دیدبان
بیم های امنیت ملی عربستان

رفتار عربستان با ایران پساتوافق چگونه خواهد بود؟

رفتار عربستان با ایران پساتوافق چگونه خواهد بود؟

دیدبان: درک سیاست خارجی همسایگان کشورمان توسط تحلیل گران و تصمیم گیران دستگاه سیاست خارجی امری تعطیل بردار نبوده و دائم در حال انجام و به روز شدن است. رویداد 23 تیرماه به دلیل گستردگی از بازتاب ها و تأثیرات مختلفی ملهم بوده است. جالب است که تنها چند روز مانده به این نقطه زمانی استراتژیک، مقامات عالی رتبه کشور به مطالعه ده ها صفحه از بازتاب های این رویداد پرداخته اند و افکار ژرف مختلف از پیامدها و روندهای در حال تولد را مورد مداقه قرار داده اند.

سیاست خارجی عربستان در مواجهه با ایران آن قدر اهمیت و حساسیت می طلبد که دوباره مورد مداقه قرار گیرد و به روز شدن تحلیلی را تبدیل به اقدام جدید در جهت تغییر، تحول و یا ادامه سیاست های قبلی ایران در برابر عربستان صورت دهیم. در این عریضه، تنها به مؤلفه های رفتاری استمرار و یا تغییر یافته عربستان در مواجهه با رقیب دیرینه اش، جمهوری اسلامی ایران، خواهیم پرداخت و نحوه اقدام در برابر این مؤلفه های رفتاری را به مجالی دیگر خواهیم سپرد. این دومین یادداشتی است که در سلسله یادداشت های "پیامدهای برجام بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران" می تواند به خوانندگان فرهیخته دیدبان تقدیم شود. یادداشت اول با عنوان «برجام وین و زایش الگوی جدید امنیت ملی ج.ا.ا» در هفته های قبل منتشر شده بود.

مؤلفه های سیاست قدرت عربستان در برابر ایران

مؤلفه های سیاست خارجی عربستان در برابر ایران را می تواند به صورت زیر توضیح داد:

1. استمرار سیاست برابر ایران در عراق، سوریه، یمن، فلسطین، بحرین و افغانستان

عربستان از سال 2003 به سیاست "مهار" ایران در عراق روی آورده است و تا به امروز نیز سعی کرده ایران را در محدوده شیعیان و قدرت آنها در عراق نگه دارد. عربستان خواهان "عقب راندن" ایران از سوریه است و  در چهار سال اخیر به چیز دیگری راضی نشده است. عربستان یمن را به عنوان حیات خلوت خود شناسایی می نماید و نفوذ ایران در یمن را به هیچ روی نمی پسندد. سیاست عربستان در یمن، شدیدتر از سیاست این کشور در سوریه بوده و تعبیر "مشت آهنین" آن در مقابل ایران مناسب تر است. عربستان در فلسطین از طرح ملک عبدالله (دو دولت مستقل یهودی و اسلامی) بیش از یک دهه است که حمایت می نماید و "انزوای نسبی و خنثی سازی طرح های ایران" برای فلسطین را در دستور کار خود قرار داده است. عربستان به بحرین، نگاهی به مثابه یک کشور مستعمره به کشور تحت الحمایه است. عربستان با سیاست "مشت آهنین" در بحرین به مقابله با اکثریت شیعیان مظلوم بحرینی پرداخت و تفسیری که از این مقابله ارائه می دهد به سد کردن راه ایران در نفوذ به سیاست و حکومت در بحرین در گذشته، حال و آینده معلوم متجلی می شود. همراهی کامل عربستان با سیاست پاکستان در افغانستان نشانگر این است که انتخاب پاکستان در افغانستان همان انتخاب عربستان در افغانستان است. از این روی پاکستان که در غالب اوقات سیاست هایی خلاف سیاست ایران در افغانستان اتخاذ می نماید، نمایندگی عربستان را در این کشور بر عهده دارد. در واقع، عربستان با سیاست "حمایت کامل از نماینده" قصد مقابله با ایران در افغانستان را دنبال می نماید.

2. استمرار ایده "ام القرای" جهان اهل تسنن

بنیادی ترین مؤلفه سیاست خارجی عربستان در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران ادراک از خویشتن به مثابه مرکز و کانون اهل تسنن جهان به دلایل نرم افزاری و سخت افزاری است. عربستان با تولد انقلاب اسلامی و الگوهای جدید سیاست خارجی ایران در ساحت گفتمانی تلاش نموده تصویر قرائت شیعی از رفتارهای سیاست خارجی ایران را برجسته کند تا به فراخور پتانسیل خویش، فضای تقابل گفتمان شیعه - سنی را در آلبوم سیاست خارجی به فضای موفقیت خویش در اتحاد جهان اهل سنت به مرکزیت خویش را پیاده و عملی کند.

3. تغییر در سیاست شورای همکاری خلیج فارس

در سال 1981 شورای همکاری خلیج فارس با هدف مقابله با انقلاب اسلامی ایران تأسیس شد. البته سابقه تلاش برای ایجاد چنین شورایی به دهه هفتاد بر می گردد که رقابت های بین ایران، عربستان و عراق مانع از شکل گیری آن شد. شکل گیری این شورا در واقع سمبل اصلی استراتژی امنیتی آمریکا در خلیج فارس است که در پی حمله عراق به کویت در 1990 و به دنبال آن حمله آمریکا به این کشور شکل جدی تری به خود گرفت.[1] این شورا با همه نقایص و چالش هایی که به آن وارد است، منسجم ترین سیستم نهادی منطقه ای (در مقایسه با سازمانهایی چون سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب) به حساب می آید. ایران همیشه به دخالت ندادنش توسط شورای همکاری خلیج فارس در روندهای مربوط به خلیج فارس معترض بوده است. حال، زمزمه ها حاکی از آن است که تمایل طرف ایرانی به پیوستن به سلسله گفتگوها برای تولید امنیت در خلیج فارس و در نظر گرفتن سیاست آمریکا در بقای خلیج فارس به عنوان یک منطقه «امن» در نظام جهانی،  به سازوکار مذاکراتی ایران و شش کشور شورای همکاری خلیج فارس (1+6) منجر شده است و اعلام عمومی این رویداد به تفاهم و جمع بندی سیاست مداران طرفین نیاز دارد.

از نشانه های آشکار این تمایل، مقاله وزیر خارجه کشورمان در 30 فروردین 94 بود. او در نیویورک تایمز آمریکا چنین می نویسد: «اعتقاد اساسی ما این است که موضوع هسته ای صرفاً به مثابه یک عارضه جانبی بوده و نمی تواند عاملی برای عدم اعتماد، تنش و بحران در نظر گرفته شود. با توجه به پیشرفت های اخیر در پیشگیری از این گونه عوارض جانبی، اینک زمان آن رسیده است که ایران و دیگر کشورهای منطقه به ریشه های اصلی بی اعتمادی و تنش در "منطقه وسیع تر خلیج فارس" بپردازند.»[2]

پس از به نتیجه رسیدن گفتگوهای هسته ای ایران و سفر منطقه ای که محمدجواد ظریف به کشورهایی چون کویت، عراق و قطر شاهد این بودیم که وزیر خارجه کشورمان با ارسال مقاله مشابهی به چهار روزنامه عربی الشروق مصر، السفیر لبنان، الرأی کویت و الشرق قطر ایده اصلی مقاله اش در نیویورک تایمز را تکرار می کند: «اینک زمان پرداختن به کارهای مهمتری است که در رأس آنها جستجوی راهکارهایی است که به ایران و دیگر کشورهای منطقه برای ریشه کنی عوامل بی‌اعتمادی و تنش در منطقه کمک کند. تأسیس یک مجمع گفتگوی منطقه‌ای در منطقه ما و در مرحله بعدی بین کشورهای مسلمان خاورمیانه به منظور تسهیل تعاملات، نیازی اساسی است که می بایست از مدت‌ها قبل به آن پرداخته می‌شد». آقای ظریف در ادامه مقاله خود پرداختن به بحران یمن را به عنوان نمونه، نخستین موضوعی دانست که در چنین مجمعی می‌توان به گفت و گو درباره آن پرداخت. [3]

می توان گفت که این تغییر مؤلفه از سوی آمریکا در سیاست خارجی عربستان لحاظ خواهدشد. هدف این سیاست "کنترل" ایران از کانال نهادگرایی موجود در شورای همکاری خلیج فارس است. اگر دو قطب این سازوکار منطقه ای جدید را ایران و عربستان بدانیم، آمریکا تلاش می کند که با وساطت و میانجیگری پنج کشور بین این قطب ها، راه حل های عمل‌گرایانه و اجماعی را برای امنیت خلیج فارس تولید نماید.

4. تغییر رزم دفاعی عربستان به وسیله آمریکا

برای عربستان دشوار خواهد بود که از جمله به خاطر ملاحظات مربوط به پرستیژ و نفوذ بی‌تفاوت بماند و تلاش خواهد کرد تا حتی اگر شده به صورت جزئی در مقابل تهدید ایران واکنش نشان دهد. این واکنش احتمالاً چه چیزهایی را در بر خواهد گرفت؟ تضمین‌های امنیتی آمریکا در این راستا از ارجحیت برخوردارند. با این حال، حتی اگر آمریکا تضمین‌های امنیتی به عربستان بدهد ـ اقدامی که تاکنون از انجام آن خودداری ورزیده است ـ باز هم جای شک و تردید وجود دارد که عربستان چنین اقدامی را کافی بداند.[4]

ایالات متحده آمریکا برای اطمینان دادن به شرکای منطقه ای خود در حاشیه جنوبی خلیج فارس علاوه بر سفرهای متعدد مقامات این کشور به این منطقه اقدام به دعوت از سران کشورهای عرب به آمریکا کرد و در قالب نشست کمپ دیوید (اردیبهشت 93) سعی کرد برای نگرانی های این کشورها در این خصوص راه های مشخص و ابتکاری ارائه دهد. در این بین اعلام طرح آمریکا برای استقرار یک سیستم دفاع موشکی مشترک در حاشیه جنوبی خلیج فارس مسئله ای است که در کنار تعهدات معمول آمریکا برای کمک های تسلیحاتی به این کشورها، به نظر می تواند ابراز رضایت این کشورها را تا حدی به همراه داشته باشد. در این زمینه آمریکا همواره سعی کرده با نزدیک کردن کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس زیر لوای یک سیستم امنیتی مشترک توان بازدارندگی آنها را در برابر آنچه خطر ایران می خواند افزایش دهد.

موضوع استقرار سیستم دفاع موشکی آمریکا در منطقه نیز در قالب این استراتژی قابل تحلیل است. مسئله استفاده از چنین سامانه ‌ای به عنوان عاملی بازدارنده در مقابل توان موشکی دیگر کشورها به طرح جنگ ستارگان رونالد ریگان و برنامه ای که وی برای انهدام موشک های بالستیک شوروی در آسمان و قبل از اصابت به خاک آمریکا داشت بر می گردد. این طرح بعد از آن توسط کشورهای مختلف به شیوه های مختلف و با استفاده از سیستم های مختلف به کار گرفته شده است. اما تلاش کشورهای منطقه برای به روز کردن و به کارگیری چنین سیستم های موشکی به طور خاص به بعد از جنگ سال 2006 بین حزب الله و رژیم صهیونیستی بر می گردد، امری کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس را به تکاپو برای مقابله با یک حمله احتمالی موشکی انداخت. از این رو شاهد خریداری سیستم های دفاع هوایی متنوعی همچون "پاتریوت 2، 3 و تاد (THAAD)" توسط کشورهای عضو شورای طی سال های گذشته بودیم و تمامی این کشورها از چنین سیستم هایی برخوردار شده اند. با این حال، این به معنی یک سیستم دفاع هوایی مشترک نیست. در واقع سیستم دفاع موشکی مورد نظر آمریکا که اخیراً مطرح شده است یک سیستم دفاع هوایی مشترک را دنبال می کند که در آن باید سیستم های راداری این کشورها با هم ترکیب شوند و سیستمی آمریکایی و با مدیریت این کشور در منطقه مستقر خواهد شد.[5]

5. تغییر سیاست هسته ای

از آنجا که جامعه بین‌الملل بر غنی‌سازی اورانیوم در ایران مهر تائید نهاده است این احتمال وجود دارد که عربستان نیز مسیر مشابهی را در پیش گیرد حتی اگر با مخالفت آمریکا روبرو شود. گزارش کنگره آمریکا در این ‌باره خاطرنشان می‌ سازد که عربستان «در راستای حفظ منافع خود در اینکه پرخاشگرانه آمریکا را دور بزند یا اینکه این کشور را از خود براند تردید به دل راه نخواهد داد». حتی اگر مسیر حرکت عربستان به سمت قابلیت هسته‌ای تضمین‌شده نباشد باز هم شرکت این کشور در یک رقابت تسلیحاتی ممکن است باعث شکل‌گیری فرآیندهای گوناگونی شود، فرآیندهایی که از تبعات منفی برای ثبات منطقه‌ای به طور اعم برخوردار خواهند بود.

با اینکه انتظار نمی‌ رود توافق با ایران باعث شود عربستان سریعاً یک برنامه هسته‌ ای نظامی را راه ‌اندازی کند، اما توافق مذکور ـ در کنار تقویت بی‌ سابقه قوای متعارف نظامی در عربستان ـ پیشاپیش موجب شده تا ریاض رویکردی اتخاذ کند که همه گزینه‌ های هسته‌ای این کشور را همچنان حفظ می‌ کند. عربستان در سال ۲۰۰۶ نیات خود در زمینه برخورداری از یک برنامه هسته ‌ای غیرنظامی را اعلام کرد و از آن زمان تاکنون استفاده از فناوری هسته‌ ای در راستای دستیابی به مجموعه‌ ای از اهداف را مدنظر قرار داده است. ریاض یک برنامه هسته‌ ای عظیم با هزینه تقریبی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار را اعلام نموده و در این راستا اقدام به امضای قراردادهای همکاری هسته ‌ای با بسیاری از کشورها از جمله روسیه، آرژانتین، چین، کره جنوبی، و فرانسه کرده است. توسعه یک برنامه هسته ‌ای غیرنظامی در عربستان احتمالاً چندین هدف را دنبال می‌کند. این طرح از یک سو با پیمان منع گسترش تسلیحات هسته ‌ای (ان.پی.تی) همخوانی دارد و احتمالاً ثابت می‌ کند که عربستان نیز «قواعد بازی» را می‌ داند.[6]

سیاست کنونی عربستان بر این مبنا استوار است که همان‌گونه که تهران از حق غنی‌سازی اورانیوم برخوردار گردیده است «حق» غنی‌سازی ریاض نیز باید به رسمیت شناخته شود. توسعه یک برنامه هسته‌ ای متمرکز بر قابلیت غنی‌سازی اورانیوم یک گزینه بلند مدت برای عربستان به شمار می‌رود، زیرا زیرساخت دانشی و تأسیسات مناسب مورد نیاز در عربستان وجود ندارند. با این حال، توافق هسته‌ای با ایران از دیدگاه ریاض موجب محدودیت برنامه هسته‌ای تهران به مدت ده سال می‌شود و عربستان در قالب این چارچوب زمانی قادر می‌گردد قابلیت ‌های گوناگون هسته ‌ای که بر اساسان. پی.تی مجاز هستند را کسب کند. عربستان در بلند مدت در راستای توسعه یک برنامه هسته ‌ای غیرنظامی احتمالاً به دنبال ایجاد یک چارچوب با شماری از کشورها از جمله پاکستان خواهد رفت. عربستان از روابط دفاعی نزدیک با پاکستان برخوردار است. اختلافاتی اخیراً در ارتباط با جنگ یمن میان ریاض و اسلام‌آباد به وجود آمده‌ است، اما اگر پاکستان متقاعد گردد که متحدش به کمک بلند مدت اسلام‌آباد جهت ایجاد تأسیسات غنی‌سازی در خاک خود نیاز دارد مایل به ارائه چنین کمکی خواهد بود حتی اگر این امر به شکل غیررسمی صورت پذیرد. عربستان نه تنها بخش اعظم برنامه هسته‌ای اسلام‌آباد را تأمین مالی کرده است بلکه کمک‌ های اقتصادی چشمگیری در اختیار پاکستان قرار می‌دهد.

از آنجا که فرآیند ایجاد قابلیت هسته ‌ای مستقل یک فرآیند طولانی و پرزحمت است عربستان باید به دنبال یافتن یک پاسخ میان مدت جهت مقابله با چالش برآمده از وضعیت هسته‌ای ایران باشد.

برون داد ترکیب مؤلفه های قدیمی و جدید

توجه به چندوجهی شدن و البته خطرناک شدن سیاست خارجی عربستان در قبال ایران، لزوم دقت و حساسیت در اقدام متقابل ایران را خواهان است. واقعیت این است که تغییر کادر رهبری عربستان در بهمن 93 خبر خوبی برای ایران نبود. چراکه گذر ماه های پس از مرگ ملک عبدالله، برادر پادشاه فعلی، بر ناظران امنیتی اثبات نمود دوران بسیط بودن سیاست خارجی عربستان در مقابل ایران پایان یافته است. به دیگر روی، حفره ها و نقاط ضعف زیادی در سیاست قبلی عربستان نسبت به ایران را شاهد بودیم اما در وضعیت کنونی این نقاط ضعف در حال پوشش تدریجی و مداوم قرار گرفته است.

در ده سال گذشته عربستان سیاست "مقابله تنش زا" با ایران را دنبال می نمود. این مقابله با اتکا به پشتوانه حداکثری آمریکایی صورت می گرفت و در این سیاست همیشه سهم ایران نیز معین و در نظر گرفته به حساب می آمد. در حالی که در ماههای اخیر روی کار آمدن «سدیری های خشمگین» شاهد سیاست "مخاصمه چندوجهی" هستیم. عربستان در نیم سال اخیر هیچ سهمی (به جز در عراق و سازوکار احتمالی 1+6) برای ایران قائل نیست و اهداف سیاست خارجی خود را فراتر از حمایت های آمریکایی نشانه گذاری کرده است.

عربستان با جذب حامیان جدیدی چون فرانسه، چین و تا حدودی روسیه قصد پر کردن خلأ حمایت های حداقلی آمریکایی و چه بسا افزایش حامیان سیاست خارجی منطقه ای خویش را دارد. در این وادی، تعریف جدید از منزلت عربستان در منطقه، رهبران این کشور را به کاهش نمودهای قدرت ایران در منطقه تشویق می نماید. پارادایم «قطبیت قدرت جهان اهل تسنن» منجر به این می شود که عربستان تمام تلاش خود را برای جذب قطب های همنام در مدار قطبیت خویش به انجام رساند. آوردگاه یمن و تلاش برای جذب ترکیه و حماس نمونه عینی تلاش های عربستان به شمار می رود.

سخن آخر

پیش بینی می شود تا پایان سال جاری خورشیدی، تنها صورت خوش و به اصطلاح خندان عربستان برای ایران، زمین شورای همکاری خلیج فارس خواهد بود. آمریکا عربستان را با رفت و آمدهای پر تراکم وادار خواهد کرد ما به ازای نصب سپر دفاع موشکی در سرتاسر مرزهای عربستان و اجازه به حرکت چراغ خاموش عربستان به سمت غنی سازی اورانیوم، قبول ایران در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس باشد. عربستان هم با همه تقلاها و جنب و جوش هایش لاجرم از همسویی با اراده آمریکایی است؛ چه اینکه عربستان دوران گذار امنیتی فعلی را سپری نموده بود، عدم اقبال او، از پذیرش ایران در یک ساختار جاافتاده امنیت منطقه ای ممکن نبود.

در بقیه مؤلفه های تغییر یا استمرار یافته شاهد یک چهره مترصد فرصت برای وارد آوردن ضربه های کاری بر امنیت ملی ج.ا.ا هستیم.

 


[1] http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1950541/

[2]  http://www.khabaronline.ir/detail/410237/World/diplomacy

[3]  http://ir.voanews.com/content/iran-zarif-gulf/2896630.html

[4]  http://www.eshraf.ir/5609/

[5] http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1950541/

[6]  http://www.eshraf.ir/5609/

 

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن