دیدبان: اواسط مهرماه 1394 بود که نامه چهار وزیر اقتصادی دولت یازدهم که به رئیسجمهور نگاشته شده بود، رسانهای شد. تاریخ نامه مذکور حکایت از این داشت که نامه مشترک علی طیبنیا، وزیر امور اقتصادی و دارایی، محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت، علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی و حسین دهقان، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح به حسن روحانی، در نیمه دوم شهریورماه نوشته شده و اواسط مهرماه به رسانهها کشیده شده است. در این نامه محورهای اساسی اقتصاد و صنعت ایران مورد انتقاد قرار گرفته بود. در بخشی از این نامه آمده بود: «براساس پیشبینیهای بودجهای شرکتها که در بازار سرمایه موجود است و واقعیتهای موجود در عملیات صنایع مختلف بورسی، در برهه کنونی اگر بهصورت ضربالاجل و براساس قواعد حاکم در شرایط بحران اتخاذ تصمیم نگردد، بیم آن میرود که این رکود تبدیل به بحران و آنگاه بیاعتمادی شود که برای زدودن آثار آن شاید مدتها وقت لازم لاشد». بعد از رسانهای شدن این نامه بود که یک سوال بنیادین برای اهالی سیاست و حتی اقتصاد پیش آمد: مگر نه این است که این ژنرالهایی که به روحانی نامه نگاشتهاند، خود وزیر هستند و کلیدیترین پستهای اقتصادی را در اختیار دارند؟ پس چرا باید معضلات و بحرانهای اقتصادی را به رئیسجمهور طی نامهای گزارش بدهند؟ مگر خود این افراد در راس امور اجرایی اقتصاد نیستند؟
ببخشید! نیاوران کجاست؟!
انتهای خیابان پاسداران تهران و روبهروی ضلع جنوبی پارک نیاوران، مرکز تحقیقات استراتژیک را باید سکوی پرتاب حسن روحانی دانست که وی را راهی خیابان پاستور کرد. در این مرکز حلقهای بهوجود آمده است که از سالها پیش و از دهه 70 فرمان اقتصاد ایران را بهدست گرفتهاند. حلقه نیاوران، یا حلقه شریف، یا تعدیلیها، عنوانی است که به ایشان میدهند. حلقه نیاوران، یادگار طیف دانشگاه شریف، محفل اقتصاددانانی است که سابقه گرایش به اقتصاد آزاد را در کارنامه خود دارند. این اقتصاددانان محفل اقتصادی خود را مدیون موسسه عالی پژوهشی نیاوران هستند. این موسسه از اواسط دهه ۷۰ خورشیدی به کوشش برخی از اقتصاددانان تکنوکرات ساخته شد. در آن زمان کمتر کسی تصور میکرد که پاتوق افراد این موسسه، روزی یکی از حلقههای اصلی اقتصاد ایران شود. چندی بعد یاران این حلقه نگارش برنامههای توسعهای در ایران را نیز بر عهده گرفتند. برنامههای اول و دوم توسعه دستپخت این گروه از اقتصاددانان بود و در برنامه سوم توسعه نیز ردپای دیدگاههای این حلقه چشمگیرتر شد. رهبران این حلقه، مسعود نیلی و محمد طبیبیان هستند و افرادی چون مهدی عسلی، غلامعلی فرجادی، موسی غنینژاد و علی نقی مشایخی از افراد این حلقه بهشمار میروند.
این طیف بهترین روش برای هدایت اقتصادی را برقراری مکانیسم بازار میداند. نتیجه تصمیمات این گروه را میتوان در شکاف طبقاتی و تورم افسارگسیخته زمان هاشمی رفسنجانی دید. بسیاری معتقدند هاشمی رفسنجانی با طناب حلقه نیاوران به چاه افتاد. مدیریت اقتصاد کشور در دوره برنامه اول پنج ساله توسعه با محوریت سیاستهای تعدیل اقتصادی و بازسازی اقتصاد بر عهده حلقه نیاوران بود که در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ اجرا شد. شکست دو برنامه توسعه اول و دوم و رسیدن تورم به حدود ۵۰ درصد در سال ۱۳۷۴ نیز نتیجه همین دیدگاه غیرسیستمی حلقه نیاوران بود که در نهایت هاشمی را مجبور کرد تا حکم توقف سیاستهای تعدیل را صادر کند. اکنون پایگاه ریاستجمهوری دولت در اختیار این طیف قرار دارد و عدهای معتقدند که این حلقه و مشاورههایی که به رئیسجمهور میدهند دست وزیران اقتصادی دولت را بسته است و گویا چاقویی در دست وزرای اقتصادی قرار دارد که دسته این چاقو، جای دیگری است!
استعفای رئیسجمهور؟!
اما دکتر ابراهیم رزاقی، استاد بازنشسته اقتصاد، این موضوع را بهگونهای دیگر تحلیل میکند. رزاقی در گفتوگوی کوتاهی که با پنجره داشت، گفت: «این طرز تفکر که بگوییم عدهای بهعنوان مشاور به رئیسجمهور مشاوره نادرست میدهند، بهنظر من توهین به جایگاه ریاستجمهوری است. بالاخره زمان شاه هم میگفتند که این خود شاه نیست که کارهای ناشایست انجام میدهد و اطرافیان وی هستند که اطلاعات نادرست به او میدهند. مثلا آقای رفسنجانی سیاست تعدیل اقتصادی را اجرا میکرد، شاید بگویند که به ایشان مشاورانش میگفتند که این سیاست را اجرایی کنید اما آیا بعد از اجرا، آقای رفسنجانی خودش احساس نمیکرد که این سیاست نادرست است و مثلا بیکاری و تورم افزایش مییابد؟ ایشان وقتی میدیدند شرایط اینگونه است باید سیاستهایشان را تغییر میدادند یا اینکه نهایتا استعفا میکردند. اینکه بگوییم عدهای مشاور اطراف آقای روحانی را گرفتهاند و سیاستهایی را دیکته میکنند، بهنوعی تبرئه کردن آقای روحانی است و مقداری هم برای خود شخص رئیسجمهور توهینآمیز است. بالاخره رئیسجمهور یک فرد عاقل و بالغ است و در نهایت رئیسجمهور میلیونها ایرانی است و بهراحتی نمیتوان گفت که مشاوران ایشان نمیگذارند».
این اقتصاددان کهنهکار، نقبی به اوضاع اقتصاد دو دهه پیش ایران میزند و در نقد تفکرات حلقه نیاوران میگوید: «چندین سال پیش همین تیم اقتصادی آقای روحانی و در واقع حلقه نیاوران، سیاست تعدیل اقتصادی را به اجرا گذاشتند و ما هم نتیجه آن را دیدیم. به هر حال این افراد امتحان خودشان را پس دادهاند و دوباره این قضیه شروع شده است و الان هم شاهدیم که میزان بیکاری افزایش یافته و روستاها هم از سکنه خالی شده است. قبل از انقلاب مردم 20 هزار روستا و بعد از انقلاب 15 هزار روستا محل اقامت خودشان را ترک کردند و این جمعیت به شهرها سرازیر شدهاند و در شهرها هم که اصلا کار نیست. همه اینها در اثر سیاستهای تعدیل اقتصادی است در صورتی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یک چیز دیگر میگوید. اساسا بحث محوری قانون اساسی استقلال اقتصادی است. اصلا تعریف توسعه خویشتنشناسی و خوداتکایی در تمام زمینههاست. حال آقایان کدام یک از اینها را اجرایی کردهاند؟»
قانون اساسی کمونیستی؟!
رزاقی با انتقاد شدید از برخی یاران اقتصادی روحانی، ادامه میدهد: «اصلا همین آقای موسی غنینژاد و آقای عباس آخوندی به قانون اساسی جمهوری اسلامی میگویند که این قانون اساسی کمونیستی است! چرا این حرفها را میزنند؟ یعنی آن موقع این مسائل را تشخیص نمیدادند؟ در ضمن باید از ایشان سوال شود که بهنظر شما کجای قانون اساسی کمونیستی است؟ قانون اساسی ما از سه بخش خصوصی، دولتی و بخش تعاونی تشکیل شده است. در صورتی که در اقتصاد کمونیستی اصلا بخش خصوصی وجود ندارد و همه بخشها دولتی است. بعد اینکه قانون اساسی ما به اقتصاد بهعنوان یک هدف نگاه نمیکند بلکه اقتصاد را بهعنوان وسیله در نظر میگیرد. اصلا حضرت امام خمینی (ره) اعتقاد داشتند که انقلاب را کوخنشینان پدید آوردند پس عدالت باید برای اینها باشد نه کاخنشینان که همه جور امکانات دارند. ولی الان میبینیم که کوخنشینان دارند جریمه میشوند و کاخنشینان رشد پیدا میکنند اینها همه نتیجه سیاستهای تعدیل اقتصادی است که همین آقایان در دوره آقای رفسنجانی به اجرا گذاشتند و الان هم دارند ادامه میدهند».
توسعه هزینه دارد؟!
وی در ادامه با اشاره به تفکرات تکنوکراتهای اقتصادی روحانی، بیان میکند: «همین آقایان اعتقاد دارند که در امر توسعه، طبیعی است که یک عده صدمه میبینند و این مسائل را حتی آقای رفسنجانی هم مطرح کرده بود. اگر بحث سرمایهداری پیش میآید باید به این نکته هم توجه کنیم که بالاخره باید از جیب یک عدهای زده شود تا عده دیگری به سرمایه برسند. از زمان آقای رفسنجانی تا الان ما 1300 میلیارد دلار واردات داشتیم. این رقم فوقالعاده بالاست و در ازای این واردات منابع خدادادی را مفت فروختهایم. بدتر اینکه همه اینها را بهصورت خام فروختهایم. آیا ما نمیتوانستیم بهگونهای عمل کنیم که صنعتی شویم؟ اینجاست که این سوال مطرح شود که آیا مردم ایران مهمتر هستند یا بحث توسعه آمریکایی مهمتر است که یک عده سرمایهدار شوند؟ توسعهای که در قانون اساسی ما آمده، قطعا صدور مواد خام نیست. ولی توسعهای که این آقایان اجرا کردهاند منجر به ثروتمندتر شدن یک عده شده است و عده کثیری هم فقیرتر شدهاند و درآمد دولت هم از طریق فروش مواد خام است. کجای دنیا کشور را اینگونه اداره میکنند؟ حتی خود آمریکاییها هم اینگونه کشور را اداره نمیکنند. آمریکا از مردم کشور خودش مالیات میگیرد و از این طریق کشور را اداره میکند و تولید داخلی را زیر چتر حمایت خود قرار میدهد. حال کدام یک از رئیسجمهورها و نمایندگان و وزرای ما از تولید داخلی حمایت کردهاند؟ منظورم این است که خود آمریکایی که این همه دم از لیبرالیسم و نئولیبرالیسم میزند، خودش از تولید داخلی حمایت میکند اما در ایران تولیدکنندگان ما خودشان دلال شدهاند».
استاد بازنشسته اقتصاد و منتقد سیاستهای دولت روحانی همچنین معتقد است: «مدیران و مدبران اقتصادی دولت آقای روحانی که مشاوران اقتصادی دولت آقای رفسنجانی هم بودند ـ با اینکه ما لیبرالیسم را کلا قبول نداریم ـ حتی همان لیبرالیسم آمریکایی را هم نتوانستهاند بهدرستی در ایران اجرایی کنند! این نئولیبرالیسم و اقتصاد پیرامونی و جهان سومی است. مگر میشود کشور صنعتی از تولید داخلی حمایت نکند؟ باید توجه کنیم که سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی، آقای احمدینژاد، آقای خاتمی و آقای رفسنجانی درست است که یک اختلافات جزئی دارند اما این اختلافات ریشهای نیست و همه اینها در برابر اینکه دولت از لحاظ اقتصادی اقتدار پیدا کند و اصل 44 را اجرایی کند متفقالقول هستند. دولت باید کوچک شود و اینها هم از همان اول به کوچک کردن دولت مبادرت ورزیدند. اما باید توجه داشت که اصلا بحث مالکیت نیست، بحث مدیریت است. بنابراین دولتها باید مدیران و مشاوران مناسبی را بهکار بگیرند. در مجموع اینکه بگوییم این مشاوران باعث انحراف در اقتصاد شدهاند چندان درست نیست مگر این مشاوران را چه کسانی انتخاب میکنند؟ خود آقایان رئیسجمهورها از این افراد مشاوره میگیرند».
جنگ ستارگان!
با توصیفاتی که گذشت میتوان گفت اکثر مشاوران نزدیک به رئیسجمهور، بهخصوص در حوزه اقتصادی، پیرو مکتب اقتصادی نیاوران هستند. اعضای این مکتب که اکثرا مدارج تحصیلی خود را در کشورهای غربی مانند آمریکا و انگلستان طی کردهاند، پیرو اقتصاد نئوکلاسیک یا بازار آزاد بوده و همواره بهدنبال پیاده کردن اندیشههای غربی در اقتصاد ایران بودهاند. در حال حاضر محمد نهاوندیان و مسعود نیلی از شاخصترین اعضای اقتصادی مکتب نیاوران هستند که نفوذ بسیاری روی تصمیمگیریهای دولت و شخص رئیسجمهور دارند. برخی گمانهزنیها وجود دارد که حلقه نیاوران سعی دارند کابینه دولت یازدهم را بهزعم خودشان ترمیم کنند و در این مسیر تلاش دارند که افرادی مثل علی طیبنیا، وزیر اقتصاد را از قطار کابینه بنفش پیاده کنند! این گمانهزنیها همچنین احتمال میدهند که نامه چهار وزیر دولت به رئیسجمهور نبردی است سرد و سنگین میان ستارگان دولت روحانی که در یک طرف آن معتقدان به اقتصاد بازار آزاد و سرمایهداری قرار دارند و در سوی دیگر حلقه دانشگاه تهران.
این در حالی است که حتی در دل جوامع سرمایهداری این طرز تفکر با انتقادهای جدی مواجه شده است تا جایی که امانوئل والرشتاین معتقد است همه سیستمها از بینهایت کوچک تا بزرگترین سیستمهایی که میشناسیم، در قالب سه لحظه کیفی قابل اندازهگیری است که شامل لحظه پا به عرصه هستی نهادن، دوره کارکرد طی حیات «طبیعی» (طولانیترین لحظه) و لحظه پایان هستی (دوره بحران ساختاری) میشود. وی سپس چند گزاره را پیش روی ما قرار میدهد و بیان میکند در شرایط کنونی شاهد افول هژمونی آمریکا و چیرگی شرایط آشفتگی در سیستم جهانی و نوعی بازنظمیابی ژئوپولتیک جهانی هستیم که دلایل و نشانههای آن را در این عوامل میتوان مشاهده کرد: کسادی بازارهای اروپایی و آمریکایی و کاهش رشد گروه کشورهای بریکس، کاهش شدید توان نظامی آمریکا، چشمانداز حرکت به نظام چند ارزی، ظهور قدرتهای ژئوپولتیک جهانی (آمریکا، روسیه، فرانسه، بریتانیا، چین، برزیل و...) و بروز ائتلافهای شکننده میان این قدرتها. در نهایت والرشتاین پیشبینی میکند که طی سه یا چهار دهه آینده سرمایهداران جهانی با ازدحام بیش از حد بازارهای جهانی مواجه خواهند شد و تحت فشار سنگین همه جنبههای هزینههای اجتماعی و بومشناختی انجام فعالیت اقتصادی، ممکن است به سادگی دریابند که تصمیمگیریهای متعارف سرمایهگذاری آنها امکانناپذیر است.
به هر حال نقدهای بسیار زیادی بر نوع تفکر اقتصادی حلقه نیاوران، چه در ایران و چه در غرب و شرق وجود دارد و اندک اندک آن روی سکه اقتصاد مبتنی بر سرمایهداری رو میشود و هیمنه شکستناپذیری این تفکر در هم شکسته میشود و الزامی است که اقتصاددانان کشور، برای توسعه اقتصادی راهی را برگزینند که بر مبنای واقعیتهای بومی استوار باشد و همه فرصتها و تهدیدهای زمین اقتصاد ایران را در نظر بگیرند و بر مبنای آن برنامهریزی کنند نه بر مبنای تفکرات و توصیههای اقتصاددانان غربی.
احمد عشقی
منبع: پنجره