به گزارش دیدبان به نقل از الف، بار دیگر عملیاتی تروریستی داعش، اما این بار نه در لبنان و سوریه و عراق بلکه در قلب فرانسه، حوالی ورزشگاه «استاد دو فرانس». شاید همین مکان متفاوت بود که صدای انفجار را در گوش برخی هنرمندان وطنی مهیب تر از صدای انفجار و فریاد مردم لبنان، یمن، عراق و سوریه در اتفاقات مشابه، جلوه داد. به طوری که به محض اعلام خبر جنایت جدید داعش، این بار برخی هنرمندان ترجیح دادند در قبال این واقعه سکوت نکنند و آزادانه استکبارستیزیشان را بیان کنند.
تگ برای پاریس دعا کنید، #prayforparis آنچنان در میان هنرمندان داغ است که هیچکدامشان را نگران برچسب سیاسی نمیکند؛ حال آنکه این اتفاق در قبال لبنان، سوریه، عراق و سایر کشورهای آسیای غربی میتواند از آنان یک شخصیت وابستهی سیاسی و متحجر بسازد.
در زمانی که دو عملیات تروریستی در دو منطقه جهان اتفاق افتاده و هر دو عملیات نیز به یک شکل و توسط یک گروه صورت گرفته، قطعاً اهمیت دادن به یکی و چشم پوشاندن از دیگری، در نگاهی منطقی، مصداق نژادپرستی قرون وسطایی خواهد بود اما پاریس برای برخی پر سودتر از یک شهر دور افتاده مثل ضایحه در جنوب لبنان است.
غالب واکنش هنرمندان به اینگونه حوادث سیاسی در سه طیف جلوه میکند، عده ای معدودی از هنرمندان به دلیل دشمنی زیر پوستی که با تفکر جمهوری اسلامی و یا حتی ضدیتی که با اسلام دارند از هر فرصتی برای مبارزه با این اعتقادات استفاده میکنند و تلخ تر اینکه هر هنرمندی که زوایه ای با تفکرات شبه روشنفکری آنان داشته باشد محکوم به یک بایکوت و تهدید است. این همان برخورد دیکتاتور معابانه ای است که با هنرمندانی چون علیرضا افتخاری، شهاب حسینی، فریبا کوثری، امین حیایی، حامد کمیلی و... انجام شد. برنامه ریزی دقیقی که آنان را در طی یک عملیات رسانه ای به میزان موضع گیریشان تقبیح کرد. این گروه از هنرمندان اعتقادشان این است که نژاد یک شخصیت فرانسوی از یک یمنی یا بحرینی قابل احترام تر است و برتر است.
غالب هنرمندان اما در دسته ای جای میگیرند که سکوت را در مواقعی که احساس میکنند برچسب میخورند پیشهی خود ساختهاند و تنها در مواقعی نظراتشان را منتشر میکنند که برای حضور آنها در جشنوارهها، وجه اجتماعی آنها، اقامتشان و موقعیت کاریشان و ... آنها مشکلی ایجاد نشود.
از زمان انفجار تروریستی در فرانسه تا به حال جمع زیادی از اهالی هنر عمل داعش رو بسیار وحشیانه و مردم فرانسه را مستحق یاری دانستهاند زیرا که این عمل نه تنها برچسبی را متوجه آنان نمیکند بلکه گروه اول را هم خشنود میکند. این دسته از هنرمندان شاید دلشان به همان اندازه ای که برای یک کودک فرانسوی میتپد برای یک کودک یمنی نیز بسوزد اما واکنش آنان به جهت هجمهی شبه روشنفکران عرصه هنر فقط سکوت است چرا که شکستن سکوت مساوی است با از دست رفتن منافعشان.
گروه سوم از هنرمندان کسانی هستند که با درک خود از فضا، ظلمهایی را که میبینند تاب نمیآورند و از برچسب خوردن نیز هراسی ندارند اما گاهی آنقدر از سوی شبه روشنفکران بایکوت میشوند که به درس عبرتی برای هنرمندان دیگر هنرمندان تبدیل میشوند؛ تا جایی که خانوادهی آنان تهدید میشود و امنیت آنان در جامعه متزلزل میگردد. تهدیدهایی که خانوادهی علیرضا افتخاری از آن گفتند.
بر همین اساس نباید از موج اظهار نظرهای گسترده هنرمندان برای واقعهی فرانسه، متعجب شد، چرا که این اظهار نظرها نه تنها برای آنان خطری ندارد بلکه وجه روشنفکری آنان را تقویت میکند. این فضا قابل پیش بینی بود، هرچه باشد برای یک هنرمند فرانسه، کن، نشان شوالیه، ادکلن های خوشبوی فرانسوی، شبهای پاریس و شانزلیزه و ... را دارد اما جنوب شیعه نشین لبنان برایش حاصلی جز برچسب خوردن نداشته و ندارد پس سکوت میکند.