دیدبان: محمد چهارمین چراغ خانه آیتالله عبدالله فاضل بود که از بین سایر فرزندان ایشان، تنها او بود که به سلک روحانیت و علم و تقوا درآمد و عمرش در این راه گذشت. وی از همان سالهای کودکى، سخت تحت تأثیر جاذبه معنویت پدر قرارگرفته و دلباخته راه او شد و در آن عوالم پاک و بیآلایش کودکى تصمیم گرفت راه و روش زندگى پدر را سرمشق خود قرار دهد و به عالم روحانیت بپیوندد.
دوران طلبگی
آیتالله محمد فاضل لنکرانی تحصیلات کلاسیک خود را تا سال ششم ابتدایی ادامه داد و پسا ز آن ـ با آنکه در تحصیلات جدید نیز رشد و توفیق بسیاری داشت ـ یک باره از ادامه تحصیل در مدارس جدید چشم پوشید و به جامعه طلاب علوم دینی پیوست. حوزه آن روزگار طلاب فراوانی نداشت و اندکی در آن مشغول به تحصیل بودند. او وقتی به حوزه علمیه پای نهاد که 13 سال بیشتر نداشت؛ اما دلش مالامال از عشق به تحصیل علوم دینی و معارف نبوی بود. این مسئله را رابطه معنوی و عاطفی با فرزند امام خمینی(ره) مرحوم سید مصطفی خمینی دوچندان میساخت. به قول خود استاد: «وجود این دوست عزیز در شدت علاقه ما به راهى که در پیشگرفته بودیم، نقش مهمى داشت؛ و از همان اوان به کمک یکدیگر و به عنوان دو هم مباحثه مشغول تحصیل شدیم». فرزند ایشان درباره ارتباط این بزرگوار با خانواده امام خمینی (ره) اشاره میکند امام خطاب به ایشان میگفتند: «من شما را بزرگ کردهام و شما را به اندازه حاجآقا مصطفی دوست دارم» در حقیقت پدر نیز فانی در امام بودند و از همه نظر نیز روزبهروز به امام شبیهتر میشدند.
وی دورههای ادبیات و سطوح را که معمولاً طلّاب دیگر در مدت 8 یا 9 سال به پایان میبردند، تنها در مدت 6 سال سپرى کرد، از این رو هنگامیکه درست 19 سال از سنین عمر را پشت سرنهاده بود، وارد آخرین مرحله تحصیلات حوزوى یعنى درس خارج گردید؛ و شاید بهعنوان جوانترین حاضر در درس کفایه آیتاللهالعظمی بروجردی شرکت میکرد. او هر درسی را که فرا میگرفت، همان روز با دقت و تسلط فراوان به زبان عربی مینگاشت. مشاهده این جزوهها اعجاب آیتاللهالعظمی بروجردی را نیز برانگیخته بود تا آنجا که خطاب به پدر بزرگوارشان فرمودند: «هیچ فکر نمیکردم که وى در این سن و سال اندک بتواند به این خوبى به تمام رموز و خصوصیات درسها آشنا بشود و خصوصاً آنها را در قالب عباراتى جالب توجه از نظر تفهیم و تفهّم و آن هم به زبان عربى به رشته تحریر درآورد».
اساتید
آیتالله فاضل لنکرانی در سالهای تحصیل خود از استادان بسیاری بهره بردند. مقداری از رسایل و مکاسب را نزد پدر خود و دیگر بخشهای آن را نزد آیتالله سلطانی، آیتالله عبدالجواد جبل عاملی و آیتالله شیخ مرتضی حائری خواندند. کفایه را نیز نزد مرحوم عبدالجواد جبل عاملی فرا گرفتند. این بزرگواران تنها بخشی از استادان ایشان هستند که دوره سطح را نزد آنان آموختهاند.
با اتمام دوره سطح، به درس خارج فقه آیتاللهالعظمی بروجردی رفته و در درس خارج ایشان شرکت میکردند که رحلت آیتالله بروجردی، سد راه ادامه این حضور شد. با آغاز درس خارج اصول امام خمینی(ره) در درس ایشان نیز شرکت کردند و درس خارج فقه امام(ره) نیز حاضر بودند و تقریرات آن را ـ همچون درس مرحوم بروجردی ـ مینگاشتند. ایشان در کنار درسهاى فقه و اصول، چند سال از عمر پرثمرشان را نیز در درسهاى فلسفه و حکمت گذرانیدند. در این رشته استاد ایشان، بزرگمرد تفسیر مرحوم علّامه طباطبایى بودند.
بدین گونه استاد که عمر پرثمرشان را درراه تحصیل علم و تدریس اندوختههای خود گذرانیدهاند، در سالهای جوانى حدود 11 سال در درس مرحوم آیتالله بروجردى و حدود 9 سال نیز مجموعاً در درسهاى فقه و اصول امام خمینى (قدس سره) شرکت داشتند و از آن خرمنهای پرفیض، دامن دامن توشه برمی چیدند...
استاد بر اساس هوش سرشاری که داشتند بسیار زود و به سرعت به درجه اجتهاد رسیدند. از این رو وقتى هنوز جوانى30 ساله بودند دیگر به تقلید نیاز نداشتند؛ و هر چند در زمان حیات آیتالله بروجردى و سالهای مرجعیت آن بزرگوار به تقلید از ایشان میپرداختند، پس از وفات آن پیشواى جهان تشیّع، دیگر به استنباط خود متّکى شد و غوامض امور و رموز مسائل دینى و مذهبى را به اجتهاد خویش از پیش پاى برداشتند.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
خدمات آیتالله فاضل لنکرانی در ابعاد علمی و فرهنگی بسیار است. ایشان پس از گذشت مدتی از رحلت آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی، امامت جماعت حرم مطهر حضرت معصومه(س) را بر عهده گرفتند. تأسیس مدرسه علمیه از دیگر فعالیتهای ایشان در این عرصه است.
نکته شایان توجه اینجا است که ایشان در حدود 15-16 سالگی در موازات با تحصیل بهعنوان مدرّسى پرشور کار خود را شروع کردند و در قالب جلسات درس به تعلیم گروههایی از طلاب پرداختند. جلسات درس ایشان تا روزهای آخر عمر پٌر برکتشان ادامه داشت و هر روز به تعداد شاگردانشان اضافه میشد تا آنجا که بعضاً در جلسات درس ایشان حدود 600 نفر شرکت میکردند.
آیتالله فاضل به امر احیای هیئتهای مذهبی و عزاداری برای سید و سالار شهیدان، اهتمام ویژهای داشتند و خود، از کسانی بودند که سالها مجالس روضه و ندبه بر پای نموده و هماکنون نیز این جلسات به وصیت ایشان ادامه دارد.
ایشان در باب نحوه عزاداری بسیار تأکید داشتند که عزاداریها نباید موجب وهن تشیع شود. ایشان انجام حرکات و ناشایست در هیات ها را نقشه شوم دشمن میدانستند. در همین راستا خطاب به مداحان و عزاداران فرمودند: «استکبار جهانی پی برده که این تفکر شیعی است که در مقابل تجاوز و ظلم و ستم آنان ایستاده و پرده از جنایات استکبار برداشته است، لذا به هر وسیله درصدد مقابله با تشیع و از بین بردن آن میباشد که مهمترین راه مقابله را در انحطاط فرهنگی شیعیان برگزیدهاند»
آیتالله فاضل لنکرانی در ماجرای عزاداریها تأکید بسیاری داشت تا به نحوی پیراسته و بهدوراز شبهه آفرینی انجام شود. ایشان فرموده بود که در انجام مراسمی که برای ائمه صورت میگیرد میباید امور ذیل حتماً به انجام برسد. اول اینکه از هر نوع عملی که عرفاً هتک حرمت شمرده میشود، مثل کف زدن و سوت زدن و به کار بردن الفاظ و عبارات رکیک و امثال آن، باید اجتناب شود. دوم اینکه از هر نوع عملی که جنبه توجیهپذیری ندارد و مورد سوءاستفاده مغرضان و موجب وهن مذهب میشود، باید اجتناب شود. دیگر اینکه از به کار بردن عبارات و جملاتی که بوی شرک و کفر میدهد، باید اجتناب شود. همچنین اینگونه مراسم باید بهدوراز ریا و خودنمایی و هرگونه اغراض دنیوی بهطور سنتی و معمول انجام شود تا إن شاء الله مقبول درگاه الهی قرار گیرد.
روی همین اصل بود که ایشان بسیاری از پیرایهها بر گرد عزاداری را نمیپسندید و حکم به ناقبولی آن میداد. در بحث از ماجرای قمهزنی ایشان حکم کرده بود که با توجه به گرایشی که نسبت به اسلام و تشیع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اکثر نقاط جهان پیداشده و ایران اسلامی بهعنوان امالقرای جهان اسلام شناخته میشود و اعمال و رفتار ملت ایران بهعنوان الگو و بیانگر اسلام مطرح است، لازم است در مورد مسائل سوگواری و عزاداری سالار شهیدان حضرت ابیعبدالله الحسین(ع) بهگونهای عمل شود که موجب گرایش بیشتر و علاقهمندی شدیدتر به آن حضرت و هدف مقدس وی گردد. پیداست که در این شرایط مسئله قمه زدن نهتنها چنین نقشی ندارد، بلکه به علت عدم قابلیت پذیرش و نداشتن هیچگونه توجیهی، نتیجه سوء بر آن مترتب خواهد شد. لذا لازم است شیعیان علاقهمند به مکتب امام حسین(ع) از آن خودداری نمایند و چنانچه در این مورد نذری وجود داشته باشد، نذر واجد شرایط صحت و انعقاد نیست.
آیتالله فاضل در طول عمر بابرکت خود، کتابهای فراوانی نگاشته و به حوزه علم و تقوا تقدیم داشتهاند. شگفت اینکه برخی از آنها را ـ مانند نهایه التقریر ـ در دورة جوانی نوشته اند. برخی از تألیفات ایشان به شرح زیر است:
1- نهایة التقریر (۳ جلد)؛ 2- تفصیل الشریعه فی شرح کتاب تحریر الوسیله (حدود ۲۶ جلد)؛ 3- تبیان الاصول (جلد اول تقریر بحث ایشان)؛ 4- الاحکام الواضحه؛ 5- رساله توضیح المسائل؛ 6- الحواشی علی العروة الوثقی؛ 7- حاشیه بر کتاب "طهارة" مصباح الفقیه؛ 8- مناسک حج؛ 9- مدخل التفسیر؛ 10- چهرههای درخشان در آیة تطهیر؛ 11- ائمه اطهار یا پاسداران وحی در قرآن کریم؛ 12- تقیه مداراتی؛ 13- آیین کشورداری از دیدگاه امام علی(ع)؛ 14- تفسیر سورة حمد؛ 15- تقریرات الاصول و الفقه لمباحث آیتاللهالعظمی الامام الخمینی(ره)؛ 16- کتاب القضاء؛ 17- الحاشیه علی کتاب طهارة الشرایع؛ 18- شرح فروع الاجتهاد و التقلید من الکتاب العروة الوثقی؛ 19- رسالة فی حکم الصلوة فی اللباس مشکوک؛ 20- عصمت انبیاء؛ 21- القواعد الفقهیه؛ 22- موضوع علم الاصول؛ 23- القول فی الشهرة الفتوائیه؛ 24- رساله فی قاعدتی الفراغ و التجاوز و اصالة الصحّة (تقریر بحث الامام الخمینیره)؛ 25- رسالة فی الخلل الواقع فی العمرة و الحج (تقریر بحث آیةالله العظمی بروجردی (ره))؛ 26- ایضاح الکفایة (تقریر بحثهای ایشان در رابطه با کفایة)
فعالیتهای سیاسی
به گزارش دیدبان یکى از مهمترین فرازهاى زندگى استاد، زندگى سیاسى و مبارزاتى ایشان است؛ و بههیچوجه اشتغال و تلاش فراوان در زمینههای علمی و فرهنگی، آیتالله فاضل را از تلاشهای سیاسی در پیش و پسازانقلاب، جدا نساخت. ایشان از کسانی بودند که در آغازین روزهای فعالیت جامعه مدرسین در دورة حکومت طاغوت، به آن پیوسته و در جلسات آن شرکت میبردند و امضای این مرجع عالیقدر در زیر بسیاری از اعلامیهها، ازجمله اعلام مرجعیت امام خمینی(ره) و نیز خلعید شاه از قدرت، به چشم میخورد. فعالیتهای ایشان در جامعه مدرسین و دیگر تلاشهای سیاسی او، باعث شد که بارها مورد بازداشت و شکنجه قرار گیرند و تبعید یا زندانی شوند.
نقش آیة الله العظمی فاضل لنکرانی در نهضت اسلامی
از آغاز نهضت امام رضوانالله تعالی علیه وجهه غالب بر حوزه علمیه بر حمایت از ایشان بود و بین طلاب حوزههای علمیه بعضاً طلاب و یا اساتیدی بودند که به دلیل ایستادگی در مقابل رژیم طاغوت و مبارزات انقلابیشان بیشتر موردتوجه دستگاههای امنیتی بودند. آیتالله فاضل نهتنها به این دلایل بلکه ازآنجهت که در طرز فکر طلاب و اینکه آنها هم اهل مبارزه و حمایت از امام و نهضت باشند پافشاری میکردند، مشکلات و تبعیدهای بسیار سختی را تحمل کرد.
در ارتباط با همین فعّالیّت ها و مبارزات بود که بارها از طرف رژیم سفّاک حاکم دستگیر شدند، بارها به بازجوییهای بیدادگرانه فراخوانده شدند، بارها طعم زندان و شکنجه دژخیمان ساواک را چشیدند و سرانجام نیز به بد آب و هواترین نقاط کشور تبعید شدند. ایشان از روزگار تبعید نیز به بهترین شکل استفاده کردند تا اینکه نهایتاً دوره تبعید تمام شد، همانطور که دوره ظلم و کفر و استکبار هم تمام شد. ظلمات کفر ناپدید شد و آفتاب درخشان و هستیبخش اسلام از پشت ابرها بیرون آمد و تابیدن گرفت.
دفاع از ولایت فقیه و نظام جمهوری اسلامی
شاید به اندازهای که پس از حاکمیت انقلاب اسلامى در مورد «ولایتفقیه» بحث و اظهارنظر شده است، در خصوص هیچ مسئله دیگرى سخنهایی اینگونه دامنهدار و پیگیر ایراد نشده باشد. از آنجا که ولایتفقیه در کانون اصلى حاکمیت شرعى قرارگرفته است حق نیز جز این نیست که بیشترین توجه را به خود معطوف داشته باشد، لیکن در همان حال با عنایت به سوابق فقهى و اختلافى آن، نظرهاى بسیارى را له و علیه این تأسیس استوار فقهى میبینیم. در جمعبندی آرا و عقاید ابرازى آنچه چشمگیر و ممتاز جلوه میکند ربط تمامعیار ولایت با حکومت است، از این طریق غالب کسانى که به هر دلیلى حاکمیت شریعت اسلامى را خوش نمیدارند بیدرنگ نگاه خود را به «ولایتفقیه» متوجه میسازند تا در سایهروشن تشکیک و تردید در این مسئله در واقع تکلیف خود را با حاکمیت دولت دینى نیز یکسره سازند.
بنابراین و از این نظرگاه مسئله با ژرفاى کارسازى قابلپیگیری است. حضرت آیتالله فاضل در سایه توجه به حساسیت مقوله ولایتفقیه، به موضع امام راحل در مسئله و به پیوستگى دین و سیاست و به دفاع از حقانیت اسلام نیز میپردازند تا مسائل مرتبط به ولایت را یکجا پاسخ داده باشند.
در همین راستا و هنگامیکه مسئولان کنگره «امام و اندیشه حکومت اسلامى» با ایشان ملاقات مینمایند بحثى داشتهاند که بخشهایی از آن را نقل میکنیم:
اینجانب که بیش از ده سال در بحثهای امام شرکت نمودهام و در حدود بیستوشش سال است که مشغول نوشتن شرح کتاب فقهى امام یعنى تحریرالوسیله میباشم که بیست جلد آن چاپشده است و در این رابطه مبانى امام را با اکثر مبانى معاصرین یا متقدمین بر امام مقایسه نمودهام، بهطور حتم اذعان میکنم که نتوانستهایم ابعاد علمى امام را در یابیم و کسانى که بادید انصاف و دور از تعصب به کتابهای علمى که به قلم امام و یا شاگردان ایشان نوشتهشده نگاه کنند بهخوبی قدرت فکرى و استعداد سرشار و استقامت در ذهن و عمق در مبانى را در ایشان مییابیم.
اینجانب به فضلاى حوزههای علمیه توصیه میکنم از مطالعه کتب علمى این مرد غفلت نورزند و باید گفت چنانچه اشتغال امام به مسائل سیاسى نبود، آثار بیشترى از ایشان امروز باقیمانده بود.
معظم له در ادامه با اشاره به اندیشه حکومت اسلامى و امام فرمودند: «ابتکار مهم امام در مسئله ولایتفقیه اثبات بداهت عقلى آن است. امام با جامعنگری اسلام و وجود دستورات و قوانین در همه ابعاد عبادى و اجتماعى و سیاسى و قضایى و محدود نبودن دین اسلام به عصر زمان خاصى و با این نکته که اسلام فقط در دایره تبیین و تبلیغ احکام خلاصه نمیشود بلکه باید در جامعه بین مردم اجرا شود بهروشنی به این نتیجه میرسند که همانطوری که وظیفه پیامبر اکرم (صلیالله علیه واله) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) اجراى احکام دین بوده است، وظیفه فقیه جامعالشرایط نیز در زمان غیبت چنین است، ازنظر دیدگاه امام راحل ولایتفقیه در ردیف سایر مسائل عرفیه فقهیه نیست که پشتوانه آن یک روایت یا چند روایت باشد تا عدهای بخواهند از راه مناقشه در سند یا دلالت، این اصل مهم را مخدوش نمایند».
ایشان فرمودند: «مشروعیت و لزوم تبعیت از قوانین حکومت راهى غیر از ولایتفقیه در زمان حاضر ندارد. همانطوری که در زمان رسول خدا (صلیالله علیه واله) مشروعیت حکومت، به جهت تصدى رسول خدا بود، در زمان عیبت با تصدى فقیه جامعالشرایط، حکومت و قوانین او مشروعیت پیدا میکند».
مقابله با رژیم اشغالگر قدس
قطعاً خوانندگان بهخوبی بر مواضع روشن جمهورى اسلامى ایران و رهبران انقلاب در قبال مسئله اسرائیل وقوف دارند و نیازى به بازگفتن آنهمه نیست آنچه به این مبحث ربط پیدا کند، اعلام نظرها و تفاسیر و برداشتها و برخوردهاى استاد آیتالله فاضل با قضیه است که برخى از آنها را فهرستوار برمیشماریم:
1- حضرت آیتالله در دیدار با حجتالاسلام سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در سال 76 میفرمایند: شما بدانید از مسائلى که هم نظام مقدس جمهورى اسلامى و رهبرى آن و هم قاطبه ملت نسبت به آن اهمیت میدهند مسئله فلسطین و اسرائیل غاصب است. امروز ملت ایران به دنبال پیروزى مجاهدین حزبالله و محو اسرائیل غاصب است، ما به امید روزى هستیم که اسرائیل از صحنه روزگار محو شود و چون هدف اسرائیل محو اسلام میباشد، بر هر مسلمان واجب است از حرکت جهادى شیعیان لبنان و مسلمانان فلسطینى حمایت کنند.
2- در جریان شهادت فرزند دبیر کل حزبالله لبنان نیز آیتالله فاضل ضمن پیامى کوتاه بر استمرار مبارزه علیه اسرائیل غاصب تأکید نمود، اعلام نمودند که: «این جریان عمق جنایت رژیم غاصب صهیونیست را آشکارتر نمود، امروز بر هر مسلمانى لازم است تا از هیچگونه مبارزه و دفاعى جهت سرکوبى و نابودى این حکومت کوتاهى نکند و بدانند براى پیروزى راهى جز مبارزه و شهادت وجود ندارد».
3- در پاسخ به استفتائى که در آن مشروعیت عملیات شهادتطلبانه فلسطینیها مورد سؤال قرارگرفته بود که بسیارى از مراجع در برابر این استفتاء قرار گرفتند. حضرت آیتالله فاضل در فروردین 1375 اقدام به اعمال شهادتطلبانه و دست زدن به هر نوع مقاومت و جهاد و آمادگى در مقابل اسرائیل را بدون حدومرز واجب دانستند، متن پیام ایشان که همان روز در جراید کشور منعکس گردید چنین است:
بسمه تعالی
تجاوزات صهیونیستهای غاصب و دشمن کیان اسلام و مسلمین بخصوص عملیات اخیر در جنوب لبنان و سایر مناطق آن از اهداف و انگیزههای توسعهطلبانه آنان بر اراضى اسلامى از نیل تا فرات، پرده برمیدارد؛ و بر فرزندان اسلام در فلسطین اشغالى و سرزمینهای لبنان بلکه بر همه فرزندان اسلام، جهاد و مقاومت و آمادگى در مقابل آنان به هر نحوى که میتوانند، واجب است و حدومرزى ندارد؛ و قبل از آن بر حکومتهای اسلامى واجب است، چنانچه بر آنان لازم است که در برابر این جنایات که تاریخ از آن شرم میکند و هر انسانى که بر فطرت انسانى باشد، از آن بیزار است، حتى اگر به هیچ دین و شریعتى از شرایع الهى پایبند نباشد و سکوت نکنند. آیا نمیبینند که این سکوت به ذلت و سقوط و محو عظمت و شوکت آنان منجر میشود و عجیبتر آنکه بعضى از آنان با اعمال اسرائیل موافقت کرده و از جنگ آنان در برابر فرزندان اسلام در فلسطین و لبنان تأیید میکنند؟ خداوند هدایتشان کند و از خواب غفلت و درد جهل و نادانى بیدارشان نماید تا بفهمند امروز بر سرزمینهای اشغالى و فرزندان آن از جانب اسرائیل غاصب و با ادامه این وضع در آینده بر اسلام و مسلمین چه خواهد گذشت. خداوند ما را به انجام وظایف سنگین خود موفّق بدارد.
ارتحال
معظّم له پس از عمری تهذیب نفس، تلاش در راه کسب و ترویج علوم الهی و خدمت در تاریخ 26 خرداد 1386 شمسی برابر با ٢٩ جمادیالاول ١٤٢٨ به ملکوت اعلی پیوست و با رحلت او ثلمه ای به اسلام وارد آمد که جایگزینی ندارد. در سوم جمادیالثانی (سالروز شهادت حضرت فاطمه (س)) مردم قم و بعضی شهرهای دیگر، با حضور کمنظیر و میلیونی، در تشییع پیکر مطهر شرکت جستند و پس از نماز آیتاللهالعظمی حسین وحید خراسانی، در جوار حضرت معصومه(س) آرمید.
منابع:
کتاب سینای فقاهت نوشته سید حسن فاطمی موحد
http://lankarani.ir/far/bio/view.php?ntx=001001#link2
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8411040311"8411040311