دیدبان
تاریخچه ای بر کشورها، گروه ها و اشخاص جریانساز:

جریان شناسی رهبری و رهبران جهان اسلام

جریان شناسی رهبری و رهبران جهان اسلام

مقدمه:

ديدبان: امت اسلامي با همه انشقاق هايي که ممکن است در ظاهر به چشم آيد امتي واحد است و اين يگانگي را مي توان در برهه هاي مختلف تاريخي مشاهده نمود. همين امر باعث شده تا تصدي رهبري جهان اسلام پتانسيل مناسبي براي پيشبرد عقايد، راهبردها و استراتژي هاي مناسب با مباني خاص خود باشد. از اين رو جريان ها و دولت هاي زيادي وجود داشته اند که به تلاش براي کسب رهبري جهان اسلام پرداخته اند، تلاشي که گاه بر اساس تکليف مداري شرعي و گاه بر اساس اغراض سياسي و منافع ملي بوده است. 
البته چنين تلاش هايي تازگي نداشته و در طول تاريخ دولت هاي اسلامي، سابقه دار است. در مدت خلافت عباسيان  به دليل وجود يک دولت فراگير اسلامي کم تر تلاش جدي براي تصدي قيادت مسلمين به چشم مي خورد (هر چند که مساعي شيعيان و همچنين فاطميون مصر را هم نمي توان ناديده گرفت) اما بعد از فروپاشي خلافت بغداد و بعد از آن پايان حاکميت مغول ها داعيه هاي رهبري جدي تر شد به گونه اي که نزاع هاي جدي صفويه و عثماني نيز در همين غالب بود، نزاع هايي که به باور برخي حتي مانع از پيش روي بيش تر اسلام به اروپا شد.
اما بعد از فروپشاي دولت عثماني کم کم داعيه هاي رهبري جهان اسلام متعدد شد، داعيه هايي که برخي منادي اجراي اسلام و برخي نيز منادي تسليم در مقابل اعداء بود.
شناخت اين تلاش ها که برخي از آنان به نتيجه نيز رسيد در فهم و درک جريان هاي جاري در تحولات امروزه سياسي بسيار مثمر ثمر است به عنوان مثال اخوان المسلمين که از يک سو در فلسطين به حماس تبديل شده است و در خط مقدم مبارزه با اسرائيل انجام وظيفه ميکند و از سوي ديگر در سوريه به معارضين دولت بشار بدل شده است و خط مقدم مقاومت را هدف حملات خود قرار داده است از جمله جريان هايي است که از بدو تاسيس، داعيه رهبري جهان اسلام را داشته است لذا جريان شناسي اين جريان مي تواند در تحليل ها بسيار موثر باشد.
رهبران جهان اسلام را مي توان در سه حوزه کشور ها، جريان ها و اشخاص مورد بررسي قرار داد که در اين مجال با هدف آشنايي با هر يک از اين دسته ها مطالبي ارائه مي گردد که به دليل گزيده و تلخيص گويي ممکن است ابهامات زيادي در متن باشد که در مطالب تکميلي به بررسي هر يک خواهيم پرداخت. (انشاء الله)
 
  
کشورها:
در ميان کشورهاي جهان اسلام 5 کشور وجود دارند که شرايط جغرافيايي، تاريخي و سياسي آنها اين اجازه را به آنها مي داده که داعيه دار اين راهبري باشند: ايران، ترکيه، عربستان، مصر و عراق.
 
1- ايران:
 
ايران به دليل سابقه علمي در جهان اسلام ، وجود دولت هاي قدرتمند نظير صفويه و همچنين خواستگاه پيروي از اهل بيت عصمت (عليهم السلام) همواره جايگاه ويژه اي را در ميان کشورهاي اسلامي داشته است. (به اين موارد موقعيت خوب ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک را نيز اضافه کنيد).
پيروزي انقلاب اسلامي و ظهور يک حکومت اسلامي که پايه هاي فکري خود را از دين اسلام کسب مي کرد باعث شد محبوبيت گسترده در ميان کشورهاي اسلامي نصيب اين نظام تازه تأسيس گردد. با پيشروي اتفاقات و روشن شدن شعار "نه شرقي، نه غربي" و التزام عملي به آن، اين مشي سياسي اميدهاي زيادي را در دل امت اسلامي پديد آورد. همين دو نکته - مبناي اسلامي و مشي سياسي مستقل و استکبارستيز - باعث ايجاد موج هايي از انقلاب اسلامي در کشورهاي ديگر شد.
گفتني است ايران در دو بازه تاريخي، ظرفيت و پتانسيل رهبري جهان اسلام را دارا بوده است و سعي کرده است آن را محقق کند: 1- دوران صفويه 2 - پس از انقلاب اسلامي.
در نوشتارهاي آتي به تفصيل به ظرفيت هاي جمهوري اسلامي براي رهبري جهان اسلام پرداخته خواهد شد.
 
2- ترکيه:
 
 ترکيه مرکز دولت عثماني بوده است و شايد تنها همين مولفه است که بتواند آتش زير خاکستر براي احياي قدرت گذشته باشد.
ترکيه بعد از عثماني و با روي کار آمدن مصطفي کمال پاشا (آتاترک) تلاش نمود تا با پشتواني غرب بتواند جريان کشورهاي اسلامي را به آن سو ببرد که خود رفته است. ماجراي تسري تلاش براي بي حجابي از ترکيه به ايران ماجراي معروفي است که خود گوياي اين تلاش دولت آتاترک است.
اما با پيروزي اسلام گراها در ترکيه (سکولار هاي کنوني) اين کشور پاي خود را فراتر گذاشته و سوداي احياي امپراطوري عثماني را در ذهن خود پرورش مي دهد و براي رسيدن به آن کم کم به سمت همگرايي با غرب نيز پيش رفته است.
ترکيه، سابقه علمي و مذهبي درخشاني در ميان ملت هاي مسلمان ندارد و همين موضوع نيز اصلي ترين مشکل اين کشور براي رسيدن به رهبري جهان اسلام است. شايد به هيمن سبب است که اين کشور تلاش مي کند مفاخر علمي ديگر بلاد را به نام ترکيه معرفي نمايد.
 
3- عربستان:
 
عوامل متعددي باعث شده تا عربستان سعودي در جهان اسلام ويژه گردد از جمله قرار گرفتن سرزمين حجاز در اين کشور، ظهور اسلام در حجاز، قداست ويژه مکه مکرمه و مدينه منوره براي مسلمين، اهتمام مسلمين به شرکت در حج، دارا بودن منابع مهم و زياد اقتصادي، سياسي و .... 
علماي وهابي نجد از زمانه عقد پيمان معروف بين محمد بن سعود و محمد بن عبد الوهاب که در کنار قدرت سياسي قرار گفته اند تا کنون سعي نموده اند خود را مرجع علمي و فرهنگي جهان اسلام معرفي نمايند. فارغ از اتفاقاتي که از دوران محمد بن سعود تا عبد العزيز بن عبد الرحمن رخ داد تاسيس حکومت آل سعود در سال 1932 توانست جان تازه اي به روياي رهبري جهان اسلام در بدنه ديني پيمان مذکور بدمد، از همين رو عربستان سعودي بعد از اين تاريخ همواره سعي نموده تا با گسترش تفکر وهابيت زمام امور مسلمين را در دست گيرد. 
سياست دوستوني (1) نيکسون خود گوياي پتانسيل عربستان براي محوريت جهان اسلام بود، هرچند که اين سياست از يک سو نشان دهنده ضعف آل سعود نيز هست.
اصلي ترين مانع بر سر راه عربستان، وجود تفکرات متحجرانه سلفي هاست که هزينه هاي زيادي را بر جامعه اسلامي تحميل نموده است. مانع ديگر نيز تشتت و اختلاف دروني خاندان سعود است، سابقه جنگ داخلي ميان خاندان آل سعود حتي اعتماد داخلي را به اين طايفه کم نموده است.
 
4- مصر:
 
سابقه علمي مصر که خلاصه شده در الازهر است، سابقه درخشان تاريخي آن از حکومت فاطميون گرفته تا رويارويي جمال عبد الناصر با اسرائيل، وجود متفکران بزرگ جهان اسلام خصوصا روشنفکران اسلامي، وقوع اولين رويارويي با غرب در مصر، ظهور برخي نحله هاي فکري و سياسي در اين کشور از جمله اخوان المسلمين، همه از عواملي هستند که موقعيت مصر را در ميان مسلمين بسيار با اهميت مي گرداند.
مجموعه مسائلي که منجر به صلح مصر با اسرائيل شد از يک سو و سکوت عجيب الازهر از سوي ديگر تمامي مولفه هاي رهبري را در مصر تحت الشعاع قرار داد به گونه اي که مصر به کلي قافيه را باخت اما انقلاب اخير مصر و گردش نسبي در سياست هاي دولت اين کشور اوضاع را متفاوت نموده است خصوصا آنکه پيروزي اخوان در مصر باعث شده تا گروه هاي اخواني در ديگر کشورها نيز به سوي اين نوع نگرش حرکت کنند.
علي اي حال وجود برخي مواضع غير شفاف و حتي غير انقلابي در دولت مصر که مي تواند ناشي از بقاياي دولت مبارک باشد موقعيت مصر در ميان مسلمين را به خطر انداخته است به گونه اي که با ادامه اين مواضع از سوي دولت مرسي ممکن است شاهد پيدايش اردوغاني ديگر و در نتيجه رويگرادني مسلمين از آن باشيم. در اين ميان نقش جمهوري اسلامي در تعديل مواضع مرسي بسيار با اهميت جلوه مي کند.
 
5-  عراق:
 
عراق به پشتوانه تاريخ غني خود همواره خود را موثر در جريانات جهان اسلامي مي دانسته است. مرکزيت عراق در خلافت 500 ساله عباسي، وجود عتبات عاليات، حوزه 1000 ساله نجف، پرورش علماي بزرگ شيعه در عراق، مدفن علماي شيعه در اين کشور، تاريخ بسيار اثرگذار اين سرزمين در طول اسلام، سابقه مبارزات علماي عراق با مستکبران و همچنين امتزاج با ايرانيان از يک سو و عرب بودن از سوي ديگر همه از عواملي است که عراق را در ميان شيعيان و اهل سنت ويژه نموده است.
اما غلبه حزب بعث در اين کشور اوضاع را متفاوت نمود و روحيه مستبدانه بعثيون، سدي بزرگ در حرکت به سمت رهبري جهان اسلام شد.
بعد از اشغال عراق توسط نيروهاي آمريکايي گروه هايي در اين کشور قوت گرفتند که چنين فکري را در سر داشته و دارند با اين حال ويراني هاي دوران صدام، حضور اشغال گران تا حدود 1 سال پيش در عراق، اختلافات شديد قومي و سياسي در اين کشور، ضعف حوزه نجف که يادگار دوران صدام است مانع از حرکت عراق به سمت هدف مذکور شده اند . البته جمهوري اسلامي ايران به عنوان حامي جدي مردم و دولت مردمي عراق تلاش مي نمايد تا هژموني سرزمين عراق را به وي بازگرداند (دقت شود که در تاريخ اسلام سرزمين هاي حجاز، شام، عراق و يمن مهم ترين قسمت ها بوده اند) اقداماتي نظير برگزاري نشست مذاکره با 5+1 در بغداد، تلاش براي حضور عراق در نشست هاي 4 جانبه در قاهره بر سر موضوع سوريه همه در همين راستا هستند.
 
جريان ها:
 
وجود دولت هاي وابسته  مستبد با انديشه هاي ضد ديني باعث شد تا مردم کشورهاي مختلف اسلامي با ايجاد جريان ها و احزاب اسلامي سعي نمايند بدون وابستگي به دولت ها، جهان اسلام را به آن سمتي برند که خود مي روند در واقع بسياري از اين جريان ها به دليل نااميدي از دولت ها به وجود آمدند. لازم به ذکر است که برخي از اين جريانات نيز زاده تلاش استکبار براي مهار روحيه جهادي و اسلام ناب در سرزمين هاي اسلامي است.
 
1- حزب الله:
 
 
حزب الله که اصلي ترين و مهم ترين بخش آن در لبنان است (در عراق و عربستان نيز جرياني به نام حزب الله وجود دارد که اولا ضعيف بوده و ثانيا تفاوت هايي با جريان اصلي حزب الله دارند) با هدف مقاومت در مقابل اسرائيل شکل گرفت. 
مقاومت اسلامي لبنان که با حمايت هاي بي دريغ جمهوري اسلامي توانست جايگاه خود را پيدا کند در واقع اجازه نفوذ جريان هاي سازشگر مدعي رهبري را در جهان عرب نمي دهد و الا خود في حد ذاته داعيه رهبري ندارد، علت آن را بايد در اعتقاد مذهب شيعه به مساله ولايت و تبعيت از حاکم مبسوط يد دانست.
تا کنون مقاومت اسلامي لبنان توانسته است از نفوذ مدعيان قيادت از جمله عربستان در جريان هاي لبنان و مقاومت جلوگيري نمايد، اين مساله آنقدر حائز اهميت است که مي توان اکثر اتفاقات سياسي داخلي لبنان را در اين چارچوب تحليل نمود.
 
2- حماس:
 
 
حماس همان اخوان المسلمين فلسطيني است. غلبه تفکرات اخواني در اين حزب به قدري زياد است که در تحولات اخير منطقه من جمله ماجراي سوريه خود را به خوبي نشان داد. اين در حالي است که قرابت زياد اين گروه در مساله مقاومت با جمهوري اسلامي منجر به طرد بسياري از مواضع اخوانيون در حماس شده است.
هرچند حماس خود را در خط اول مقاومت مي بيند و موفقيت هاي بسيار زيادي در مبارزه با اشغالگران قدس داشته است اما به دليل تحميل محدوديت هاي فراوان از جانب اسرائيل به تنهايي به دنبال تصدي امور مسلمين نيست بلکه اين مساله را درون جرياني بزرگ تر به نام اخوان خصوصا نسخه مصري آن مي بيند. مي توان نسبتي را که بين حزب الله و جمهوري اسلامي وجود دارد بين حماس و اخوان المسلمين در نظر گرفت با اين تفاوت که ريشه هاي عميق اعتقادي باعث شده تا ايرانيان حزب الله را از خود و حزب الله نيز ايران را از خود بداند اما وجوه مشترک فکري باعث شده تا حماس تنها راه خود و ديگر شاخه هاي اخوان را يکي بداند. فرق اين دو به گونه اي است که اگر متصور شويم روزي حزب الله خارج از التزام به ولايت فقيه عمل مي نمايد بايد گفت آن جريان حزب الله نيست (التزام عملي به ولايت فقيه براي حزب الله ذاتي است) اما اگر روزي حماس مخالف اخوان عمل نمود تنها گفته مي شود حماس تغيير موضع داده است.
 
3- اخوان المسلمين:
 
اخوان المسلمين در سال 1307(هجري شمسي) به دست حسن البنا در مصر تاسيس شد. هدف بنا از تاسيس اين حزب اجراي احکام الهي در سياست بود وي براي شروع کار اخوان اعلام نمود که اخوان يک موسسه خيريه تربيتي-اجتماعي است و با اين شگرد توانست فعاليت اخوان را قانوني نمايد.
اخوان که يکي از اهداف خود را گسترش در کشورهاي ديگر اسلامي مي دانست کم کم توانست به اين هدف خود دست يابد و در لبنان(1936)، سوريه(1937)، اردن ،ترکيه، کويت، فلسطين، الجزاير و... گسترش يابد.
هرچند اخوان توانست براي مدتي به نفوذ در جهان اسلام بپردازد اما بروز اختلافات داخلي شديد که منجر به جدايي شاخه هايي از اخوان از جمله جهاد اسلامي مصر شد از يک سو و درگيري ها با احزاب داخلي مصر از جمله افسران آزاد از سوي ديگر باعث شد که اخوان حتي دو مربته منحل اعلام گردد (بار اول توسط جمال عبد الناصر و بار دوم توسط انور سادات) به اين مشکلات بايد عدم شفاف بودن ماهيت اخوان در اساسنامه آن که بارها مورد اختلاف رهبران آن قرار گرفته است و همچنين عدم شفافبت نسبت اخوان با قانون اساسي را اضافه نمود. مجموعه اين عوامل باعث شد تا اخوان در کشورهاي ديگر يا تضعيف شود  و يا آنکه با اخوان مصر بسيار فاصله گيرد (بايد در نظر داشت که اخوان مصر نيز يک دست نمي باشد). 
اخوان المسلمين در رقابت هاي سياسي نيز با افت وخيزهاي چشم گير همراه بوده است به گونه اي که موفقيت اخوان براي تصدي 30 کرسي از پارلمان در سال 1987 همگان را شگفت زده نمود اما همين حزب در سال 1995 نتوانست حتي يک کرسي را از آن خود کند در حالي که در سال 2000 هفده نفر را به پارلمان فرستاد.
اکنون اخوان توانسته است در مصر جايگاه خوبي پيدا کند و همين امر هم باعث شده تا دفاتر اين گروه در ديگر کشورها نيز کم و بيش قوت گيرند، اما سوال اينجاست که با توجه به اقدامات اخير اخوان که تعجب همگان را به دنبال داشته است و با توجه به افول از ارزش هايي که در اين گروه صورت گرفته آيا اخوان مي تواند رهبري جهان اسلام را بر عهده بگيرد؟ توجه به اين اعلام اخوان المسلمين در 9 فوريه 2011 مفيد است: «اخوان با حکومت مذهبي مخالف است چون آن را مغاير اسلام مي‌ داند و خواسته اخوان بر پايي حکومت مدني با مرجعيت اسلام است.» 
 
4- حزب بعث:
 
 
حزب بعث که ناشي از تفکرات ميشل عفلق مسيحي سوري الاصل است، با تفکرات ناسيوناليستي و با چاشني سوسياليسم در سوريه شکل گرفت. اين حزب به دنبال ملي کردن همه منابع عربي بود از همين رو به اتحاد عرب و سيادت بر آن مي انديشيد و به همين دليل نيز در ابتدا با جمال عبد الناصر اتحاد نمود و نام آن را جمهوري متحد عرب گذاشت.
البته با مرور زمان مسير دو حزب بعث در سوريه و عراق متفاوت شد به گونه اي که حتي حافظ اسد در جنگ عراق و ايران به ايران کمک نمود.
حزب بعث سوريه بعد از مدتي فکر سيادت را کنار گذاشت و به درون سوريه و البته مقاومت در برابر اسرائيل مشغول شد، تفکري که همچنان نيز ادامه دارد و با بحران اخير سوريه شدت گرفته است.
اما حزب بعث عراق تا آخرين لحظات خود روياي قيادت جهان اسلام را در سر داشت. نا گفته نماند که تاريخ پر آوازه عراق زمينه مساعدي را براي صدام فراهم آورده بود اما اقدامات ديکتاتورمابانه وي و هم چنين راه انداختن جنگ در منطقه مانعي براي وي شد به گونه اي که حتي مخالفت هاي وي با اسرائيل نيز نتوانست چهره رهبري به وي دهد هرچند که در ميان فلسطينيان محبوبيت اندکي نيز پيدا کرد.
 
5- افسران آزاد:
 
 
افسران آزاد در سال 1948 بعد از جراحت عبد الناصر در مبارزه عليه اسرائيل تشکيل شد. محور مشترکي که توانست افسران جوان ارتش را گرد هم جمع کند ملي گرايي بود. اين گروه به دليل همين ملي گرايي با اسرائيل به مبارزه پرداخت و از همين رو با حزب بعث نيز اتحاد نمود. جايگاه مهم مصر در منطقه، گسترش روحيه ناسيوناليسم عربي در آن روزگار، مبارزات ناصر با اسرائيل باعث شد تا اين گروه جايگاه خوبي را در جهان عرب به دست آورد.
تقابل گرايش ناسيوناليستي افسران آزاد با تفکرات اسلام گرايي اخوان المسلمين کار را به رويارويي کشاند به گونه اي که حتي ارتش ناصر با اخوان درگير شد و مهماتي را که اخوان آماده ارسال به فلسطين کرده بود را ضبط نمود.
سازش با اسرائيل ، درگيري با اخوان که حتي به انحلال آن هم منجر شد و همچنين از بين رفتن روحيه پان عربيسم در کشورهاي عربي و گرايش مردم به نظريات اسلام گرا از عوامل افول افسران آزاد بود. اين گروه بعد از انور سادات عملا منحل شد.
 
6- القاعده و طالبان:
 
پرچم رسمي طالبان
 
 
پرچم رسمي القاعده
 
القاعده در سال 1988 به منظور مبارزه با نيروهاي شوروي در افغانستان شکل گرفت اما با توجه به روحيه سلفي و متحجرانه خود و با حمايت هاي آشکار آمريکا  فعاليت هاي خود را در کشورهاي ديگر ادامه داد. روياي رهبري جهان اسلام در تفکرات اين گروه ناشي از عقايد سلفي گري آنان است که همانند ديگر گروه هاي وهابي و سلفي به دنبال اشاعه تفکرات خود به تمامي جهان اسلام و تسخير آن هستند.
طالبان نيز در سال 1994 در زماني که افغانستان مشغول جنگ داخلي بود شکل گرفت و توانست 2 سال بعد با اشغال کابل حاکم افغانستان شود، حکومتي که 5 سال بعد با حمله آمريکا به اين کشور پايان يافت.
طالبان و القاعده دو گروه از سلفي ها و وهابي ها هستند که در بدو تاسيس مورد حمايت شديد آمريکا و عربستان بودند. مي توان القاعده را بازوي نظامي سلفي ها و طالبان را شاخه افغان آنها دانست.
عربستان سعودي به عنوان پدر معنوي وهابيت از سال ها پيش در منطقه شمال پاکستان و جنوب افغانستان با تاسيس مدارس علمي سلفي سعي در صدور تفکرات وهابي به اين مناطق داشت که در نهايت به هدف خود نيز دست يافت. ميوه اين تلاش هاي آل سعود گسترش القاعده و شکل گيري طالبان است.
با توجه به آنچه که گذشت القاعده و طالبان را بايد در ذيل تفکرات سلفي بررسي نمود که در اين صورت مي توان نتيجه گرفت علي رغم تضعيف اين دو گروه در سال هاي اخير همچنان احتمال بازيابي قدرت القاعده و طالبان وجود دارد چرا که هنوز خطر گسترش سلفي ها از بين نرفته است. شاهد اين مدعا تاسيس دفتر طالبان در قطر است که حتي کرزي نيز مجبور به موافقت با آن شد.
البته اقدامات وحشيانه سلفي ها و وهابيت خصوصا القاعده و طالبان در مقابل گروه هاي مسلمين و سازش هاي مکرر آل سعود با اسرائيل و غرب نقطه ضعف بزرگي براي اين گروه به شمار مي رود که باعث شده نه تنها شيعيان بلکه برادران اهل سنت نيز از نفوذ اين گروه به وحشت بيافتند. 
 
 
چهره هاي سرشناس:
 
هر چند جريان هاي فوق را نمي توان بدون اشخاص در نظر گرفت اما شخصيت برخي از چهره هاي مطرح شده در جهان اسلام به گونه اي است که يا خود به تنهايي يک جريان را مي سازند و يا اينکه جريان هاي شکل گرفته ناشي از شخصيت آنهاست که پرداختن به آنها در جريان شناسي رهبران جهان اسلام بسيار موثر است.
 
1- امام خميني (ره) و  مقام معظم رهبري (مد ظله العالي):
 

تسلط بر علوم ديني و حوزوي، سابقه مبارزات سياسي، نگاه ويژه منطقه اي و جهاني، جريانشناس و جريانساز بودن از مهم ترين ويژگي هايي است که امام خميني و آيه الله خامنه اي دارا بودند. همين مسائل باعث شد که حتي پيش از انقلاب و تصدي رسمي جايگاهي شاهد تأثيرگذاري و نقش آفريني ايشان باشيم. اين مسئله پس از انقلاب دو چندان شد. به ياد بياوريد که جلودار مبارزه با رژيم صهيونيستي در آن زمان - ياسر عرفات - به تهران مي آمد تا براي کسب وجهه و مشروعيت در کنار امام خميني (ره) حضور يابد و در قاب فريم عکاسان حاضر باشد. هم اکنون نيز تهران به عنوان مرجع حل و فصل و تصميم گيري مسائل مهم منطقه اي و جهاني شناخته مي شود. رهبر معظم انقلاب هر روزه با عمق نگاه و بصيرت خاص، موانع مختلف بر سر حرکت موج اسلامي را شناسايي کرده و راهکار ارائه مي دهند. مژده پيروزي در جنگ 33 روزه، پيام عربي به ملت انقلابي مصر در نماز جمعه و دعوت به پيگيري مطالبات و مژده سرنگوني رژيم مبارک، دعوت بان کي مون به عدم جانب داري از قدرت هاي مسلط و ... همه نشانه اي از حضور مقتدر و عالمانه در مسائل منطقه اي و بين المللي ايشان است.

 
2- سيد جمال الدين اسد آبادي:
 
سيد جمال الدين اسد آبادي با سفرهاي مکرر خود و تربيت شاگرداني همچون شيخ محمد عبده به دنبال مبارزه با استکبار بود. از جمله نقاط بسيار روشن در تفکرات وي نگاه کلي به جهان اسلام بود به گونه اي که فعاليت هاي خود را تنها محدود به ايران و يا شيعيان نکرد. مي توان تلاش هاي وي را از اولين اقدامات براي برقراري وحدت اسلامي دانست.
در مورد شيوه رويارويي سيد با غرب انتقادهاي فراواني وجود دارد، که مي توان برخي را صحيح و برخي را نا صحيح دانست. ذکر اين نکته لازم است که مرحوم اسد آبادي در محضر بزرگاني چون شيخ انصاري زانوي تلمذ زده است از همين رو نمي توان تفکرات وي را خالي از انديشه هاي فقهي شيعي دانست.
شيخ محمد عبده استاد حسن البنا موسس اخوان المسلمين بوده است به اين شکل مي توان رد تفکرات سيد اسد آبادي را در شکل گيري اخوان مشاهده نمود.
 
3- حسن البنا، سيد قطب(اخوني هاي مصر):
 
حسن البنا موسس اخوان المسلمين بود. وي بيش از هرکار ديگري به پرورش قشر نخبه با تفکرات ديني و اسلامي مي انديشيد. از همين رو بسياري از فعاليت هاي خود را در کنار اشتغال به امور سياسي و مبارزاتي به همين موضوع اختصاص مي داد.
سيد قطب شاگرد حسن البنا و مسئول هيئت تحريريه جمعيت اخوان المسلمين بود. شهرت ايشان به دليل فعاليت گسترده اش در مطبوعات و نوشته هاي زياد مي باشد. سيد قطب همچون استاد خود، بنا به تحريم سياسي و اقتصادي دشمن اعتقاد داشت و وحدت ميان مسلمين را مورد توجه قرار مي داد.
در مجموع بايد تلاش هاي بنا را در سطح جهان اسلام با ميزان نفوذ و موفقيت اخوان آن روزگار سنجيد چرا که شاخه اصلي اخوان در زمان بنا متاثر از موسس آن بود، از اين رو هرچند که بنا در زمان حيات خود در گسترش اعتقاداتش موفق بود اما بعد از شهادت وي با توجه به مشکلاتي که براي اخوان به وجود آمده بود تفکرات بنا نيز تا حد زيادي از بين رفت.
 
4- جمال عبد الناصر، صدام حسين(ناسيوناليسم ها):
 
وجه اشتراک ناصر و صدام تنها در ديد پان عربيسم آنهاست.اعتقاد به همين تفکر سبب افول ناصر و صدام شد. ناصر به دليل ديد ناسيوناليستي خود پايش برسر پيشنهاد اسرائيل براي تحويل صحراي سينا لرزيد و حتي با گروه هاي درگير با رژيم اشغالگر نيز مبارزه کرد و از همين رو اخوان را قلع و قمع و منحل نمود.
در کارنامه ناصر و صدام مخالفت هايي با اسرائيل وجود دارد، اين مساله خصوصا در عملکرد ناصر بسيار پررنگ است به خلاف صدام که جز در مواردي دست به مبارزه با اسرائيل نزد اما محبوبيت وي در فلسطين را مي توان نشانه اي بر برخي تلاش هايش دانست. 
واضح است که صدام و ناصر هر کدام به دليل تفکرات ملي گرايانه خود به مقابله با اسرائيل پرداختند از همين رو هنگامي که اين مقابله ها را به نفع منافع ملي نديدند به راحتي تغيير نقش داده و ناصر مانع از کمک رساني به مبارزان فلسطيني  و صدام با ايران به عنوان اصلي ترين مشکل اسرائيل وارد جنگ شد.
مانع اصلي بر سر راه ناصر براي تصدي سيادت جهان اسلام هيمن تفکر ناسيونالستي بود چرا که اين انديشه به سرعت حاميان خود را در ميان مسلمين از دست داد . آنچه براي صدام نيز مانع تراشي مي نمود در  درجه اول خوي بسيار مستبدانه و ديکتاتوري وي و در درجه بعدي نيز تفکر مذکور بود.
 
5- ماهاتير محمد:
 
وي که نخست وزير مالزي بود توانست چهره اقتصادي اين کشور را عوض نمايد. ماهاتير محمد چهره تحول گراي اقتصادي است. از نکات مثبت انديشه اقتصادي وي جلو گيري از دولتي شدن بسياري از بخش هاي صنعتي و واگذاري آنان به بخش خصوصي شمرده شده است، اتفاقي که در بسياري از کشورهاي اسلامي عکس آن به وقوع پيوست.
تنها عامل شهرت وي در جهان اسلام و تنها فرصت وي براي سيادت جهان اسلام موفقيت در بعد اقتصادي بود. امروزه با توجه به پيشرفت متفکرين در اقتصاد اسلامي به نوع نگرش ماهاتير ايرادات زيادي گرفته مي شود. 
فقدان يک ايدئولوژي کامل ديني در تفکرات ماهاتير محمد باعث شد تا وي به عنوان يک متفکر پيشروي اسلامي شناخته نشود و تنها در بعد اقتصادي مورد توجه قرار گيرد.
 
6- آتا ترک:
 
مصطفي کمال پاشا معروف به آتاترک موسس جمهوري ترکيه است. وي در قالب گروه ترکان جوان در زمان دولت عثماني فعاليت خود را آغاز نمود.
آتاترک سرگذشتي شبيه رضا خان دارد. از جمله اقدامات وي همانند رضا خان کشف حجاب، مخالفت با علماي دين، ممنوعيت لباس علماي اهل سنت و بقيه فرقه ها، مبارزه با عشاير، تغيير الفباي ترکي به الفباي لاتين و... است که همگي در راستاي غربي کردن کشور ترکيه صورت گرفته است. آتا ترک که به معناي پدر ترک است با تاسيس يک دولت لاييک سعي بر آن داشت تا مظاهر ديني را نابود و يا حداقل منزوي نموده و جامعه را بدون دخالت دين و با الگوي وارده از اروپا اداره کند. از وصاياي مصطفي کمال پاشا پيوستن به قاره اروپاست. آرزويي که سالها قبل از تاسيس اتحاديه اروپا شکل گرفته بود اما اکنون و بعد از گذر سال ها از تاسيس اتحاديه اروپا هنوز محقق نشده است. کشور ترکيه براي دستيابي به اين هدف هزينه هاي سنگيني را از جمله محدود کردن ارتشش پرداخته است.
هنوز آتاترک به عنوان يک اسطوره تاريخي در ترکيه مورد احترام و تفکرات وي قابل قبول است، البته گرايش هاي سکولار دولت کنوني ترکيه تا حدي با تفکرات لاييک آتاترک متفاوت است و اين تفاوت را مي توان در مرحله عمل هم مشاهده نمود اما واضح است که ريشه سکولاريسم و لاييکيسيم به يک جا بر ميگردد.
آنچه مانع اصلي گسترش انديشه هاي آتاترک به ديگر کشورهاي اسلامي شد، عدم تقيد حتي ظاهري اين تفکرات به اسلام بود.
آنچه گذشت نگاهي اجمالي و کلي به جريان شناسي کشورها، جريان ها و اشخاصي بود که در سده هاي اخير به دنبال رهبري جهان اسلام بودند. هماهنطوري که مشاهده شد جريان شناسي موارد فوق براي دستيابي به تحليلي مناسب در مورد اتفاقات روز منطقه بسيار مهم است به عنوان مثال اگر جريان آتاتورک را که ريشه در ترکان جوان دارد ناديده بگيريم تحليل رفتار هاي امروز اردوغان دشوار به نظر مي رسد. به ياري خداوند در نوشته هاي بعد به هر يک از موارد فوق به صورت مجزا پرداخته خواهد شد.
 
جمع بندي و نتيجه گيري:
 
 کشورهايي که مورد اشاره قرار گرفت سابقه سياسي و تاريخي در موضوع رهبري جهان اسلام دارند. ممکن است امروزه برخي قدرت هاي نوظهور مثل قطر - که بيشتر در پي کسب اعتبار سياسي هستند و زيرساخت لازم براي رهبري جهان اسلام را دارا نيستند - با برخي جوسازي ها و تکنيک هاي رسانه اي مسائلي را مطرح کنند اما با ديدگاهي واقع گرايانه بايد محوريت اصلي در جهت دهي و تأثيرگذاري را از سوي کشورهاي فوق انتظار داشت. به نظر مي رسد کشورهاي عراق و مصر به خاطر تجربه تازه دموکراسي و مشکلات ناشي از تنش هاي داخلي نتوانند داعيه جدي رهبري جهان اسلام را در کوتاه و ميان مدت داشته باشند. از سوي ديگر ترکيه نيز به جهت فقدان رهبري ديني نخواهد توانست اقبال جدي در همراه ساختن افکار عمومي ملت ها و کشورهاي اسلامي بيابد. لذا همچون دهه هاي گذشته عربستان رقيب جدي جمهوري اسلامي ايران در خصوص تأثيرگذاري بر روند حرکت هاي اسلامي باشد. همراهي مفرط عربستان با آمريکا، تبديل شدن به پناهگاه ديکتاتورهاي فراري منطقه، نرمش در برابر اسرائيل، سکوت در مقابل حرکت هاي ضد اسلامي همچون فيلم "برائت از مسلمين" و جنگ قدرت ميان شيوخ کهن سال عربستان از نکاتي است که جايگاه اين کشور را متزلزل تر از قبل کرده و فرصت استراتژيکي به ايران مي بخشد تا با استفاده از فرصت تحولات بيداري اسلامي، نقش بي بديلي را براي هدايت و راهبري جهان اسلام ايفا کند.
 
 
 
 
 پي نوشت:
1-  آمريکا در دوران نيکسون براي ترميم وجهه خود، کسر هزينه در تلفات نيروهاي نظامي و ... تصميم گرفت با ارسال تجهيزات نظامي فراوان به دو قدرت بزرگ محلي ايران وعربستان سعودي ،تامين امنيت خليج فارس را به منظور استمرار منافع امريکا به آنها واگذار کند.بر اساس اين دکترين ،ايران نقش (پايه نظامي) و عربستان سعودي نقش (پايه مالي ) و در عين حال نقش پدر خوانده عربهاي منطقه را عهده دار گرديدند.
  
 

 

مرتبط‌ها

حضور 3 میلیون افغان در ایران

همسر دلخواه خود را دانلود کنید

دوئل مرگبار دو اراذل محله فلاح برای قدرت نمایی

تصاویر/ شاسی‌ بلند جدید آمریکایی

تصاویر/کاپیتان پرسپولیس باید اخراج می شد

آغاز برخورد با بدپوششی و کشف حجاب در تهران