دیدبان
نقدی بر فیلم سینمایی شکاف

شکاف و دریغ از کورسویی از امید

شکاف و دریغ از کورسویی از امید

نویسنده: علی پرویزی

دیدبان: فیلم سینمایی «شکاف»، دومین ساخته‌ی کیارش اسدی‌زاده که پیش‌تر با دستیاری رسول صدرعاملی شناخته شده بود، است که در بخش سودای سیمرغ جشنواره‌ی امسال به نمایش درآمده است. تهیه‌کنندگان این فیلم علی سرتیپی و منیژه حکمت هستند. قبل از بررسی اجمالی فیلم، این نکته‌ی مهم قابل طرح است که فیلم‌نامه ابتدا با نام توده معرفی شد و سپس به «شکاف» تغییر نام پیدا کرده است. پیمان و سارا زوج جوانی هستند که هردو مربی شنا بوده و با وجود شرایط ویژه‌ی جسمی سارا، این زوج در فکر بچه‌دار شدن هستند. در این زمان ایلیا‏، پسر فرهاد و نسیم که به تازگی طلاق گرفته‌اند و دلیل بچه‌دار شدن آن‌ها این بوده که فرهاد دوران سربازی خود را در تهران بگذراند‏، دچار افسردگی شده و نمی‌تواند با کسی ارتباط برقرار کند. وی در اثر حادثه‌ای که در استخر برای او رخ می‌دهد، در بیمارستان بستری می‌شود و سپس از دنیا می‌رود. حال این سارا است که باید میان سلامتی خود و بچه‌دار شدن، یکی را انتخاب کند. جالب اینکه تنها راه فرار از بچه‌دار شدن، درآوردن کامل رحم او است.

جدایی نادر از سیمین؛ فرزندان، نوه‌ها و نتیجه‌ها

اما پیش از هرچیز باید به این موضوع اشاره کرد که نویسندگان فیلم و در نهایت کارگردان شکاف، به شدت تحت تاثیر فیلم جدایی نادر از سیمین دست به ساخت این فیلم زده‌اند. چه در سبک فیلمبرداری، چه در قاب‌بندی‌ها و حتی در برخی قسمت‌های داستان دست‌مایه‌های برگرفته از جدایی نادر از سیمین قابل درک است. تاجایی که می‌توان گفت سکانس نخست و پایانی شکاف و جدایی، با هم مو نمی‌زنند! در شکاف، همانند جدایی، مخاطب در جایگاه قضاوت قرار می‌گیرد، ولی برخلاف جدایی که شخص پشت دوربین قاضی بود، اینبار آن شخص دکتر متخصص زنان است. کارگردان، مخاطب را بر کرسی قضاوت می‌نشاند که به نظر شما سارا باید چه کار کند؟ سلامتی‌اش را فدای بچه‌دار نشدن کند؟ در سکانس نخست سارا در مطب دکتر است و دکتر شرایط او را بطور کامل تشریح می‌کند. اینگونه و با داشتن این پیش‌فرض وارد داستان می‌شویم.

در سکانس پایانی و در مطب دکتری دیگر، سارا را با لباس مشکی می‌بینیم که دوباره همان حرف‌ها را تکرار می‌کند و سارا (مخاطب) که مشکلات فراوانی را در اثر بچه‌دار شدن به چشم خود دیده است باید تصمیم بگیرد که بچه‌دار شود و یا رحم خود را بطور کامل درآورد (دیسترکتومی).

بطوری که اشاره شد یکی دیگر از شباهت‌های شکاف با جدایی، نوع دوربین روی‌دست در فیلمبرداری و سپس در قاب‌بندی‌هاست، به نحوی که همان کاری که در فیلم جدایی انجام شد اینبار هم تکرار می‌شود. قاب‌هایی که با در نظر گرفتن سوژه‌ها صحیح به نظر می‌رسند، اما یک در، دیوار، شیشه و مواردی از این دست در گوشه‌ای از قاب سبز می‌شود.

همینطور سکانسی وجود دارد که پیمان و سارا به خانه‌ی پدر پیمان رفته‌اند و او با بحران به هم ریختن تنظیمات ماهواره روبرو شده که پیمان آن را رفع می‌کند. معادل همین سکانس را در فیلم جدایی هم می‌بینیم.

کارگردانی خوب و حساب شده، برای یک فیلم ساده

فیلم می‌تواند از حیث کارگردانی نمره قبولی بگیرد، چرا که با وجود نوعی تقلید در موارد مذکور می‌توان گفت، هیچ کاری که توسط کارگردان در این فیلم انجام شده، بی‌دلیل نبوده است. دوربین روی‌دست‌ها، اندازه‌نماهای بسته و تقطیع‌های نادرست همه برای القای وجود تنش به مخاطب انتخاب شده‌اند. این پیوستگی نه تنها در کارگردانی و نوع فیلمبرداری وجود دارد، بلکه میان کارگردانی و داستان هم برقرار است. برای مثال می‌توان به در ماشین پیمان اشاره کرد. بدلیل تصادفی که در ابتدای فیلم رخ داده، در راننده باز نمی‌شود و هرگاه پیمان و سارا می‌خواهند سوار ماشین شوند هردو از در کمک‌راننده سوار می‌شوند. در بخشی از فیلم که میزان تنش‌ها به حدی رسیده است صافکاری، در را درست می‌کند و در نمایی که دوربین در صندلی عقب ماشین قرار دارد، می‌بینیم که پیمان و سارا از دو در جدا وارد ماشین می‌شوند. تعداد سکانس‌هایی که شکاف را به خوبی به نمایش می‌گذارند زیاد است.

در شکاف با یک فیلم بسیار ساده و رو مواجه هستیم. اسدی‌زاده با حضور در مراسم کوچک رونمایی از فیلم پیش از نمایش آن، در پاسخ به این سؤال که آیا در فیلم چیزی وجود دارد که مخاطب به خاطر تکنیک‌های سمعی و بصری خاص نتواند از آن آگاهی پیدا کند، پاسخ منفی داد و فیلم خود را بسیار ساده و همه‌کس فهم و همه‌چیز فهم توصیف کرد.

واقعیت کنونی یا انذار از آینده

عبارتی که معمولا درباره‌ی این‌دست فیلم‌ها بکار می‌رود آینه‌ی جامعه است. شکاف هم به نوعی نمایانگر برخی مشکلات موجود در جامعه می‌باشد. اگر با نگرش کلی به جامعه‌ی شکاف بنگریم، سه طبقه‌ی بالا (پولدار)، متوسط و پایین تعریف می‌شوند. طبقه‌ی پایین که نماینده‌ی آن کودک خردسالی است -که کار صافکاری انجام می‌دهد- برای طبقه‌ی متوسط که نماینده‌ی آن پیمان و سارا هستند و هردو مربی شنا هستند کار می‌کند. این دو هم برای طبقه‌ی بالا با نمایندگی فرهاد و نیسم کار می‌کنند. رابطه و پیوستگی اقتصادی میان طبقات اجتماعی در شکاف وجود دارد.

کارگردان می‌گوید: «بطور کلی فیلم درباره‌ی فرزند است». شکاف در سطح اجتماعی، سخنی انذارگونه می‌زند، چراکه فرزند پیمان و سارا، فقط فرزند آن‌ها نیست و نمادی از نسل آینده‌ای می‌باشد که باید برای وجود آن‌ها تصمیم گرفته شود. شکاف سرنوشت خانواده‌هایی که بدون در نظرگرفتن الزامات و دقایق صحیح تشکیل خانواده، دست به ازدواج زده‌اند را بطور اغراق‌آمیزی (با مرگ ایلیا) به تصویر کشیده است. این تصمیم نادرست بر روی دیگر اقشار جامعه تاثیر گذاشته و به عبارتی دیگر سرنوشت نسل آینده‌ی یک جامعه را تحت تاثیر سوء قرار می‌دهد.

فیلم نقش سازمان‌های رسمی را کاهش داده تا نشان دهد که سرنوشت افراد بیش از هرچیز در دستان خودشان است. موضوع افراد رسمی را در سه قسمت می‌بینیم. یکی همان موضوع سربازی، دوم بیمارستان و سوم دفترخانه. در سکانس دفترخانه، که قرار است طلاق فرهاد و نسیم رسمی شود، ظاهرا دو مرد به عنوان شاهد باید امضا کنند. پیمان امضا می کند و زمانی که سارا می‌خواهد امضا کند، حاج‌آقا! می‌گوید که به جای یک مرد‌، دو زن باید امضا کند، اما نسیم که فرد دیگری را نداشت پیشنهاد حاج‌آقا را قبول می‌کند. آن هم پرداخت مبلغی به منشی زن دفترخانه، تا برایشان به عنوان شاهد امضا کند.

اما همه‌ی آن مواردی که در بسیاری از فیلم‌های اجتماعی سینمای ایران دیده می‌شود، در این فیلم قابل مشاهده است. اینکه در فیلم انبوهی از مشکلات مردم را می‌بینیم، نظاره‌گر بلایایی که به هر دلیلی برای آن‌ها اتفاق می‌افتد هستیم، با برخی از شخصیت‌ها همذات‌پنداری می‌کنیم، اما نویسنده و کارگردان هیچ راه‌حلی را به مردم نشان نمی‌دهند. وضعیت و موقعیت بهبود یافته‌ای را به نمایش نمی‌گذارند و مخاطب بطور مداوم با امواج منفی نسبت به جامعه بمباران می‌شود. برای مخاطب امیدی ایجاد نمی‌شود. این نکته بسیار حائز اهمیت است و در واقع مشکل سینمای ایران و سکونی که در فیلم‌ها مشاهده می‌شود و اینکه پیام اصلی فیلم‌ها تفاوت چندانی با هم ندارد و آن این است «که در جامعه‌ی ما مشکلات بسیاری وجود دارد» و زمانی که به نوعی سطح‌شان بالا می‌رود، دست به آینده‌نگری منفی می‌زنند، اما تا به حال ندیده‌ایم که یک جامعه‌ی آرمانی به تصویر کشیده شود و مردم را از مشکلاتشان دور کند و کورسویی از امید بر جامعه بتاباند.

رابطه‌ی «پیام فیلم شکاف» با تهیه‌کنندگان این اثر هم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که در این یادداشت مجال مطرح کردن آن نیست.

مرتبط‌ها

راه کاهش ظلم در خانواده افزایش حرمت پدر است

خروجی قرمز حمل سلاح آسان در ایران

خادمیاران رضوی: طلیعه‌ای نو از «آفتاب» فرهنگ شیعی

تحلیلهای رنگین برای عمامه خونین

سبکِ زندگی پرونده‌ساز!

تعداد بالای پرونده در قوه؛ آسیب اجتماعی یا اشکلات ساختاری؟