دیدبان

«تحکیم وحدت» با «مشارکت» چماق به دستان لیبرال

«تحکیم وحدت» با «مشارکت» چماق به دستان لیبرال

دیدبان: جریان دانشجویی در ایران فراز و فرودهای فراوانی داشته است. فراز و فرودهایی که در نوع خودش بی نظیر از جنبش های دانشجویی حتی در آمریکا و کشورهای اروپایی است. نقش تاثیر گذار در شکل گیری انقلاب اسلامی، تسخیر لانه جاسوسی و رقم زدن انقلاب بود. نقش فعال و تاثیرگذار در انقلاب فرهنگی، حضور در جبهه های جنگ، نقادی در دوران بسته هاشمی رفسنجانی و مقابله با انحرافات جریان دوم خرداد، مقابله با فتنه ۸۸، مطالبه مبارزه با فساد و نقش تاثیرگذار در پیشرفت علمی کشور در سالهای اخیر همه و همه از حضور مثبت و تاثیرگذار این جریان در حرکت روبه جلو کشور حکایت دارد.

در این میان اما، جریان دانشجویی در پس خاطرات خود روزهایی را دیده که سوء استفاده احزاب و گروه‌های سیاسی از دانشجو و دانشگاه کشور را تا لبه پرتگاه کشانده است. تندروی هایی که در سالهای دوم خرداد با تشکیل جریان رادیکال و افراطی در میان دانشجویان آنان را به برانداز تبدیل کرد، هنوز فراموش نشده است. کنترل و مدیریت دانشجویان توسط احزابی چون «مشارکت و همبستگی» و دیگر گروههای اصلاح طلب کار را به جایی رساند که آنان را تا یک «چماقدار» تقلیل داد. چماقداران به سرعت واقعیت درون گروه اصلاح طلب را نمایان کردند. زمانی که «اکبر عطری و علی افشاری» از کنگره امریکا سر درآورده و درخواست کمک به نمایندگان محافظه‌کار آمریکایی کردند، معلوم شد جنبش دانشجویی که جبهه مشارکتی ها به دنبال آن بودند، کدام است!

با بازخوانی وقایعی که طیف تندرو تحکیم وحدت(علامه) طی سالهای اصلاحات رقم زدند، درخواهیم یافت که هزینه هایی که این جریان متصل به احزاب رادیکال اصلاح طلب برای کشور به وجود آوردند، آنقدر زیاد بود که تاسالها مایه تاسف و آبروریزی جریان دانشجویی شد.

بعد از دوم خرداد در درون تحکیم وحدت، دو فراکسیون عمده فعالیت می کردند. عده ای معتقد به اصلاحات در درون مرزهای نظام بودند و عده‌ای دیگر برای شکل گیری اصلاحات نگاه بیرون از حاکمیت داشتند که نهایتا پس از اختلافات فراوان داخلی و با انشقاق جمعی از دفاتر و شکل‌گیری اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل در دفتر تحکیم وحدت در سال ۷۸ و مقدمات انحلال دوطیف سابق(شیراز و علامه) در سال۸۰، دفتر تحکیم وحدت فعلی شکل می گیرد.

اما طیف تندرو تحکیم در سالهای اصلاحات چه کرد؟ رفتارشناسی جریان تندرو که در یک منحنی نزولی از حمایت از اصلاحات شروع شد و به عبور از خاتمی و پناه بردن به شبکه های ضدانقلاب ختم شد نشان می دهد، کم عمق بودن و سطحی نگری بزرگترین بلای جریان های دانشجویی است. از ۱۸تیر و ماجرای قتل های زنجیره ای تا سخنرانی ضد ایرانی در کنفرانس برلین، غائله خرم آباد، عبور از خاتمی، تحصن و تحریم انتخابات مجلس هفتم، حمایت از متحصنین مجلس ششم و اعلام ختم جمهوریت و نهایتا حضور عناصر باقیمانده طیف تندرو تحکیم در فتنه ۸۸ به صراحت بیانگر این موضع است که این جریان هیچ گاه مصالح و منافع ملی را نفهمیده و همیشه هزینه‌زایی کرده است.

غائله ۱۸تیر و چماق به دستان میلیشیای جبهه مشارکت

۱۸ تیر یادآور خاطرات تلخ اما عبرت‌آموز بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران است. اوایل سال سوم فعالیت مجلس پنجم بود که نمایندگان تصمیم گرفتند برای ترمیم برخی از ناهنجاری‌های موجود، قانون مطبوعات مصوب سال ۱۳۶۴ را اصلاح کنند. این موضوع با مخالفت مهاجرانی وزیر وقت ارشاد همراه شد. در این بین «روزنامه سلام»، به مدیر مسئولی موسوی خوئینی‌ها دست به بازی خطرناکی زد. این روزنامه در  روز ۱۵ تیر ۷۸ با انتشار یک سند کاملا محرمانه و طبقه‌بندی شده سعی کرد ادعا کند مسأله اصلاح قانون مطبوعات به دستور سعید امامی(اسلامی) -کسی که پیشتر ادعا کرده بودند، متهم قتل‌های زنجیره‌ای است- مطرح شده است. این روزنامه در تیتر نخست خود نوشته بود: «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است».

پس از این اتفاق علی یونسی وزیر وقت اطلاعات از روزنامه سلام شکایت کرد. قوه قضاییه در پی شکایت یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی، حکم به تعطیلی روزنامه سلام داد. یونسی در توضیح سند ادعایی روزنامه سلام گفت: «نامه، مربوط به سعید امامی نبوده بلکه از حوزه‌ مشاورین وزیر، خطاب به وزیر ارسال شده و موضوع نامه نیز مربوط به اصلاح قانون مطبوعات نیست».

شامگاه ۱۷ تیر، خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران در خیابان امیرآباد که معروف به کوی دانشگاه شد، صحنه تجمع تعدادی از دانشجویان به تعطیلی روزنامه سلام شد. این تجمع ابتدا داخل کوی دانشگاه و با تعداد کمتری از دانشجویان برگزار شد اما رفته رفته با اقدامات برخی عناصر مشکوک، فضای تجمع به سمت التهاب پیش رفت، بر تعداد دانشجویان افزوده و شعارها تندتر شد و نهایتا حدود ساعت ۲۲:۲۵ دقیقه با تحریک عناصر افراطی حدود ۱۵۰نفر از دانشجویان با سردادن شعارهای تند و افراطی در یک اقدام غیرقانونی از کوی دانشگاه خارج شدند.

با ورود دانشجویان افراطی به محوطه بیرون کوی دانشگاه و تخریب اموال عمومی و سر دادن شعار علیه شخصیت‌های نظام، نیروی انتظامی وارد عمل می‌شود. سه تن از اعضای پلیس توسط دانشجویان رادیکال به گروگان گرفته می شوند.

حضور مصطفی معین، هادی خامنه‌ای، عبدالله نوری , موسوی لاری در میدان تنش و التهاب

درگیری‌ها جسته و گریخته ادامه می‌یابد تا اینکه در ساعات پایانی شامگاه ۱۷ تیر اتفاق دردناک کوی دانشگاه رخ می دهد. نهایتا روز ۱۸ تیر محوطه کوی دانشگاه، خیابان‌های اطراف، خیابان جلال آل احمد، میدان فلسطین، کارگر شمالی از جمله مکان‌هایی است که به صحنه درگیری تبدیل می‌شود.

با شدت گرفتن درگیری‌ها، بازار بیانیه دادن احزاب هم رونق می‌گیرد. مصطفی معین، وزیر وقت علوم استعفا می‌دهد و به جمع دانشجویان می‌پیوندد. محتشمی پور، موسوی لاری، هادی خامنه ای، تاج‌زاده و عبدالله نوری و دیگر فعالین اصلاح‌طلب در جمع دانشجویان حاضر می‌شوند. بر التهاب تجمعات افزایش می‌یابد به این ترتیب بر کوره تنش‌ها دمیده می‌شود. صحنه پیراهنی که «باطبی» دواگلی روی آن می ریزد و سردست می گیرد هم به سرعت در خبرگزاری های خارجی و ضدانقلاب منتشر می شود.

شدت گرفتن تجمعات با  انتقاد شدید هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت و حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی نیز مواجه می شود. نهایتا حضور مردم در راهپیمایی ۲۳ تیر و سخنرانی حسن روحانی در آن تجمع و سیل جمعیت تظاهر کنندگان همه توهمات جریان برانداز را به هم می ریزد.

همایش پاسداشت «علی افشاری» در تهران، نشست «عبور از خاتمی» در گرگان

علی افشاری به عنوان دبیر سیاسی دفتر تحکیم وحدت به همراه عده ای مانند «اکبر گنجی، محمود دولت آبادی و عزت الله سحابی» در کنفرانس برلین شرکت کرد. کنفرانسی که در آن از لخت شدن کامل یکی از شرکت‌کنندگان در مقابل دیدگان همه، تا سخنرانی سلطنت طلب‌ها، منافقین، گروههای ضد انقلاب و ... اتفاق افتاد.

دفتر تحکیم وحدت در اردیبهشت ۷۹ در دانشگاه خواجه نصیر نشستی با عنوان «پاسداشت علی افشاری» که بعد از شرکت در کنفرانس برلین بازداشت شده بود، برگزار می کند که البته با مخالفت هایی در درون تحکیم مواجه می شود. اما طیف رادیکال و مدرن دبیر مجموعه را به خاطر مخالفت با دعوت عزت‌الله سحابی استیضاح می کند.

علی افشاری پس از بازداشت در نشست مردادماه ۷۹ تحکیم وحدت در دانشگاه گرگان طرح «عبور از خاتمی» را مطرح می‌کند که به شدت در رسانه ها بازخورد می یابد.  در ۳ آبان ۷۹ در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه تهران، افشاری در همایش عبور از خاتمی، طرح اصلاحات در حاکمیت را مطرح می کند. خاتمی در واکنش به این همایش می گوید: «طرح پروژه عبور از خاتمی نشان دهنده آن است که جامعه همیشه منتظر یک قهرمان است. مردم با عدم مشاهده تحول دلخواه به قهرمان دیگری دل می بندند، این نشانه بیماری تاریخی و استیلای خودکامگی در کشور و سرکوب شدن شخصیتهای واقعی مردم است».

افشاری و طیف تندرو تحکیم در غیاب اعضای شورای مرکزی که به سفر عتبات عالیات رفته اند، همایشی با موضوع «انسداد سیاسی در ایران و پاسخگویی مسئولین به تبعیض و فساد» برگزار می کند و به همراه عزت‌الله سحابی سخنرانی تند و توهین آمیزی انجام می‌دهد.

غائله خرم‌آباد؛ «تاجزاده» فرمانده چماق به دستان حزب مشارکت

۱۳ ماه پس از غائله ۱۸ تیر، در یازدهم مرداد ماه ۱۳۷۹ مسئول برگزاری هفتمین اجلاس دفتر تحکیم وحدت طی نامه ای از استاندار لرستان درخواست همکاری در خصوص اردوی دانشجویان با عنوان «آینده اصلاحات در ایران» از تاریخ اول تا هشتم شهریور را مطرح کرد.

انتشار این خبر در خرم آباد عکس‌العمل‌های اعتراضی از سوی توده های مردمی را منجر شد. سرانجام شورای تأمین شهرستان و استان با برگزاری جلسات متعدد به این نتیجه رسید که از شرکت برخی مدعوین سیاسی افراطی همانند «عبدالکریم سروش و محسن کدیور» جلوگیری کند. اما علیرغم این تصمیم و تأکیدات مکرر مسئولان امنیتی، معاون سیاسی وقت استانداری لرستان که از اعضای حزب مشارکت نیز بود نه تنها از شرکت افراد مذکور امتناع نمی‌کند، بلکه با هماهنگی و اصرار مصطفی تاج زاده، معاون سیاسی وقت وزیر کشور بستر اجتماعی و سیاسی اغتشاشی فراگیر را فراهم می آورد که به «غائله خرم آباد» شهرت یافت.

نهایتا اردوی سیاسی دفتر تحکیم در روز چهارشنبه دوم شهریور ۱۳۷۹ با پیام خاتمی آغاز به کار می‌کند و سخنرانان افتتاحیه در همان آغاز، اظهاراتی دارند که مردم را به واکنش وامی دارد. با ورود چهره های حساسیت برانگیز مورد اشاره به شهر خرم آباد، تجمع اعتراضی از سوی مردم در فرودگاه و سطح شهر صورت پذیرفت و در عمل از سخنرانی برخی سخنرانان مدعو ممانعت بعمل آمد اما در صبح روز سوم اجلاسیه، «عباس عبدی» طی سخنرانی که در نشست تحکیم دارد، اختیارات رهبری را غیر قانونی و غیر شرعی می خواند!.

سه روز بعد حزب مشارکت خرم آباد با صدور بیانیه ای از هواداران خود درخواست تجمع و راهپیمایی برای متشنج ساختن اوضاع شهر کرد. این راهپیمایی با سر دادن شعارهای ساختار شکنانه علیه نظام تبدیل به یک درگیری گسترده در سطح شهر شد و چند روز پس از آن درگیری‌ها ادامه داشت. در پی آن، تعدادی از اراذل و اوباش در حمایت از دفتر تحکیم وحدت، در یکی از خیابان های این شهر، دست به اغتشاش، تخریب اموال عمومی و تعرض به جان و مال مردم و درگیری مسلحانه با پلیس ضد شورش می زنند.

عبدالکریم سروش: مردم خرم‌آباد آدم‌خوار هستند

در این درگیری ها یک تن از پرسنل نیروی انتظامی به شهادت می رسد و ۸۰ نفر مجروح و خسارات سنگین مالی به اموال دولتی و مردم وارد می‌شود. بعد از این ماجرا مردم خرم آباد در تجمعی اعتراض آمیز در برابر بیت امام جمعه شهر متحصن می شوند و خواستار برخورد با عوامل ناامنی در این شهر و رسیدگی به بی کفایتی مسئولین استانداری می شوند.

مصطفی تاج‌زاده ، معاون سیاسی وقت وزیر کشور و عضو مشترک حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب در اظهار نظری تحریک آمیز در فرودگاه خرم آباد هنگام سوار شدن به هواپیما با اشاره به معترضین، خطاب به معاون سیاسی استانداری لرستان، معترضین خرم آبادی را «فاشیست» توصیف می‌کند: «این فاشیست ها را شناسایی و دستگیر و اسامی آنها را به روزنامه اعلام کنید».

عبدالکریم سروش نیز که بواسطه ی اعتراضات و ممانعت مردم خرم آباد نتوانسته بود در این شهر حضور پیدا کند، بعدها در نوشته ای مردم خرم آباد را «قومی آدمخوار» توصیف کرد: «هنوز چندی از آن فاجعه فضیحت بار نگذشته است که صاحب این قلم به همراه تنی دیگر از دوستان به دعوت دانشجویان برای ایراد سخنرانی در خرم آباد به فرودگاه آن شهر پا نهاد و از راه نرسیده خود را در محاصره ی قومی آدمخوار یافت».

منبع: مهر

مرتبط‌ها

آتش به اختیار با خشاب بصیرت انقلابی

خورشید‌ بی‌غروب امام خمینی(ره)

اختیارات پیامبر و امامان معصوم (ع)

عزاداری حسینی؛ امتداد سیاست خارجی جمهوری اسلامی

نهادینه‌سازی آموزه‌ مهدویت برای کودکان

رابطه سختی و آسانی در قرآن/ ما به چه کسانی بدهکاریم؟