدیگر و غیره. علاوه بر آن،
دربارهی اهمیت به کودکان و اهتمام به تربیت صحیح آنها در زمان طفولیت و پس
از تولد در منابع دینی و کلام بزرگان به کررات پرداخته شده است.
رسول خدا که درود خداوند بر او باد،
فرمودند: «مراقب کودکان خود باشید و آنها را خوب تربیت کنید، چون آنها
هدیهای هستند از جانب خداوند برای شما». همچنین فرمودند: فرزندان خود را
عزیز بدارید و آنها را خوب تربیت کنید. و مطالب مهم و بسیار دیگری نیز در
دین مبین اسلام در اینباره نقل شده که جهت جلوگیری از اطالهی کلام از ذکر
آنها خودداری میشود و علاقهمندان در این زمینه را به کتب زیر ارجاع
میدهیم.
با توجه به مطالب ذکر شده، دریافتیم که
در دین اسلام به تربیت کودک و نقش والدین در این امر بسیار سفارش شده است.
حال برای اینکه از کیفیت و کمیت این موضوع مهم اطلاع یابیم، باز به بیان
مطالبی از علوم دینی و علوم دانشگاهی میپردازیم:
امام علی علیهالسلام در نهجالبلاغه
ذیل نامه به امام مجتبی علیه السلام بر اهمیت تربیت انسان در زمان طفولیت و
کودکی تاکید میفرمایند و بیان میدارند: «پسرم! قلب فرزند نورس، مانند
زمین خالی است، خالی از بذر و گیاه، هر تخمی که در آن بیفشانی، همان
میروید.» علاوه بر منابع دینی علوم دانشگاهی و نوین همچون روانشناسی نیز
بر این امر واقف شده است که تربیت کودک را باید از همان آغاز تولد و حتّی
از دوران جنینی شروع کرد، زیرا «شخصیت کودک در همان پنج سال اول
پایهریزی میشود» و کودک در همان سنین کودکی بیشترین آمادگی ذهنی را برای
فراگیری مطالب گوناگون دارد.
بنابراین با توجه به مطالب بالا، اهمیت
پرداختن به امور تربیتی و شناختی کودکان از همان سنین خردسالی به خوبی مشخص
است. لذا در همین راستا، والدین و مسئولان جامعه باید تدابیری مهم در این
خصوص بیاندیشند.
در بین روشهای متعدد تربیت فرزند، عدهای برای رفتن کودکان به مهد کودک، نقش قابل توجهی قایلاند و اعتقاد دارند:
کودکان با قرار گرفتن در محیط مهد کودک،
معمولا رشد تکلم بهتری پیدا میکنند، اعتماد به نفسشان بیشتر میشود،
اضطرابشان کاهش مییابد، اگر در مهدکودکی که شرایط خوبی دارد، نگهداری
شوند، توان دوری از مادر را به تدریج پیدا میکنند و از طرفی سن مناسب برای
آموختن زبان دوم، ۳ سالگی است و رفتن به مهد کودک آموزش آن را تسریع
میکند. و بیان میدارند کودکانی که به مهد نمیروند: دیرتر اجتماعی
میشوند، هنگام بازی با همسالان قوانین را رعایت نمیکنند و این کودکان
زمان رفتن به مدرسه به سختی از مادر جدا میشوند، چرا که هرگز تجربه دور
بودن از مادر را نداشتهاند.
در مقابل گروه بالا که از حامیان و
مروجان مهد کودک هستند و برای آن مزایایی ذکر میکنند، عدهای هم رفتن به
مهدکودک را مخصوصا از سنین پایین دارای معایبی همچون: پرخاشگر شدن کودک،
مستعدشدن برای بیماریهای جسمی و فکری، تاثیر متقابل بچهها از هم به ویژه
در امور ناشایست، اصول تربیتی غلط برخی از مربیان مهدها، کمحوصله بودن
مربیان و از همه مهمتر دور شدن کودک از آغوش مادر (که بهترین مأمن خصوصا
برای بچههای کوچکتر است) و محیط خانه و خانواده و تربیتشدن در فضا، فرهنگ
و اصولی بعضا ناهماهنگ با فضای خانه و اطرافیان، میدانند.
حال که به بیان اهمیت و ضرورت تربیت
فرزند و بررسی نظرات گروههای مختلف در باب مزایا و معایب مهد کودک بیان
گردید، نویسنده با پافشاری بر موضع اولیه خود، مبتنی بر بیطرفی و جدای از
هر گونه دید تعصبی و یکجانبهنگر پیشنهاد خود را مبنی بر: گریز ناپذیربودن
وجود مهدها در جامعه و شرایط فعلی و ضرورت مراجعه برخی خانوادهها به این
مکانها و اصلاح محیط و مواد آموزشی این مراکز و استفاده از مربیان
کارآزموده و آشنا به اصول و مبانی تربیتی خصوصا بر مبنای دیدگاههای اسلام
ناب را ارائه داده و قضاوت در اینباره را به خوانندگان محترم واگذار نموده
و به این گفته شاعر بسنده دارد که :
در خانه اگر کس است یک حرف بس است…
وَآخِر دَعْوَانا أَنْ الْحَمْد لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِینَ