دیدبان: حزبالله سایبر در گفتوگویی تفصیلی با مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام، استاد محمدحسین رجبی به واکاوی برخی نکات عمیق نهفته در این دو رویداد پرداخته است، که به تفصیل به محضر خوانندگان تقدیم میشود.
حزبالله سایبر: تعبیری که رهبر معظم انقلاب پیرامون راهپیمایی عظیم اربعین فرمودند و آن را «معرف اسلام حقیقی» خواندند را چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر محمدحسین رجبی: با توجه به جوی که در اثر فعالیت و حرکات بسیار وحشیانه و ضدبشری که جریانهای تکفیری، سلفی و وهابی در این چند سال اخیر به وجود آورده و چهره پاک اسلام را مخدوش کردهاند، رهبر معظم انقلاب در این دو نامهای که خطاب به جوانان غربی مرقوم کردهاند، خواستهاند که اینها را به دور از شخصیتهای سیاسی دنیای غرب به سوی اسلام حقیقی رهنمون سازند و به آنها بتوانند تفهیم کنند که اسلام دین رأفت و محبت است و هرگز برای رسیدن به اهداف خود، روشهای غیرانسانی و غیرمعنوی را پیش نمیگیرد.
این روح حاکم بر نامههای رهبری است، تا جوانان غربی به این مسئله رهنمون شوند که آنچه این جانیان به نام اسلام انجام میدهند، خواسته سردمداران نظام سلطه غرب است که از ضعف و بیاطلاعی و جهل برخی در عالم تسنن بهره بردهاند و این رفتارها را از اسلام نشان میدهند؛ حال اینکه خود اینها مولود سیاستهای غرب هستند.
راهپیمایی اربعین، نماینده روح عظیم اسلام
یکی از محورهایی که میتواند روح پاک انسانی، معنوی و انسانساز اسلام را به جامعه جهانی معرفی بکند، حماسه عظیم راهپیماییهای اربعین است. جهان غرب و افکار عمومی و وجدانهای بیدار باید به این مسئله بپردازند که چگونه در ارتباط با حادثهای که چهارده قرن پیش اتفاق افتاده است، مردمی اینگونه با شور و شوق و اعتقاد و عشق حاضرند سختیها و رنجهای یک سفر طولانی و خستهکننده را به جان بخرند و بیایند و به این موضوع مهم بپردازند و آن را بزرگ بدارند؟! آن هم در قیاس میلیونی که به بزرگترین گردهمایی در تاریخ بشریت تبدیل شده است.
از چند میلیون نفر در سالهای گذشته شروع شد و سال قبل بیست میلیون نفر و امسال به بیست و شش-هفت میلیون نفر کشید. آن هم با تمام ابعادش. یعنی مردمی که وسائل زندگی، مایحتاج دنیایی ندارند، چگونه از زندگی خود پسانداز میکنند که بتوانند بیایند از زائران امام حسین علیهالسلام پذیرایی بکنند و آنها را در این سفر به هر صورتی که شده است خدمت کنند و این در دنیا بیسابقه است که میتواند روح عظیم انسانی و انقلابی و ارزشی اسلام را بنمایاند.
برای کسانی هزینه میکنند و خانه خود را در اختیارشان قرار میدهند، دسترنج خودشان را خالصانه تقدیمشان میکنند بدون هیچ چشمداشتی، که اصلاً آنها را نمیشناسند و چون میدانند که آنها برای عرض ادب به ساحت امام حسین علیهالسلام پا به این وادی و مسیر گذاشتهاند، اینگونه دارند به آنها خدمت میکنند.
اگر اربعین با ابعاد عظیم گوناگون خود بهدرستی در جهان معرفی شود، یک ظرفیت بسیار عظیمی برای توانمندیهای بسیار گسترده، وسیع و بینظیر اسلام است که در مکتب اهلبیت علیهمالسلام جلوه کرده است و نشاندهنده قدرت نرم بسیار جهان اسلام و پیروان اهلبیت علیهمالسلام است که بهراحتی و بهخوبی میتواند خنثیکننده آن تبلیغات و جلوههای وحشیانهای باشد که غربیها تلاش میکنند از طریق این عوامل دستنشانده و فرومایه خود به نام اسلام، به خورد مخاطبانشان بدهند.
نگاه سیاسی به راهپیماییهای اربعین، چه آسیبی میتواند به اصل ماجرا که معرفی اسلام آرام مورد نظر رهبری است بزند؟
افرادی که از معرفت کافی و درست نسبت به شعائر دینی برخوردار نیستند و یا به سبب برداشتهای غلطی که از اوضاع جهانی به سبب نوع نگاهشان دارند و عدم باور به قدرت اسلام و نظام مقدس ولایی، اینها دچار انحرافاتی در برداشت و تحلیل میشوند. من ملاحظه کردم، برخی از آنها را میتوان اشقیای عرصه سیاست نامید. یعنی کسانی که میدوند و حرف میزنند و تحلیل میکنند و مدعی هستند که خیلی هم میفهمند، ولی از همهجا رانده و مانده هم هستند و به هیچجا هم نخواهند رسید.
ارائه تحلیل نادرست از قدرت شیعه، مولود علوم نادرست غربی
این افراد اگر امام حسین علیهالسلام را شناخته و انقلاب اسلامی را باور داشته باشند و اگر به قدرت نرم و عظیم اسلام و انقلاب و تشیع و شهادت باور داشته باشند، هرگز اینچنین تحلیلهایی را نخواهند کرد. اینها کسانی هستند که به خاطر یک مقدار مطالعه و درس خواندن در علوم سیاسی که ترجمه از متون غربی بوده است و اصل قرار دادن آن چه که خواندهاند به عنوان علم، اینگونه تحلیل میکنند. طبیعی است کسی که برای علوم غربی اصالت قائل بشود و آنچه که از آنها رسیده را عین علم بداند، معلوم است تحلیلهایی که میکند، تحلیلهایی است مورد خواست و عنایت نظام سلطه و غربیها؛ وگرنه نمیشود که کسی مؤمن و مسلمان و شیعه و انقلابی باشد و اینگونه تحلیل ارائه دهد.
یک چنین فرصت عظیمی که میتواند غرب و اقتدار برخواسته از ظلم و ستم و قدرت نظامی آن را به چالش بکشد، ما این قدرت عظیم نرم را نباید نادیده بگیریم.
اربعین، به مثابه قدرت نرم اسلام
مسلم است که اگر جهان اسلام به اربعین به عنوان یک فرصت عظیم برای مقابله با تهدیدات غرب علیه اسلام و همچنین به عنوان یک زورآزمایی در مقابل قدرت سخت آنها نگاه کند-همانطور که حضرت امام رحمهالله در رابطه با قیام امام حسین علیهالسلام فرمودند که خون بر شمشیر پیروز است- الان این اربعین و حماسهای که آفریده میشود، این قدرت نرم ماست که میتواند بزرگترین سلاحها و امکانات غرب در مرکز قدرت او بر بیاید. ولذا این افراد به سبب آنکه این باور ارزشی را ندارند، نوع نگاهشان آنگونه است که غربیها میخواهند ولذا از آن تعبیر به یک مسئله سیاسی- ایرانی کردن اربعین و حماسه حسینی عنوان میکنند که ناشی از جهل و عدم معرفت آنها و انحراف در نوع نگاهشان است
ماهیت قیام امام حسین علیهالسلام به گونهای بود که نه تنها برای تشیع، بلکه برای تسنن نیز جاذبه داشته است و حتی پس از 1400 سال اکنون هم آثار و برکات این باور در نیجریه مشخص است؛ در صورت امکان تحلیلی از مسائل نیجریه و شیعیان آن خطه ارائه دهید.
واقعیت امر آن است که آنچه در عصر اخیر به اسلام عزت داده است و نام اسلام را بلندآوازه کرده و حتی موجب شده است در دل برخی متفکران و اهل علم دنیای غرب، اسلام جا کند و آنها را به اسلام متمایل کند، چیزی جز انقلاب اسلامی و ارزشهای حاکم بر این انقلاب نیست. ضمن اینکه انقلاب ما هم برگرفته از مکتب اسلام و اهلبیت علیهمالسلام و آموزههای قیام حسینی علیهالسلام است و این مسئله کاملا واضح است که اگر انقلاب اسلامی و حماسههای بعد از آن به خصوص دفاع مقدس نبود، اسلام اینگونه در دلها نفوذ پیدا نمیکرد و همان وضعیتی را داشت که امروز در رژیم سفاک و منحط سعودی و امثال آنها مثل امارات و کویت و اردن و مراکش و اینها وجود دارد.
انقلاب ما توانست اسلام را در جهان بدرخشاند
آن چه مسلم است، انقلاب اسلامی و ایدئولوژی منبعث از مکتب اهلبیت علیهمالسلام است که اسلام را اینطوری در سطح جهان خوش درخشاند. لذا غربیها از همان آغاز برای اینکه انقلاب اسلامی را از تأثیرگذاری بیندازند، از طریق عوامل خائن داخل کشورهای اسلامی هم رژیمهای فاسد و منحط و هم مفتیها و علمای درباری، این انقلاب را یک انقلاب شیعی و عجمی عنوان بکنند تا از گرایش امت اسلامی به این انقلاب جلوگیری کنند.
اگر چه در حدی در این راستا موفق شدند، ولی همانطور که حضرت امام فرمودند، انقلاب ما به همه جهان صادر شد. دیگر هیچگاه جامعه جهانی به اوضاع و احوال پیش از انقلاب اسلامی بر نمیگردد، که آمریکا در بخشی مهم از عالم به خصوص عالم اسلام یکهتاز باشد و رژیمهای مرتجع وابسته کورکورانه دنبال او حرکت کنند و مردم هم چیزی نفهمند و مطیع آن دولتها باشند.
فشارها علیه انقلاب ما برای از بین بردن تأثیر آن بوده است
شاید در بعضی کشورها، با سرکوب و جوسازیها جلوی بیداریها را به ظاهر بگیرند، اما مسلم است که این وضعیت نمیتواند دوام بیاورد. تمام این فشارهایی که به نظام مقدس اسلامی و ولایی ما در این بیش از سهدهه وارد شده است، این تحریمهای گسترده، وحشیانه، ضدانسانی و حوادث مختلفی که شاهد آن هستیم، تمام آن برای این بوده است که این نظام به خاطر پیشتازی و به خاطر ایجاد شور و انگیزه در جوامع بشری به خصوص جوامع انسانی به عنوان الگوی برجسته از تأثیرگذاری بیفتد و نتواند یک الگوی بزرگ و موفق جلوه کند. تمام این تلاشها برای این موضوع بوده است اما به لطف الهی نتوانستهاند نتیجهای بگیرند.
شیوع تشیع در نیجریه، از برکات انقلاب اسلامی ما
نیجریه کشوری نیست که در آنجا تشیع سابقه داشته باشد؛ این به برکت انقلاب اسلامی است که بیش از ده میلیون نفر در این سالها اسلام آوردهاند و این شخصیت بزرگوار، مجاهد مظلوم شیخ ابراهیم زکزاکی -که خدا او را انشاءالله حفظ کند- با دادن هزینههای بسیار، انقلاب اسلامی ما را با رنجهای فراوان به آنجا وارد کرده است و پیامهای امام و ایدهها و آرمانهای ایشان را در آن منطقه نهادینه کرده است و در بین مردم این کشور که پرجمعیتترین کشور آفریقایی است، اینطوری توانسته رسوخ بدهد.
لذا این مظلومان دارند هزینهای را میپردازند که چرا به انقلاب اسلامی و آرمانهای انقلاب ما و مکتب اهلبیت علیهمالسلام روی آوردهاند. این دولت در برابر جنایات وحشیانه آن گروه وحشی و تکفیری بوکوحرام عاجز است. بخشهایی از کشور را در اختیار دارد و صد نفر و دویست نفر مردم را میرباید اما این حکومت ظاهراً حریف آنها نیست و ارادهای هم برای مقابله با آنها ندارد. اما در برابر مردم مظلوم شیعهای که مراسمی عبادی برپاکردهاند و شعائر دینی را برپا داشتهاند، اینگونه وحشیانه وارد عمل میشوند و جنایت هولناکی را علیهشان بروز میدهند؛ چرا که از طرف غرب و نظام سلطه اطمینان دارند که نه تنها رد نمیشود، بلکه حمایت نیز میشود. چون دقیقاً آن حاکمیت و رژیم، در سلطه غربیها و همپیمان با رژیم صهیونیستی است. زیرا اینها روز قدس را در آنجا برپاکردهاند و تمام حکومتهای عربی و نظامهای منحط و فاسد آنها با اسرائیل کنار آمدهاند و حاضرند که با او همپیمانی بر ضد نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته باشند، حالا میبینند در دل آفریقا و درپرجمعیتترین کشور آن قاره، عین ایران اسلامی برائت از اسرائیل، صهیونیسم و نظام سلطه دنبال میشود.
لذا برای اینکه این ندای حقطلبانه را خاموش کنند و نگذارند که پیشرفت کند، یک چنین جنایت وحشیانهای را مرتکب میشوند و شاه جلادِ بیآبروی سعودی هم که خود با قساوت تمام، جنایات هولناکی را در یمن به صورت مستقیم عمل میکند و جنایات هولناک دیگری از طریق گروههای وهابی پست از خدا بیخبر در سوریه پدید آورده است، به رئیس رژیم نیجریه پیام تبریک میگوید که چنین جنایتی را مرتکب شده است.
مقاومت شیعیان نیجریه، برای اعتلای ندای حقطلبی تشیع
این نشاندهنده آن است که اینها حاضرند به خاطر پیامهای انقلاب و آرمانهایی که میتواند بشریت را بر ضد نظام سلطه به میدان بیاورد، از هیچ خطری نهراسند و هزینهها بدهند، ولی در میدان بمانند و ظلم و زور را به زیر بکشند؛ از طرف دیگر آنها هم حاضرند اینچنین جنایاتی را انجام بدهند تا این دیدگاه فراگیر نشود.
در حقیقت میتوان گفت یک اشتراک منافع بین نظام فاسد سلطه، صهیونیسم و رژیمهای فاسد و منحط به غرب در عالم اسلام همچون سعودیها و اردنیها و مراکشیها و مصریها و جنایتکاران تکفیری و سلفی و وهابی وجود دارد و آن مقابله با اسلام ناب محمدی صلیاللهعلیهوآله که جلوه در جمهوری اسلامی و پیروان آن مثل شیعیان مظلوم بحرین، شیعیان قهرمان و سرافراز لبنان که در حزبالله همیشه سرافراز نمایان است و مثل این مردم مظلوم و شیعیان بیدفاع نیجریه، اینطور دارد خود می نمایاند.
ضربات استکبار بر پیکره عراق، به خاطر رابطه دوستان با ایران
حتی دولت عراق با وجود آنکه با آمریکا روابط نزدیکی دارد اما چون دولت و قوه اجرائیه دست شیعیان است و اینها به هر صورت با ایران یک پیوندهایی دارند، دیده میشود که آمریکا عامدانه اجازه میدهد که به این دولت که با او روابط دارد، چون متأثر از ایران است لطمه و فشار وارد شود. تا وقتی که این ارتباطات و این همبستگیها وجود دارد، دولت عراق آرامش پیدا نکند و این کشور ثباتی به خود نبیند.
یکی از مسائلی که مقام معظم رهبری در نامههایشان به جوانان غربی روی آن تأکید فرمودهاند، «بیداری اسلامی» است؛ به نظر شما سرنوشت بیداری اسلامی، در کشورهای عربی، خصوصاً کشورهای شمال آفریقا چطور خواهد شد و به کجا خواهد انجامید؟
هنگامی که این حرکتها انجام شد، بنده انتظارم از عالم تسنن با توجه به این که این کشورها عموماً کشورهای سنی هستند، این بود که اینها از این تحقیر تاریخی که حاکمیتهای وابسته به استعمار به آنها تحمیل کرده بودند بیرون بیایند و متوجه شوند که به واسطه این حاکمان جائر که خود را از نظر اعتقادی اولیالامر این مردم معرفی کرده بودند چه ضربههای جبرانناپذیری خوردند و چقدر دچار عقبماندگی شدند و از نظر جایگاه در جهان پایین آورده شدند.
تحقیر مداوم مصر توسط صهیونیسم و استکبار
کشور مصر، یک کشور با تمدن بسیار دیرینه و با سابقه قبل از اسلام است. در دوره اسلامی هم درخشان بوده است. اما مصر در این دهه توسط چند میلیون یهودی آواره سرگردان تحقیر شد و این کشور آسیب شدیدی دید و بعد هم در اثر همین حاکمیتهای فاسد مجبور شدند با اسرائیل صلح کنند و حتی وقتی صحرای سینا را هم اسرائیل به مصریها پس داد مصر تعهد داده است که در خاک خودش هیچ قوای نظامی نداشته باشد و تحرکات خود را به اسرائیل اطلاع بدهد.
این خیلی تحقیر بزرگی است برای کشوری مثل مصر که هشتاد میلیون نفر جمعیت دارد. در واقع اسرائیلِ پنج میلیونی، اراده خود را از طریق آمریکا به آنها تحمیل میکند و این تحقیر بزرگی بود. من تصورم این بود، وقتی اینها این ایده را شکستند، برخلاف آن علمای درباری که میخواستند به اهل تسنن بگویند قیام علیه این حاکمیتها قیام علیه اولیالامر است و اشکال شرعی دارد، اینها این تفکر را بههم ریختند و قیام کردند و حاکمیتها را برانداختند. تصور من این بود که اینها از گذشته تاریخی درس میگیرند و میفهمند که عامل بدبختیها، تفرقه و اختلافات مذهبی و نژادی بوده است؛ اینها را کنار میگذارند، میآیند با جمهوری اسلامی که پیشرو و الگو در این بیداریها بوده است، دست وحدت میدهند و مسلمانها میتوانند یک قدرت عظیمی بشوند که معادلات جهانی را کاملاً تغییر بدهند.
خاموش شدن موقت فروغ بیداری توسط آمریکا
ولی متاسفانه ما میبینیم که آمریکا -از طریق همان علمای این کشورها به سبب برداشتهای غلطی که آنها بعضاً دارند- اگر از در بیرون رانده شد از پنجره مجدداً وارد شد. شما ببینید ما چقدر استقبال کردیم از انقلاب تونس که به عنوان اولین زادگاه بیداری اسلامی پدید آمد؛ چقدر نظام و مقامات ما حمایت کردند؛ همچنان که تونس از آن حاکمیت دیکتاتوری فاسد وابسته بیرون آمد و اسلامگراها آن جا قدرت گرفتند. ولی از همان اول، اینها برای اینکه هم به دنیا نشان بدهند که میخواهند خودشان سرنوشت را به دست بگیرند و هم با توجه به دشمنیهایی که با جمهوری اسلامی وجود داشت بگویند که ما با ایران ارتباطی نداریم، «راشد الغنوشی» همان اول میگوید که تونس ایران نیست و من هم خمینی نیستم. خب، البته این حقیقتی است. نه تونس در قد و قوارهای است مثل ایران انقلابیِ با عظمتی که کمر استعمار و استکبار را در هم شکست و مه غنوشی عددی است که با حضرت امام رضواناللهعلیه مقایسه شود.
لذا ما میبینیم که به جای اینکه به سوی ایران بیایند، همین نظام برخواسته از بیداری اسلامی، میبینیم که در همان ماههای اول شکلگیری آن نخستین کنفرانس -به اصطلاح- دوستان سوریه را تشکیل میدهد به محوریت و رهبری آمریکا برای سرنگون کردن تنها پایگاه ایستاده در برابر رژیم صهیونیستی. ولی نگاه کنید، هرچقدر هم ما بگوییم نظام بشار اسد اشکال دارد و مردمی نیست و به هر صورت برای آن مشروعیت هم قائل نباشیم، اولاً خود مردم سوریه هستند که باید تصمیم بگیرند نه دیگران از بیرون، ثانیاً اگر ما اعتقاد داریم به مقابله با استعمار و استکبار و صهیونیسم، الان اگر این دولت سوریه ساقط شود، کشوری که جلوی اسرائیل ایستاده بود، وجهه ضد صهیونیستی خودش را از دست میدهد و اسرائیل از مرزهای شمالیاش نفس راحتی خواهد کشید.
تونس انقلابی، بزرگترین مرکز صادرات تکفیریها
خب، همین تونسِ بعد از بیداری میشود پایگاهی برای ساقط کردن تنها حاکمیت ضداسرائیلی در منطقه و بعد هم طبق اعتراف خودشان، بیشترین حجم اعزام تروریستها و جانیان به سوریه از همین تونس به اصطلاح انقلابکرده و بیدارشده از آن وضعیت تأمین میشود. خودشان رسماً اعلام کردند که چهل درصد این جانیان تروریست حاضر در سوریه از تونس به آنجا رفته اند. یعنی خود اینها صادر کننده تروریسم تکفیری به سوریه شدند.
عقبگرد مصر مُرسی در اثر کجاندیشی سران إخوان
همین وضعیت در مصرِ مُرسی پدید آمد. مصر از شر رژیم دیکتاتوری مبارک راحت شد، اخوانیها وقتی به قدرت رسیدند، در اثر جهل و تحلیل غلط و کجفهمی بسیار، دست دوستی به سوی جمهوری اسلامی دراز نکردند و حتی دست درازشده از سوی ما را پس زدند. در حالی که همین مُرسی با رژیم صهیونیستی اعلام همبستگی کرد و در نامهای محرمانه به آنها نوشت که ما به تمام قراردادهای نوشتهشده در رژیم گذشته پایبند هستیم و در اولین سفر خارجی هم به دست بوسی جلاد سعودی رفت. حاضر هم نشد در طی این یکسالی که قدرت داشت با جمهوری اسلامی رابطه برقرار کند و برای خوشآیند سعودیها و...، میدان بازی به سلفیها در مصر داد؛ فلذا شما دیدید که طرفداران همین مُرسی بودند که آن جنایت فجیع شهادت «شیخ حسن شحاته» را پدید آوردند که چرا شیعه شده است و چرا جشن ولادت امام زمان اروحنا فداه را برقرار کرده است.
لذا متأسفانه این بیداریها در اثر کجاندیشی دستاندرکاران حرکتها و برداشتهای غلط علمای این کشورها به انحراف کشیده شد.
نتیجه آن که شما دیدید که دولت مثلاً اسلامگرای تونس در انتخابات بعدی که صورت گرفت حاکمیت را از دست داد و لائیکها و حتی کسانی که در حکومت قبلی پُست و مسئولیت داشتند، به ریاستجمهوری رسیدند. یعنی با این برداشتهای غلط و اعمال ناروایی که داشتند موجب زدگی مردم شدند که به اینها روی آورده بودند.
همین وضعیت هم در مصر ایجاد شد. ما تصور نکنیم همه کسانی که به طرف سیسی آمدهاند اینها لائیک و ضداسلام هستند، نخیر؛ خیلیها قبلاً رو به اخوانیها آورده بودند. به خاطر عملکرد غلط و حماقتآمیز اخوان بود، که خیلی از همان مؤمنین از آن برگشتند و دیدند که اگر یک نظامی به این صورت باشد و اخوانیها را به خاطر سیاستهای غلطشان از میان بردارد بهتر است.
تا طرز تفکر اصلاح نشود، امیدی به بهبود وضع موجود نیست
تا زمانی که یکچنین تفکری در محافل دینی و سیاسی جهان تسنن حاکم است هیچ امیدی به اصلاح امور نیست، بلکه من معتقدم وضعیت قبلی آنها بهتر بود. یعنی الان میبینید که لیبی دوره قذافی برای منطقه و اسلام بهتر بود، یا الان لیبی تکهپاره شده اینطوری؟
من یادم هست که در دو سه سال پیش که آمریکا میخواست نفت ایران را کاملاً از عرصه جهانی حذف کند، همین دولت برخاسته از بیداری لیبی عنوان کرد که ما حاضریم با عربستان به قدری تولیدمان را بالا ببریم که خلأ نفت ایران در بازارهای جهانی پر بشود، و یا موارد دیگر؛ اما قذافی اینگونه عمل نمیکرد.
اولاً این کشور الان تکهپاره شده است. بخشهایی از آن به دست داعش افتاده است و معلوم هم نیست که سرنوشت نهایی آن به کجا بینجامد. من تصورم این است که اگر خردمندان عالم تسنن و این کشورهای انقلاب کرده به خود بیایند و متوجه بشوند که نظام مقدس جمهوری اسلامی فراتر از مسائل فرقهای و مذهبی به مسائل امت اسلام پایبند است و آن را اصل قرار داده است و سیاستهای جمهوری اسلامی است که باعث نجات جامعه مسلمان و جامعه بشری خواهد بود، تا به این موضوع اینها علم پیدا نکنند و در برابر این تفکرات غلط که در بین آنها عجیب رواج پیدا کرده نایستند، هیچ آینده روشنی برایش متصور نیست. نیاز دارد به یک انقلابی بر ضد این طرز تفکر غلطی که بر خلاف اصول اسلام فتواهایی صادر میکند که آبروی اسلام را به شدت میبرد. این مفتیهای فاسد و پستی که حکم جهاد نکاح و کشتن هر کسی که مثل آنها فکر نمیکند، میدهند. در حالیکه کجا در اسلام اینگونه است؟ در اسلام و سیره پاک پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمده است که همین که کسی شهادتین را بر زبان جاری میکند، جان و مال و ناموس او محترم است. اما ببینید این نابکاران چه میکنند.
اگر در خود عالم تسنن یک حرکتی، یک انقلابی بر ضد این طرز تفکر پدید بیاید، امید هست که این بیداریها به جای صحیح خود برگردد؛ اما تا وقتی که اینها آنقدر جاهلند که نوک پیکان حمله را به سوی شیعه و جمهوری اسلامی آوردهاند و آمریکا و اسرائیل را فراموش کردهاند و میگویند در اولویتهای بعدی هستند و به این صورت علیه شیعه و جمهوری اسلامی فتنه انگیزی میکنند و مسائلی را ایجاد میکنند، اتفاق خوشآیندی نخواهد افتاد.
رهبری معظم انقلاب حفظهاللهتعالی، چندی پیش اشاره به این موضوع داشتند و قریب به این مضمون فرمودند که «آمریکا توانست بر این بیداری اسلامی اینها مسلط شود»، البته در ادامه فرمودند که:« این یک امر موقتی است و نمیتواند دوام داشته باشد». منتهی اینکه چگونه میتوان جلوی ادامه این وضع ناهنجار را گرفت و این ممالک از این بدبختی بیرون بیایند، بر میگردد به همان نکتهای که عرض کردم. این نگاه باید در اثر یک انقلاب در جامعه اهل تسنن تغییر پیدا کند. تا این نگاه عوض نشده است و تا وقتی که اینها آنقدر درک ندارند که اردوغان را با این خیانتهای آشکار و واضحش به اسلام و ممالک اسلامی به عنوان رهبر جهان اسلام تلقی میکنند، کسی که عضو ناتو و سرسپرده آمریکا است، کسی که همین اخیراً اعلام کرد که روابط با اسراییل را باید بسیار مستحکم بکنیم، حال این آدم را به عنوان رهبر جهان اسلام تلقی کنند، اما به جمهوری اسلامی به خاطر اینکه در اینجا تشیع حاکم است و در آن جا نیست، پشت بکنند. این نگاه تا عوض نشود، این بدبختیها تا ابد گریبانگیر اینها است و هیچ آینده روشنی نمیتوان برایشان متصور شد.
به عقیده شما، آیا میتوان این ادعا را داشت که حکومتهایی که چندان متظاهر به دین نیستند، مثل حکومت حافظ و بشار اسد در سوریه و اکنون نظام سیسی در مصر، میتوانند تعامل بهتری نسبت به حکومتهایی که ظاهراً در منطقه دم از دین میزنند با ایران داشته باشند؟
تصور ما این بود که وقتی این بیداریها صورت میگیرد و حکومتهای برخواسته از یک انقلاب مردمی روی کار میآیند که مذهبی و با انگیزههای معنوی هستند، اینها آنچه آرزوی آن را داشتیم محقق میکنند و باعث نجات عالم اسلام خواهند بود. ولی همانطور که عرض کردم، وقتی یک چنین تفکری در اینها حاکم استف نه تنها نتیجه مثبتی نداد، بلکه ما را دارد به اینجا میرساند که واقعاً نظامهای لائیک و غیرمذهبی در کشورهای عربی اهل تسنن، هم برای خود آن کشورها و هم برای اسلام و هم برای جمهوری اسلامی اینها مناسبتر هستند.
بروز اوج حماقت مُرسی در اجلاس سران عدم تعهد
مُرسی یک سال بر مسند قدرت بود، چند بار دولت قبل ما درخواست ایجاد رابطه کرد، اصلاً استقبال نکرد. حتی وقتی بنا بود که گردشگران ایرانی هم به آنجا بروند، مانع ایجاد میکردند؛ در حالی که گردشگر اسرائیلی بهراحتی آنجا حضور پیدا میکرد و بعد هم وقتی مُرسی وارد ایران شد، آن جا جهالت و حماقت و نفهمی خود را کاملاً ظهور و بروز داد، موقعی که حاضر نشد به دیدار حضرت آقا برود -البته معتقدم که لیاقت آن را نداشت- و بعد هم در سخنرانی سیاسی خود عمداً اسم سه خلیفه را برد که بگوید در یک کشور شیعه از خلفا نام بردیم که طعنهای به آنها زده باشیم.
این آقا این کار را کرد و در آخر هم سرنگون شد. یکی از مقامات ما با سادگی پیشگام شد و با عدهای از اساتید دانشگاه همفکر خودش، نامهای را به اخوانالمسلمین نوشتند که ما حاضریم تجربیات خودمان را در اختیار شما قرار دهیم؛ آنها با یک برخورد بسیار زشتی جواب منفی هم دادند. اما همین سیسی وقتی به قدرت میرسد، از رئیسجمهور ایران دعوت میکند که در مراسم تحلیفش حضور داشته باشد، در حالیکه ما آن همه با مُرسی و اخوانیها همراهی و استقبال کردیم و از به قدرت رسیدنشان به عنوانی که مصر از آن وضع بیچاره خودش بیرون میآید و به جایگاهی که شایستهاش است خواهد رسید، دم زدیم ولی دیدید که اینگونه رفتار کردند.
دولت لائیکی که در تونس به قدرت رسیده است، جلوی این جنایتکارانی که از تونس به سوریه میرفتند را گرفت و روابط را با سوریه مجدداً دارد برقرار میکند و خود سیسی هم به مراتب موضعش نسبت به سوریه بهتر و عقلانی تر از دوره خود مُرسی است. دولت مصر نیز به مراتب بهتر عمل میکند.
اگر نوع نگاهی که عرض کردم در اینها تغییر پیدا نکند و یک انقلابی در خصوص آن وضعیت صورت نگیرد، چه بهتر که در این کشورها حکومت لائیک بر سرکار باشد که خیر آن به مراتب برای جمهوری اسلامی و اسلام و منطقه بیشتر از آن طیف افراد و نگاهها است.
تحلیل شما از آینده گروه تروریستی داعش و سرنوشت آن چیست؟ آیا سرنوشتی مشابه القاعده و گروههای تروریستی مانند آن برای داعش متصور هستید یا خیر؟
باید بین این گروههای وحشی و تکفیری، تفاوتی اساسی قائل شد. داعش یک طرف است و بقیه طرف دیگر.
آن جبهةالنصره و احرارالشام و دیگر جانیان تروریست داخل سوریه و طالبان و القاعده و اینها که در جاهای دیگر وجود دارند، اینها همین که ارادهای برای مقابله با آنها وجود داشته باشد در سطح جهان و منطقه، فرو میپاشند.
نبود اراده قوی برای مقابله، عامل ادامه حیات گروههای کوچک معارض
اگر تا به حال به حیات خودشان ادامه دادهاند، چون آمریکا و غرب و ترکیه و اردن و... اینها را مخالفان میانهرو سوریه میدانند و صریحاً و علناً هم آنها را آموزش میدهند و هم حمایت میکنند و پول میرسانند و تسلیحشان میکنند؛ حتی این کشورها مرزها را باز گذاشتهاند و به راحتی به آنها رسیدگی میکنند و ارتباطاتشان را با بقیه دنیا برقرار میکنند، اما اگر یک ارادهای باشد، اینها چون هیچ پایگاه مردمی ندارند و فقط با پول و خشونت پیش بردهاند و ترس و وحشت ایجاد کردهاند و به افرادشان پولهای کلان داده میشود.
داعش در میان بسیاری از مسلمانان دارای محبوبیت است
اما داعش با تأسف باید گفت که دارای مقبولیت در عالم تسنن است و این موضوع را بدون هیچ گونه پردهپوشی باید عنوان کرد؛ چون داعش مدعی تشکیل خلافت اسلامی است و عالم تسنن بعد از فروپاشی دولت بنیعباس و بعد آنهایی که به نوعی به خلافت عثمانی اعتقاد داشتند و در جریان جنگ جهانی اول که خلافت عثمانی هم فروپاشید، احساس خلأ بزرگی کرده است که دیگر اسلام نمیتواند خلافت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را داشته باشد و ضربه خورده است. این ملعون ابوبکر البغدادی با آن ظاهرسازیهایی که از خود نشان میدهد و آن سبکی که ورود پیدا کرده است مثل دوره صدر اسلام خلافت خلفا را میخواهد احیا کند، چنان توانسته در افکار عمومی تحقیرشده عالم تسنن نفوذ پیدا کند که از اندونزی و مالزی و سنگاپور گرفته تا هند و پاکستان و افغانستان و از این طرف بعضاً در بین اهل تسنن کشور خود تا چه برسد به جهان عرب که حامیان گستردهای پیدا کرده است و لذا مراکز اینها را میکوبند کشتار وسیعی از آنها صورت میگیرد، بلافاصله مثل مور و ملخ زیاد میشوند، یعنی هرچه از آنها میکشند، زیادتر میشوند؛ از چچن و آسیایمیانه که محیط بستهای دارد. مسلمانان چین که کاملاً تحت کنترل دولت چین هستند با سیاستهای ظالمانهای که حتی روزه گرفتن را برای مسلمانهای چین ممنوع کرده است، اما معلوم نیست که افکار داعش چقدر چگونه در آنها نفوذ کرده است، یعنی از چین هم با این کنترلهای شدید امنیتی به اینجا میرسانند خودشان را.
بسیاری از ثروتمندان جهان اسلام، اینها را کمک مالی میکنند با اموال خود و پولهای کلان میفرستند و اینها را یاری میکنند. این که عرض کردم که نگاه باید عوض شود که چگونه میشود به نام اسلام با کشتار و وحشیگری مدعی احیای اسلام اولیه بود. شما ببینید راه را بر مردمی ببندند و سوال کنند خلفا را نام ببرید یا اذان بگویید، اگر مثل اذانی که داعش میگوید و خلفایی که داعش قبول دارد حرف نزند، به راحتی و بدون هیچ خلافی تیر خلاصی بر سر او شلیک میکنند. این در کجای اسلام است؟ چطور نباید این کسانی که جذب اینها میشوند، نباید اینقدر درک داشته باشند که در اسلام حتی کشتن یک محکوم به اعدام هم به این سادگی نیست و تا محاکمه نشود و تا حاکم شرع حکم ندهد، نمیتوانند حکم را اجرا کنند.
شاهد هستیم که بچههای نابالغ را به صرف اینکه این شیعه است و مثل ما فکر نمیکند باید آنها را کشتار کرد؛ این نگاه باید تغییر پیدا کند و افکار عمومی تصورشان این است که اینها دم از اسلام میزنند، میدانید که متأسفانه با تفسیرهای غلط و فاسد از قرآن، این آیه شریفه «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّااسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ و َمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ...» در زبان و ادبیات عرب معادل تروریسم ارهابی میگویند. لذا اینها افتخار میکنند به ارهابی بودن و می گویند که ما طبق آیه قرآن در دل دشمنان اسلام وحشت ایجاد میکنیم، حال آنکه مفهوم آیه قرآن بازدارندگی است. میفرماید شما خودتان را از نظر نیرو و عده قدرتمند کنید، تا دشمنان خدا از شما بترسند و جرئت حمله به شما پیدا نکنند، نه این که شما با وحشیگری و کشتوکشتار وحشت و رعب ایجاد کنید.
در واقع اینها از این بُعد قضیه دیدند آیه را و به ارهابی بودن افتخار میکنند و غربیها با کمال بیشرمی همین عنوان دروغین «دولت اسلامی» را به داعش میدهند؛ یعنی به نوعی این برخواسته از اسلام است که نفس اسلام را زشت جلوه بدهند، لذا باید گفت که داعش به خاطر آن آرمانهای محققنشده جهان تسنن را در واقع ندا میدهد و مطرح کرده است، توانسته که دلهایی را به خودش جلب بکند و این جذبی که صورت گرفته است، عقل اینها را پوشانده.
مگر میشود یک انسان بیسر و پا و ناشناختهای با ادا درآوردن ادعای خلافت بکند؟ این ادعا بر چه مبنایی است؟ به همین سادگی و به همین راحتی او بشود خلیفه اسلام و بخواهد که بر کل عالم اسلام سیطره پیدا کند و سایر حکومتهای اسلامی هم محکوم به این باشند که هرچه او میگوید انجام دهند؟
بنده امیدوارم که این تحول و انقلاب دیدگاه در عالم تسنن پدید بیاید و بخروشند بر ضد آنهایی که مبلغان این طرز تفکر هستند، تا یک اصلاح اساسی صورت بگیرد؛ و گرنه داعش را الان روسیه به درستی وارد شده است و دارد میکوبد؛ اما آمریکا و غربیها به دورغ میگفتند و ضربه اساسی به آن وارد نمیکردند. ولی ممکن است که جلوی پیشرفت کار آن گرفته شود اما نابود کردن داعش برمیگردد به از بین رفتن طرز تفکر غلط که در جهان تسنن متأسفانه حامیان زیادی دارد.
دو کلید واژهای که حضرت آقا در نامه اخیر روی آن تأکید فرمودهاند، «خشونت و ابتذال» رایج امروز در جوامع غربی است؛ چه فرآیندی طی میشود که اروپایی که تا قبل از رنسانس دارای آن فضای بسته بود و حتی مقوله ازدواج پیروان کلیسا در آن با مشکلات زیاد همراه بود، اکنون به این اوضاع دچار شده است؟
اروپا به غلط این باور را در خود ایجاد کرد که از وقتی دین را از سیاست کنار گذاشت و دین را یک امر شخصی کرد و اصالت را به انسان داد و انسانمحوری و اومانیسم اصل قرار گرفت، به این پیشرفتها و تسلط گستردهای که بر جهان پیدا کرد، نائل شد و این را توانستهاند به عنوان یک ایده در اروپا جا بیندازند.
حذف خدا از صحنه سیاست، عامل انحطاط اخلاق جوامع
طبیعی است وقتی که خدا از صحنه سیاست و اجتماع حذف شود و انسان و منافع دنیوی او اصل قرار بگیرد، دیگر اخلاق و معنویت در آن جامعه معنا پیدا نمیکند. این است که امروز شما میبینید که پاپ میآید با گستاخی بر ازدواج همجنسگرایان صحه میگذارد؛ یعنی چیزی که خلاف فطرت بشری است. وقتی که خود پاپ اینگونه رفتار میکند، نمیتوان انتظاری از بقیه غرب داشت و آن چیزی که غرب را به اینجا کشیده است، «کنار گذاشتن خدا» از صحنه سیاست و اجتماع است و لذا این نگاه و این طرز تفکر، نمیتواند برای دراز مدت ادامه پیدا کند و قطعاً به فروپاشی کشیده خواهد شد و به مراتب بدتر از آنی که در شوروی ما دیدیم.
آیندهای به مراتب بدتر از شوروی در انتظار اروپا و آمریکاست
چون در شوروی اگر چه آنجا بیخدایی و الحاد حاکم بود، اما شعارهایی که نظام مادی مارکسیستی میداد که همه باید کار و خانه داشته باشند و سرمایهداری نباشد و از این دست مسائل، به هر صورت کارهایی کردند که نفع آن به تودههای مردم هم میرسید، ولی در نظام فاسد غربی، هرکسی به منافع خود فکر میکند. حتی به قیمت ساقط کردن زندگی دیگران.
شوروی فرو پاشید؛ ولی روسیه پاشیده نشد. اگرچه از شوروی پانزده کشور درست شد، اما به هر صورت روسیه به عنوان یک قدرت مطرح شد. اما من یقین دارم آمریکا و به خصوص اروپا انشاءالله تعالی به شدت فرو خواهد پاشید. به خاطر رفتار و مواردی که نه تنها ضد رفتار بشری است، بلکه ضد فطرت است و یک حیوانیتی در پوشش آدمیزاد وجود دارد، که حتی بعضاً در خود حیوانها نیز وجود ندارد. یعنی به هر صورت حیوان هم به همنوع خود تا وقتی گرسنه نباشد، حمله نمیکند اما اینها هیچ اثری از انسانیت و ارزشهای بشری درشان وجود ندارد.
دلیل مخاطب قرار دادن جوانان، وجود روح پرسشگر در آنان است
اینکه رهبر معظم انقلاب سمت و سوی نامه را آوردهاند به سمت جوانان غربی، برای این است که اینها هنوز مانند بزرگانشان آلوده به آن موقعیت نشدهاند و چون روح جوان، عموماً پرسشگر و فطرتاً حقیقتجوست اگر حقایقی به درستی به او منتقل بشود، حتی همان جوانی هم که در محیط غرب است به هر صورت تأثیر میپذیرد. حالا از صد تا، ده نفر هم تأثیر بپذیرند میتوانند در آنجا تحول بزرگی را ایجاد کنند.
حضرت آقا از نسلهای قبلی آنها قطع امید کردند. در واقع جوان اگر مطالبی به او برسد میتواند در مقابل وضعیتی که به او تحمیل کردهاند بایستد و آن را رد کند. یعنی ایشان به درستی امید دارند که اگر ما به جوانان غرب بدونواسطه دسترسی داشته باشیم و حقایقی از دین مبین اسلام و ارزشهای معنوی به آنها برسانیم، به جد میتوان گفت که بسیاری از آنها تأثیر میپذیرند و در برابر وضع موجود خواهند ایستاد و البته در اخبار آخرالزمان و امام زمان ارواحنا فداه داریم که موج مخالفت با وضع موجود و ظلم و ستم جهانی میشود و جهان به صدا در میآید.
جنبش 99 درصدی که الان به نوعی آن را کنترل کردهاند، اگر این دوباره پابگیرد، از طرف جوانان خواهد بود و اینها متوجه شده بودند یکدرصد سرمایهدارِ مفتخورِ زورگو، حق 99 درصد را غصب کرده است. حال اگر بشود به این طرز تفکر خوراک رساند، چون عموماً جوان هم هستند، این حرکت به جوش میآید و ادامه پیدا میکند و در مقابل حاکمیتهای ظالم و فاسد میایستند و انشاءالله غرب را به چالش اساسی و بزرگی میکشد که دیگر نتواند با این رفتار ضدانسانی خود، دنیا را به دروغ اداره کند.