دیدبان
روزهای پریشانی ملک ‌سلمان

تهدید ملک ‌سلمان؛ بهانه ای برای سهم خواهی

تهدید ملک ‌سلمان؛ بهانه ای برای سهم خواهی

دیدبان: این روزها برای حکام عربستان روزهای پریشانی است؛ چرا که در چند ماه اخیر اتفاقات سنگینی روی داده است که عدم کفایت آن ها را بر همگان ثابت کرده است. در این بین ملک ‌سلمان در تیررس همه از جمله شاهزادگان سعودی قرار گرفته است. مخالفت هایی که اخیرا نسبت به ملک ‌سلمان از سوی این شاهزادگان انجام گرفته است، مشروعیت پادشاهی وی را در معرض خطر قرار داده است. بیماری و عدم توانایی ملک سلمان در اداره کشور دلیل مخالفت این شاهزادگان خوانده شده است اما حقیقت پنهانی در لایه پایین تر از آن قرار گرفته است؛ همان حقیقتی که سهم خواهی های شاهزادگان سعودی را به تصویر می کشد. در این نوشتار سعی خواهد شد به مخالفت های شاهزادگان سعودی، حقایق موجود در حکمرانی سعودی ها و پیامدهای آن اشاره شود.

1- مخالفت ها

اخیرا مخالفت های فرزندان «عبدالعزیز بن عبدالرحمن» موسس نظام آل سعود با ملک سلمان به اوج خود رسیده است. آن ها به دنبال عزل وی به مانند «سعود بن عبدالعزیز» برادر ملک سلمان و جانشینی احمد بن عبدالعزیز 73 ساله هستند. البته گفتنی است که مخالفت ها از زمان به تخت نشستن وی وجود داشته است که در حال حاضر گسترش پیدا کرده است.

مخالفت هایی که «طلال بن عبد العزیز» پسر هیجدهم ملک عبدالعزیز در ابتدای به تخت نشستن ملک سلمان داشت، نمونه ای از مخالفت های اولیه با پادشاه فعلی بوده است. اعتراض های شاهزاده طلال به موجب عزل و نصب هایی بود که در اوایل حکومت ملک سلمان به دست وی انجام گرفت؛ لذا این شاهزاده با مخالفت خود با این عزل و نصب ها، از این اوامر اطاعت نکرد و از بیعت با ملک سلمان نیز خودداری کرد.

ملک سلمان در این تغییرات، شاهزاده «محمد بن نایف» را به مقام ولی عهدی برگزید و با برکنار کردن شاهزاده «مقرن» از مقام جانشینی ولی عهد، پسرش شاهزاده «محمد بن سلمان» را به این مقام منصوب کرد.

برخی علمای درباری و افراد تعیین کننده در تعیین و استمرار قدرت پادشاه به ملک سلمان هشدار داده اند که تنها در صورت کنار گذاشتن محمد بن سلمان از قدرت می تواند کماکان به عنوان پادشاه به قدرت خود ادامه دهد! به عبارت بهتر؛ هیات علمای دربار سعودی و چهره های پشت پرده تاثیرگذار بر معادلات قدرت در ریاض برای نخستین بار و با صراحتی علنی ملک سلمان را نسبت به برکناری از قدرت تهدید کرده اند. (1)

در حالی که بیماری های جسمی ملک سلمان از جمله آلزایمر بر هیچ یک از شاهزادگان پوشیده نیست و به موجب همین امر وی را ناتوان از اداره کشور می دانند اما شواهد نشان می دهد که دعوای حاضر سر «چگونه حکومت کردن» نیست بلکه اختلاف اصلی بر سر «سهم خواهی» است. با تغییراتی که ملک سلمان در ابتدای حکومت خویش به انجام رسانده، حکومت را برای پسرش «محمد بن سلمان» آماده کرده است؛ چرا که «محمد بن نایف» تنها دو دختر دارد و از آن جایی که زنان در حکومت عربستان جایی ندارند، رسیدن «محمد بن سلمان» به تخت پادشاهی نزدیک تر خواهد شد.

در حال حاضر نیز به جهت افزایش بحران های موجود در کشور، شاهزاده های سعودی فضا را برای تهدید کردن ملک سلمان مبنی بر کنار گذاشتن پسرش از مقام جانشینی ولی عهد مهیا دیده اند؛ وگرنه عدم توانایی ملک سلمان در حکومت مدنظر این شاهزاده ها نیست.

2- حقایق

افول قدرت آل سعود در سال های اخیر بیش از پیش چشمگیر بوده است؛ به طوری که در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی نمایان شده است.

در عرصه سیاسی می توان به شکست های پی در پی این خاندان اشاره کرد که این شکست ها هم در حوزه داخلی و هم در حوزه منطقه ای رخ داده است. بحران مشروعیت مهم ترین بحران سیاسی داخلی در عربستان به شمار می رود که دیر یا زود موجب دگرگونی سیاسی در این کشور خواهد شد. ناکارآمدی و رخ دادن اتفاقات دال بر بی کفایتی آل سعود نیز در سال های اخیر بر همگان روشن شده است. محدودیت هایی که برای شهروندان از جمله شیعیان این کشور وجود دارد، نمونه ای از حقایق آشکار این کشور است. محدودیت ها برای زنان و عدم امکان حضور فعال آنان در جامعه نیز از نمونه های دیگری از این موارد است.

همچنین اتفاقات ناگوار و مشکوکی که در مدیریت حج در طول سال های متمادی از جمله امسال رخ داده است، وجهه حکومت آل سعود را مخدوش کرده است. این مثال ها گوشه ای از مشکلات داخلی این خاندان فاسد است.

شکست ها در حوزه منطقه ای به مراتب بیش تر از حوزه داخلی بوده است. شکست در سوریه نمونه بارز آن است که آل سعود را در باتلاق سنگینی گرفتار کرده است و روز به روز بیش تر در آن فرو می برد. کمک ها به گروه های تروریستی از جمله داعش، وحشی گری را در منطقه گسترش داده است و بی شک دامن خود عربستان و این رژیم منحوس را نیز خواهد گرفت.

لشگرکشی به یمن و حملات علیه مردم مظلوم آن نیز از اشتباهات بزرگ آل سعود بوده است که هم اکنون با گذشت چندین ماه از این جنایت ها و با کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از انسان های بی گناه در این کشور و اضافه شدن بر حجم آوارگان منطقه ای، نتیجه مطلوب آن ها را در پی نداشته است.

دور شدن متحدان عربی منطقه ای از عربستان و اختلافات موجود در شورای همکاری خلیج فارس نیز از دیگر شکست های عربستان در منطقه بوده است که به همراه تغییر اذهان عمومی مردم منطقه نسبت به این رژیم پست، بر حجم شکست های آنان افزوده است. این موارد نمونه کوچکی از شکست های این رژیم غیر مشروع در منطقه است و روز به روز بر حجم شکست های آنان افزوده می شود.

آل سعود علاوه بر عرصه سیاسی، در عرصه اقتصادی نیز متحمل شکست هایی شده است. منابع درآمدی این رژیم محدود در دو مورد است: منابع نفتی و درآمدهای حاصل از سفر زائرین به حرمین شریفین. با این وجود در سال های اخیر پیشرفتی در منابع مذکور صورت نگرفته است و در مقابل در طی مدتی که قیمت جهانی نفت کاهش پیدا کرده است، از منابع درآمدی آن ها کاسته شده است.

اختلاف شدید طبقاتی نیز از واقعیت های آشکاری است که موجب دو قطبی شدن جامعه عربستان شده است. شاهزادگان سعودی و درباریان با سرمایه های باد آورده، از مردم فقیر این کشور و طبقه آسیب پذیر آن اطلاعی ندارند. بی شک با ادامه پیدا کردن چنین وضعیتی، وقوع دگرگونی سیاسی در این کشور با توجه به عدم مشروعیت آل سعود اجتناب ناپذیر خواهد بود.

3- پیامدها

گرچه اخیرا مخالفت ها علیه ملک سلمان بیش تر شده است، اما با توجه به حقایقی که بیان شد، جایگزینی حکام سعودی تاثیری بر زندگی مردم عادی این کشور ندارد. با توجه به مشکلاتی که در عرصه های سیاسی و اقتصادی وجود دارد، حکام سعودی به دنبال راه علاج موقتی آن هستند اما ناگفته پیداست که مشکل اصلی این کشور حکام سعودی هستند و تا زمانی که این رژیم فاسد برچیده نشود، تغییری اساسی در این کشور ایجاد نخواهد شد.

در حقیقت برخی از مشکلات عربستان خودساخته است؛ به طوری که آل سعود برای برون رفت از مخمصه هایی که گرفتار آن شده است، دست به اقداماتی می زند که به نوبه خود به ضرر این رژیم تمام می شود. از جمله اقدامات حکام آل سعود گسترش گروه های تکفیری و انبارهای تسلیحاتی در منطقه بوده است. حکام این کشور به جهت حفظ نفوذ خویش در منطقه به گروه هایی متوسل شده اند که منطقه را به آتش خشونت کشیده اند؛ این گروه ها در بلند مدت برای خود عربستان نیز مایه بی ثباتی خواهند بود.

گسترش انبارهای تسلیحاتی نیز به موجب افول قدرت این کشور و واهمه از قدرت های منطقه ای به انجام رسیده است. بنابراین مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی موجب شده است که این کشور برای حفظ موقعیت خویش دست به اقدامات سخت افزارانه بزند.

به همراه اقدامات ذکر شده، پناه بردن به دامن غرب نیز مایه آرامش این رژیم شده است؛ در حالی که این ثبات دروغین و کاذب است. تجربه سال های اخیر نشان داده است که کشورهای غربی به ویژه ایالات متحده آمریکا، تا زمانی که حکومت های مستقر دست نشانده آن ها قادر به ادامه بقای خویش باشند، از آن ها حمایت خواهد کرد اما زمانی که مشروعیت این حکومت ها به خطر افتد، حاضر به هزینه کردن در این کشورها نیستند. چنان که در ماه های اخیر به سبب توافق هسته ای جمهوری اسلامی ایران با گروه 1+5، کشورهای عربی به ویژه عربستان ضمن ابراز نگرانی از این توافق، اجرایی شدن آن را موجب به خطر افتادن موقعیت خویش می بیند.

فرجام سخن

حقایق موجود در حکمرانی آل سعود بر عربستان نشان می دهد که این کشور در معرض مشکلات عدیده ای در عرصه های سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است که می تواند دیر یا زود موجب دگرگونی سیاسی در این کشور شود. در این بین شاهزادگان سعودی به دنبال منافع شخصی خویش هستند و مشکلات مردم این کشور برایشان اهمیت چندانی ندارد. چنین خواسته ی شاهزادگان سعودی در مخالفت های اخیر آن ها با ملک سلمان به وضوح دیده می شود؛ چرا که بدعت های شاه سعودی در ابتدای حکومت خویش مبنی بر عزل و نصب های جدید، موجب به خطر افتادن منافع شاهزادگان سعودی شده است. ملک سلمان با نصب «محمد بن نایف» به مقام ولی عهدی و برگزیدن پسرش «محمد بن سلمان» به مقام جانشینی ولی عهد، در اندیشه ای بلندمدت به دنبال نزدیک تر شدن پسرش به تخت حکومت است که این اقدام موجب مخالفت شاهزادگان و سهم خواهی آن ها شده است؛ این مخالفت ها در حالی انجام می گیرد که توانایی یا عدم توانایی ملک سلمان بهانه ای بیش برای پیشبرد اهداف شاهزادگان نیست.

ارجاعات:

1. http://www.asremrooz.ir/vdcgz79qqak9w34.rpra.html

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن