روز چهارشنبه
24 آبان 91 بود که ناگهان خبر رسید رژیم صهیونیستی با عملیات «ستون ابر»
(ستون دفاعی) رهبر نظامی حماس را به شهادت رسانده و بلافاصله پس از آن،
حملات گستردهای را علیه باریکهی غزه آغاز کرده است. به قول فاکسنیوز،
رژیم صهیونیستی سرلیست رهبران حماس را تکهتکه کرد.
این
حمله به قدری غیرمنتظره بود که بسیاری از تحلیلگران را با پرسشهای زیادی
مواجه کرده است. عدهای معتقدند حملهی رژیم صهیونیستی در این شرایط یک
اشتباه استراتژیک بود؛ چرا که بدین وسیله پیمان کمپدیوید به مخاطره افتاده
است. عدهای دیگر معتقدند این حمله اهدافی را دنبال میکرد که ارزش این
ریسک را داشت. تحلیلها در این زمینه همچنان ادامه دارد.
در این نوشتار به دنبال یافتن اهداف رژیم صهیونیستی از آغاز این حملات هستیم و اینکه این رژیم چقدر به اهداف خود نزدیک شده است.
اهداف رژیم صهیونیستی از حملهی مجدد به غزه
1. حذف رهبران مقاومت
یکی
از اهداف رژیم صهیونیستی در نسخهی 2012 جنگ غزه حذف رهبران کلیدی مقاومت
است. ترور احمد الجعبری، فرماندهی گردانهای عزالدین القسام (شاخه نظامی
حماس) و به نوعی یکی از قدرتمندترین رهبران حماس، شاهدی بر این مدعاست. یکی
از مهمترین دلایلی که تلآویو این نسخه از جنگ را برای این برهه از زمان
انتخاب کرده این است که با حذف رهبران سازشناپذیر، شانس خود را برای منحرف
کردن حماس از مسیر مقاومت ـنظیر همان انحرافی که جنبش فتح به آن دچار
شدـ به بوتهی آزمایش بگذارد. نقشه این است که با ترور افرادی مثل
الجعبری، که از مدافعان سرسخت ارتباط با ایران و سوریه بود، صحنه برای
فرماندهان سازشپذیرتر آماده شود. این کار میتواند باعث شود مقاومت در
درازمدت سلاح را بر زمین گذاشته و وارد فاز سازش شود.
2. انحراف افکار عمومی
رژیم
صهیونیستی در ماههای اخیر گرفتار بحرانهای اقتصادی و اجتماعی شدیدی شده
است. افزایش هزینههای زندگی، کاهش رشد اقتصادی (تولید ناخالص ملی از 1.8
در سال 2011 به 0.8 در سال 2012 کاهش یافته است)،[i] کاهش صادرات، گسترش فقر و بیکاری (23 درصد ساکنان فلسطین اشغالی زیر خط فقر زندگی میکنند)،[ii]
افزایش بدهیهای خارجی و... تنها نمونههایی از این مشکلات هستند. بنیامین
نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، با آگاهی از این مشکلات و پیشبینی
وخیمتر شدن اوضاع داخلی، در اقدامی پیشدستانه، درخواست انحلال پارلمان
موسوم به کنست را ارائه و پارلمان انحلال خود و انتخابات زودرس را تصویب
کرد. واقعیت امر این است که اگر انتخابات پارلمانی در موعد مقرر برگزار
میشد، با توجه به اوضاع نامطلوب اقتصادی و اجتماعی و نارضایتیهای مردمی
که هر از چند گاهی به شکل خودسوزی نمود پیدا میکند، نتانیاهو شانس پیروزی
در انتخابات را از دست میداد.
پس
بهترین اقدام برای کاهش تأثیرگذاری شرایط نابسامان داخلی بر نتیجهی
انتخابات، برگزاری انتخابات پیش از موعد مقرر بود. با توجه به اوضاع وخیم
داخلی، نتانیاهو برای موفقیت در انتخابات آتی پارلمان و تأثیرگذاری بر
نتیجهی انتخابات، نیازمند متغیر مهم دیگری جدای از انتخابات زودرس بود.
مهمترین عاملی که میتواند افکار عمومی را از مسائل داخلی به خارج از
مرزها منحرف کند و مردم را در تحمل شرایط داخلی شکیبا نماید جنگ است. با
توجه به حالت فوقالعادهای که بین رژیم صهیونیستی و نوار غزه وجود دارد،
نتانیاهو در اقدامی غافلگیرانه به نوار غزه حمله و چندین تن از فرماندهان
حماس را برای هدف خود انتخاب کرد و در این میان فقط به یکی از اهداف مورد
نظر خود رسید.
میتوان گفت که
در ساعات اولیه، نتانیاهو موفق عمل کرد و توانست افکار عمومی را به طور
کامل از مسائل اجتماعی و اقتصادی به مسئلهی جنگ با نوار غزه سوق دهد. در
صورتی که وضع بدین منوال ادامه پیدا کند، نتیجهی انتخابات با میزان و نوع
برخورد نتانیاهو با مبارزین حماس ارتباطی تنگاتنگ پیدا میکند. در این بین،
کشته شدن شماری از مردم و نظامیان صهیونیستی نیز میتواند در عملی شدن این
طرح مؤثر باشد.
اطلاعاتی
که رژیم صهیونیستی بر مبنای آن، حملهی جدید خود را آغاز کرد به این صورت
بود که بُرد موشکهای حماس زیر 50 کیلومتر است و آنها قادر نخواهند بود
شهرهای تلآویو، با فاصلهی 70 کیلومتر و بیتالمقدس با فاصلهی 88 کیلومتر
از غزه را هدف قرار دهند.
3. ایجاد فضا برای محور سازش
یکی
دیگر از احتمالاتی که میتوان در مورد حملهی ناگهانی رژیم صهیونیستی مطرح
کرد این است که آنها با طراحی عملیاتِ حذف رهبران مقاومت میتوانند از
کشورهایی مثل قطر و مصر برای میانجیگری دعوت به عمل آوردند تا بدین ترتیب،
به این مزیتها برسند:
الف)
با میانجیگری کشورهایی نظیر قطر و مصر، زمینههای لازم برای ایفای نقش
فعال آنها، از یک طرف و بازگشت اعتماد سران حماس به این کشورها، از طرف
دیگر، ایجاد خواهد شد.
ب)
با ورود کشورهای سازشطلبی چون قطر به میدان، آن هم تحت عنوان میانجی،
رژیم صهیونیستی میتواند به زعم خود، بین حماس و جمهوری اسلامی ایران فاصله
بیندازد و چنین کشورهایی را جایگزین ایران کند.
4. تست پروژهی مقاومتستیزی
پس
از وقوع بیداری اسلامی در منطقه، ایجاد انحراف در مسیر انقلابها در دستور
غرب و محور ارتجاع عربی قرار گرفت. دامن زدن به ناآرامیهای کشور سوریه،
به عنوان یکی از اضلاع اصلی محور مقاومت، شروع این حرکت انحرافی بود که
باید اذعان کرد در این امر موفق بودهاند. به عبارت دیگر، غرب به کمک برخی
کشورهای عربی، محور مقاومت را هدف قرار داده و در تضعیف آن، تمام امکانات
خود را به خدمت گرفته است. حمله به غزه میتواند میزان موفقیت پروژهی
مقاومتستیزی غرب و محور ارتجاع عربی را محک بزند.
نتانیاهو
اکنون باید به دنبال یافتن راهحلی برای پایان دادن به حملات
تلافیجویانهی حماس باشد تا بتواند دوباره آرامش را به شهرها برگرداند. در
غیر این صورت، انتخابات پارلمانی میتواند به صورت عرصهای برای ابراز
نارضایتی از عملکرد نتانیاهو عمل کند.
نتیجه
در
محاسبات نظامی و در شرایط جنگی، لزوماً همهی شرایط منطبق بر
برنامهریزیهای از پیش طراحیشده نیستند. فقدان اطلاعات دو طرف مخاصمه از
همدیگر همیشه یکی از عوامل تغییر نتایج جنگها بر خلاف پیشبینیهای اولیه
است. صهیونیستها در حالی تمامی اهداف فوقالذکر را برای خود طراحی کرده
بودند که از پیشرفتهای نظامی حماس از سال 2008 به بعد اطلاعات ناقصی
داشتند. اطلاعاتی که رژیم صهیونیستی بر مبنای آن حملهی جدید خود را آغاز
کرد به این صورت بود که بُرد موشکهای حماس زیر50 کیلومتر است و آنها قادر
نخواهند بود شهرهای تلآویور، با فاصلهی 70 کیلومتر و بیت المقدس با
فاصلهی 88 کیلومتری از غزه را هدف قرار دهند.
اطلاعاتی
که صهیونیستها از سامانهی موشکی حماس داشتند صرفاً مربوط به موشکهای
قسام با بُرد 17 کیلومتر و موشکهای گراد پیشرفته با بُرد 40 کیلومتر بود.
آنها بر مبنای همین اطلاعات ناقص، شهرهای تلآویو و بیتالمقدس را مصون از
موشکهای حماس میدانستند. از طرف دیگر، مهمترین تأسیسات هستهای رژیم
صهیونیستی در دیمونا و در فاصلهی 70 کیلومتری غزه قرار داشت و هر گونه
حمله به آن، به خاطر بُعد مسافت، غیرممکن مینمود. اما حماس قدرت پنهان خود
را نشان داد و با شلیک موشکهای «فجر 5» با بُرد بالای 80 کیلومتر، به قول
بیبیسی، همه را غافلگیر کرد.[iii]
حماس طی روزهای اخیر، برای نخستین بار، شهرهای تلآویو و بیتالمقدس را مورد هدف قرار داد. این دو شهر، که بیش از 80 کیلومتر با نوار غزه فاصله دارند، با موشک «فجر 5» هدف قرار گرفتند. تأسیسات دیمونا نیز از شلیک «فجر 5» در امان نماند.
باید
اذعان کرد چهارمین قدرت نظامی جهان در برابر «فجر 5» گیج و مبهوت مانده
است؛ به صورتی که تمامی اهدافی که برای حملهی خود تعیین کرده بود نقش بر
آب شد. همان طور که گفته شد، انحراف افکار عمومی به مسائل خارجی یکی از
اهداف صهیونیستها از آغاز حمله به غزه بود، ولی اکنون این هدف کاملاً
برعکس عمل کرده و با شلیک موشکهای «فجر 5» به تلآویو و بیتالمقدس، رعب و
وحشت تمام ساکنان فلسطین اشغالی را فرا گرفته است.
مردم
در این شهر زندگی روزمرهی خود را رها کردهاند و هر لحظه منتظر حملهی
جدیدی هستند. امنیت حیاتیترین نیاز رژیم صهیونیستی است و مهاجرت مردم به
این سرزمین کاملاً با وضعیت امنیتی آن در ارتباط است. اکنون به نظر میرسد
نتانیاهو باید به دنبال یافتن راهحلی برای پایان دادن به حملات
تلافیجویانهی حماس باشد تا بتواند دوباره آرامش را به شهرها برگرداند. در
غیر این صورت، انتخابات پارلمانی میتواند به صورت عرصهای برای ابراز
نارضایتی از عملکرد نتانیاهو عمل کند.
رونمایی
حماس از موشک های جدید با بُرد بالا به این دور از درگیریها ابعاد
استراتژیکی داده است؛ به این معنی که اولاً کارایی سیستم دفاعی موسوم به
گنبد آهنین را زیر سؤال برده و ثانیاً امکان پاسخگویی حماس در عمق خاک
رژیم صهیونیستی را عملیاتی کرده است. در مورد برندهی این دور از
درگیریهای نظامی بین رژیم صهیونیستی و حماس، شاید نتوان با قاطعیت اظهار
نظر کرد، ولی از هماکنون میتوان گفت که صهیونیستها، مثل جنگ 22 روزهی
غزه، این بار هم به اهداف خود نخواهند رسید.(*)
پینوشتها:
[i] http://www.tradingeconomics.com/israel/gdp-growth
[iii] http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/11/121116_l03_gaza_ceasefire_egypt.shtml