دیدبان: دیوید گروئن یا همان دیوید بن گوریون را بیشتر تحت عنوان نخستین نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی میشناسند. بن گوریون از مهم ترین پایه گذاران رژیم جعلی اسرائیل محسوب میشود؛ دیکتاتوری خونریز که برای فهم این خوی حیوانی اش، کافی است جستجویی در میان منابع مرتبط داشت. ایجاد گروه تروریستی بسیار خشن تحت عنوان "هاگانا"، که برای رسیدن به منافع خود، به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمی کرد، یکی از اقدامات خشونت آمیز بن گوریون است. دو دوره نخست وزیری رژیم صهیونیستی، و اداره وزارت جنگ از جمله اتفاقات مهم حیات تیره او بود؛ سرانجام در سال 1973 در سرزمین غصبی فلسطین حیات ننگین او خاتمه یافت.[1]
کودکی و درونی سازی تعالیم صهیونی
دیوید گروئن، در 16 اکتبر 1886 در منطقه پلونسک (Plonsk) لهستان، که در آن زمان تحت حکمرانی امپراطوری روسیه بود به دنیا آمد. پدرش، ویکتور گروئن از رهبران شاخه «عشاق صهیون» از یهودیان افراطی منطقه لهستان بود. دیوید در 14 سالگی به همراه دو تن از دوستان خود گروهی را به نام ازرا (Ezra) تشکیل دادند که در آن به آموزش زبان عبری و تشویق مردم به مهاجرت به سرزمین مقدس، یعنی فلسطین، میپرداختند.
این امر به خوبی نشان میدهد که بحث از مهاجرت به سرزمینهای فلسطین و استقرار در سرزمین مقدس، بسیار پیش از جنگ جهانی اول مطرح شد و از همان زمان یهودیان مستقر در نقاط مختلف اروپا، به ویژه لهستان، امپراطوری روسیه وقت، برای این هدف اقدامات گستردهای ترتیب داده بودند. دیوید گروئن، بعدها هنگامی که به سرزمینهای فلسطین وارد شد نام عبری بنگوریون را برای خود برگزید. [2]
نوجوانی و جوانی؛ بنیانگذاری و رهبری احزاب صهیونی
در سال 1905 دیوید وارد دانشگاه ورشو شد و در این دانشگاه نیز فعالیتهای صهیونیستی خود را ادامه داده و به حزب سوسیال دموکرات کارگران یهودی (Poalei Zion) پیوست. یک سال پس از این وی به فلسطین رفت و در آنجا فعالیتهای خود را ادامه داد.[3]
همانطور که گفته شد دیوید فرزند "ویکتور گروئن" از رهبران شاخه «عشاق صهیون» از یهودیان افراطی منطقه لهستان بود. این جنبش یهودیان را به مهاجرت به فلسطین برای اشغال آینده این کشور ترغیب میکردند و دیوید نیز در نوجوانی به این جنبش پیوست. فعالیت در همین جنبش او را متقاعد ساخت که بهترین راه برای ایجاد یک حکومت صهیونی در فلسطین مهاجرت به این کشور و خرید زمین به بهانه کشاورزی در سرزمینهای آن است. لذا در سال 1906، در سن 20 سالگی به سرزمینهای فلسطین قدم نهاد و در سواحل شهر جلیل واقع در قسمتهای شمالی فلسطین، فعالیتهای خود را آغاز کرد. در همین سالها بود که نام مستعار بنگوریون را برای خود برگزید.[4] در سال 1907 در تعقیب جاهطلبیهایی که در نوجوانی به او القا شده بود، حزب «کارگران صهیون» را بنا نهاد و در بیانیه حزب، هدف آن را اینچنین اعلان کرد: «حزب کارگران صهیون میکوشد تا استقلال سیاسی را برای مردم یهودی در این سرزمین به ارمغان بیاورد.» [5]
با آغاز جنگ جهانی اول، حاکمان ترک فلسطین به فعالیتهای او مشکوک شده و او را از این سرزمین اخراج کردند. وی در سالهای اوج جنگ جهانی اول، در نیویورک پناه گرفت و در آنجا با یک دختر روسی الاصل به نام پائولین مانویس (Pauline Munweis) ازدواج کرد. به دنبال انتشار اعلامیه بالفور توسط انگلیس که با حمایت ثروت هنگفت جامعه یهودی آمریکا محقق شد، بنگوریون در هنگ یهودیان ارتش انگلیس ثبت نام کرد و بار دیگر به سرزمینهای فلسطین بازگشت. [6]
استقرار اتحادیه هیستادروت و تشدید فعالیتهای سیاسی ـ نظامی
بنگوریون برای تحقق بخشیدن به رؤیای شوم استقلال سیاسی صهیونیستها، تمام تلاش خود را به کار بست تا به مهاجرت یهودیان به سرزمینهای فلسطین سرعت بخشد. در همین راستا تصمیم گرفت یک هسته مرکزی یهودی ایجاد کند که بستری شود برای استقرار دولت صهیونیستی. از این رو در همان دوران قیمومت انگلیس (1917-1948) بر فلسطین، یک اتحادیه کارگری به نام هیستادروت (Histadrut) را بنیان نهاد. این اتحادیه بیش از آن که یک اتحادیه کارگری باشد یک حزب سیاسی و در واقع یک دولت در سایه بود که بخشهای امنیتی، سیاسی، نظامی و ... را در بر میگرفت. این دولت در سایه به یهودیان صهیونیست امکان فعالیت جدی برای اشغال فلسطین از ساکنان اصلی آن یعنی فلسطینیان را میداد. [7]
ده سال پس از تأسیس هیستادروت، در سال 1930، شماری از اتحادیههای کارگری یهودی در سرزمینهای فلسطین، حزب کارگران اسرائیلی (Mapai) را بنیان نهادند و بنگوریون را به ریاست آن گماشتند. در سال 1935 وی به رهبری هیئت اجرایی صهیونیست (Zionist Executive)، بزرگترین انجمن صهیونیستی دنیا، و سرپرستی آژانس یهودیان (Jewish Agency )، شاخه اجرایی این هیئت، برگزیده شد. [8]
دسترسی وی به پول و امکانات بیشتر این فرصت را فراهم آورد تا فعالیتهای هیستادروت را گسترش دهد. این سازمان که در ظاهر اتحادیه کارگری بود و در واقع یک دولت در سایه، به زودی مجهز به یک گروهک تروریستی خاص خود به نام هاگانا شد. این گروهک که بعدها شهرت آن از سازمان اصلی تشکیل دهنده آن نیز فراتر رفت یکی از شاخههای اصلی شکل دهنده به ارتش فعلی اسرائیل نیز هست. هدف اصلی از تشکیل این سازمانهای مخفی و تروریستی آن بود که فلسطین به مرور تحت اشغال صهیونیستها درآید.
چشم طمع به فلسطین
بن گوریون در سال 1937 در نامه ای به فرزند خود عاموس خاطر نشان ساخت که راهی که از نظر او و دیگر رهبران صهیونیسم برای آینده در دست ایجاد است آن است که باید عربها را از سرزمین فلسطین بیرون بریزند و جای آنها را بگیرند.[9]
ایان پاپه یک نویسنده اسرائیلی که از فلسطین اشغالی به انگلستان مهاجرت کرده است در کتاب خود "پاکسازی نژادی در اسرائیل" نشان داده است که برنامه پاکسازی سرزمین فلسطین از عربها، از سالها قبل از 1948 در دستور کار سران جنبش صهیونیسم بوده است و آنان خود را برای این امر آماده میکردهاند. مطابق آمارهایی که در این کتاب مطرح شده است فقط در سال 1948، 720 هزار نفر از مجموع کل 900 هزار عرب ساکن در مناطقی که به دست اسرائیلیها افتاد، از خانه و کاشانه خود به زور اخراج و مجبور به مهاجرت شدهاند. این در حالی است که سران رژیم صهونیستی از جمله بن گوریون در آن زمان در تبلیغات خود چنین مدعی شده بودند که سرزمین بدون ملت را برای ملت بدون سرزمین انتخاب کرده اند.
ایان پاپه در کتاب خود حقایق مختلفی درباره رژیم صهیونیستی فاش می کند
شایان ذکر است که ایان پاپه در نوشتارهای خود پس از خارج شدن از اسرائیل تصریح کرده است که از نظر او خطر صهونیسم برای یهودیان از هر گروه مسلح فلسطینی یا عرب بیشتر است.[10]
قرائت اعلامیه به اصطلاح استقلال
بنگوریون کسی بود که اعلامیه به اصطلاح استقلال اسرائیل را در مجلس این رژیم قرائت کرد و به عنوان اولین شخصیت رسمی پر قدرت یهودیان صهیونیست، شهرت فراوانی یافت. شایان ذکر است که رژیم اشغالگر قدس مدعی آن است که در جنگ و با زور فلسطین را اشغال نکرده است بلکه این سرزمین را از استعمار انگلیس خارج کرده است و از این رو به جای آنکه روز تاسیس رژیم صهیونیستی را که بر خون صدها هزار فلسطینی بنا شده است جشن بگیرند روز «استقلال» اسرائیل را جشن میگیرند و مدعی آن هستند که از استعمار انگلیس مستقل شدهاند. این امر در فضای سالهای بعد از جنگ جهانی دوم که کشورهای مختلفی در آسیا و آفریقا به استقلال از استعارهای مختلف انگلیس و فرانسه دست مییافتند یک ظاهر سازی فریبنده و یک شگرد تبلیغاتی بود که البته صهیونیستها هنوز هم به آن ادامه میدهند. بنگوریون در سال 1946 مدیریت سازمان جهانی صهیونیسم را بر عهده گرفت و در سال 1948 استقرار رژیم مجعول صهیونیستی را اعلان کرد.[11]
اولین نخست وزیر رژیم غاصب
او اولین نخست وزیر رژیم غاصب صهیونیستی و یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در تشکیل این رژیم بود که دو دوره مختلف را در مهمترین پست اجرایی این رژیم پشت سر گذاشت. وی از سال 1948 تا 1953 و از سال 1955 تا 1963 نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود. درمیان این دو دوره برای مدت کمتر از دو سال موشه شارت (Moshe Sharett) نخست وزیر رژیم صهیونیستی شد. بنگوریون، در همان دو دوره، وزارت جنگ رژیم صهیونیستی را نیز اداره میکرد. در سال 1963 از نخست وزیری استعفا داد و از فعالیت سیاسی کناره گیری کرد. [12]
بن گوریون؛ شخصیت سیاسی- نظامی- تروریستی
بن گوریون را به عنوان یک شخصیت سیاسی _ نظامی _ تروریستی باید شناخت. در سالهای طولانی تلاش او برای کشتار، مهاجرت اجباری، ایجاد رعب و ترس و نیز سرکوب فلسطینیان بیش از آن که بتوان شمرد جنایت رخ داده است. بخش قابل توجهی از سیاستهای اشغالگری رژیم صهیونیستی و کشتار زنان و کودکان فلسطینی در دوران رهبری غیر رسمی و سپس رسمی او بر فعالیتهای صهیونیستها رخ داده است. او علاوه بر فعالیتهای سیاسی و کسب مشاغل رسمی در انجام کارهای مخفیانه تروریستی نیز فعال بوده است. تاسیس گروه تروریستی نیمه مخفی هاگانا یکی از مهمترین فعالیتهای او در این زمینه محسوب می شود.
گروهک های تروریسی سران رژیم صهیونیستی
مطالعه دقیق تاریخ رژیم صهیونیستی نشان می دهد، اغلب سران خونریز این رژیم، برای خود گروهکی تروریستی و نیمه مخفی ایجاد کرده بودند که در مواقع مختلف برای پیشبرد اهداف خود، آن گروه ها را وارد میدان می کردند. اصلی ترین گروه های تروریستی صهیونیستی عبارتند از: هاشومیر (الحارس)، بیتار، نوتریم، جیش الیهود، هاهیل (لواء الیهود)، هاگانا (الدفاع و العمل)، اتسل، اشترن و ... .[13]
گزارش های مختلف نشان می دهد که بن گوریون، اسحاق شامیر، مناخیم بگین و بعدها آریل شارون اصلی ترین سران گروههای تروریستی دخیل در پشت پرده سیاست اسرائیل بودهاند.[14]
شواهد نشان می دهد که هر یک از سران سیاسی رژیم صهیونیستی یک گروهک تروریستی مسلح و مخفی نیز برای خود داشته است و از این طریق بخش ناپیدای سیاستهای مورد نظر او را اجرا میکرده است. این گروههای جنایتکار به هیچ اصل اخلاقی و انسانی پایبند نبودهاند به طوری که در درگیری مشهور میان گروه ایرگون به رهبری مناخیم بگین با نیروهای تحت فرمان بن گوریون در سال 1948 در سواحل تل آویو 16 نفر از گروه ایرگون و سه نفر از نیروهای تحت فرمان بن گوریون کشته شدند. [15]
هاگانا؛ ساخته بن گوریون
هاگانا مهم ترین گروه تروریستی تاسیس شده توسط بن گوریون است؛ جنایات انجام شده توسط این گروه تروریستی واقعا فراوان و همراه با خشونت بسیار است. تنها بازخوانی بخشی از جنایات بی رحمانه ای که توسط این گروه و به دستور بن گوریون انجام شده، میزان سبعیت این فرد و این گروه را به خوبی نمایان می سازد. در ادامه تنها به بخشی از جنایات آشکار این گروه نیمه مخفی اشاره می شود:
عامل سرکوب فلسطینینان و اعراب در سال 1929
گروهک تروریستی هاگانا در سال 1929 اصلیترین عامل سرکوب مخالفتهای فلسطینیان و اعراب و کشتار آنان بود. این سازمان با همکاری نزدیک با انگلیسیهای اشغالگر به سرکوب فلسطینیان واعراب میپرداختند و از این رو تا حوالی سال 1940 از سوی انگلیسیها یک گروهک تروریستی آرام محسوب میشدند که هرچند در ظاهر غیر قانونی بود اما چندان مقابلهای نیز با آن صورت نمیگرفت.[16]
هاگانا و شورش ژنرال ها
بن گوریون برای رسیدن به قدرت در اسرائیل نیز از توان تروریستی و نیروی نظامی مخفی خود استفاده کرد و رهبران گروههای شبه نظامی مخالف خویش را یکی پس از دیگری از میان برداشت و یا مجبور به پذیرش قدرت خود نمود به حدی که در سال 1947 یعنی یک سال قبل از اشغال رسمی فلسطین توسط رژیم صهیونیستی دورهای از مقابله میان ژنرالهای مخفی گروهکهای نظامی صهیونیستی ایجاد شده بود که از آن به شورش ژنرالها تعبیر میکنند.[17]
هدف بن گوریون در این دوره ایجاد یک وحدت نسبی در نیروهای نظامی و شبه نظامی و تروریستی موجود تحت فرماندهی هاگانا یعنی گروه تروریستی و شبه نظامی خودش بود که زمینه به قدرت رسیدن او در رژیم غاصب بعدی را فراهم سازد. البته او در این اقدام تقریبا موفق شد.
جنایات دیر یاسین
به طور معمول نقش گروههای تروریستی مخفی از جمله هاگانا کاملا مشخص نمیشود، جنایاتی توسط هاگانا انجام شده که قابل کتمان و استتار نبوده است. نقش گروه هاگانا در جنایات دیر یاسین از جمله مسائلی است که برملا شده است. « دیر یاسین نام دهی کوچک نزدیک قدس میباشد. تعداد ساکنان این ده در سال ۱۹۴۸ نزدیک به ۷۰۰ نفر بودند. در ۱۰/۴/۱۹۴۸ این ده شاهد هجوم ۳ گروه مسلح به نام ایرگون به سرکردگی مناخیم بگین، گروه شتیرن به سرکردگی اسحق شامیر و گروه هاگانا به سرکردگی دیوید بن گوریون بود. در این یورش که با مقاومت ساکنان ده همراه بود ۲۵۰ نفر که بیشتر آنها را زنان، کودکان و سالمندان تشکیل میداد کشته شدند. همچنین در این حمله فجایع دیگری از جمله تجاوز جنسی، مثله کردن، پاره کردن شکم زنان باردار و منفجر کردن منازل نیز رخ داد»[18]. یعنی در این جنایت بیش از یک سوم افراد این ده به فجیع ترین اشکال ممکن کشته شدند.
انفجار هتل ملک داوود در قدس
یکی دیگر از موارد آشکار شده فعالیتهای تروریستی هاگانا - که چون علیه خود انگلیسیها بوده است آن را آشکار کردهاند- انفجار هتل ملک داوود در قدس بود. این انفجار در سال 1324 و در تسویه حساب با نیروهای انگلیسی صورت گرفت. در این باره نوشتهاند: گروهک تروریستی هاگانا به رهبری بن گوریون در 22 جولای 1946 مرکز فرماندهی ارتش انگلیس و آرشیو بسیاری از اقدامات آژانس یهود در فلسطین را که در هتل ملک داود در بیت المقدس قرار داشت را منفجر کردند. برخی از تحقیقات نشان میدهد که این انفجار گامی مهم در اشغال تدریجی فلسطین محسوب می شده است و گروههای تروریستی ایرگون و اشترن نیز در آن دست داشتهاند. این انفجار با ۳۵۰ کیلوگرم مواد منفجره ، انجام شده است که طی آن هتل به طور کلی ویران شد».[19]
ذکر این نکته ضروری است که وقتی جنایتکاران صهیونیست هاگانا اسلحه خود را علاوه بر فلسطینیان به سوی انگلیسیها نیز نشانه رفتند، انگلستان به افشای نقش تروریستی آنها روی آورد.
انفجار هتل سمیرامیس
از دیگر اقدامات تروریستی گروه هاگانا انفجار هتل سمیرامیس در 5 ژانویه 1948 بود که در آن عده زیادی کشته شدند. هدف گروهک تروریستی بن گوریون، هاگانا، از این اقدام ایجاد رعب عمومی در میان اعراب و تلاش برای اخراج آنها از مناطق مسکونی خودشان بود.[20]
جنایات علیه اعراب مصر و الجزایر
بن گوریون در رابطه با آمریکا ضعیف عمل میکرد و گرایش سیاسی او بیشتر به سمت شوروی و فرانسه بود. او روابط خوبی با فرانسه در هنگام سرکوب انقلاب الجزایر داشت و در سال 1956 نیز با این که نخست وزیر نبود. در ورود رژیم صهیونیستی در جنگ میان مصر از یک سو و فرانسه وانگلیس از سوی دیگر بر علیه مصر تاثیر داشت.
غیر قابل بودن جنایات تروریستی گروه بن گوریون
جنایات تروریستی گروه هاگانا به حدی جدی و غیر قابل انکار است که کافی است به دایرة المعارف بریتانیکا ذیل همین مدخل مراجعه نمایید تا به فهرست بلند بالایی از جنایات این گروه در کنار دیگر گروههای تروریستی یهودیان صهیونیست دست یابید.[21]
افشای خوی فاشیستی گوریون توسط یک فاشیست دیگر
بن گوریون در سالهای آخرحضور انگلیسیها در فلسطین هاگانا را به یک سازمان تروریستی بسیار خشن تبدیل کرد که با گروههای تروریستی دیگری مانند ایرگون و اشترن برابری میکردند. نکته قابل توجه این است که این گروهها در همان زمان به داشتن گرایشات فاشیستی و سرکوبگرانه و جنایتهای مکرر برای دستیابی به اهداف خود مشهور بودند. این جنایات بن گوریون به حدی آشکار بوده است که مناخیم بگین در کتاب خاطرات خویش به صراحت به این امر اعتراف کرده و از رویکردهای او و گروه هاگانا به صراحت با الفاظ « تروریستی و فاشیستی » یاد می کند.[22]
پایان حیات و مرگ بن گورین
بن گوریون تا سال 1970 عضو کنیست اسرائیل باقی مانده بود. او دورههایی از حیات خویش را در کیوبتص (kibbutz) یهودیان در اسرائیل زندگی کرد. دراین مجموعه زندگی به صورت کمونیستی به حالت اشتراک در همه چیز (حتی خانواده) اداره میشود. این مراکز که میراث گرایشات کمونیستی سران صهیونیسم است در واقع معادل مراکز کمونیستی در شوروی سابق است که در آن مالکیت و خانواده و فرزندان و ... همه به صورت اشتراکی اداره میشود.[23]
دیوید بنگوریون پس از عمری تلاش جنایتآمیز برای تحقق اهداف صهیونیسم در 1 دسامبر 1973 در یکی از کیوتصهای اسرائیلی درگذشت. اما سران رژیم صهیونیستی جای او را در رهبری گروهکهای تروریستی و نظامیان مخفی که مسوولیت ترور و کشتار را برعهده دارند پر کردند. به نحوی که هم اکنون نیز بسیاری از رهبران رژیم صهیونیستی در این سازمانهای تروریستی مسوولیتهایی برعهده دارند.[24]
پیروان فاسد؛ ثمره حیات ننگین
جنایات و فساد گستری بن گوریون و گروه وی یعنی هاگانا، پس از پایان یافتن حیات ننگین وی نیز ادامه یافت. به عنوان مثال پیروان بن گوریون در عرصه مجازی نیز برنامهای تحت عنوان هاگانا راه اندازی کردهاند که هدف آن ترویج فساد و سایتهای مستهجن در میان مسلمانان است.[25]
پایان کلام؛ جمله مشهور بن گوریون
در خاتمه بحث خالی از لطف نیست که به یکی از مشهورترین جملات این جنایتکار اشاره کنیم. بن گوریون در سال 1948 و در اوج کشتار فلسطینیان و ایجاد رعب و وحشت برای فرار آنها از سرزمینشان جمله مشهوری در ترغیب همکارانش به جنایت علیه فلسطینیان برای اشغال سرزمین آنها داشته است که امروزه به صورت یک ضرب المثل در عملیات روانی مورد استفاده قرار می گیرد. او خاطر نشان ساخته بود : « ما باید هر کاری لازم است انجام دهیم که دیگر هیچ فلسطینیای به این سرزمین باز نگردد. البته آنها باز نخواهد گشت چرا که «پیران میمیرند و جوانان فراموش خواهند کرد».[26] (The old will die and the young will forget)
اما بن گوریون فراموش کرده بود که گاهی پدران به فرزندان خود خواهند گفت که جنایتکاران تاریخ با آنها چه کردند و آتش خشم نسلهای بعدی عاقبت ریشه ظالمان را خواهد سوزاند.