دیدبان
به بهانه ی تولد مثلث شوم خادمان آمریکا در منطقه

فلوجه؛ قربانی شبح نیکسون - کسینجر

فلوجه؛ قربانی شبح نیکسون - کسینجر

دیدبان:

صحنه اول؛ فلوجه، نوامبر 2004

آمریکا در جنگ عراق به جنایات کثیفی دست زد که هیچ لحظه ای از آن، صفحه های تاریخ را امان از سیاه شدن نمی دهد. ورای از اینکه چکمه پوشان نظامی(حتی با شعار پوشالی ویلسونیسم) اجازه حضور در عراق را نداشتند و حتی از کسب مشروعیت ظاهری برای حمله و تسخیر عراق نیز استنکاف کرده بودند، در ضمن این تسخیر کثیف، اقداماتی را مرتکب شدند که همواره سیاهی را به روی آمریکا و حامیانش می نشاند.

دیوانگان آمریکایی با افتخار و غرور می خروشیدند که خانه به خانه، اتاق به اتاق به دنبال خواسته های خود باشید. عده ای نیز این حمله وحشیانه را بعد از یورش نازی ها به اروپای قاره ای، از بدترین ها می دانستند. نبردی که کاملا یک طرفه بود. فلوجه مبدل به شهر ارواح شده بود. [1] نابودی 36 هزار خانه، 9 هزار مغازه، 65 مسجد، 60 مدرسه، هر دو ایستگاه قطار این شهر، یکی از دو پل، دو ایستگاه برق، سه واحد تصفیه آب و کل ساختار بهداشتی شهر و همچنین ارتباطات تلفنی آن سوغات آمریکایی ها برای مردم مظلوم فلوجه بود.[2]

هنوز فریاد گروهبان آمریکایی در گوش دختربچه خراش می اندازد که ما سگ های جهنم را آزاد کرده ایم و با وقاحت تمام توجیه جنایاتشان را اینگونه بیان می کند:

«If there are civilians in there, they're in the wrong place at the wrong time»

این صدای همان دعوت معروف آمریکایی به آزادی و دموکراسی است.

در حالی که در مسلخی که آمریکایی ها به راه انداخته بودند جنازه ها بر زمین مانده و حتی اجازه به خانه یا به مسجد بردن نیز وجود نداشت. سگ های ولگرد نیز همراه با آمریکایی ها بر جنازه ها هجوم برده بودند.

با حمله آمریکا، مرگ و میر، آوارگی و فساد همراه آن، هراس عمومی، آزار جنسی کودکان، تجاوز به عنف، آدم ربایی و... شایع شد، اما چنانچه قابل پیش بینی بود، سکوت سازمان ملل هم همراه بود.[3] بیان مثالش هم سخت است، اما می توان به جنایتی اشاره کرد که اتفاقا با افتخار آن را منتشر کردند:

یک تفنگدار نیروی دریایی آمریکا در حال ریختن بنزین بر بدن های قربانیان عراقی و اقدام به آتش زدن آن ها با غروری حیوانی و عکس یادگاری گرفتن با آن.[4]

از طرف دیگر گزارش هایی از کشف گورهای دسته جمعی از مردم فلوجه که توسط آمریکایی ها کشته شده اند مخابره شده است. [5] بمباران های مکرر و بی وقفه، استفاده از تسلیحات شیمیایی و بمب های ناپالم و فسفری[6]،  حمله به بیمارستان ها و اماکن و وسایل پزشکی[7] و جنایات متعدد دیگری که طاقت بیانش نیست. فرزندان متعدد معلولی که در چند روز اول زندگیشان جانشان را به خاطر نقصان به جامانده از سلاح های غیرمتعارف آمریکایی های متکامل از دست دادند.

آمریکا امروز دیگر نه با زبانی بیگانه، نه با فرهنگی معارض، نه با حضوری پرهزینه، نه با تلفات انسانی گسترده، نه با بهره ای سیاسی و اقتصادی ناچیز بلکه با اضداد این "نه" ها وارد صحنه شده است. این بار این مثلث مشئوم "ترکیه - عربستان و عربستانک ها - القاعده" است که توانسته حضور کم ثمر آمریکا را پرثمر سازد.

به نوعی آمریکا به دنبال احیای نوع جدید و هوشمندتری از دکترین نیکسون در منطقه است. آمریکا پس از جنگ 1950 کره و 1965 ویتنام، مجبور به اتخاذ رویکرد استعماری نوینی شد. فشار افکار عمومی داخلی و بین المللی ناشی از جنایات آمریکا در جنگ های نیمه قرنی اش، همراه با بحران اقتصادی ناشی از هزینه های بی رویه جنگ دولتمردان آمریکا را وادار به حرکت در مسیری نوین کرد.

کلارک کیلفورد، وزیر اسبق دفاع آمریکا در آوریل 1969، در کمیته نیروهای مسلح سنا اظهار داشت: بی گمان هدف غایی کوشش های دفاعی در آسیا باید این باشد که به متحدان کمک کنیم توانایی دفاعی خود را احراز کنند. این سیاست علاوه بر اینکه متضمن هزینه کمتری است- زیرا هزینه نگهداری یک سرباز آسیایی یک پانزدهم هزینه ای است که صرف یک سرباز آمریکایی می شود- از نظر سیاسی و روانی به سود هر دو طرف خواهد بود.

آمریکا از یک طرف در پی بومی کردن مشکلات منطقه ای بود و از طرف دیگر با توجه به این مسائل، نیکسون مشغول طراحی راه حل هایی شد که مجددا موازنه بازرگانی را در اقتصاد آمریکا ایجاد نماید. نیکسون تحت فشار قرار گرفته بود که تعهدات فروش اسلحه را به خارج آسان تر سازد. در صورت پایان جنگ ویتنام، ایران و دیگر کشورها به عنوان فرصتی طلایی برای ادامه فعالیت و رونق کارخانه های اسلحه سازی تلقی می شدند. امروز نیز فشارهای اقتصادی بر دولت های غربی کارزار جنگش را به غرب آسیا کشانده است.

دکترین نیکسون زمانی شکل گرفت که استراتژی جدید انگلیس در قاره آسیا، موسوم به راهبرد شرق سوئز عملیاتی شد. تصمیم انگلستان مبتنی بر خروج از این منطقه به عقیده بسیاری از صاحب نظران، نوعی خلا قدرت را به وجود آورد که به معنای عدم توانایی کشورهای غرب گرای منطقه در دفاع از خویش به علت فقر اقتصادی و ناپایداری سیاسی بود. اگر به دوره پسانظامی گری مستقیم آمریکا در منطقه که طی معاهدات استراتژیک با کشورهای اشغال شده نگاهی بیندازیم، امروز نیز این ترس از خلأ یک قدرت غربی در منطقه احساس می شود. چه اینکه این هراس غربی- عربی- عبری با دست و پا زدن های حقارت آمیز رژیم صهیونیستی برای حفظ حضور آمریکا در منطقه همراه است.

از سوی دیگر، در همان موقع بیم آن می رفت که شوروی قصد جایگزینی در منطقه غرب آسیا را داشته باشد. در این میان، ترس از درگیری با شوروی مسئله مهم دیگری بود که ذهن آمریکا را به خود معطوف کرده بود. اگرچه خطر نیروهای مقاوم منطقه (مثل مصر و عراق و لیبی و الجزایر و یمن جنوبی) نیز دلیل دیگری بود که موجدش همین خلا قدرت بود و می توانست استقلال کشورهای کوچک و نفت خیز و در عین حال غرب گرایی چون کویت، قطر، عمان را در معرض خطر جدی قرار دهد. به همین دلایل لازم بود که آمریکا مدلی برای حضور کم هزینه و پربازده خود در منطقه ترسیم کند. این مدل همان دکترین معروف نیکسون- کسینجر بود. چنانچه هم اکنون نیز این نگرانی آمریکا به واسطه حضور قدرتمندتر بازیگران مقاوم منطقه ای باقی است.

به طور خلاصه می توان گفت که دکترین نیکسون در کشورهایی به اجرا درآمد که از توانایی لازم برای حفظ منافع آمریکا و جهان غرب برخوردار بودند. بر اساس چنین دیدگاهی، ایران از حیث موقعیت و منابع یکی از قدرت های منطقه ای درجه اول به شمار می رفت و مستحق توجه ویژه ای بود که نماینده منطقه ای آمریکا باشد.

دکترین نیکسون بر اساس نحوه اعمالش در منطقه به نام سیاست دو ستونی نیکسون در خلیج فارس موسوم گشته است. علت این امر هم آن بود که کارشناسان سیاسی وزارت امور خارجه آمریکا با توجه به عدم اعتماد سنتی و بدگمانی اعراب نسبت به ایران، که کشمکش بر سر نام خلیج فارس و اصرار کشورهای عرب برای خلیج عربی نامیدن آن نموه کوچکی به شمار می رفت، درباره واکنش احتمالی کشورهای عرب در برابر نزدیکی بیش از حد آمریکا به ایران هشدار دادند. بنابراین مقامات سیاسی آمریکا در اظهار نظرهای رسمی خود عنوان کردند که ایران و عربستان سعودی دو ستون اصلی دفاع از امنیت خلیج فارس هستند. ولی همگان می دانند که نام بردان از عربستان، تنها یک حرکت تبلیغاتی بوده است و ضمن آنکه اعراب را نسبت به این طرح راضی می کرد، متضمن این فرضیه بود که منافع ایران و منافع کشورهای عرب خلیج فارس با یکدیگر تطابق دارد.

این در حالی است که در آن مقطع، ایران، عربستان و عراق به عنوان سه قدرت عمده مورد توجه بودند. ولی عراق به عنوان یکی از دولت هایی که رابطه نزدیکی با شوروی داشت، خارج از دایره ارزیابی آمریکا برای اجرای این سیاست بود. عربستان سعودی نیز کشوری کم جمعیت و عقب مانده بود و عملا نقش مهمی در تأمین امنیت منطقه نداشت، ضمن آنکه ترس آن نیز می رفت که در مقابل کشورهای پیش روی عرب عقب نشینی داشته باشد، اما ایران از مقتدرترین قدرت های منطقه از نظر وسعت، وضع ژئوپلتیک و جمعیت و توان نظامی و سابقه تاریخی بود.

اما در مقطع کنونی عربستان آن دولت ضعیف گذشته نیست و به برکت فروش نفت و اقتصاد زیارت از یک طرف و تجربیات فراوان در اخلال امنیتی و سیاسی در کشورهای منطقه توانسته است ساختار نظامی و امنیتی اثرگذاری را برای خود بسازد. از طرف دیگر به نظر می رسد ترکیه به عنوان نماینده مهم و اثرگذار منطقه ای آمریکا جایگاه این زمانی ایران در طرح نیکسون را ایفا می کند. هرچند که ترکیه به دلایلی نظیر اصرار بر رویکرد نوعثمانی گری که رویکرد خلاف خواست مسیحیان وارث رزمجویان جنگ های صلیبی است نتوانسته اعتماد کامل غرب را کسب کند. در واقع این سیاست برای آمریکا واقعا دوستونی چیده شده است و طنازان فراوانی در منطقه به دنبال عشوه گری برای عموسامشان هستند.

اما دلیل یابی در انتخاب مثلث مشئوم به عنوان نماینده آمریکا:

1- موقعیت راهبردی این کشورها: هیمنه عربستان و اقمارش بر منابع عظیم انرژی در منطقه موقعیت ژئواکونومیک خاصی را به آن ها داده است. همسایگی این کشورها با ایران به عنوان حلقه مرکزی مخالفت با غرب در هارتلند جهان نیز موقعیت مساعد ژئواستراتژیکی به آن ها بخشیده است. امکان ورود آمریکا به آب های خلیج فارس از مجاری آبی این کشورها نیز خدمت دیگری است که این کشورها را قابل برای نمایندگی و خدمت به آمریکا کرده است. از طرف دیگر تلاش ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا و ولع این کشور در مشترک سازی منافع با غربی ها و جدیتش در عرضه خود به عنوان نماینده جهان اسلام، هرچند تزاحماتی را به دنبال داشته است ولی در نهایت آمیخته ای مطلوب برای آمریکا به حساب می آید. گروه های تکفیری وابسته به سازمان القاعده نیز در قلب بحران سکنی گزیده اند و این بهترین فرصت را برای دست اندازی ایذائی ایشان به کشورهای لبنان، سوریه و عراق فراهم ساخته است.

2- ایجاد دو خط فشار و تهدید شمالی-جنوبی علیه کشورهای مقاومت: حضور آمریکا در مدل گذاری امنیتی در کشورهای حاشیه خلیج فارس و صادرات عجیب سلاح های خود به این کشورها و تبدیل آن ها به انبار نظامی خود فشار جنوبی به کشورهای مقاومت است. از طرف دیگر ترکیه نیز به دلایل همجواری با سه کشور مهم از محور مقاومت یعنی ایران، عراق و سوریه از شمال و همجواری با آب های اروپایی از طرف دیگر، راه را برای نفوذ آمریکا در قالب ناتو به مرزهای محور مقاومت گشوده است.

3- مبارزه با قدرت گیری مجدد روسیه و تا حدی چین در منطقه: نزدیک شدن تعاملات راهبردی ایران و روسیه در دوره تحریم های غربی علیه ایران و موفقیت این کشور در برخی معادلات منطقه ای مثل بحران سوریه آمریکا را به گسترش و عمق بخشی حضور نیابتی منطقه ای تشویق کرده است. آمریکا نمی خواهد پایه های قدرت روسیه و چین در این منطقه استوار شود.

 

4- تمایل سران دول عربی خلیج فارس و ترکیه به قبول مسئولیت و ایفای نقش در منطقه: کشورهای عربستان و ترکیه با درک نیاز غرب به نماینده داشتن در منطقه و موقعیت راهبردی خودشان با استقبال به سمت پیشنهاد دادن و پذیرش این خدمتگزاری به غرب پیش رفته اند. این جایگاه می تواند نقش این کشورها در سیاست های منطقه ای را اوج دهد و خود را نماینده کدخدای جهان دانسته و به دیگران نیز تحمیل کنند.

5- ظهور و تقویت دولت ها و گروه های فرودولتی انقلابی در منطقه علی رغم حضور نظامی غرب در دهه اول هزاره سوم: علی رغم حضور فعال نظامی غرب در منطقه، دولت های مقاوم انقلابی چون ایران و عراق و سوریه و افغانستان با افزایش اقتدار و مشروعیت به روند توسعه خود ادامه می دهند. خیزش های بیداری اسلامی نیز تهدیدی عمیق برای حضور غرب در منطقه به شمار می رود که همین مسئله هرچند با فشارهای سخت و نرم غربی ها تهدید می شود ولی همچنان باقی است و خاموش شدنی نیست.

این افزایش تمایلات مقاومت خواهی در منطقه بهترین فرصت برای برگزیدن نمایندگانی است که علاوه بر تلاش در کاهش احساسات خصمانه علیه غرب در بین توده های عرب، ضمن درگیر شدن کاهش قدرت منطقه ای آنان را نیز به دنبال داشته باشد. آمریکا نمی خواهد قدرت های مقاوم در منطقه قوی تر شوند و باید با ایجاد جنگ های منطقه ای، این مهم را عملی سازد. چنانچه سوریه و عراق امروز در سطح زیرساخت ها به شدت آسیب دیده اند و این بهترین هدیه برای رژیم صهیونیستی در منطقه به شمار می رود.

6- تلاش برای ترکیب نمایندگان آمریکا از همه طیف های مسلمانان بیدار شده: از آن جا که دوره رجعت مسلمانان به دوره اوج قدرت خود شروع شده است و مصلحان اجتماعی از گروه های مختلف سربرآورده اند، باید کشورهایی با ترکیب متنوع از آیین اسلامی و ارزش گذاری اسلامی جهت رهبری این نیروهای اجتماعی به سود آمریکا معرفی شوند. از این جهت ترکیه نماد اسلام متساهل، عربستان و دول خلیج نماینده اسلام متحجر قاعدین و القاعده به عنوان نماینده اسلام متحجر انقلابی در یک جبهه قرار می گیرند. در دوره نیکسون، ضرورت مؤلفه ی اسلام گرایی در ترکیب نمایندگان وجود نداشت و بیشتر مسئله قومیت مطرح بود ولی در دوره کنونی این اسلام گرایی است که نقل محافل اجتماعی است. تصور آمریکایی ها بر این است که کشورهای مثلث مشؤوم نمایندگی جمعیت بالا و اکثریتی در منطقه جهان اسلام را عهده دارند.

7- همراهی ایدئولوژیک القاعده جدید با آمریکا: حتی اگر القاعده عراق را منفک از سازمان جهانی القاعده ندانیم، همچنان نمی توان از همراهی تاکتیکی القاعده با آمریکا در بازه کوتاه مدت چشم پوشید. این بدان معنی است که تئوری دشمن نزدیک ایمن الظواهری بر خلاف دشمن دور اسامه بن لادن دامن کشورهای منطقه ای و به اصطلاح مزدور آمریکا را می گیرد. از نظر الظواهری، برای تقابل نهایی با دشمنان اسلام و سران کفر باید ابتداءا دول منطقه ای همراه با آن ها را نابود کرد و امارت قدرتمند اسلامی را شکل داد و این رویکرد یعنی فرصت سازی برای آمریکا در جهت تضعیف و حتی تجزیه دولت های مقاوم منطقه. البته شکل افراطی و ضدشیعه ی این نگاه در القاعده عراق که امروز در قالب داعش رخ عیان ساخته است به وجود آمد. گرچه نمی توان تأثیر بعضی از اقدامات نا به جای شیعیان را در بهانه دادن به دست آن ها نادیده گرفت.

8- حساسیت محدود رژیم صهیونیستی نسبت به تقویت و مسلح نمودن ترکیه و عربستان و برخورداری این کشورها از امکانات و منابع لازم برای اجرای وظیفه: این نکته هرچند هم عرض بقیه دلایل نیست ولی نقش به سزایی در بقای روابط حسنه آمریکا با کشورهای نماینده اش در منطقه دارد. رابطه رژیم صهیونیستی با ترکیه هر روز بهتر از دیروز می شود و با عربستان و اقمارش نیز به حد اخوت رسیده است.

صحنه دوم؛ فلوجه،  نوامبر 2014

همانطور که تبیین شد در تحولات اخیر منطقه، آمریکا در قالبی جدید و در راستای جنگ های بومی به سراغ به محاق بردن منطقه رفته است. اگر روزی سیاست اشغال نظامی می توانست برای آمریکا در منطقه مؤثر باشد امروز این جنگ های نیابتی است که می تواند منافع آمریکا را بدون هیچ هزینه‌کرد بالایی چون حضور مستقیم نظامی تأمین کند.

امروز این نیروهایی که قرابت های ظاهری زیادی با مردم دارند در مقابل دولت ها می ایستند و مردمی که در تنگنای همکاری یا ادبار نسبت به شورشیان داعش قرار گرفته اند، مجبور به نقش آفرینی اجباری در گروه های تکفیری یا مهاجرت و آوارگی شده اند. امروز این دولت های به ظاهر مسلمان منطقه هستند که به جای آمریکا هزینه انسانی، نظامی، سیاسی و اقتصادی جنگ را می پردازند و تلاش آمریکا تنها در جهت هویت متعادل کننده خود است. هویتی که نه به نمایندگان خود اجازه می دهد که قدرت های مستقل منطقه ای شوند و نه به کشورهای مقاوم منطقه فرصت چشیدن طعم امنیت و سلامت و توسعه را می دهد.

نتیجه گیری

دیدبان معتقد است ملت عراق باید در همراهی با دولت از تمام منافع خود در مقابل دست اندازی های بیگانه محور دفاع کند ولی باید به یاد داشته باشد که دشمن او، نه شیعیان هستند و نه اهل سنت و نه اکراد؛ بلکه دشمنان اصلی آن ها نظام صهیونیسم و کفر جهانی است که هیچ وقت دست از آسیب رساندن به ملت مسلمان و منابع کشورهای اسلامی نخواهد کشید. لتجدن أشد الناس عداوة للذین ءامنوا الیهود و الذین أشرکوا

 


[1] http://www.theguardian.com/world/2005/jan/11/iraq.features11

[2] http://www.globalresearch.ca/fallujah-us-marines-further-allegations-of-war-crimes-surface/5366163?print=1

[3] http://dandelionsalad.wordpress.com/2010/10/21/toppling-a-country-from-statue-to-legality-by-felicity-arbuthnot/

[4] http://www.dailymail.co.uk/news/article-2539906/Shocking-photos-emerge-showing-U-S-Marines-burning-bodies-Iraqi-insurgents-posing-pictures-skeletons-enemy-soldiers-remains-eaten-dog-Pentagon-launches-probe.html

[5] http://www.presstv.com/detail/2013/05/16/303886/three-new-mass-graves-uncovered-in-iraq/

[6] http://www.antiwar.com/jamail/?articleid=4470

http://www.monbiot.com/2005/11/22/a-war-crime-within-a-war-crime-within-a-war-crime/

http://www.independent.co.uk/news/uk/politics/us-lied-to-britain-over-use-of-napalm-in-iraq-war-226119.html

http://www.independent.co.uk/news/world/middle-east/us-forces-used-chemical-weapons-during-assault-on-city-of-fallujah-514433.html

http://politicalaffairs.net/napalm-chemical-weapons-used-at-fallujah-iraqi-official/

[7] http://www.radio4all.net/index.php/program/10645

 

مرتبط‌ها

بیشترین سقوط ارزش سهام وال استریت در یک روز

دولت آمریکا به کشتن شهروندان ایرانی افتخار می‌کند

مقابله با کرونا از منظر حکمرانی (1)

آمریکا برای آزادی مزدور اسرائیلی، دست به تهدید و ارعاب زد

افشای نام‌های جدید از شاهزادگان بازداشت‌شده

استیصال رسانه‌ای ائتلاف در یمن