به گزارش "ندای انقلاب"
پایگاه خبری البدیع در مقالهای به قلم "میسون حداد"، نویسنده عرب مقیم
آمریکا بررسی آثار تحریمهایی میپردازد که غرب بر ایران تحمیل کرده و
تحلیل میکند که کارایی و تاثیرگذاری این تحریمها تا چه اندازه بوده است و
در این ارتباط مینویسد.
غرب درحالی آخرین بخش از تحریمهای خود
علیه ایران را به اجرا گذاشت و واردات نفت از ایران را قطع کرد که تلاش
بسیار کرد، کشورهای دیگر جهان را با خود در این سیاست همراه سازد، از جمله
این کشورها باید از چین یاد کرد. اما سیاستهای چین تاکنون نشان داده که
پکن ذرهای در مواضع قاطع خود در قبال ایران و تن دادن به خواستههای غرب
از جمله آمریکا تغییر نداده است.
این موضوع دقیقا بر کشور روسیه نیز
منطبق است و همین موجب شده تا برخی ناظران از تشدید بیش از پیش مجازاتها
علیه ایران توسط غرب و آمریکا سخن بگویند.
درباره این تحریمها و
تاثیر آن بر اقتصاد ایران «یوفال اشتاینتز»، وزیر دارایی رژیم صهیونیستی
هفته گذشته اعلام کرد که «اقتصاد ایران در آستانه فروپاشی است و سرانجام
تحریمها به ویژه تحریمهای اخیر تاثیرات خود را اندک اندک بر اقتصاد ایران
نمایان میسازد که موجب بروز چالشهای اقتصادی بزرگ برای ایرانیها خواهد
شد که رهاورد زیان سالیانه ۴۵ تا ۵۰ میلیارد دلاری ایران از عدم صدور نفت
است.»
همزمان با اظهارات وزیر دارایی «آویگدور لیبرمن»، وزیر خارجه
رژیم صهیونیستی مدعی شد که نظام ایران به زودی توسط معارضان این کشور مشابه
انقلاب مصر سرنگون خواهد شد.
بیتردید نمیتوان این اظهارات را
حقیقت مسلم دانست. آنچه این مسئولان صهیونیستی اظهار میکنند، بخشی از طرحی
است که «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در حال اجرای آن است
و آن عقبنشینی از تهدیدات تند خویش در حمله نظامی به ایران و رسیدن به
این حقیقت است که رژیم صهیونیستی به تنهایی توان وارد آوردن ضربه نظامی به
تاسیسات هستهای ایران را ندارد. به همین دلیل رژیم صهیونیستی مجبور است که
به اصطلاح «آخرین مهلت داده شده» خود به ایران جهت حمله نظامی به این کشور
را حتی تا اواسط سال آینده میلادی طولانیتر کند، به امید اینکه شاید
آمریکا به این کشور در تصمیماتش ملحق شود.
همچنین به همین دلیل است
که جامعه بین المللی باید ممنون ایران باشد که موجب شده تا منطقه خاورمیانه
شاهد جنگ جدیدی حداقل به این زودیها نباشد، اما تحریمها و اظهاراتی که
درباره آنها بیان میشود، هر روز بعد تازهای به خود میگیرند.
این
اظهارات زمانی بیش از پیش جنجال برانگیزتر میشوند که در این اواخر شاهد
افول و کاهش ارزش ریال در برابر دلار آمریکا بودیم. اینجا بود که برای برخی
این شک و شبهه به وجود آمد که آیا واقعا تحریمها بر اقتصاد ایران
تاثیرگذار بودهاند.
به نظر میرسد، پرونده مجازاتها و تحریمهای
اقتصادی علیه ایران آنگونه که باید تاثیرگذار نبوده است و در این ارتباط
دلایل هیچ نظامی در دنیا مشاهده نشده که براثر تحریمهای اقتصادی سرنگون
شده باشد، افزون بر اینکه نتایج این اقدام بر عواملی متکی است که عوامل
قطعی و صددرصد نیستند و از جامعهای به جامعه دیگر تغییر میکند و برخلاف
اینکه بسیاری جار و جنجال به پا کردهاند که اقتصاد ایران در آستانه
فروپاشی است، اما واقعیت امر این است که چنین قضیهای فاقد هرگونه صحت و
اعتبار است.
برای اثبات این مدعا باید به کشوری چون «زیمبابوه»
اشاره کرد که به دلیل تحریم و افزایش تورم در آن قیمت هر قرص نان در آن به
یک میلیون دلار زیمبابوه رسید و موجب شد تا دولت این کشور واحد پول کشور را
به دلار آمریکا و راند آفریقای جنوبی تغییر دهد، اما این اوضاع هیچگاه
موجب نشد که نظام در این کشور به رهبری «رابرت موگابه» سقوط کند.
در
کشور آفریقای جنوبی اگرچه تحریمهای سازمان ملل متحد و عدم
سرمایهگذاریهای خارجی و قطع روابط فرهنگی و وزرشی کشورهای جهان با این
رژیم نژاد پرست منجر به سرنگونی آن شد، اما اختلاف بسیاری بین نظام حاکم بر
آفریقای جنوبی آن زمان و ایران کنونی وجود دارد. در آن زمان جنبش اعتراضی
بسیار قدرتمندی که از حمایت اکثریت برخوردار بود، علیه رژیم آپارتاید قیام
کرد، اما درباره ایران چه میتوانیم بگوییم، در ایران چند درصد از مردم
این کشور به تحریمها اعتراض داشتهاند و صدای اعتراضهای آنها به گوش ما
رسیده است.
افزون بر آن آمریکا آشکارا هدف و نیت خود از اعمال این
تحریمها و مجازاتها علیه ایران را اعلام کرده است. واشنگتن از سالها پیش
سازمان تروریستی موسوم به «مجاهدین [منافقین] خلق» را از فهرست سازمانهای
تروریستی جهان حذف کرد، سازمانی که در ایران بسیار منفور است و پس از
اینکه آشکار شد این سازمان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با متجاوزان
عراقی همراهی داشته، دیگر در ایران کسی را نمیتوانی بیابی که حامی این
سازمان باشد، بنابراین هر آدم سادهلوحی در ایران میداند، کشوری که حامی
سازمان منافقین باشد، نمیتواند نیات خوشایندی نسبت به کشورش داشته باشد.
به همین دلیل سیاستهای اتخاذ شده توسط آمریکا هیچگاه مورد حمایت مردم
ایران نبودهاند و موجب نشدهاند تا این مردم علیه نظام خود لب به اعتراض
بگشایند.
افزون بر اینکه باید به این نکته اساسی توجه داشت، درست
است که به ریاست جمهوری «محمود احمدینژاد» کمتر از یک سال دیگر باقی
نمانده و سال آینده باید شاهد برگزاری انخابات ریاست جمهوری در این کشور
باشیم، اما باید به این نکته تاکید کنیم که پس از احمدی نژاد هرکس در ایران
به ریاست جمهوری برسد، حتی اگر از معارضانی باشد که غرب بر آنها نام «جنبش
سبز» را گذاشتهاند، با این حال سیاستهای ایران شاهد تغییری اساسی نخواهد
بود.
این موضوع به شکلی ویژه درباره ادامه برنامه هستهای این کشور
قابل ملاحظه است که برنامهای ملی برای ایرانیها به شمار میآید و
چشمپوشی از آن برای آنها غیر قابل تصور است.
افزون براینکه باید
به طرفهایی که به امید سرنگونی نظام در ایران نشستهاند، توصیه کرد که
رفتارها و سیاستهای چین و روسیه در قبال ایران را زیر نظر داشته باشند که
به شدت از نظام ایران حمایت میکنند.
در پایان باید گفت، اگرچه
اقتصاد ایران از تحریمهای اعمال شده بر آن متحمل ضربات و آسیبهایی شده
است، اما هیچ نشانهای دال بر فروپاشی مورد ادعای رژیم صهیونیستی در این
نظام مشاهده نمیشود، افزون بر اینکه خللی در عزم ایران جهت چشم پوشی از
برنامه هستهایش نیز دیده نمیشود، بنابراین در این شرایط به نظر میرسد که
تنها راه باقی مانده برای شورای امنیت دستیابی به راهحلی جهت کنار آمدن
با ایران است.