دیدبان: شناختِ سیاست دولت سعودی در قبال شیعیان آن کشور، درگرو شناخت پروژه وسیعی است که توسط استعمار بریتانیا در سرزمینهای خلافت عثمانی به اجرا گذاشته شد و با اشغال فلسطین، ابعاد بسیار پیچیدهای یافت و اینک نیز از نو در حال بازنویسی است.
مرحوم آیتالله حاج شیخ محمد خالصی که عمری را صرف مبارزه با استعمارِ بریتانیا و عوامل داخلیاش، همچون رضاخان پهلوی کرد، درک بسیار هوشمندانهای از رابطة استعمار و تفرقه و تضاد در عالم اسلام داشت. او بهخوبی متوجه رابطهای مهم میان حضور استعمارِ بریتانیا در کشورهای مستعمره با انتشارِ آثار تفرقهآمیز میان مسلمانان (و نیز غیرمسلمانان) شده بود. استعمار بریتانیا از حدود 1800 میلادی بر جامعه هند مسلط شد و در همان حدود، عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1823 میلادی) کتابِ تکفیری «تحفة اثناعشریه» را نوشت. از دیدِ آیتالله خالصی، اینگونه همزمانیها، اتفاقی نیستند؛ استعمارگران میکوشند مسیر اختلافات را چنان جهت دهند که به ایجادِ شکافهای فعال عقیدتی و درگیری عملی میان مسلمانان بینجامند؛ درنتیجه وضعیتی پیش آید که مسلمانان بهجای آنکه با بریتانیاییها بجنگند، با هم بجنگند. آیتالله خالصی مینویسد: بریتانیا به واسطة همین کتاب، بیش از یکصد سال ملت هند را چپاول کرد؛ و درست زمانی که پای بریتانیا به عراق باز شد، همان کتاب، یعنی «تحفة اثناعشریه» توسط شیخ محمود آلوسی خلاصه شد و در سال (1300 قمری / 1882 م) در عراق منتشر شد. البته سلطان عبدالحمید بهسرعت متوجه فتنه مذکور شد و به جمعآوری کتاب پرداخت. اینگونه تشدید فرقهگراییها «دقیقاً» زمانی بود که بریتانیا به برنامه تجزیه سرزمینهای اسلامی مبادرت کرده بود و به تقویت و حمایت ویژه آل سعود میپرداخت. استعمارگران بهدقت زمینههای مستعد تضاد در جهان اسلام را مطالعه و رصد میکنند و در مواقع نیاز از آن بهرهبرداری میکنند، در اسناد منتشرشده وزارت خارجه بریتانیا گزارشی (1926 م) از عزل تمامی ائمه مساجد مکه مکرمه و مدینه منوره و جایگزینی شیوخ وهابی نجدی بجایشان به چشم میخورد که طبق بررسی مأمور بریتانیا، شیوخ مذکور برخاسته از سپاه اخوان وهابیاند و ویژگی آنان تکفیر سایر مذاهب اسلامی است. این گونه گزارشها، مبنای تصمیمگیریهای دولت بریتانیا برای شکلگیری آینده جهان اسلام بود.
زندگی شیعیان حجاز در فضایی آکنده از تکفیر و توهین
ماجرای تروریسم تکفیری ازآنجا شروع نمیشود که جنایتکار داعشی در حال بریدن گلوی قربانیِ مسلمان خویش، با توجیه کفر و شرک اوست؛ این چیزی است که اتفاقاً رسانههای داعشی و تلویزیونهای الجزیره و العربیه و ...، سعی در القای آن به بیننده دارند. در همان زمانی که کشتارِ مسلمانان اتفاق میافتد، ماجرای اصلی درجای دیگری رخداده است. مردم عادی معمولاً کالاها یعنی محصولات نهایی را در ویترینهای فروشگاهها مشاهده میکنند، ولی محققان به سراغ کارگاهها و کارخانهها و مسیر خط تولید تا مصرف آن کالاها میروند. زمانی که پشت صحنة عقیدتی تروریسم تکفیری تبیین شود، میتوان واقعیتهای ناگفته و خاموش بزرگی را مشاهده کرد. زندگی در سایه حکومت شیوخ آل سعود، زندگی در کارخانه تولید تکفیر و مقدمات تروریسم است. در اینجا تنها به یک مثال اکتفا میکنم تا سختی زندگی شیعیان و اهل سنت غیر وهابی، ملموستر شود. تاکنون کتابی درباره «جامعهشناسی ادعیه شیوخ سلفی» تألیف نشده است و امید که چنان اثری نوشته شود تا با تحلیل کلمات و نامها و عبارات و مثالهای آنها، عمقِ نگاه تکفیری و شباهت وهابیت سعودی به وهابیت داعشی مشخص شود. برای مثال، در ادعیّة معروف شیوخ سلفی در سخنرانیهایشان، از خداوند خواسته میشود که زمینلرزههای کُشنده و گدازههای سوزاننده بر شیعیان فرو فرستاده شود و شیعه و یهود (هردو به عنوان کافر) به جان هم بیفتند.
اللهم سلط على الشیعة الزلازل المهلکة، والبراکین المحرقة، اللهم سلط الشیعة على الیهود؛ وسلط الیهود على الشیعة
و این همان ذهنیتی است که شیوخ وهابی در مقدسترین اماکن مذهبی مسلمانان به ترویج آن میپردازند. و به این نمونه دعای وهابی تکفیری، شیخ محمد زغبی، از شیوخ ماهوارههای سعودی مانند وصال، توجه شود که میکوشد تا در قالب دعا، تنفر مذهبی و تروریسم تکفیری را به مخاطبان ناآگاه خود القاء میکند
... اللهم علیک بالروافض؛ اللهم جمد الدماء فی عروقهم؛ اللهم جمد الدماء فی عروق مرجعیاتهم وأئمتهم، وعلمائهم؛ اللهم سلط علیهم الغلاء والبلاء والوباء؛ اللهم جمد الدماء فی بطونهم وظهورهم؛ اللهم سلط علیهم السرطان؛ اللهم احفظ بلادنا منهم، اللهم احفظ مصر منهم، اللهم احفظ المملکة العربیة السعودیة منهم، اللهم احفظ الکویت منهم، اللهم احفظ البحرین منهم، اللهم احفظ بلاد المسلمین جمیعاً من الروافض؛ اللهم انصرنا علیهم ...
مضمون تمام بندهای دعای او بر محور قتل و کشتار شیعیان و درخواست جهت ابتلای آنان به انواع بیماریها و هراساندن مردم کشورهای منطقه از آنان و ... میچرخد. همین فرد تکفیری سالهاست که با حقوق دولت سعودی، در مساجد قاهره پرسه میزند و چنین کلماتی را به مخاطبان ناآگاه خود تلقین میکند. از دید او شیعیان امامیه باید کشته شوند و اثری از آنها بر روی زمین باقی نماند. و اینجاست که میبینیم ذهنیت تروریستهای القاعده و داعش یکشبه ایجاد نشده است.
ناگفته نماند که مفتیان وهابی آل سعود، از قبیل عبدالعزیز بن باز، ابن جبرین، اللحیدان و ... دعا برای پادشاهان آل سعود را (بهعنوان ولی امر مسلمین) واجب و از افضل عبادات شمردهاند و اوقاف سعودی کتابی را با عنوان «الدعاء لولاة الأمر» نگاشته و در میان مسلمین منتشر کرده است. در منابر مکه و مدینه هرگونه توهینی به شیعیان رواست، امّا آنان چرا در ادعیة خود نامی از اوباما و کامرون، اولمرت و لیونی و ... نمیبرند؟
اینها نشاندهنده فضای روانی بسیار سختی است که مسلمانان ناهمسو با وهابیّت، در عربستان تحمل میکنند. ادعیه شیوخ سلفی درباره اهل سنت که از مشربهای صوفی هستند، کمتر از شیعه نیست و برای آنان نیز از خداوند متعال تقاضای عذابهای الهی قوم عاد و ثمود و نوح را برایشان درخواست میکنند! و سخن و مثالها دراینباره بسیار است و مجال اندک.
حضور تاریخی شیعه در عربستان قدمتی دراز دارد و چنانکه مرحوم علّامه محمدحسین مظفر در کتاب تاریخ شیعه بیان کرده است، حجاز، اولین سرزمینی بود که پذیرای حضور شیعیان شد و از دیرباز قبایل شیعهنشین همچون بنوجهم و بسیاری از قبیله بنی عوف؛ و در شهر مدینه شیعه نخاوله و در روستاهای مدینه شیعه العوالی حضورداشتهاند. حضور شیعیان در مناطق شرقی عربستان در استانهای قطیف و أحساء بسیار است.
پیشتر، از خلال دعاهای شیوخ سلفی در منابر رسمی آل سعود، به رویکردِ ضد انسانی آنها در قبال مسلمانان اشاره شد. عقاید مذکور، شالوده نگاه رسمی سعودی به شیعیان است، هرچند در عمل، برخی از سیاستمداران سعودی، مایل به اتخاذ سیاستی نرمتر با اعطای حداقلی از امکانات هستند؛ و برخی دیگر همچون دولت ملک سلمان و ولیعهدش، نگاهی خشن و امنیتی به شیعه دارند. در هر دو حالت، شیعیان همواره با اتهام با ایران مواجه و مورد بدبینی حاکمان سعودی هستند. موضوع دیگر حساسیتی است که در ارتباط با مرجعیت شیعه موجود است و غالباً شیعیان در احکام عملیّه، از علمای حوزههای علمیّه نجف اشرف و ایران تقلید میکنند. در اینحا یادی نیز از مرحوم حاج شیخ علی العمری (متوفی 1432 ه.ق) کنیم که از علمای شیعه مقیم مدینه منوره بود و نماینده فقهای بزرگ حوزههای علمیّه ایران و عراق بود.
منیع: فارس