"دیدبان":برای این که انقلاب با سرعت بیشتر و بهتر پیشبرود، چه وظیفهای داریم؟ چه کار باید بکنیم؟ و این سردر گمیامت حزب الله چطور درمان میشود؟
علت سر درگمی امروز حزب اللهی ها همان علت ده سال پیش است. یعنی عقب بودن از مقام معظم رهبری و جدی نگرفتن مطالبات ایشان.
آقا دهه هفتاد فرمودند: تهاجم فرهنگی، حزب اللهی ها در دهه هشتاد تازه رسیدند به مبارزه با تهاجم فرهنگی و از عدالتخواهی غفلت کردند. چندین سال ایشان از عدالت و عدالت خواهی حرف زدند تا همه بیدار شدند.
لذا یکی از الزامات ولایت پذیری کامل در حزباللهیها همراه بودن با آقا است. الآن که ایشان گفتمان عدالت و پیشرفت را مطرح کردهاند ما چرا باید سردرگم باشیم؟ چرا باید فانوس دست بگیریم و در روز روشن دنبال گفتمان بگردیم؟
باید فرمایشات حضرت آقا را به محض انتشار عمیقا مطالعه و تحلیل کنیم. الزامات دهه عدالت و پیشرفت را مشخص کنیم. خیلی ها هنوز در دهه عدالتخواهی اند. این تشتت و تمجوج ناشی از کم کاریهای ماست. زمانی که دولت نهم آمد روی کار، کلی ظرفیت داشتیم که استفاده نکردیم. مثلا یک اتحادیه مردمی کشوری نداریم هنوز!
خیلیاز الزامات دهه عدالت و پیشرفت از نوع گفتمان سازی نیست. از جنس کار است. در دهه عدالت و پیشرفت باید خیلی از ذهنیات و عادات قبلیمان را به هم بریزیم. دلبستگیهای قبلیمان را دور بریزیم. البته مدیریت فضای نخبگانی هم خودش یک کار مهم است. که چطور تحریک شوند تا کار کنند. چطور باید دغدغه ایجاد کرد. اما کلا نباید معطل ماند. باید مسأله ساخت و کار تعریف کرد تا بقیه هم فعال شوند.
در این دهه (که دهه پشت سر گذاشتن درگیری ها و رفتن سریعتر به سمت اهداف است) باید کاری که در جبهه فرهنگی شد، در حوزه های دیگر هم پیگیری شود: تشکیل جبهه فکری انقلاب، جبهه سیاسی حزب الله، و جبهه فرهنگی هم باید با قید فرهنگ عدالت و پیشرفت باز مورد توجه باشد.
الان چهار دغدغه نگاه جهانی، تاریخی، انتقادی و جبههای در سطح حزب اللهی ها گسترش یافته است. البته دغدغه شده اند و هنوز تبدیل به ساز و کارهای لازم نشده اند. برای این که درجا نزنیم باید همین چهار دغدغه تبیین شوند. علاوه بر این یک مرحله بعد تر هم دیده شود.
پس سوال این است: برای پیگیری اهداف انقلاب و امتداد دادن همین چهار نگاه در فرصت های جدید انقلاب در دهه عدالت و پیشرفت باید چه کنیم؟
به نظر می رسد نیاز به چند کار مهم داریم:
مردمی سازی/ بومی سازی/ اجتماعی شدن/ مدل سازی.
و همه اینها وقتی محقق می شود که باور کنیم الان زمان کار کردن و ساختن است و نه انتقاد کردن به مسئولان. الان اگر کوتاهی وجود داشته باشد تقصیر ما هم هست که از ۸۴ به بعد از فرصت ها استفاده نکردیم، آرمانهایمان را پیگیری عینی و ایجابی نکردیم و وسط میدان کار نیامدیم.
بومی سازییکی از نکات اصلی است. قبلا میگفتیم نگاه ها تهرانی نباشد. اما حالا باید این تهرانی نبودن را در عمل نشان دهیم. باید مزیتهای خودمان را در هر نقطه بشناسیم.
در مشهد روی چی تبلیغ کنیم؟ از زیارت چه استفادههایی میشود کرد؟ متولی ارتباط با افغانستان و تاجیکستان کیست؟
در خوزستان از ظرفیت راهیان نور چه استفادههایی میشود کرد؟
بچه های تبریز برای کشور آذربایجان چه وظیفه ای دارند؟
و نهایتا مثلا تهران ماجرای فلسطین را چطوری داغ نگه دارد؟ و …
نقش تشکلهای شهری اینجا پررنگ است. در این موضوع سرمقاله وحید جلیلی در شماره ۵۶ نشریه راه و تئوری های دکتر فیاض درباره جغرافیای فرهنگی و مردمشناسی مناطق ایران ایده های خوبی می دهد.
به هر حال لازمه نگاه جهانی و تاریخی و جبهه ای، بومی شدن است. نه برای درونگرایی. اتفاقا برای کار جهانی کیفی.
نکته بعدی مردمیسازی است. دغدغه ای که آقا سال گذشته (۱۳۹۰) در کرمانشاه مطرح کردند. در این حوزه واقعا کار نکردیم. باز مقاله روح الله ایزدخواه درباره مردمی کردن اقتصاد و فرقش با خصوصی سازی که در شماره ۵۶ نشریه راه منتشر شد نمونه خوبی است. ولی دیگر چیزی نداریم.
مشارکت دادنمردم در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مبانی اش چیست؟ سازوکارهایش چیست؟ این مردمی سازی یعنی پیاده سازی حداکثری جمهوریت نظام بر اساس مدل اسلامی.
مدل سازی یعنی این که برای ایده های کلی مان ساز و کار درست کنیم. کاری که شاید ایتان (شبکه تحلیلگران تکنولوژی ایران) در حوزه های صنعتی و اقتصادی نمونه هایی از آن را نشان داده است. نمی توانیم مدام بگوییم: فعالیت های کنونی حزب اللهی ها کار فرهنگی نیست! خب کار فرهنگی چه هست؟ نقد خودی ها مال دهه قبل بود. الان باید پیشنهاد عینی بدهیم و هر کس خوش تراش ترین مدل ها را ارائه کند برنده است. یکی از مزایای جنبش عدالتخواه، ابتکارات شکلی اش است. البته باید دید چقدر قابلیت مردمی کردن و تعمیم دارد. جزوه سطل آبت را بریز (وحید جلیلی) در حوزه جهان اسلام مثالهای خوبی دارد. باید راه هایی باز کرد و کارهایی تعریف کرد که همه بتوانند بکنند. مثل خود راهپیمایی روز قدس. خیلی مشخص و شفاف است که باید این کار را چطور کرد. یا رفتن به اردوی جنوب. سال ۶۹ چه کسی فکر می کرد این چنین جریان عظیمی راه بیفتد؟
از حوزه فرهنگ عمومی و سبک زندگی گرفته تا بحث های ساختاری و حکومتی که کارهای کانون تفکری می طلبد. بحثهایی مثل کانون تفکر در شهرستانها خلأ محض است. تهران حد اقل در گام اول، برای شهرستانها کار کند.
محور بعدی اجتماعی شدن است. به این معنی که بفهمیم یک اقلیت نیستیم. مردم مملکت را داده اند دست تفکر انقلابی. باید اخلاق اقلیت بودن را کنار بگذاریم. باید فهم و اخلاق و مهارتهای اکثریت بودن را احیا کنیم. وگرنه دوباره به اقلیت رانده میشویم. لوازم مدیریت حداکثری جامعه چیزهای دیگری غیر از داشته های ما در دهه عدالتخواهی است. باید در فرهنگ عمومی بتوانیم اثر بگذاریم. باید قوی ترین رسانه های کشور را داشته باشیم. نه این که بهترین رسانه های حزب اللهی را داشته باشیم. خلاصه موضوع ما الان کل جامعه است نه جریان حزب الله.
یعنی از یک اقلیت تبدیل شویم به جریان اجتماعی، که با محیط پیوند بخوریم و از موضع قدرتمندانه هم برای کل کشور حرف بزنیم.
جذب حداکثری همین جا معنا پیدا می کند. چگونه باید بین آرمانگرایی و جذب حداکثری، جمع کرد؟ با یک نگاه ذومراتب و یک اخلاق پیامبرگونه. جریانی که می خواهد بار را به دوش بکشد و کشور را به قله برساند باید حوصله همه را داشته باشد و زیرکانه از همه ظرفیت ها هم به نفع اهداف استفاده کند. همان منشی که حضرت آقا دارند. هر کس را تا هر جا می شود به نفع انقلاب باید استفاده کرد. ارزشگذاری ها صفر تا صدی می شود نه صفر و یکی.
لذا شاید لازم باشد موضعمان را نسبت به مسئولان عوض کنیم. پرخاشگری و دیگر هیچ، باید به طور منطقی و با بصیرت کامل از اولویت خارج شود. باید از ظرفیت همه استفاده کرد بدون این که زیر بلیت کسی برویم. لازمه اش این است که خودمان گفتمان بسازیم و ارزشگذاری کنیم و موج بیافرینیم و …
سخت است ولی دهه عدالت و پیشرفت، دهه کارهای سخت است. اینجا سعه صدر و ارتقای توان مدیریتی و افزایش شدید زیرکی سیاسی خیلی مهم میشود.
این ها فقط ایده های اولیه ای است برای این که بنشینیم ببینیم کوتاهی مان را در قبال مطالبات آقا چطور باید جبران کنیم. متأسفانه افق نگاهمان بلند مدت نیست. فکر نمیکنیم ۵۰ سال بعد چه میشود؟
مثلا همین بیداری اسلامی! به همین دلیل نتوانستیم کار کنیم. فکر کردیم باید فوری با چند تا پوستر ساختن و منتشر کردن در اینترنت، انقلابات منطقه را تسریع کنیم. کارهای خوبی هم شد ولی اغلب کارها با نگاه کوتاه مدت و احساسی بود. ننشستیم ببینیم اصلا طرف چه کسی است؟ چه می خواهد؟
لازمه نگاه جبهه ای و روزآمد، کار کیفی و دقیق است. یک شلیک دقیق تک تیرانداز توی مغز فرمانده دشمن، بهتر از هزار بمباران بی هدف توی بیابان هاست. همین نگاه کوتاه مدتمان باعث عدم فهم صحبتهای آقا میشود. به همین دلیل نگاه کلان آقا را نمیفهمیم. چه در ضرایبی که آقا به مسائل داخلی می دهند و چه در ضرایبی که به مسائل بین المللی می دهند. چرا ایشان اینقدر روی مصر تاکید دارند و…
جنس کارهایمان باید تغییر کند. خیلی کارهای نشده داریم. آقا می گویند: پیچ تاریخی. می گویند فردا دست شما جوانهاست. آخرین عملیاتی که آقا گفتند اقتصاد مقاومتی است. چقدر کار کردیم؟ فکر میکنیم یک کار تخصصی است که فقط عده اندکی باید انجام دهد. چرا هر کسی به فراخور حوزه کاریاش نمیآید وقت و انرژی جدی بگذارد. فقط یقه دیگران را نگیریم. مشکل همان مشکل قدیمی است. خودمان چقدر زحمت می کشیم؟ چقدر مطالعه داریم؟ و در ورای همه این ها واقعا چقدر ولایت مدار هستیم؟