دیدبان

مروری بر سی خردادهای منافقین

مروری بر سی خردادهای منافقین


سيدمحسن موسوي زاده


سازمان مجاهدين خلق يکي از گروه هايي است که از اول انقلاب تاکنون در کارنامه اش اقدامات تروريستي مختلفي وجود دارد.کارنامه اي که فقط منحصر به فعاليت تروريستي بر  عليه مسئولان جمهوري اسلامي نبوده بلکه در اين کارنامه شاهد ترور بسياري از شهروندان  عادي ايراني مثل کاسب، بقال، کارگر  و حتي کودکان هستيم که با بمب گذاري هاي اين گروه به شهادت رسيده اند. سازماني که  با پناه بردن به صدام در زمان جنگ تبديل به ستون پنجم رژيم بعثي شده و بر کارنامه ي سياه خيانت بر کشورش افزود. سازماني که فعاليت هاي تروريستي اش را محدود به ايراني ها نکرده بلکه دوشادوش بعثي ها به سرکوب قيام مردم عراق پرداخت. امّا به راستي اين سازمان از چه تفکر و ايدئولوژي بهره مي برد که به اعضايش اجازه مي داد تا در خيابان هاي شهر به ترور زنان و کودکان بي گناه دست بزند؟ براي پاسخ به اين سؤال بايد به پيشينه ي اين سازمان برگشت تا متوجه شد که  وجود تفکرات انحرافي از همان بدو تشکيل آن باعث شد تا  چنين نطفه اي در سازمان  شکل بگيرد.
سازمان مجاهدين خلق(منافقين) را سه تن از شاگردان جوان مهندس بازرگان،محمد حنيف نژاد،سعيد محسن و حسن نيک بين معروف به عبدي در سال1344 پايه گذاري کردند.اعضاي اين گروه مشي محافظه کارانه نهضت آزادي و جبهه ي ملي را نمي پسنديدند و شيفته ي مبارزه ي مسلحانه و عمليات چريکي بودند. در سال هاي اوليه شکل گيري اعضاي اين گروه با اعتقاد به اين که مبارزه بر عليه شاه از يک خلأ ايدئولوژيکي رنج مي برد کوشيدند تا با درهم آويختن باورهاي ديني خود و نظريه هاي مارکسيتي براي مبارزه ي انقلابي، ايدئولوژي جديدي ارائه کنند.مارکسيسم به عنوان علم مبارزه در نظر بنيان‌گذاران سازمان اهميت داشت و به همين دليل از همان ابتداي امر، گرايش هاي مارکسيستي در آثار منتشر شده سازمان به چشم ميخورد. علي ميهن دوست يکي از اعضاي مجاهدين در دادگاه خود در همين رابطه گفته بود:"ما مسلمانيم ولي مارکسيسم را قبول داريم."به هرحال محصول تلاش ايدئولوژيک بنيان گذاران سازمان ارائه نوعي اسلام انقلابي و مبارز با ماهيتي مارکسيستي بود. (1)
سازمان مجاهدين عمليات نظامي خود را مرداد 1350 آغاز کرد. نخستين عمليات براي برهم زدن جشن هاي پرخرج2500 ساله شاهنشاهي طراحي شده بود. پس از بمب گذاري در تأسيسات برق تهران و تلاش براي ربودن يک هواپيماي شرکت ايران اير،نه تن از مجاهدين دستگير  مي شوند. يک نفر ازآنها زير شکنجه اطلاعاتي داد که  به دستگيري شصت و شش عضو ديگر انجاميد. طي ماه هاي بعد، همه اعضاي کادر رهبري گروه يا اعدام شدند و يا در درگيري هاي خياباني جان خود را از دست دادند.(2)
نماينده ي مجاهدين خلق در سال 1351 طي ملاقات با امام خميني(ره)درصدد بود که تأييده اي از امام براي سازمان بگيرد امّا امام خميني(ره) با شناخت هوشيارانه از اين گروه آنها را تأييد نکردند.ايشان در اين باره مي گويند:"اينها در نجف بودم آمدند مرا گول برنند. بعضي از اين آقاياني که ادعاي اسلامي مي کنند به نجف آمدند و من به او فرصت دادم تا حرف هايش را بزند.من گوش کردم به حرف هاي اينها، همه اش از قرآن بود و از نهج البلاغه. اين آمده بود که مرا بازي بدهد تا من با آنها همراهي کنم. من هيچ حرف نزدم. فقط گفت مي خواهيم قيام مسلحانه کنيم. گفتم خير شما نمي توانيد قيام مسلحانه کنيد.(3) در سال 1350سازمان مجاهدين خلق بيانيه اعلام مواضع ايدئوژيک منتشر کرده و طي اين بيانيه رسماً مارکسيسم شدن را مي پذيرد. پس از انتشار اين بيانيه آن دسته از اعضاي سازمان که حاضر به پذيرش مارکسيسم نشدند؛ تصفيه شده و برخي از آنان هم چون مجيد شريف واقفي به قتل  رسيدند. اين اتفاق باعث شد تا آنها ديگر از حمايت نيروهاي مذهبي برخودار نباشند. به اين ترتيب تا نزديکي پيروزي انقلاب چيزي از اين سازمان باقي نمانده بود.(4)
آغاز شور انقلابي و راهپيمايي هاي مردم در نزديکي ماه‌هاي منتهي به انقلاب اسلامي به رهبريت امام خميني(ره) اين امکان را به سازمان مجاهدين داد تا خود را بازسازي کنند و جالب اينجاست که اين گروه با وجود مواضع انفعالي که در ماه هاي پيروزي انقلاب داشت امّا در سال هاي بعد درصدد برآمد تا انقلاب را به نام خود مصادره کند.
مجاهدين در تحليل انقلاب اسلامي 57 مي گفتند که انقلاب اسلامي يک قيام بود نه يک انقلاب زيربنايي و عميق. از اين رو روحانيت نمي‌توانست منشأ آن باشد. به همين دليل آنها از ابتدا راه خود را از انقلاب و مردم جدا کردند. سازمان خود را قطب و محور انقلاب مي دانست و اعتقاد داشت مردم بايد دنباله روي آن باشند. ازاين رو با نظام مخالفت نمود و مسئولان نظام را متهم به همکاري پنهان با آمريکا کردند.آنها پس از تشکيل دولت موقت شروع به سازماندهي مجدد و انسجام تشکيلات از طريق جمع آوري تسليحات،تصرف ساختمان ها و اموال وابسته به رژيم پهلوي برآمدند. آنها در اين دوران با وجود اينکه  کشور به آرامش نياز داشت حاضر نشدند سلاح هاي خود را تحويل دهند.(5)


مواضع بعد از پيروزي انقلاب


از بهمن 57تاانتخاب بني صدر

منافقين در زمان دولت موقت سعي کردند تا با در پيش گرفتن مواضع دو پهلو از امکانات نظام براي پيش برد فعاليت‌هاي خود استفاده کنند و البته در اين زمان تلاش مي کردند تا چهره ي حقيقي آنها رو نشود.
منافقين در اين مقطع به صورت مشروط در رفراندم به جمهوري اسلامي  رأي داد و درانتخابات مجلس خبرگان شرکت کرد.آنها در اين انتخابات کانديداهايي نيز داشتند که رأي نياوردند. البته آنها، رفراندوم قانون اساسي را تحريم کردند. با اين حال، مسعود رجوي کانديداي رياست جمهوري شد و به خاطر عدم رأي دادن به قانون اساسي از سوي امام رد صلاحيت شد.(رئيس حمهور بايد نگهبان و طرفدار قانون اساسي باشد)آنهادر انتخابات مجلس نيز شرکت کردند امّا چون رأي نياوردند مسئولان را به تقلب در انتخابات متهم کردند.(6)
در اين مقطع، منافقين درکنار فعاليت هاي سياسي چون برگزاري ميتينگ‌ها و انتشار نشريه با اتکا به تسليحاتي که درهنگام وقوع انقلاب مصادره کرده بودند؛ اقدام به سازماندهي تشکيلات نظامي با عنوان ميليشيا نمودند. بدين ترتيب ارتش نيمه حرفه اي سازمان مستقل از نهادهاي دولتي و نظامي مسلحانه در خيابانها رژه مي‌رفت و در فضاي جامعه ايجاد رعب و وحشت ميکرد.(7)يکي از مهمترين استراتژي‌هاي منافقين در اين مقطع حمله همه جانبه به گروه هاي خط امام بود. آنها با تبليغ  ارتجاعي بودن نيروهاي حزب الله به نوعي آنها را عامل امپرياليسم خطاب مي‌کردند تا از اين طريق بگويند فقط آنها هستند که انقلابي واقعياند.امّا اشغال لانه جاسوسي به مثابه ضربه اي بر آنها بود که موجب روشدن تبليغات پوشالي آنها شد.
بعد از اشغال لانه جاسوسي توسط دانشجويان خط امام منافقين برسر رو راهي قرار گرفتند.اگر اين کار را تأييد مي‌کردند در اين صورت مواضع جريان خط امام را حمايت کرده بودند و اگر تأييد نمي کردند شعارهاي ضد آمريکايي شان نقش برآب مي شد. بنابراين سعي کردند طي اعلاميه هاي خود ضمن اينکه موضع ضد آمريکايي بگيرند اين اقدام خط امامي ها را مشکوک جلوه دهند.(8)


حمايت از بني صدر
بعد از انتخاب بني صدر به عنوان رئيس جمهور و اختلاف او با مجلس بر سر انتخاب نخست وزير منافقين سعي کردند تا به او نزديک شوند.اوج حمايت منافقين از بني صدر را مي توان در مراسم 14اسفند 59 و ضرب و شتم مخالفان بني صدر توسط ميليشيا، عنوان کرد.البته حمايت منافقين از بني صدر از مدت ها قبل آغاز شده بود به طوري که آنها در سخنراني 17شهريور و 24آذر 59 بني صدر حضور فعال داشته و از او حمايت مي‌کردند. در اواخر اسفند 59 رجوي  از بني صدر مي خواهد تا رابطي براي ارتباط با آنها تعيين کند و بدين ترتيب روابط بين منافقين و رئيس جمهور وقت مستحکم تر شود.(9)اقدامات منافقين از سال 59 تا ورود به فاز مسلحانه در سي خرداد 60 شامل موارد زير بود:الف)وارد کردن افراد نفوذي در دستگاه هاي اجرايي کشور با هدف کسب اطلاعات براي ترور مسئولان. ب)جذب بني صدر با هدف کودتا از بالا و در دست گرفتن ارتش ونيروهاي طرفدار او. ج)ورود علني و رسمي به فاز مسلحانه و کودتا.(10)
در اوايل ارديبهشت 60 مجاهدين در تهران دست به راهپمايي مي زنند و در همين مقطع براي امام خميني(ره)نامه مي نويسند و ادعا مي کنند که طي دوسال گذشته 50 نفر از آنها کشته شده اند.البته امام هم در پاسخ به آنها به مسلح بودن مجاهدين اشاره و آنها را ترغيب مي کنند تا دست از مبارزه مسلحانه عليه نظام اسلامي بردارند.با اين حال آنها حاضر نمي شوند؛ سلاح هاي خود را تحويل دهند.(11)
درنهايت منافقين در روز سي خرداد 60 به نظام جمهوري اسلامي اعلام جنگ مسلحانه مي دهند و با ايجاد درگيري‌هاي خياباني درصدد براندازي جمهوري اسلامي بر مي آيند.
هواداران و‌ اعضاي سازمان درسي خرداد 60 با استفاده از وسايلي چون اسلحه ي گرم،چاقو،دشنه،کوکتل مولوتوف،اسپري حاوي اسيد،سنگ،تيغ موکت بري و پنجه بوکس به خيابانها ريختند و به قصد کودتا عليه جمهوري اسلامي وارد عمل شدند. در اين روز آنها در تهران 25نفر را کشتند و 2هزارنفر را مجروح کردند و تعداد زيادي ماشين و ميني بوس را تخريب کردند.(12)منافقين از اين مقطع  به بعد از روش هاي زير براي مقابله با مردم استفاده مي‌کردند:ترور افراد کوچه وبازار،آتش زدن خانه ها و اموال مردم،کشتار مردمي که به نماز جمعه مي رفتند،ترور افرادي که از دادن وسايل نقليه به آنها خودداري مي کردند،ترور مغازه داراني که تصاوير امام،شهيد بهشتي را در محل کارشان نصب کرده  بودند و در نهايت بمب گذاري درمراکز پر جمعيت.(13)به اين ترتيب اين سازمان عملاً وارد فاز مسلحانه با جمهوري اسلامي  شد و با انفجار 7تير 60و پناه بردن به صدام حسين که به خاک ايران تجاوز کرده بود روز به روز بر کارنامه¬ي سياه خود افزود.
منافقين درتابستان سال 60، روزانه سه نفر را ترور مي‌کردند. البته اين ترورها‌به تدريج مهار شد به طوري که آذر60،به 5 ترور درهفته و دربهمن 60 به 5 ترور در ماه رسيد. براساس گزارشي منافقين درشهريور 1360، 375عمليات تروريستي و در آبان اين سال 56 عمليات تروريستي انجام داده بودند.(14)آمار نشان مي دهد  که سازمان منافقين تاکنون 16هزارنفر را در ايران ترور کرده اند. بر همين اساس اريک لوران نويسنده فرانسوي با توجه به اعلام رسمي منافقين تعداد افرادي را که آن ها در سال هاي 1981تا 1982 ترور کرده اند را ده هزار نفر مي داند.(15)


عوامل انحراف:
دوري از روحانيت:مجاهدين خلق به دليل دوري و تفسير شخصي و انحرافي از اسلام دچار انحراف شدند. به طوري که بسياري از برداشت هاي آنها دور از حقيقت اسلام بود. درابن باره عزت شاهي مي گويد:"مجاهدين نقشي را براي روحانيت در مبارزات قايل نبوده و معتقد بودند آنها مبارزه را منحرف مي کنند. آنها روحانيون را وابسته به قشر سرمايه دار و خرده بورژوا مي دانستند. آنها روحانيت را تا جايي قبول داشتند که به نفعشان باشد.مجاهدين خود را اسلام واقعي مي دانستند و به امام خميني(ره)اعتقادي نداشتند."(16)
التقاط: منافقين بنا به اذغان بسياري از افراد از همان ابتدا دچار التقاط بودند و سعي داشتند که مارکسيسم را با پوشش اسلام ارائه دهند. اين نطفه ي انحراف هرچه مي گذشت به مثابه غده سرطاني در آنها رشد بيشتري کرد تاسرانجام آنها را به ورطه نابودي کشاند.
کيش شخصيت:منافقين درگير کيش شخصيت رجوي مسئول سازمان شده بودند به طوري که خود را به جاي اين-که در برابر خدا پاسخگو بدانند در برابر او پاسخگو مي دانستند.در اين باره مي توان به صحبتهاي مهدي ابريشم چي يکي از سران اين فرقه اشاره کرد. او مي گويد:"بعد از دست يافتن مسعود به رهبري، حساب ما با او است يعني ما بايد به او حساب پس دهيم و حساب مسعود با خداست."(17)
عدم شناخت جايگاه خود:منافقين فکر مي کردند در ميان جامعه جايگاه بالايي دارند و مي¬توانند افکار عمومي را برعليه خط امام (ره)بسيج کنند امّا غافل از اين بودند که اگر انقلاب به پيروزي رسيد نتيجه رهبري امام  (ره)بود و هر جرياني بخواهد در مقابل ايشان بايستد مردم با آن گروه مقابله مي کنند. در همين رابطه، ابراهيم يزدي از سران نهضت آزادي مي گويد:"قبل از خرداد 60 اينها پيش من آمدند و گفتند تجربه ي انقلاب تکرار خواهد شد.در دوران انقلاب ما خيابان ها را در کنترل داشتيم و مي خواهيم دوباره همان کار را بکنيم.من به صراحت گفتم اشتباه مي‌کنيد.شما يک گروه کوچک و اقليت هستيد و اگر بخواهيد دست به کار مسلحانه بزنيد متلاشي خواهيد شد."(18)
اقتدار گرايي: خودمحوري و تماميت طلبي در تمامي اركان سازمان منافقين ملاحظه مي‌شود. اين خودشيفتگي در ساختار سازماني مجاهدين خلق در قالب مركزيت گرايي افراطي،نمود مي يابد. گرچه سازمان، ساختار خود را دموكراتيك تعريف مي كرد،‌ امّا عملاً جايگاه دموكراسي در آنها عينيت نيافت. اين مسأله باعث شد تا سازمان دچار رکود شده و به انحراف کشيده شود.(19)


نتيجه:
بررسي سابقه تروريستي سازمان مجاهدين خلق هر فردي را به حيرت مي اندازد که چگونه اعضاي اين سازمان به خود اجازه مي‌دادند براي ايجاد جو ترس و وحشت اقدام به ترور افراد معمولي جامعه نمايند.امّا واقعيت اين است که با نگاهي به ساختار فکر و انديشه ي آنها به خوبي مي توان پي به اين عمل آنها برد. منافقين به علت تحت تأثير قرار گرفتن از مارکسيسم و به خصوص با در پيش گرفتن روش هاي استالينيسم، بر اين اعتقاد بودند که هدف وسيله را توجيه مي کند. بنابراين از کشتن افراد بي گناه براي رسيدن به اهداف خود بيمي نداشتند. از طرفي منافقين دچار عقده خود بزرگ بيني شده بودند و فکر مي کردند که آنها بودند که انقلاب اسلامي را به پيروزي رسانده اند. از اين رو با اشاره ي آن ها، مردم به خيابان ها مي ريزند و به نفع آنها عمل خواهند کرد. اقدامي که بعد از سي خرداد 60 عکس آنها را ديدند. مردم بعد از سي خرداد با ابراز تنفر از منافقين نشان دادند با هر جرياني که با امام امت مخالفت کند دشمن هستند.
همچنين آنها گول آراي بني صدر در انتخابات را خوردند و فکر کردند اگر به طرف بني صدر بروند مي توانند نظر طرفداران او را به خود جلب کنند امّا آن ها اين مسأله را ناديده گرفتند که رأي مردم به بني صدر مشروط بر پيروي از امام خميني(ره) بود و همين مردمي که به او رأي دادند تا متوجه شدند که او از آرمان هاي امام برگشته است از او جدا شده و خواهان عزلش شدند. بنابراين آنها از اتحاد با بني صدر نه تنها سودي نبردند بلکه بيشتر به ورطه ي نابودي افتادند.

1-سيدمحمدعلي حسيني زاده(1386)اسلام سياسي در ايران،قم،انتشارات دانشگاه مفيدصفحه 220-219
2-يرواند آبراهاميان(1383)ايران بين دو انقلاب،تهران،ترجمه‌ احمدگل محمدي،محمد ابراهيم فتاحي،نشر ني،چاپ دهم،صفحه 60
3-غ.مهدي زاده،(1388)بسترهاي شکل‌گيري 30 خرداد1360،فصلنامه مطالعات تاريخي،شماره 24صفحه 178
4- سيدمحمدعلي حسيني زاده،همان،صفحه221
5-محمد صادق کوشکي(1387)تبار ترور،تهران،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي،چاپ اول،صفحه 155
6-يحيي فوزي(1386)استراتژي و عملکرد سازمان مجاهدين خلق در برابر جمهوري اسلامي،پژوهشنامه متين،شماره 34و 35صفحه93
7-محمد صادق کوشکي،همان،صفحه 179
8-وزارت ارشاد(1361)بررسي مستندي از مواضع گروه ها در قبال انقلاب اسلامي،تهران،انتشارات شرکت سهامي چاپخانه وزارت ارشاد اسلامي،چاپ دوم،صفحه 57
9- يحيي فوزي،همان،صفحه 95-94
10- محمد صادق کوشکي،همان،صفحه 198
11- سيدمحمدعلي حسيني زاده،همان،صفحه340
12-محمد صادق کوشکي،همان،صفحه 205
13_بي نام(1362)کارنامه سياه،تهران،انتشارات دادستاني انقلاب اسلامي،صفحه147-146
14- يحيي فوزي،همان،صفحه 108
15-سيدحسين هاشمي،(بهار 1388)زنان وکودکان قربانيان فرقه تروريستي منافقين،فصلنامه شوراي فرهنگي،اجتماعي زنان،سال يازدهم ،شماره 43،صفحه 130
16- محسن کاظمي(بي تا) ، نسخه الکترونيک خاطرات عزت شاهي،صفحه 557
www.ketabnews.com/detail
17- سيدحسين هاشمي،همان،صفحه 137
18- محمد صادق کوشکي،همان،صفحه 214
19- يحيي فوزي،همان،صفحه 190
 

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران