به گزارش دیدبان به نقل از تسنیم، همایش امام خمینی(ره) و تقدیر تاریخی عصر با گردهمایی اصحاب فکر انقلاب اسلامی به همت موسسه اشراق عصر امروز در سالن سوره حوزه هنری کار خود را آغاز کرد. این همایش امروز 12 خرداد نیز با سخنرانی 4 اندیشمند دنبال خواهد شد.
در نخستین روز این همایش حجتالاسلام سیدعباس نبوی، یوسفعلی میرشکاک و حسن رحیمپور ازغدی از زوایای مختلفی تاثیر تاریخی - تمدنی امام و انقلاب اسلامی را در عصر حاضر بررسی کردند.
حسن رحیمپور ازغدی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه اندیشه در این همایش در خصوص نسبت دین و اجتماع سخنرانی کرد. وی گفت: در رویکرد حاکم بر جهان معاصر دین یک نهاد تمدنی و تمدنساز شناخته نمیشود، اساسا در این نگاه دین اصلا یک نهاد نیست چه برسد به اینکه بخواهد نهادی تمدنساز باشد. رویکرد دیگری هم در دوران ما وجود دارد که دین را یک نهاد همعرض با دیگر نهادها میداند.
به گفته ازغدی امام و انقلابی که ایشان رقم زدند این دو الگو را کنار زود و دین را به عنوان نهادی اصلی و اساسی که میتواند تمدنساز باشد معرفی کرد.
وی با بیان اینکه برای تبیین این موضوع باید سه عنصر عقلانیت، معنویت و عدالت را در رویکردهای غربی و رویکر امام به دین مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم افزود: البته باید به واژه «تقدیر» در عنوان «امام خمینی و تقدیر تاریخی عصر» هم بیندیشیم و مشخص کنیم که منظورمان از این تقدیر چیست؟ آیا جبرگزاری تاریخی را مد نظر داریم و یا آمیزهای از اراده الهی و اختیار انسانی مد نظر ما است.
رحیمپور ازغدی بین تقدیرگرایی دینی و تقدیرگرایی غربی تمایز قائل شد و گفت در معنای غربی از اختیار انسانی صرف نظر میشود و خداوند هم که اساسا جایگاهی ندارد. برای آنها یک جبر مکانیکی تاریخی هست که ادوار تاریخی را رقم میزند. اما در تقدیرگرایی الهی رقمزننده ادوار تاریخی خداوند است با این ملاحظه که انسان اختیار و اراده دارد و میتواند در رقم خورد ادوار دخالت کند.
وی افزود: در غرب یا تقدیرگرایی چنان تمامیت مییابد که اراده و آزادی و اختیار انسان به تمامی حدف میشود و یا از سوی دیگر در رویکرد لیبرالیستی چنان آزادی و اختیار برای انسان فرض گرفته میشود که تقدیر اصلا به حساب نمیآید ولی در تقدیرگرایی اسلامی و قرآنی پیوندی میان اراده خدا و انسان وجود دارد و اراده و اختیار بشری هم منافاتی با تقدیر الهی ندارد.
این استاد دانشگاه با بررسی مذهب از منظر علوم اجتماعی غربی گفت: در علوم اجتماعی گاهی انسانشناسی مذهبی صورت میگیرد و گاهی هم بحثهای جامعهشناسی مذهب. در اولی درباره اشکال اولیه مذهب و پیدایش دین در اجتماع انسانی بحث میشود و این سوال مطرح است که آیا دین نهاد است و میتواند تمدنساز باشد؟ اما در دومی یعنی جامعهشناسی مذهب، دیگر بحث از منشاء تکوین دین نیست بلکه تاثیر و تاثر متقابل دین و اجتماع مورد بررسی قرار میگیرد.
وی گفت: در هر دو این رویکردها دین امری بشری است که نمادی از تفکر غیرعقلانی لحاظ میشود، دین شکلی از اسطوره و نمادگرایی تلقی میشود و در بخشهایی حتی مخرب و آسیبرسان به انسان و جامعه در نظر گرفته شده است. در این معنا دین اصلا نمیتواند تمدنی و تمدنساز باشد، کارکرد آن بیشتر روانی و زیباشناختی بوده و تاثیری بر تمدنسازی ندارد.
به گفته وی با انقلاب اسلامی و گفتمان امام همه مبانی این رویکردها در هم شکسته شد و علامت سوال بزرگی برای آنها ایجاد شد که پاسخ درستی برای آن ندارند.
رحیمپور با اشاره به عقلانیت و معنویت و عدالت در بحث دین و تمدنسازی توضیح داد: قبل از پارادایم انقلاب اسلامی در نگاه غالب در دنیای مدرن 3 ساختار وجود دارد که کاملا مرتبط به دین و تمدنسازی دینی است. نخست نگاهشان به عقلانیت است. در این نگاه ساختارهای اجتماعی کاملا باید مبتنی بر عقلانیت باشند، عقلانیت ابزاری که از دل آن تمدنسازی بوجود بیاید. آن تمدنی که مسیر توسعه را طی میکند و کاری هم به معنویت و عدالت و ... ندارد.
به گفته این استاد دانشگاه نهاد جهان مدرن و تمدنساز سکولار جهان بیدین و خالی از خداست و به همین دلیل عقلانیت آن یک عقلانیت علمی و ابزرای است. غربیان با هدف عقلانی کردن امور، هر چه را که به شکل ابزاری و علمی عقلانی نیست را به قول خودشان اسطورهزدایی و قداستزدایی میکنند. عقلانیت در این معنا فقط خادم نفسانیت و مادیگرایی است و تفاوت عمدهای با عقلانیت توحیدی دارد.
وی ادامه داد: در عقلانیت توحیدی عقل در سطح ابزار نمیماند بلکه اهداف هم باید عقلانی باشند ولی در مگاه مادی عقل فقط در سط ایزار مطرح میشود و اهداف اساسا قابلیت عقلانی شدن را ندارند. در این معنا اصلا تمدنسازی دینی معنایی ندارد و تمدنسازی باید غیردینی و مادی باشد.
پژوهشگر حوزه دین اظهار کرد: در کتاب فاست گوته دقیقا این ماجرا روایت شده که اگر قرار است تمدن و قدرت به دست بیاید باید خودت را به شیطان بفروشی و اگر قرار است ارزشها و معنویت و دین را انتخاب کنی باید از تمدنسازی و به دست آوردن قدرت و... صرف نظر کنی. یعنی ما مخیر بین دو انتخاب هستیم یا دین را انتخاب کنیم و بیتمدن بمانیم و یا دین را کنار بگذاریم و خود را به شیطان بفروشیم تا تمدن و قدرت کسب کنیم. یعنی قیمت تمدنسازی، دست برداشتن از جهان معنویت و آرامش و تن دادن به یک جهان سرد و بیروح است.
به گفته وی این مبنای پذیرفته شدن توسط مدرنیستها و البته ناقدان مدرنیته هم هست و همه جریانات غربی این مبنا را پذیرفتهاند. لذا پستمدرنها غربزدگانی هستند که منتقد غرباند. معنویت پستمدرنیستی هم همان زبالههای بازیافت شده مدرنیسم است و نمیتواند به انسان آرامش بدهد.
رحیمپور ازغدی درباره معنویت گفت: امام ساختار معنویت در غرب را هم درهم شکست، زیرا معنویت غربی توخالی و ساختگی است. این معنویت درست کارکردی مانند مواد مخدر دارد. از نظر آنها حقایق معنوی و حق و باطلی وجود ندارد، اما وجود داستانهای اسطورهای و معنوی برای ما سودمند است و میتواند آرامش به همراه داشته باشد. بنابراین ما میتوانیم از تاثیر مثبت داستانهای اسطورهای و معنوی دینی حرف بزنیم و آن را تصئیق کنیم ولی از واقعیت آنها نباید حرفی بزنیم، زیرا آنها حقیقی و واقعی نیست. تنها کافی است که این داستانها ما را سرگرم کنند و اصلا لازم نیست این داستانها واقعی و معنادار باشند. اتفاقا عبارت مارکس که «دین افیون تودهها است» به همین معنا است.
وی یادآور شد: غربیها نیامدند از عناصر معنوی و دینی اسطورهزدایی کنند بلکه کار آنها عقلانیتزدایی از دین است، عقلانیت به همان معنای خودشان. آنها همچنین غافلند از اینکه اگر داستانهای دینی را واقعی ندانی، این داستانها نمیتوانند به ما آرامش بدهند. ولی آنها قصد دارند یک تصویرسازی شاعرانه از جهان ارائه دهند و تاکید میکنند که دین نیامده برای تغییر انسان و جهان. بلکه نوعی مدیتیشن و تمرین روحی روانی است تا بتوانیم این جهان را که پر از تلخی و زشتی و سردی است برای خودمان قابل تحمل و قابل سکونت کنیم.
ازغدی گفت: به همین دلیل است که میبینیم در نگاه آنها همه ادیان قابل احترامند و آنها به طور ظاهری به همه ادیان احترام میگذارند، زیرا اصلا فرقی نمیکند شما از کدام شیوه مدیتیشن و آرامشطلبی بخواهید زندگی بیروح و زشت در جهان را قابل تحمل کنیدو وقتی داستانها و آموزههای دیمی واقعیت ندارند چه تفاوتی میکند شما به بت اعتقاد داشته باشید یا به خدای یگانه. چه مسیحی باشید چه بودیست. در این معنا غربیان به دلخوشیهای افراد احترام میگذارند نه حقایق عالم. این نگاه اگر چه در ظاهر مبتنی بر احترام به ادیان این ولی در دلش تخریب همه ادیان نهفته است.
وی افزود: در این معنا کارکرد دولت هم فقط کارکرد منفعتطلبانه است، یعنی دولت غیردینی فقط بر منافع غیرت دارد ولی دولت دینی هم نسبت به منافع و هم نسبت به حقایق غیرت دارد. این فرق دولت دینی و غیردینی است.
رحیمپور سپس درباره عدالت هم گفت: عدالت و حقوق بشر حرف انبیاء است اما در غرب این شعار انبیاء سکولاریزه شد و نتایج مخربی به همراه داشت. حرکت غرب ابتدا از عدالت آغاز شد اما به سودانگاری و منفعتطلبی شخصی رسید.
به گفته وی امروز معنای عدالت در غرب هیچ رنگ و بوی عملی ندار. از سوی دیگر آنها از قرن 17 به این سو هر چه پیش میآیند نظریهپردازی و نگاهها و بحثهای فلسفی را کنار گذاشتند و یک تجربهگرایی بدون نظریه را پیش گرفتهاند و لذا بحثهایشان درباره عدالت روز به روز نحیفتر و ضعیفنر شده است.
ازغدی در بخش پایانی سخنانش با تاکید بر اینکه امام همه این نگاهها را رد کرد و به چالش کشید، توضیح داد: امام با طرح معنای جدید از عقلانیت، معنویت و عدالت، بحث تمدنسازی توسط دین و اسلام را مطرح کردند. البته این هم معنایی بود که در سنت اسلامی وجود داشت و در حقیقت کار خود امام نبود ولی ایشان این معنا را دوباره به سطح آورندن و غبار غفلت را از آنها پاک کردند.
در جهان غرب اگر زندگی زشت و تلخ بود و معنویت باید با تخدیر خود انسان را آرام میکرد، اما امام با یک رویکرد عرفانی شنان داد که جهان مملو از نو رو زیبایی و هنرمندانه و لطیف است. در جهان حب و عشق وجود دارد و خداوند در همه عالم ظهور کرده است. در این جهان حقیقت و عقلانیت و عدالت هم معنای دیگری مییابند که با معنای غربی کاملا متفاوت است.