به گزارش دیدبان به نقل از افکار ، آیات متعدد و روایات مختلفى حاکى از اعتبار عصمت امام است که اکنون به بررسى برخى از آنها مى پردازیم.
«وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ بیاد آور هنگامى که خداوند ابراهیم را به امورى چند امتحان فرمود و او همه را به جاى آورد. خدا به او گفت: من تو را به پیشوایى خلق برگزینم. ابراهیم عرض کرد: این پیشوایى را به فرزندان من نیز عطا خواهى کرد؟ فرمود: عهد من هرگز به مردم ستمکار نمى رسد.»1
شیعه که نصب امام را از جانب خدا با نص، واجب مى داند، امامت، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت مى شود.چرا که خداوند تبارک و تعالى ابا دارد که این مقام منیع را به کسى بدهد که ملکه عصمت در او رسوخ نکرده و صدور معصیت از او ممکن باشد. 2
علامه طباطبایى (رحمه اللّه علیه ) درتفسیر این آیه مى فرمایند:
شخصى از یکى از اساتید ما پرسید: به چه بیانى این آیه بر عصمت امام دلالت دارد؟
او در جواب فرمود: مردم به حکم عقل، از یکى از چهار قسم بیرون نیستند و قسم پنجمى هم براى این تقسیم نیست؛ یا در تمام عمر، ظالمند و یا در تمام عمر، ظالم نیستند، یا در اول عمر، ظالم و در آخر، توبه کارند و یا بالعکس، در اول، صالح و در آخر، ظالمند. ابراهیم علیه السّلام شأنش اجلّ از این است که از خداى تعالى درخواست کند که مقام امامت را به دسته اول و چهارم از ذریه اش بدهد. پس به طور قطع، دعاى ابراهیم علیه السّلام شامل حال این دو دسته نیست. باقى مى ماند دوم و سوم؛ یعنى آن کسى که در تمامى عمرش ظلم نمى کند و کسى که اگر در اول عمر، ظلم کرد، در آخر، توبه کرده است. از این دو قسم خدا قسم دوم را نفى کرده، باقى مى ماند یک قسم و آن کسى است که در تمامى عمرش، هیچ ظلمى مرتکب نشده است.
پس، از چهار قسم بالا، دو قسمش را ابراهیم علیه السّلام از خدا نخواست و از دو قسمى که خواست، یک قسمش مستجاب شد و آن، کسى است که در تمامى عمر، معصوم باشد. 3.
«قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: إنّى تارک فیکم الثقلین، کتاب اللّه و عترتى، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا و إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض و إنّى سألت اللّه عزّ و جلّ أن لا یفرّبینهما حتّى یوردهما علىّ الحوض؛ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: من در بین شما، دو چیز گرانبها به یادگار مى گذارم: یکى قرآن و دیگرى، عترت من است. تا زمانى که به این دو تمسّک کنید، گمراه نمى شوید و این دو هرگز از همدیگر جدا نمى شوند تا این که بر سر حوض کوثر بر من وارد مى شوند و من از خدا خواستم که بین این دو تا وقتى که بر سر حوض کوثر بر من وارد مى شوند، جدایى نیندازد.»4
روایت ثقلین به طور متواتر، از شیعه و سنى نقل شده است. از دو جمله «ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا» و جمله «إنّهما لن یفترقا» مى توان براى عصمت، استدلال کرد؛ زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، براى همیشه از گمراهى، جلوگیرى مى کند و لازمه این، عصمت عترت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت «لن یفترقا» به معناى عصمت آنهاست. 5
پی نوشت:
1-بقره،۱۲۴.
2 - رک: امامت پژوهی،ص۱۵۸و۱۵۹.
3-طباطبایى،سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوى همدانى، ج ۱، ص ۴۱۵.
4 - مجلسی،محمد ،بحارالانوار،بیروت،موسسه الوفاء،ج۲۳،ص۱۰۸.
5 - حسین،میر سید حامد،عبقات الأنوار فی إثبات إمامة الأئمة الأطهار،بی جا، کتابخانه امیر المومنین(ع)،ج۲۰،ص۸۵.